لوقا 7- بیماران شفا مییابند، مردگان زنده میشوند، گناهکاران بخشیده میشوند
- شفای خدمتکار نظامی
1.(5-1) درخواست نظامی رومی
چون عیسی تمام گفتار خود را با مردم به پایان رساند، به کفرناحوم درآمد. آنجا یک نظامی رومی بود که غلامی بس عزیز داشت. غلام بیمار و در آستانۀ مرگ بود. نظامی چون دربارۀ عیسـی شنید، تنی چند از مشایخ یهود را نزدش فرستاد تا از او بخواهند بیاید و غلامش را شفا دهد. آنها نزد عیسـی آمدند و با التماس بسیار به او گفتند: “این مرد سزاوار است این لطف را در حقش بکنی، زیرا قوم ما را دوست میدارد و کنیسه را نیز برایمان ساخته است.”
- به کفرناحوم درآمد: عیسی بعد از موعظهاش (لوقا 20:6-49) به شهر محل سکونتش رفت (متی 13:4 او به کفرناحوم رفت و در آنجا ساکن شد) و همین امر نشان میدهد جایی که او در آنجا موعظه کرد از کفرناحوم دور نبوده است.
- آنجا یک نظامی رومی بود که غلامی بس عزیز داشت. غلام بیمار و در آستانۀ مرگ بود: این نظامی، شخصی مهربان، فروتن و سرسپرده به نظر میآمد اما با اینحال نه تنها غیریهودی بود بلکه نظامی رومی نیز بود- یک سرباز رومی و وسیلهای برای ظلم کردن به اسرائیل.
- این نظامی، توجه غیرعادی و نامتعارفی نسبت به غلام خودش داشت. در قانون رومی، ارباب حتی حق کشتن غلام خویش را داشت و انتظار میرفت وقتی یک غلام، بیمار یا مجروح میشد و دیگر قادر به کار کردن نبود، او را بکشند.
- تنی چند از مشایخ یهود را نزدش فرستاد تا از او بخواهند بیاید و غلامش را شفا دهد: ظاهراً این نظامی فکر میکرد لیاقت آن را ندارد که به ملاقات شخصی عیسی برود و شاید هم فکر میکرد عیسی نمیخواهد با یک غیریهودی همچون او دیدار کند به همین دلیل چند تن از رهبران یهود را به عنوان نماینده نزد او فرستاد.
- این مرد سزاوار است این لطف را در حقش بکنی: رهبران یهود این کار را برای آن نظامی انجام دادند زیرا او شخص لایقی بود. حال آنکه ما با وجود بیلیاقتیمان میتوانیم بدون نماینده، مستقیماً نزد عیسی برویم زیرا که او “بیدینان را پارسا میشمرد” (رومیان 5:4).
- “همۀ این شواهد نشان میدهد که این سناتور رومی شخصی خداترس بود، یک غیریهودی که بدون اینکه ختنه شده باشد، خدای اسرائیل را پذیرفت.” (پیت)
2.(8-6) نظامی رومی به عیسی میگوید نیازی نیست به منزلش برود زیرا میداند او برای انجام این کار احتیاجی ندارد در آنجا حضور داشته باشد.
پس عیسی همراهشان رفت. به نزدیکی خانه که رسید، آن نظامی چند تن از دوستانش را نزد عیسی فرستاد، با این پیغام که: “سرورم، خود را زحمت مده، زیرا شایسته نیستم زیر سقف من آیی. از همین رو، حتی خود را لایق ندانستم نزد تو آیم. فقط سخنی بگو که خدمتکارم شفا خواهد یافت. زیرا من خود فردی هستم زیر فرمان. سربازانی نیز زیر فرمان خود دارم. به یکی میگویم “برو”، میرود؛ به دیگری میگویـم “بیا”، میآید. به غلام خود میگویم “این را به جای آر”، به جای میآورد.”
- پس عیسی همراهشان رفت: عیسی برای رفتن به خانۀ نظامی درنگ نکرد، شاید ما دلمان میخواست نظامی به او اجازۀ ورود به خانهاش را میداد. اما آیا عیسی وارد خانۀ یک غیریهودی میشد؟ این کار کاملاً برخلاف سنت یهود بود اما برخلاف شریعت خدا نبود.
- پیت با استناد بر نوشتههای رابیها که به کتاب ابولوت[1] معروف است میگوید: “مکانهای سکونت غیریهودیان نجس هستند.” (ابولوت 7:18)
- سرورم، خود را زحمت مده، زیرا شایسته نیستم زیر سقف من آیی: نظامی رومی میدانست ممکن است برای این رابی بزرگ مشکل داشته باشد که به خانۀ او داخل شود بنابراین او برای ملاقات عیسی به بیرون از خانه رفت و به او گفت لازم نیست برای آمدن به خانۀ او بیاید.
- این نظامی، شخص برجستهای بود. بزرگان یهود گفتند او شایسته است اما او احساس میکرد شایسته نیست. یهودیان او را برای ساختن خانۀ پرستش ستایش کردند اما او فکر میکرد شایسته نیست عیسی به خانۀ او برود؛ آنها گفتند او شایسته است اما خودش احساس بیلیاقتی میکرد. ایمان قوی و فروتنی او با یکدیگر همسو بود.
- “دو شخصیت بارز در او وجود داشت که با چنین هماهنگی فروتنانهای به ندرت دیده میشود. او تحسین و نظر عالی دیگران را کسب کرده بود اما با اینحال خودش را شایسته نمیدانست.” (اسپورژن)
- “ایمان نباید فروتنی را از بین ببرد، فروتنی نباید ایمان را دستکم بگیرد؛ بلکه باید مانند خواهری عادل و برادری دلیر دست در دست هم به سوی ملکوت پیش روند، برادری همچون شیر، شجاع و خواهری همچون کبوتر، ملایم؛ یکی با عیسی شادی میکند و دیگری از خود شرمنده است.” (اسپورژن)
- فقط سخنی بگو که خدمتکارم شفا خواهد یافت: نظامی رومی کاملاً درک کرده بود که قدرت شفای عیسـی یک حیلۀ جادوگری نبود که نیازمند حضور جادوگر در آن مکان باشد. او میدانست عیسی اقتدار حقیقی دارد و میتواند فقط با دستور دادن کارها را انجام دهد و با اینکه در آن مکان حضور ندارد اما تمام اوامرش در همان لحظه کاملاً انجام میشود.
- این نظامی، ایمانی عظیم نسبت به کلام عیسی نشان داد. او درک کرده بود عیسی همانطور که به راحتی با لمس کردن میتواند شخصی را شفا دهد، همانطور هم میتواند با کلامش شفا دهد.
- زیرا من خود فردی هستم زیر فرمان. سربازانی نیز زیر فرمان خود دارم: مرد نظامی به خوبی از سلسلسه مراتب نظامی خبر داشت و میدانست چطور دستورات شخصی که اقتدار دارد، بدون هیچ سوال و تردیدی اطاعت میشوند، او دیده بود که عیسی نیز دارای چنین اقتداری است.
- “او باور داشت، همانطور که زیردستان یک شخص با اقتدار از او اطاعت میکنند، سخن مقتدرانۀ مسیح هم، حتی اگر او در آن مکان –کنار شخص بیمار- حضور نداشته باشد، انجام میشود.” (گلدنهایز)
3.(10-9) ایمان عجیب نظامی رومی و شفای خادم.
عیسی چون این را شنید، از او در شگفت شد و به جمعیتی که از پیاش میآمدند روی کرد و گفت: “به شما میگویم، چنین ایمانی حتی در اسرائیل هم ندیدهام.” چون فرستادگان به خانه بازگشتند، غلام را سلامت یافتند.
- از او در شگفت شد: درک نظامی رومی از اقتدار روحانی عیسی، او را شگفت زده کرد. اطمینان سادۀ او به توانایی قدرت کلام عیسی در شفا، نشان دهندۀ ایمانی عاری از خرافات و سطحی نگریها بود. چنین ایمانی، شایستۀ ستایش است.
- عیسی در موقعیتهای بسیار نادری شگفت زده شد. اما در اینجا ایمان نظامی رومی و بیایمانی قوم خودش، شگفتی او را برانگیخت (مرقس 6:6). عیسی میتواند هم از ایمان و هم از بیایمانی ما شگفتزده شود.
- چنین ایمانی حتی در اسرائیل هم ندیدهام: ایمان نظامی رومی برای عیسی قابل توجه بود –این نظامی، سمبلی زنده از مورد ظلم قرار گرفتن اسرائیل بود- اما با این وجود ایمان او عظیم تر از هر ایمانی بود که عیسی در میان مردم اسرائیل دیده بود.
- غلام را سلامت یافتند: عیسی هم به درخواست فروتنانۀ شخص نظامی پاسخ داد و هم ثابت کرد از همان اقتداری برخوردار است که نظامی به آن ایمان دارد.
- زنده شدن یک شخص مُرده
1.(13-11) حضور عیسی در مراسم تشییع جنازه
چندی بعد، عیسـی رهسپار شهری شد به نام نائین. شاگردان و جمعیتی انبوه نیز او را همراهی میکردند. او به نزدیکی دروازۀ شهر که رسید، دید مردهای را میبرند که یگانه پسر بیوهزنی بود. بسیاری از مردم شهر نیز آن زن را همراهی میکردند. خداوند چون او را دید دلش بر او بسوخت و گفت: “گریه مکن.”
- شاگردان و جمعیتی انبوه نیز او را همراهی میکردند: شهرت و محبوبیت عیسی همچنان در حال گسترش بود. عدۀ بسیاری –بیشتر از آن دوازده نفر- شاگرد عیسی بودند.
- نائین ” شهری است که امروزه در جلگۀ جزلل، 9 کیلومتری جنوب غربی ناصره واقع شده است” (پیت)
- دید مردهای را میبرند: مراسم خاکسپاری بسیار غم انگیز است اما این مراسم، خاص بود. مُردهای که برای تدفین برده میشد، تنها فرزند مادری بود که خودش بیوه بود. برای این زن، از دست دادن تنها فرزند پسر، به این معنا بود که بیچارگی و بدبختی در انتظار این بیوه زن است.
- بسیاری از مردم شهر نیز آن زن را همراهی میکردند: “احتمالاً قسمتی از این جماعت همراه، از عزادارن و نوازندگان استخدامی به همراه فلوت و سنج تشکیل شده بود.” (گلدنهایز)
- گریه مکن: این شرایط بطور مشخصی دلسوزی عیسی را به ما نشان میدهد. او موقعیت آن بیوهزن را درک و با او همدردی میکند، او در این اتفاق ناگوار به آن زن امید و تسلی میدهد.
- خداوند چون او را دید: لوقا بطور عمد در اینجا از کلمۀ خداوند (kyrios) استفاده میکند که بر ذات الهی عیسی تأکید دارد.” (پیت)
- در واقعهای که در این متن ذکر شده است ( آیا شما هم چنین پسر جوانی در زندگیتان دارید؟) اسپورژن اشاره میکند که این داستان از چند طریق، حقایق روحانی را بیان میکند:
- شخصی که دچار مرگ روحانی شده است، باعث غم و اندوه بزرگی در دوستان و نزدیکانش میشود.
- برای رهایی و تسلی از این غم تنها یک نجات دهنده وجود دارد، فقط خداوند میتواند حقیقتاً رهایی دهنده باشد.
2.(17-14) عیسی این مرد جوان را زنده میکند
سپس نزدیک رفت و تابوت را لمس کرد. کسانی که آن را حمل میکردند، ایستادند. عیسی گفت: “ای جوان تو را میگویم، برخیز!” مُرده راست نشست و سخن گفتن آغاز کرد! عیسـی او را به مادرش سپرد. ترس و هیبت بر همۀ آنان مستولی شد و در حالی که خداوند را ستایش میکردند، میگفتند: “پیامبری بزرگ در میان ما ظهور کرده است. خدا به یاری قوم خود آمده است.” خبر این کار عیسی در تمام یهودیه و نواحی اطراف پیچید.
- سپس نزدیک رفت و تابوت را لمس کرد: لوقا تصویری واضح از یک تابوت را به ما میدهد. عیسی به پسر مُرده نگاه میکند و با او طوری سخن میگوید گویی او زنده است.
- ای جوان تو را میگویم، برخیز! عیسی مانند یک شخص زنده با این پسر مُرده صحبت میکند. رومیان 17:4 دربارۀ کاری که فقط خداوند میتواند انجام دهد صحبت میکند یعنی سخن گفتن با مردگان مانند اشخاص زنده. “او که مردگان را زنده میکند و نیستیها را به هستی فرامیخواند.” (رومیان 17:4)
- مُرده راست نشست و سخن گفتن آغاز کرد! در اناجیل میتوانیم شاهد باشیم که عیسی بیش از یک مورد مراسم خاکسپاری را متوقف کرد و شخص مُرده را زنده کرد. این معجزه درمورد دختر یایروس (لوقا 41:8-56) و ایلعازر (یوحنا 1:11-45) نیز انجام شد. عیسـی مرگ را نمیپسندد و آن را دشمنی میداند که باید شکست داده شود.
- این پسر جوان، رستاخیز نکرد بلکه فقط دوباره زنده شد. او فقط از مرگ برخاست و دوباره بعد از مدت زمانی طعم مرگ را خواهد چشید. خداوند وعده میدهد که مردگان را زنده خواهد کرد و آنها دیگر هرگز روی مرگ را نخواهند دید.
- “این واقعه، داستان معروف زندگی آقای مودی[2] را به ما خاطرنشان میکند. درمورد خدمات خاکسپاری از او سوال پرسیده شد و او تصمیم گرفت برای یافتن یک موعظه در این رابطه، اناجیل را مطالعه کند. اگرچه تحقیقات مودی بیهوده بود زیرا هر مراسم خاکسپاریای که عیسی با آن روبرو میشد، با زنده شده شخص مُرده ناتمام باقی میماند!” (پیت)
- عیسی و یحیای تعمید دهنده
1.(19-18) یحیی شاگردانش را برای تحقیق نزد عیسی میفرستد.
شاگردان یحیی او را از همۀ این وقایع آگاه ساختند. پس او دو تن از آنان را فراخواند و با این پیغام نزد عیسی فرستاد: “آیا تو همانی که میبایست بیاید، یا منتظر دیگری باشیم؟”
- شاگردان یحیی: یحیای تعمید دهنده شاگردان خودش را داشت. برخی از شاگردان عیسی، در ابتدا شاگردان یحیی بودند (مانند آندریاس، یوحنا 35:1-40). در اناجیل ذکر شده است که شاگردان عیسـی، از شاگردان یحیی بیشتر شدند (یوحنا 1:4)
- آیا تو همانی که میبایست بیاید، یا منتظر دیگری باشیم؟ از یوحنا 29:1-30 و متون دیگر میتوان دریافت که یحیی قبل از این، به خوبی دریافته بود که عیسی همان مسیح است. شاید بتوان شک و تردید او را اینطور توضیح داد که او درمورد خدمت مسیح دچار سوءتفاهم شده بود. شاید یحیی فکر میکرد اگر عیسی واقعا مسیح است، باید کارهایی در رابطه با رهایی سیاسی اسرائیل انجام میداد- یا حداقل کاری برای نجات او از زندان انجام میداد.
- ممکن است یحیی در تشخیص بین او که میبایست بیاید و مسیح دچار اشتباه شده بود. طبق برخی شواهد، عدهای از یهودیان آن زمان، بین نبیای که موسی وعدۀ آمدنش را داده بود و مسیح، تفاوت قائل بودند و از نظر آنها، آن نبی همان مسیح نبود بلکه شخص دیگری بود (تثنیه 15:18). این موضوع باعث سردرگمی عدهای از مردم آن زمان شده بود. محاکمه در زندان باعث شده بود یحیی نیز دچار چنین سردرگمیای شود.
- “یحیی در زندان بود و مسائل داشت برای او پیچیده و غیرقابل درک میشد. او انتظار داشت مسیح به سرعت قدرتهای تاریکی و داوریهای ناعادلانه را فروبریزد اما درعوض، او را در زندان تنها گذاشت، او مهیا کنندۀ راه مسیح بود اما اکنون بدون هیچ یاوری در زندان بود.” (گلدنهایز)
2.(23-20) پاسخ عیسی به شاگردان یحیی: به یحیی بگویید نبوتها درمورد مسیح تحقق یافته است.
آن دو نزد عیسـی آمده، گفتند: “یحیای تعمید دهنده ما را فرستاده تا از تو بپرسیم آیا تو همانی که میبایست بیاید، یا منتظر دیگری باشیم؟” در همان ساعت، عیسـی بسیاری را از بیماریها و دردها و ارواح پلید شفا داد و نابینایان بسیار را بینایی بخشید. پس در پاسخ آن فرستادگان فرمود: “بروید و آنچه دیده و شنیدهاید به یحیی بازگویید، که کوران بینا میشوند، لنگان راه میروند، جذامیان پاک میگردند، کران شنوا میشوند، مردگان زنده میگردند و به فقیران بشارت داده میشود. خوشابحال کسی که به سبب من نلغزد.”
- در همان ساعت، عیسـی بسیاری را از بیماریها و دردها و ارواح پلید شفا داد و نابینایان بسیار را بینایی بخشید: اینها قدرت حقیقی عیسـی در عمل بود که شخصاً و در کارهای فروتنانه به انجام میرساند.
- بیشتر این معجزات، تحقق وعدههایی بودند که در اشعیا ذکر شده بود.
- کوران بینا میشوند (اشعیا 1:61، 5:35)
- لنگان میخرامند (اشعیا 5:35)
- کران میشنوند (اشعیا 5:35)
- مردگان زنده میشوند (اشعیا 19:26)
- به فقیران بشارت داده میشود (اشعیا 11:61)
- بروید و آنچه دیده و شنیدهاید به یحیی بازگویید: عیسـی میخواست هم یحیی و هم شاگردانش مطمئن شوند که او مسیح است. اما به آنها خاطرنشان میکند که قدرت او در کارهای خدماتی و فروتنانه و برآورده کردن نیازهای شخص افراد آشکار میشود و نه در کارهای سیاسی.
- میتوانیم سوال یحیی را اینطور تفسیر کنیم: “عیسی، چرا کاری بیش از این انجام نمیدهی؟” مورگان پاسخ میدهد: “عیسـی به همۀ این بیصبریهای بیدلیل، همان هشدار را میدهد… در بیشتر مواقع، طریق خدمت عیسی، انجام کارهای به ظاهر کوچک است. تاریخ کلیسا نشان میدهد این موضوع یکی از سخت ترین درسها است.”
- خوشابحال کسی که به سبب من نلغزد: عیسی میدانست طریق خدمت او، انتظارات یهودیان را به چالش میکشید زیرا آنها منتظر رهایی سیاسی از سلطۀ رومیان بودند، اما خوشابحال کسانی که بخاطر مسیح لغزش نخورند زیرا او که برخلاف انتظارات مردم عمل میکرد.
- “فعلی که برای لغزش به کار رفته است، بسیار زیبا و تصویرساز است. این کلمه از به دام انداختن پرندگان گرفته شده است و اشاره دارد به عمل فشار آوردن به چوب طعمه و فعال کردن آن. این یک روش جالب برای اشاره به دردسر است. ” (موریس)
- ” جالب است بدانیم کلمه ای که در اینجا به معنی “لغزش” به کار رفته است، کلمۀ skandalisthمیباشد و وضعیت یحیای تعمید دهنده و قوم اسرائیل را نسبت به عیسی مسیح توضیح میدهد، همان کلمهای است که در رومیان 9:11 به کار رفته است. اسرائیل بخاطر عیسی لغزید و ما باید سخن عیسی در این آیه را بسیار جدی بگیریم زیرا امکان دارد این اتفاق برای همه پیروانی او بیفتد و عیسی را بخاطر اینکه آن نقشی که از او انتظار دارند را ایفا نمیکند، محکوم کنند، مانند یحیای تعمید دهنده.” (پیت)
- “شخصی این جمله را با کلمات دیگری بیان کرده است: “مبارک است کسی که لغزش نمیخورد.” (مایر)
3.(28-24) عیسی دربارۀ یحیای تعمید دهنده تعلیم میدهد
چون فرستادگان یحیی رفتند، عیسی دربارۀ او سخن آغاز کرد و به جماعت گفت: “برای دیدن چه چیز به بیابان رفته بودید؟ برای دیدن نیای که از باد در جنبش است؟ برای دیدن چه چیز رفتید؟ مردی که جامهای لطیف دربردارد؟ آنان که جامههای فاخر میپوشند و در تجمّل زندگی میکنند، در قصرهای پادشاهانند. پس برای دیدن چه رفته بودید؟ برای دیدن پیامبری؟ آری، به شما میگویم کسی که از پیامبر نیز برتر است. او همان است که دربارهاش نوشته شده:
“اینک پیامآور خود را در پیشاپیش تو میفرستم،
که راهت را پیش رویت مهیا خواهد کرد.”
به شما میگویم که کسی بزرگتر از یحیی از مادر زاده نشده است؛ امّا کوچکترین در پادشاهی خدا، از او بزرگتر است.
- برای دیدن چه چیز به بیابان رفته بودید؟ عیسی توضیح میدهد که یحیی مرد بزرگ خدا است، کسی که برای رفاه خودش زندگی نکرد و یا برای اثبات خودش و دیگران. یحیی پیامبر منتخب خدا بود نه یک مرد عیاش.
- اینک پیامآور خود را پیشاپیش تو میفرستم، که راهت را پیش رویت مهیا خواهد کرد: عیسی از کتاب ملاکی نقل قول میکند (ملاکی 1:3) این متن دربارۀ آمدن یحیی صحبت میکند زیرا انبیا دربارۀ خودشان نبوت نمیکنند اما یحیی دربارۀ خودش سخن میگوید و این طریقی بود که از همۀ انبیای پیشین خود بزرگتر بود.
- یحیی مردی استوار بود و مانند نی، به راحتی تکان نمیخورد.
- یحیی مردی حلیم بود و به دنبال رفاه نبود، او عاشق تجملات و آسایش دنیا نبود.
- یحیی خادم بود، نبی خداوند.
- یحیی پیامبر بود، فرستاده و پیامبر خاص خداوند.
- یحیی خاص بود، بزرگترین شخص در عهدعتیق.
- یحیی در مقام دوم بود زیرا در ملکوت عهدجدید، کوچکترین به شمار میرفت.
- به شما میگویم که کسی بزرگتر از یحیی از مادر زاده نشده است: با اینحال، یحیی از همۀ انبیای مهم عهد عتیق بزرگتر بود زیرا این افتخار را داشت که در مورد مسیح بجای اینکه بگوید “او میآید”، این را بگوید “او آمده است.”
- امّا کوچکترین در پادشاهی خدا، از او بزرگتر است: اگرچه یحیی شخص بزرگی بود اما در عهدجدید تولد دوباره نداشت زیرا که قبل از به اتمام رسیدن کار مسیح بر روی صلیب و برخاستن او از مردگان، زندگی کرد و سپس از دنیا رفت بنابراین از مزایای عهدجدید سود نجست (اول قرنتیان 25:11، دوم قرنتیان 6:3، عبرانیان 6:8-13).
- “همانطور که به عنوان یک قانون میتوانیم بگوییم، تاریکترین روز از روشنترین شب، روشنتر است بنابراین یحیی اگرچه اولین نفر در آغاز عهدجدید است اما آخرین نفر در به کمال رسیدن عهدجدید و انجیل است. کوچکترین شخص در عهدجدید از بزرگترین شخص در شریعت، بزرگتر است.” (اسپورژن)
- “خادمین انجیل به دلیل زحمتها و تحقیراتی که دنیا بر آنها وارد میکند، راحتی ندارند اما باوجود هرچه که این دنیا بر آنها وارد آورد، آنها کسانی هستند که در بهشت به سر خواهند برد.” (تراپ)
4.(30-29) واکنش به تعلیم عیسـی.
همۀ مردمانی که این سخنان را شنیدند، حتی خَراجگیران، تصدیق کردند که راه خدا حق است، زیرا به دست یحیی تعمید گرفته بودند. امّا فریسیان و فقیهان با امتناع از تعمید گرفتن به دست یحیی، ارادۀ خدا را برای خود رد کردند.
- همۀ مردمانی که این سخنان را شنیدند، حتی خَراجگیران، تصدیق کردند که راه خدا حق است، زیرا به دست یحیی تعمید گرفته بودند: آنانی که با تعمید گرفتن به دست یحیی، توبه کرده و خود را برای ملکوت خدا آماده کرده بودند، به راحتی میتوانستند بفهمند مسیح چه میگوید.
- امّا فریسیان و فقیهان با امتناع از تعمید گرفتن به دست یحیی، ارادۀ خدا را برای خود رد کردند: رهبران مذهبی از خدمت توبۀ یحیای تعمید دهنده بهرۀ کمی برده بودند. قلب آنها نسبت به یحیی سخت بود بنابراین شنیدن این سخنان از جانب عیسی برای آنها عجیب نبود.
5.(35-31) عیسی آنانی را که خدمت یحیی و او را نمیپذیرند، سرزنش میکند.
عیسـی ادامه داد: “پس، مردم این نسل را به چه تشبیه کنم؟ به چه میمانند؟ به کودکانی مانند که در بازار مینشینند و به یکدیگر ندا میکنند:
“برای شما نی نواختیم، نرقصیدید،
مرثیه خواندیم بر سینه نزدید.”
زیرا یحیای تعمید دهنده آمد که نه نان میخورد و نه شراب مینوشید؛ گفتید “دیو دارد” پسر انسان آمد که میخورد و مینوشد؛ میگویید، “مردی است شکمباره و میگسار، دوست خراجگیران و گناهکاران.” امّا حقانیت حکمت را همۀ فرزندان آن به ثبوت میرسانند.
- مردم این نسل را به چه تشبیه کنم: عیسی ذات نسل کنونیاش را میشناخت و میدانست در پذیرفتن پیامبران و کلام خدا چقدر نامطمئن و سلیقهای برخورد میکنند.
- برای شما نی نواختیم، نرقصیدید، مرثیه خواندیم بر سینه نزدید: منظور او این است کسانی که قلبی انتقادجو و شِکوهگو دارند همیشه چیزی برای انتقاد و شکایت پیدا میکنند. بسیاری از مردم نه از خدمت یحیی راضی شدند و نه از خدمت عیسی.
- “شاید عیسی در اینجا به برخی شعرها و بازیهای کودکانۀ یهودی اشاره دارد، هیچ منبع موثقی در این مورد وجود ندارد و هیچ گزارشی در این رابطه ثبت نشده است.” (کلارک)
- این نکته به اندازۀ کافی واضح است. “باوجود اینکه این پیغام ناخوشایند است، اما هرآنچه این پیامبر انجام میداد و میگفت حقیقت بود.” (مک لارن)
- دیو دارد: رهبران مذهبی به زندگی زاهدانۀ یحیی نگاه میکردند و فکر میکردند او دیوانه و دیوزده است.
- شکمباره و میگسار، دوست خراجگیران و گناهکاران: عنوان دوست خراجگیران و گناهکاران با خدمت یحیای تعمید دهنده بطور خاص در تضاد بود. هیچ کس یحیای تعمید دهنده را دوست خراجگیران و گناهکاران نمیدانست.
- “آنها عیسی را دوست گناهکاران نامیدند، در ابتدا نام مستعاری که برای بیآبرو کردن او، برای نامیدنش به کار بردند، اکنون به نامی پرافتخار تبدیل شده است.” (بروس)
- عیسی این سخن را درمورد خودش نگفت بلکه به ما میگوید که رهبران مذهبی چه چیزی درمورد او میگویند- و البته سخن آنها صحیح نیست. گفتۀ آنها از اینکه یحیی دیو دارد، کاملاً اشتباه است و همینطور این سخن که عیسی شکمباره و میگسار است نیز اشتباه میباشد- البته میتوان گفت که منظور آنها از این سخن اشتباه است. عیسی دوست خراجگیران و گناهکاران بود، اما مفهومی دیگر در این عبارت وجود دارد، مفهومی پرجلال که این عبارت با چنین مفهوم و منظوری صحیح میباشد.
- او به این مفهوم دوست خراجگیران و گناهکاران نبود که مانند آنها باشد و یا اینکه در انجام گناهانشان به آنها کمک کند، البته منظور رهبران مذهبی دقیقا همین موضوع بود و با این کار به او اتهام میزدند که این یک اتهام اشتباه بود.
- او به این مفهوم دوست خراجگیران و گناهکاران بود که او آنها را دوست داشت. عیسی از آنها نفرت نداشت و آنها را طرد نمیکرد. او صمیمانه میخواست به آنها کمک کند و آنها را از محکومیت، شرم، قدرت تاریکی و گناه نجات دهد .
- امّا حقانیت حکمت را همۀ فرزندان آن به ثبوت میرسانند: حکمت شخص حکیم بوسیلۀ اعمال حکیمانهاش شناخته میشود. عیسـی در اینجا بطور خاص حکمت را اینگونه در نظر دارد که حکمت در آن زمان، پذیرش هم عیسی و هم یحیی و پذیرش خدمت و خواندگی آنها بود.
- مردم از یحیی انتقاد میکردند اما به اعمالش نگاه میکردند- او هزاران نفر را به توبه هدایت کرد و راه را برای مسیح مهیا ساخت. مردم از عیسی انتقاد کردند اما به اعمالش نگاه میکردند- او تعلیم داد، کار کرد، محبت کرد و مُرد و هرگز هیچکس مانند او این کارها را انجام نداد.
- عیسی زن بدکاره را بخشید
1.(38-36) تدهین عیسی توسط زن بدکاره
روزی یکی از فریسیان عیسـی را به صرف غذا دعوت کرد. پس به خانۀ آن فریسی رفت و بر سفره نشست. در آن شهر زنی بدکاره میزیست که چون شنید عیسی در خانۀ آن فریسی مهمان است، ظرفی مرمرین، پر از عطر با خود آورد و گریان پشت سر عیسـی، کنار پاهای او ایستاد. آنگاه با قطرات اشک به شستن پاهای عیسـی پرداخت و با گیسوانش آنها را خشک کرد. سپس پاهای او را بوسید و عطرآگین کرد.
- روزی یکی از فریسیان عیسـی را به صرف غذا دعوت کرد: این موضوع نشان میدهد رابطۀ بین عیسـی و رهبران مذهبی بطور کلی خصومت آمیز نبوده است. برخی از فریسیان بودند که میخواستند حداقل صادقانه و از نزدیک با عیسـی آشنا شوند.
- در آن شهر زنی بدکاره میزیست: برخی عقیده دارند این زن، مریم مجدلیه بوده است اما مدرک معتبری برای این ایده وجود ندارد. در یوحنا 3:12 میخوانیم مریم که اهل بیت عنیا بود پاهای عیسی را با روغن تدهین نمود اما این یک واقعۀ مجزا از گزارشی است که در لوقا ذکر شده است.
- “نباید از این امر حیرت زده شویم که دو نفر محبت شدید خود به مسیح را اینگونه نشان دادند بلکه باید از این تعجب کنیم که چرا هزاران نفر این کار را انجام ندادند و پاهای یک دوست عزیز و گرانقدر را تدهین نکردند… این دو نفر عیسـی را آنگونه که لایقش بود، محبت کردند، اما جالب است که او اغلب با اینگوه تجلیهای محبت سخاوتمندانۀ انسانی روبرو نمیشد.” (اسپورژن)
- زنی بدکاره: این عبارت به ما نشان میدهد که او بیش از همۀ افراد، درگیر گناه بوده است. او بطور خاص یک گناهکار بدنام بود- به عقیدۀ بسیاری او یک فاحشه بود. حضور او در خانۀ فریسی نشان دهندۀ عزم راسخ و شجاعت او است.
- تراپ او را “فاحشه، بدکاره… و جسور” مینامد.
- برای یک زن با چنین شهرت و آوازۀ بدنامی، جسارت محسوب میشد که وارد خانۀ یک فریسی شود اما این زن میخواست هرکاری انجام دهد تا محبت خودش را نسبت به عیسـی نشان دهد.
- ظرفی مرمرین، پر از عطر با خود آورد: ظرف و محتویات آن نشان میدهد که این یک هدیۀ گرانقیمتی بود که زن برای تکریم عیسـی آورده بود، میبینیم که بعد از این کار عیسی به او میگوید گناهانت بخشیده شد (لوقا 48:7-50) شاید عیسی قبلاً گناهان او را بخشیده بود و در آن زمان در جمع حاضرین این حقیقت را اعلام کرد.
- موریس دربارۀ ظرف مرمرین میگوید: “هیچگونه دستهای نداشت و یک لولۀ باریک داشت که برای دسترسی به محتویات آن، شکسته شده بود. خیلی راحت میتوان فهمید که این یک عطر گرانقیمت بود. بانوان یهودی معمولا جا عطری بر گردن خود میآویختند و به حدی این کار رایج بود که اجازه داشتند حتی در روز سبت نیز این جاعطری را بر گردن خود بیاویزند.”
- ” خدمت او به عیسی یک خدمت شخصی بود. او تمام این خدمت را خودش برای عیسی انجام داد و این کار فقط به آن زن و عیسی ربط داشت. آیا دقت کردید که ضمایر در این متن چقدر تکرار میشوند؟ در متن انگلیسی در آیات 37-38 از ضمیر فاعلی او سه بار و ضمیر مفعلولی او دوبار استفاده میشود… او خودش مسیح را خدمت کرد. او پطرس یا یعقوب یا یوحنا و یا هیچ فقیر یا بیماری در شهر را خدمت نکرد بلکه فقط سرور خویش را خدمت کرد. این امر زمانی اتفاق میافتد که محبت ما تجلی بیرونی و فعال داشته باشد، آنگاه پارسایی ما ناگهان به سوی مسیح هدایت میشود- ممکن است برای او بسراییم، او را بپرستیم، برای او موعظه کنیم، برای او تعلیم دهیم و یا برای او زندگی کنیم.” (اسپورژن)
- گریان پشت سر عیسـی، کنار پاهای او ایستاد. آنگاه با قطرات اشک به شستن پاهای عیسـی پرداخت: میتوانیم تصور کنیم وقتی این زن پاهای عیسی را با روغن تدهین میکرد، احساساتش به شدت غلیان کرده بودند. با اشکهایی که از چشمانش سرازیر شده بود پاهای عیسی را میشست و آنها را با موهای خود خشک میکرد و مرتباً پاهای او را میبوسید.
- “در مهمانیها افراد برای صرف غذا روی نیمکتهای کوتاهی مینشستند و خیلی راحت روی آنها به حالت لمیده مینشستند، آنها به بازوی چپ خود تکیه میدادند و با بدنهایی کشیده و به حالت درازکش، سرهایشان را به سمت میز میآوردند و البته قبل از نشستن، کفشهایشان را از پادرمیآوردند.” (موریس)
- در حالت معمولی، این نوع عطر را بر سر اشخاص میریختند. “احتمالاً این زن قصد داشته سر عیسی را با این عطر تدهین کند اما چون عیسی مانند بقیۀ مهمانان نشسته بود و سرش به سمت میز بود و پاهای او به آن زن نزدیکتر بود پس برایش راحتتر بود که پاهای عیسی را بگیرد.” (پیت)
- “چه محبت عظیمی! اگر امروز صبح فقط یک دعا میتوانستم داشته باشم، فکر میکنم آن دعا باید این میبود که شعلۀ عشق مسیح در قلبهای ما روشن شود و همۀ احساس ما با محبت او سوزان شود.” (اسپورژن)
- “داشتن موهای باز و پریشان، ناخوشایند به نظر میرسید… او با جسارت پاهای عیسـی را دوباره و دوباره بوسید.” (بروس) میتوانیم فقط اینطور تصور کنیم که این صحنه چقدر ناخوشایند بوده است و چطور افراد در سکوت به این زن و غلیان احساساتش نگاه میکردند و هیچ کسی چیزی نمیگوید تا وقتی که عیسی در آیۀ بعد سکوت را میشکند.
2.(40-39) سرزنش کاری که آن زن انجام داده بود.
چون فریسی میزبان این را دید، با خود گفت: “اگر این مرد براستی پیامبر بود، میدانست این زن که لمسش میکند کیست و چگونه زنی است- میدانست که بدکاره است.” عیسـی به او گفت: “ای شمعون، میخواهم چیزی به تو بگویم.” گفت: “بفرما استاد!”
- چون فریسی میزبان این را دید: در ذهن شخص میزبان اکنون سوالی بوجود آمده است و شاید این سوال کمی خصمانه باشد.
- اگر این مرد براستی پیامبر بود، میدانست این زن که لمسش میکند کیست و چگونه زنی است- میدانست که بدکاره است: شمعون فریسی تردید داشت که عیسی یک پیامبر باشد زیرا او فکر میکرد عیسی قادر نیست قلب آن زن را ببیند. اما عیسی با آشکار کردن قلب شمعون نشان داد که از قلب انسانها آگاهی دارد.
- ای شمعون، میخواهم چیزی به تو بگویم: عیسـی سکوت را میشکند –شاید این سکوت سنگین و سهمگین بوده باشد- و به شمعون میگوید میخواهم چیزی به تو بگویم، یک موضوع شخصی را میخواست به شمعون بگوید.
- “زمانی که همۀ فیلسوفان، جاهل میشوند و نمیتوانند کلمهای برای تسلی و آرامی بگویند؛ وقتی دانش هیچ پیغامی برای الهام بخشیدن و یا مشورت قلب ندارد؛ وقتی همدلی برای شکستن سکوت تردید میکند… آنگاه خداوند صحبت میکند.” (موریسون)
3.(43-41) عیسـی با یک مَثَل پاسخ میدهد.
عیسی گفت: “شخصی از دو تن طلب داشت: از یکی پانصد دینار، از دیگری پنجاه دینار. امّا چون چیزی نداشتند به او بدهند، بدهی هر دو را بخشید. حال به گمان تو کدام یک او را بیشتر دوست خواهند داشت؟” شمعون پاسخ داد: “به گمانم آن که بدهی بیشتری داشت و بخشیده شد.” عیسی گفت: “درست گفتی.”
- شخصی از دو تن طلب داشت: عیسی از یک مثال ساده اشتفاده میکند تا این حقیقت را آشکار سازد که هرچقدر بیشتر بخشیده شویم، بیشتر باید محبت کنیم.
- “مسیح از طریق این مثال به فریسی خودخواه میگوید که او خودش به اندازۀ این زن گناهکار است و به خداوند بدهکار است و به اندازۀ آن زن به فیض خداوند نیاز دارد تا از گناه و خشم خداوند رهایی یابد.” (تراپ)
- “همۀ انسانها به خداوند بدهکارند؛ شاید برخی بیشتر از دیگران باشد.” (اسپورژن)
- کدام یک او را بیشتر دوست خواهند داشت؟ به نظر میرسد شمعون در پاسخ دادن کمی تردید دارد و میگوید “به گمانم“. شاید او فهمید که عیسی با بیان این داستان قصد داشت او را گیر بیاندازد.
4.(47-44) عیسـی این مثال را هم برای شمعون به کار میبرد هم برای زن بدکاره.
آنگاه به سوی آن زن اشاره کرد و به شمعون گفت: “این زن را میبینی؟ به خانهات آمدم، و تو برای شستن پاهایم آب نیاوردی، امّا این زن با اشکهایش پاهای مرا شست و با گیسوانش خشک کرد! تو مرا نبوسیدی، امّا این زن از لحظۀ ورودم، دمی از بوسیدن پاهایم بازنایستاده است. تو بر سر من روغن نمالیدی، امّا او پاهایم را عطرآگین کرد. پس به تو میگویم، محبت بسیار او از آن روست که گناهان بسیارش آمرزیده شده است. امّا آن که کمتر آمرزیده شد، کمتر هم محبت میکند.”
- این زن را میبینی؟ شمعون فریسی فکر میکرد عیسی نمیتواند قلب آن زن را ببیند. او اینطور فکر کرد: “عیسی، تو نمیبینی این زن بیآبرو، چقدر به تو نزدیک شده است؟” اما عیسی افکار او را به سمت خودش برگرداند و گفت: “این زن را میبینی؟ شمعون، آیا محبت او را میبینی؟ آیا توبه و سرسپردگیاش را میبینی؟ اینها چیزهایی هستند که من میبینم، آیا تو هم میتوانی ببینی؟”
- شمعون فریسی نمیتوانست آن زن را آنطوری که حقیقتاً بود، ببیند (یک گناهکار فروتن که به دنبال بخشش بود و ابراز محبت و عشق به عیسی بود) زیرا او به آن زن مطابق کارهایی که قبلاً انجام داده بود نگاه میکرد (یک گناهکار بدکاره).
- “برای ما آسان نیست گذشته را فراموش کنیم و خودمان را از تعصبات ناشی از دانش گذشته رها کنیم. اما این دقیقاً همان کاری است که خداوندمان انجام میدهد و او این کار را بسیار انجام میدهد اما نه با بی عدالتی بلکه با عدالت. او قدرت فیضش را میشناسد و به همین دلیل گذشتۀ افراد را بطور کامل میبخشد و به جان آنها زیبایی میبخشد.” (مورگان)
- به خانهات آمدم، و تو برای شستن پاهایم آب نیاوردی: شمعون فریسی آداب و رسوم معمولی که یک میزبان برای مهمانش انجام میدهد را از عیسـی دریغ میکند- شستن پاها، بوسۀ خوشامدگویی و تدهین سر با روغن. با اینحال او این زن را برای انجام آن آداب و رسوم برای عیسـی سرزنش میکند.
- عیسی به غفلت ورزی و همچنین تعهد در قدردانی توجه کرد. او پرستش احساسی و عمیق را رد نکرد.
- پس به تو میگویم، محبت بسیار او از آن روست که گناهان بسیارش آمرزیده شده است: آن زن بخاطر محبت عظیمش بخشیده نشد بلکه محبت او نشانهای بود از اینکه او بخشیده شده است، احتمالاً قبلاً بخشیده شده بود و اکنون در جمع بطور علنی این بخشش اعلام شد.
5.(50-48) عیسی آن زن را مطمئن میکند که خدا او را بخشیده شده است.
پس روبه آن زن کرد و گفت: “گناهانت آمرزیده شد!” میهمانان با یکدیگر گفتند: “این کیست که گناهان را نیز میآمرزد؟” عیسـی به آن زن گفت: “ایمانت تو را نجات داده است، به سلامت برو!”
- گناهانت آمرزیده شد: عیسـی قبلاً به این زن گفت گناهانت بخشیده شد (لوقا 47:7) اما در اینجا مستقیماً خطاب به زن این موضوع را تکرار میکند. ما احتیاج داریم به ابراز قدرت شفا در کلمات، احتیاج داریم که به ما گفته شود گناهانت آمرزیده شد.
- شاید برای ما سخت باشد که باور کنیم حقیقتاً بخشیده شدهایم، در حالیکه باید این بخشش را بپذیریم و خودمان را در موردش متقتعد کنیم.
- این کیست که گناهان را نیز میآمرزد؟ عیسی هم قدرت و هم اختیار بخشش آن زن را داشت و این کار را بدرستی انجام داد زیرا آن زن فروتنی، توبه، اعتماد و محبتش را نسبت به عیسی نشان داد.
- “حتی مهمانان هم درک کردند که عیسی فقط یک پیامبر نیست؛ او بطور الهی قادر بود یک زن بدکاره را ببخشد.” (پیت)
- ایمانت تو را نجات داده است: کلید بخشش او، ایمانش بود- ایمان او بود که او را نجات داد زیرا ایمان او کلام عیسـی را باور داشت که میگفت ایمانت تو را نجات داده است. ایمان او را قادر ساخت تا فیضی را که خداوند به او عرضه داشته است را دریافت کند.
- “بخشش از طرف خدا مهیا شده است؛ از طرف او هیچ کمی و کاستیای وجود ندارد. سهم ما نیز این است که با فروتنی و تسلیم محبت آمیز به عیسی، بخششی که او از طریق ایمان به ما میدهد را دریافت کنیم.
- به سلامت برو: این زن با فروتنی کامل نزد عیسی آمد او فکر میکرد حتی لیاقت ندارد در حضور عیسی باشد. این روش درستی برای او بود که نزد عیسی بیاید اما عیسی نمیخواست آن زن آنجا بماند. او آن زن را بلند کرد، محبتش را پذیرفت، گناهانش را بخشید و او را به سلامت روانه کرد.
- شاید کلمۀ “برو” زیاد خوشایند نبود زیرا آن زن دوست داشت همچنان در کنار پاهای عیسی بنشیند اما با اینحال عیسـی این کلمه را با عبارت “به سلامت” مزیّن کرد. او دیگر میتوانست به سلامت برود زیرا عیسـی به او گفته بود ایمانش او را نجات داده است.
- در میان کارهایی که در این باب انجام شد، این بزرگترین آنها بود. شفای بیمار (غلام نظامی رومی)، و یا زنده شدن مُرده (پسر بیوهزن) شفاهای دائمی نبودند زیرا بدنهای آنها دوباره روز گرفتار مرگ خواهد شد اما بخشش گناهان، بخششی ابدی بود.