لوقا 6 – موعظۀ سرکوه
- عیسی و مباحثه در روز سبت
- (2-1) منشأ جدال: اتهام شاگردان به اینکه در روز سبت به چیدن محصول مشغول شدند
در یکی از روزهای شبّات، عیسی از میان مزارع گندم میگذشت و شاگردانش خوشههای گندم را میچیدند و به دست ساییده، میخوردند. امّا تنی چند از فریسیان گفتند: “چرا کاری میکنید که انجامش در روز شبّات جایز نیست؟”
- در یکی از روزهای شبّات: این دومین سبّتی است که به آن اشاره شده است. اولین سبّت در لـوقا 31:4 ذکر شده است. لـوقا با اشاره به این تاریخ ها نشان میدهد عیسی در این دو هفته چقدر مشغول بوده است یعنی از سبّت اول در لوقا 31:4 تا سبّت دوم در این آیه.
- کلارک و برخی دیگر باور دارند این عبارت به اولین سبّت بعد از پسخ اشاره دارد. البته در اینجا برخی پیچیدگیهای متنی وجود دارد اما چیزی که به سادگی میتوان دریافت این است که این اتفاق در روز سبّت رخ داده است.
- شاگردانش خوشههای گندم را میچیدند و به دست ساییده، میخوردند: آنها کار اشتباهی انجام نمیدادند. طبق احکامی که در تثنیه 25:23 درمورد تدارک برای فقیران و سهم آنها از زمین مطرح شده است، خوشهچینی دزدی محسوب نمیشد.
- چرا کاری میکنید که انجامش در روز شبّات جایز نیست؟ مشکل آنها با کار شاگردان نبود بلکه مشکل در روزی بود که آنها این کار را انجام میدادند. ربیها لیست بلندی از “بکن و نکن” هایی برای روز سبّت داشتند و کاری که آنها انجام میدادند یکی از ممنوعیتهایی بود که در این لیست ذکر شده بود.
- وقتی شاگردان مشغول انجام این کار بودند، در نظر رهبران مذهبی آنها محکوم به درو، خرمنکوبی، الک کردن و تهیۀ خوراک در روز سبّت بودند. بنابراین آنها برای تهیۀ یک لقمه چهار تخلف را انجام داده بودند.
- این اصول سبّت امروزه نیز در میان ارتودکسهای یهودی حفظ میشود. در اوایل سال 1992، در یک محلۀ ارتودکس در اسرائیل، مستأجران اجازه دادند سه آپارتمان در آتش بسوزد زیرا وقتی آنها از رابی پرسیده بودند آیا جایز است در روز سبّت با آتش نشانی تماس بگیرند، رابی استفاده از تلفن را در روز سبّت منع کرد زیرا انجام این تماس، به نوعی انجام کار محسوب میشود. آنها در مدت نیم ساعت رابی را مجبور کردند که یک تصمصم دیگر بگیرد و بلاخره او اجازه داد این کار انجام شود اما آتش سوزی به دو آپارتمان دیگر نیز سرایت کرده بود.
- در این زمان، بسیاری از رابیها، یهودیت را با قوانین مذهبی مناسبی در رابطه با سبّت و حفظ قوانین دیگر شریعت پُر ساختند. رابیهای زمان باستان تعلیم میدادند که حتی گره دادن یک نخ در سبّت ممنوع است- البته زنان اجازه داشتند کمر لباس خود را گره بزنند. بنابراین اگر کسی مجبور میشد از چاه با سطل آب بکشد نمیتوانست طناب را دور سطل گره بزند اما زنان میتوانستند کمربند لباس خود را به سطل و بعد به طناب گره بزنند.
- (5-3) عیسی به اتهام آنها با ذکر دو اصل مهم پاسخ میدهد
عیسی پاسخ داد: “مگر نخواندهاید که داوود چه کرد، آنگاه که خود و یارانش گرسنه بودند؟” او به خانۀ خدا درآمد و نان تقدیمی را برگرفت و خورد و به یارانش نیز داد، هرچند خوردن آن تنها برای کاهنان جایز است.” و در ادامه فرمود: “پسر انسان صاحب شبّات است.”
- مگر نخواندهاید که داوود چه کرد: این گفته فقط یک سرزنش ساده به رهبران مذهبی (فریسیانی که در لـوقا 2:6 بودند) که به اطلاعات و آگاهی خودشان نسبت به کتاب مقدس اطمینان داشتند، نبود؛ عیسی با این سخن میخواست از آنها بپرسد که آیا تابحال کتب مقدسی که میخوانند را درک کردهاند. او آنها را متوجه این موضوع کرد که حتی نسبت به مسائل مهم و ضروری عهد عتیق بیتوجه هستند.
- ممکن است کتاب مقدس را به دقت مطالعه کنیم و کاملاً متون آن را بدانیم و قادر باشیم نقل قولهای مفیدی از آن بیان کنیم و در هر آزمونی از کتاب مقدس قبول شویم، اما با این حال امکان ندارد مفوم حقیقی آن را درک نکنیم.” (بارکلی)
- داوود چه کرد، آنگاه که خود و یارانش گرسنه بودند: این اشاره به داوود در استفاده از نان مقدس (نان تقدیمی یا نان حضور) در اول سموئیل 1:21-6، اولین اصل را نشان میدهد: نیاز انسان، مهمتر از حفظ آداب و سنت مذهبی است.
- این دقیقاً همان چیزی است که بسیاری از مردم در سنت غرق میشوند و نمیتوانند حقیقت را بپذیرند.
- آنها باور ندارند خداوند در حقیقت طالب رحمت است و نه قربانی (هوشع 6:6).
- آنها باور ندارند محبت کردن به دیگران از انجام قوانین مذهبی مهمتر است (اشعیا 1:58-9)
- آنها باور ندارند “قربانیهای پسندیدۀ خدا روح شکسته است؛ خدایا، دل شکسته و توبه کار را خوار نخواهی شمرد.” (مزامیر 17:51)
- ” هر کاربردی از قوانین سبّت که ضرر انسان عمل کند، برخلاف هدف خداوند است.” (مورگان)
- اشاره به این عمل داوود، یک دفاع قابل قبول بود، زیرا:
- درمورد خوردن بود.
- احتمالاً در روز سبّت انجام شده بود (اول سموئیل 6:21).
- تمرکز بیشتر واقعه بر یاران داوود بود نه داوود.
- پسر انسان صاحب شبّات است: اصل دومی که در اینجا مطرح شده است بسیار مهم و برجسته است. عیسـی گفت او صاحب شبّات است، و صاحب سبّت بوسیلۀ کارهای پیروانش محکوم نمیشود پس این رهبران مذهبی هم نمیتوانند اتهامی به او بزنند.
- این یک اشارۀ مستقیم به اولوهیت بود. عیسـی گفت او این اقتدار را دارد که بفهمد شاگردانش قانون سبّت را میشکنند، زیرا او صاحب شبّات است.
- (6-8) ورود عیسـی به کنیسه و شفای مرد علیل.
در شبّاتی دیگر، به کنیسه درآمد و به تعلیم پرداخت. مردی آنجا بود که دست راستش خشک شده بود. علمای دین و فریسیان، عیسـی را زیر نظر داشتند تا ببینند آیا در روز شبّات کسی را شفا میدهد یا نه؛ زیرا در پی دستاویزی بودند تا به او اتهام بزنند. امّا عیسـی از افکارشان آگاه بود، مرد خشک دست را گفت: “برخیز و در برابر همه بایست.” او نیز برخاست و ایستاد.
- به کنیسه درآمد: لوقا ایستادگی عیسـی و شاگردانش را نشان میدهد. عیسـی هنوز در کنیسه خدماتی انجام میدهد و البته فقط بخاطر این موضوع نیست که در آنجا قوم خدا دور هم جمع میشوند- حتی ممکن است فکر کنیم دلیلش همین میتواند باشد.
- علمای دین و فریسیان، عیسـی را زیر نظر داشتند تا ببینند آیا در روز شبّات کسی را شفا میدهد یا نه: با اینکه عیسـی کارهای بسیاری انجام داده بود و فریسیان با دیدن آنها تأیید میکردند عیسـی قدرت خدا را در انجام معجزات دارد، اما با اینحال هنوز هم به دنبال راهی میگشتند تا او را محکوم کنند. این موضوع مانند این است که شخصی میتواند پرواز کند ولی مقامات او را به جرم اینکه در فرودگاه فرود نیامده است دستگیر کنند.
- رهبران مذهبی با اینکه از نزدیک به عیسی نگاه میکردند اما هیچ محبتی نسبت به او در قلبشان نبود. ممکن است ما به عیسـی نگاه کنیم اما هنوز قلبهایمان از او دور باشد.
- “حتی امکان دار آنها خودشان عمداً آن مرد علیل را به کنیسه آورده باشند تا از این طریق بتوانند عیسـی را محکوم کنند.” (پیت) شاید آنها حتی بیشتراز شاگردان عیسـی انتظار دیدن انجام معجزه از او را داشتند.
- (9-11) صاحب روز شبّات و شفا در روز شبّات
عیسـی به آنان گفت: “از شما میپرسم، کدام یک در روز شبّات رواست: نیکی یا بدی، نجات جان انسان یا نابود کردن آن؟” پس چشم به جانب یکایک ایشان گرداند و سپس خطاب به آن مرد گفت: “دستت را دراز کن!” چنین کرد و دستش سالم شد. امّا آنان سخت خشمگین شدند و با یکدیگر به مشورت نشستند که با عیسـی چه کنند.
- کدام یک در روز شبّات رواست: نیکی یا بدی، نجات جان انسان یا نابود کردن آن؟ در این سوال عیسی از رهبران مذهبی، عیسی بر حقیقت سبّت تأکید دارد. هیچ روزی برای انجام کار نیکو، روز اشتباهی نیست.
- رهبران مذهبی زمان عیسـی، قوانین شرعی بسیاری وضع کرده بودند (که حتی از احکام کتاب مقدس نیز فراتر بودند) اما آنها خیلی آسان محبت و ترحم نسبت به نیازمندان را نادیده میگرفتند. “قطعاً هیچ بی حرمتی به احکام الهی تا این حد قدرتمند وجود ندارد که طوفان ترحم را مسدود کند.” (مورگان)
- مسیحیان مدرن برای نشان دادن محبت و ترحم به همگان و نگه داشتن استانداردهای اخلاقی در تضادهای جامعه دچار چالش هستند.
- دستت را دراز کن: وقتی عیسی به این مرد فرمان داد که دستت را دراز کن، در حقیقت فرمان داد تا کاری که در آن شرایط برایش غیرممکن بود را انجام دهد. اما عیسی هم فرمان داد و هم توانایی انجام فرمان را به او داد. وقتی آن مرد اطاعت کرد شفا گرفت.
- امّا آنان سخت خشمگین شدند: واکنش رهبران مذهبی، عجیب اما واقعی بود. وقتی عیسـی در روز سبّت این معجزه را انجام داد، نیازهای مردم ساده را برآورده کرد و سنتهای مذهبی جزئی را که آنها بنا کرده بودند را شکست. بطور واضح خشم و توطئه برای قتل عیسی (با یکدیگر به مشورت نشستند که با عیسـی چه کنند) خطای بزرگتری در شکستن سبّت نسبت به شفا دادن دست مرد علیل بود.
- عیسی اغلب اوقات رهبران مذهبی زمان خودش را بخاطر قلب نادرستشان سرزنش میکرد و به آنها میگفت: “شما احکام خدا را کنار گذاشتهاید و سنّتهای بشری را نگاه میدارید. سپس گفت: شما زیرکانه حکم خدا را کنار میگذارید و سنّتهای خود را نگه میدارید.” … شما اینچنین با سنّتهای خود، که آنها را به دیگران نیز منتقل میکنید، کلام خدا را باطل میشمارید و از این گونه کارها بسیار انجام میدهید.” (مرقس 8:7-9، 13:7)
- عیسـی تلاش نکرد سبّت را اصلاح کند. او تلاش کرد تا نشان دهد که درک آنها نسبت به سبّت اشتباه است و هدف اصلی آن را فراموش کردهاند. رهبران مذهبی میخواستند دربارۀ قوانین مذاکره کنند اما موضوع این نبود که کدام قوانین درست هستند بلکه موضوع راهی اساسی برای نزدیک شدن به خدا بود. تأکید ما بر این است که این راه براساس کارهای ما فراهم نمیشود بلکه براساس کاری که او در مسیح برای ما انجام داده است، مهیا میشود.
- انتخاب دوازده رسول
- (12-13) عیسـی دوازده نفر را انتخاب میکند.
یکی از آن روزها، عیسـی برای دعا به کوهی رفت و شب را در عبادت خدا به صبح رساند. بامدادان شاگردانش را فراخواند، و از میان آنان دوازده تن را برگزید و ایشان را رسول خواند.
- یکی از آن روزها، عیسـی برای دعا به کوهی رفت: عیسـی با یک موضوع بحرانی در خدمتش روبرو بود:
- او سنّت های رهبران مذهبی را محکوم میکرد و آنها نیز شروع به توطئه برای مرگ او میکردند.
- رهبران سیاسی نیز برای نابودی او توطئه میکردند (بر طبق مرقس 6:3).
- جمعیت زیادی در پیِ او بودند اما آنها به مسائل روحانی علاقمند نبودند به همین دلیل خیلی زود بر علیه او شدند.
- در پاسخ به این فشارها و تغییر شرایط، عیسـی زمانی را اختصاص داد تا در خلوت به این دعای خاص مشغول شود. ما تصور میکنیم عیسـی بطور مداوم دعا میکرد اما برای این نیاز خاص برای دعا به کوهی رفت. “بنابراین عیسـی برای اینکه از مزاحمتها به دور باشد و به خودش این فرصت را بدهد که تمام فکر و روانش را بیرون بریزد، به کوه رفت.” (اسپورژن)
- عیسـی قبل از اینکه از بین شاگردان دوازده نفر را به عنوان رسول انتخاب کند، تنهایی در کوه تمام شب را به دعا مشغول شد.
- شب را در عبادت خدا به صبح رساند: عیسی میخواست رسولان را انتخاب کند. میتوان گفت در مدت سه سال خدمت او، البته قبل از واقعۀ صلیب، هیچ چیزی مهم تر از این انتخاب نبود. زیرا این مردان قرار بود کسانی شوند، که کاری که او انجام داده است را ادامه دهند و بدون آنها، کار عیسـی هرگز به تمام نقاط جهان نمیرسید. پس هیچ تعجبی ندارد که عیسی برای انجام این انتخاب مهم، تمام شب را به دعا پرداخت.
- عیسی خداوند بود اما با این حال برای انتخاب رسولان از علم نامحدود الهی خودش استفاده نکرد. درعوض تمام شب را دعا کرد دقیقا مانند تمام چالشهایی که با آنها روبرو میشد. او مانند یک انسان با چالشهای زندگی برخورد میکرد، انسانی که نیاز دارد ارادۀ خدای پدر را بجوید و قوت روح القدس را دریافت کند، همانطور که ما باید این کارها را انجام دهیم.
- تمام شب: “فقط یک شب دعا میتواند از ما انسانهای جدید بسازد و ما را از فقیر در روح به دولتمند در روح تبدیل کند و از ترس و نا امیدی به پیروزی.” (اسپورژن)
- بامدادان شاگردانش را فراخواند: شاگردان (و همچنین رسولان) به عیسـی تعلق داشتند. شاگردان هیچ وقت به شخص دیگری تعلق نداشتند؛ آنها فقط به عیسـی تعلق داشتند. آنها شاگردانش بودند.
- “یک شاگرد، یک آموزنده و یک دانشآموز بود اما در قرن اول یک دانشآموز فقط یک موضوع را به سادگی مطالعه نمیکرد؛ او از معلمش پیروی میکرد. در شاگرد، یک تعلق شخصی خاص است که در دانشآموز وجود ندارد.” (موریس)
- از میان آنان دوازده تن را برگزید: عیسي دوازده رسول انتخاب کرد زیرا این کار زیربنای افراد منتخب جدید بود و از آنجا که اسرائیل دوازده قبله داشت عیسی نیز دوازده رسول داشت.
- ایشان را رسول خواند: از میان گروه پیروان (گروهی بزرگتر از شاگردان)، او دوازده رسول برگزید.
- مفهومی که در کلمهٔ یونانی باستان رسول وجود دارد «سفیر» میباشد. «کلمهٔ یونانی apostolos به معنی فرستاده شده، میباشد.» (پیت) این کلمه شخصی را توصیف میکند که معرفیگر شخص دیگری است و از طرف فرستندهٔ خود دربردارندهٔ پیغام است. بر طبق عبرانیان ۱:۳، عیسی خودش نیز یک رسول است: پس ای برادران مقدّس که در دعوت آسمانی شریک هستید، اندیشهٔ خود را بر عیسی معطوف کنید که اوست رسول و کاهن اعظمی که بدو معترفیم.
- (۱۶-۱۴) اسامی دوازده رسول
شمعون (که او را پطرس نامید)، آندریاس (برادر پطرس)، یعقوب، یوحنا، فیلیدس، برتولما، متی، توما، یعقوب پسر حلفای، شمعون معروف به غیور، یهودا پسر یعقوب، و یهودای اسخریوطی که به وی خیانت کرد.
- شمعون (که او را پطرس نامید)، آندریاس (برادر پطرس)، یعقوب، یوحنا: در حقیقت ما اطلاعات زیادی دربارهٔ این افراد نداریم. درباره پطرس، یعقوب و یوحنا و یهودا هم چیزهای بسیاری کمی میدانیم اما درمورد آن هشت نفر دیگر فقط اسامیشان را میدانیم. نامهای این افراد در آسمان ثبت شده است: “و دیوارهای شهر دوازده پی بود که بر آنها نام دوازده رسول بره نوشته شده بود.» (مکاشفه ۱۴:۲۱).
- این گروه ارتباط جالبی با یکدیگر دارند. (یعقوب و یوحنا، پطرس و آندریاس) با هم برادر هستند. (پطرس، یعقوب و یوحنا ماهیگیرند) همکار هستند. (متی، خراجگیر و دوست رومیها، شمعون معروف به غیور، متنفر از رومیها) دیدگاههای سیاسی متضادی دارند. (یهودای اسخریوطی که به عیسی خیانت کرد) و کسی که عیسی را تسلیم دشمن کرد.
- «نام فامیل یهودای اسخریوطی شاید از جایی بود که از آن آمده بود یعنی اسخریوط. به نظر میرسد او تنها فرد از یهودیه در میان رسولان بود.» (گلدنهایز)
- به نظر میرسد اسامی رسولان به صورت جفت جفت ذکر شده است. “از آنجایی که عیسی رسولان را دو به دو میفرستاد، پس این روش برای ذکر نامهای آنها در فهرست، منطقی به نظر میآید.” (ویرسبی[1])
- پطرس و آندریاس
- یعقوب و یوحنا
- فیلیپس و برتولما (در یوحنا ۴۵:۱ ناتانِئیل نامیده شده است)
- متی (لاوی) و توما (این نام به معنی دوقلو است)
- یعقوب پسر حلفای و شمعون معروف به غیور
- یهودا پسر یعقوب (در مرقس ۱۸:۳ تدّای نامیده شده است) و یهودای اسخریوطی
- یهودای اسخریوطی که به وی خیانت کرد: عیسی با وجود اینکه میدانست یهودا به او خیانت خواهد کرد اما باز هم او را انتخاب کرد. عیسی بعداً به شاگردانش گفت که او آنها را انتخاب کرده و از قبل میدانسته یکی از آنها شریر است (یوحنا ۷۰:۶).
- عیسی این دوازده نفر را از بین عدهٔ کثیری انتخاب کرد. او برای انتخاب، افراد خیلی زیادی داشت.
- عیسی به دنبال افراد نامطمئن نبود که رسوایی و جنجال درست کنند حتی در مدت خدمت عیسی هیچ رسواییای از طرف یهودا هم دیده نشد و همچنین رسولان دیگر نیز در مدت سه سالی که با عیسی بودند کار خطایی انجام ندادند.
- عیسی با اینکه یهودا را میشناخت و میدانست در آخر چه کاری انجام خواهد داد، او را انتخاب کرد پس خدا میشناسد، اجازه میدهد و حتی با وجود نیت نادرست یهودا از او برای چنین کار بزرگ و نیکویی استفاده کرد.
- روزی شخصی از یک الهیدان پرسید: “چرا عیسی، یهودای اسخریوطی را به عنوان رسول انتخاب کرد؟” معلم پاسخ داد: “من نمیدانم اما سوالی سخت تر دارم: چرا عیسی من را انتخاب کرد؟”
- (۱۹-۱۷) خدمات عیسی در شفا و آزادسازی
عیسی همراه ایشان فرود آمد و در مکانی هموار ایستاد. بسیاری از شاگردانش و انبوهی از مردم از سرتاسر یهودیه، اورشلیم، و از شهرهای ساحلی صور و صیدون، آنجا حضور داشتند. آنها آمده بودند تا سخنان او را بشنوند و از بیماریهای خود شفا یابند؛ و کسانی که ارواح پلید آزارشان میداد، شفا مییافتند، مردم همه میکوشیدند او را لمس کنند، زیرا نیرویی از وی صادر میشد که همگان را شفا میبخشید.
- عیسی همراه ایشان فرود آمد: عیسی به همراه آنها (رسولان) از کوه پایین آمد تا مردم را خدمت کند و برکت دهد. عیسی نه تنها دربارهٔ خدمت به دیگران به آنها تعلیم میداد بلکه از آنها میخواست در خدمت به او کمک کنند. در اینجا میتوانیم کار گروهی آنها را ببینیم.
- عیسی میتوانست خودش همهٔ آن خدمات را به تنهایی انجام دهد اما برای او مهم بود که با این دوازده نفر به عنوان یک گروه کار کند.
- در مکانی هموار ایستاد: کار و خدماتی که در این چند آیه توصیف شده و تعالیمی که تا آخر فصل ثبت شده است در مکانی مسطح روی داده است. برای برخی، این یک مشخصهٔ مفید است تا بتوانند این تعلیم را از تعلیم موعظه سرکوه در متی ۵-۷ تشخیص دهند.
- با این حال به نظر برخی افراد، منطقهٔ اطراف دریای جلیل که کوهی قدیمی [2]در آنجا واقع شده و گفته میشود مسیح موعظهٔ سرکوه را در آنجا انجام داده است، این منطقه باوجود اینکه هموار است ولی وقتی از دریا به آن نگاه میشود مانند کوه و بلندی به نظر میرسد و وقتی شخص بر بالای آن میایستد آنجا برایش هموار به نظر میرسد.
- انبوهی از مردم از سرتاسر یهودیه، اورشلیم، و از شهرهای ساحلی صور و صیدون، آنجا حضور داشتند: مردم از راههای دور آمده بودند تا عیسی آنها را از بیماریهایشان شفا دهد و از ارواح ناپاک آزادشان کند حتی عدهای از آنها از شهرهای غیریهودی مانند صور و صیدون آمده بودند.
- مردم همه میکوشیدند او را لمس کنند: این یک صحنهٔ بسیار هیجان انگیز بود، صدها و شاید هزاران نفر اطراف عیسی بودند و سعی میکردند او را لمس کنند و امیدوار بودند با انجام این کار نیروی معجزهآمیز از او دریافت کنند. در این صحنه میبینیم که عیسی شروع به تعلیم آنها کرد شاید بگوییم عیسی خدمت شفا را قطع کرد و به تعلیم کتاب مقدس پرداخت.
- زیرا نیرویی از وی صادر میشد که همگان را شفا میبخشید: نه تنها قدرت خداوند در عیسی ساکن بود بلکه این قدرت از وی صادر نیز میشد و باعث شفای همگان میشد.
- وقتی زنی که مشکل خونریزی داشت پایین ردای عیسی را لمس کرد و شفا یافت، “عیسی در حالْ دریافت که نیرویی از وی صادر شده است” (مرقس ۳۰:۵) . وقتی عیسی داشت به نیازهای مردم رسیدگی میکرد و آنها را هم با تعلیم (موعظه) و هم انجام معجزه خدمت میکرد، نیرویی از وی صادر شد. این نیرو همان چیزی بود که خدا از آن استفاده و به مردم خدمت میکرد.
- (۲۰) آمادگی عیسی برای تعلیم شاگردان و جمعیت
آنگاه عیسی بر شاگردانش نظر افکند و گفت:
- آنگاه عیسی بر شاگردانش نظر افکند: عیسی در اینجا تعلیمی میدهد که به “تعلیم بر همواری” معروف است زیرا این تعلیم در منطقهٔ مسطحی انجام شد (لوقا ۱۷:۶) و با موعظه سر کوه که در متی ۵-۷ ثبت شده است تفاوت دارد.
- تعلیم ثبت شده در متی ۵-۷ در بسیاری لحاظ به این تعلیم در لوقا شباهت دارد. بطور کلی گزارش لوقا بسیار خلاصهتر و کوتاهتر است. بسیاری از مفسرین نمیتوانند مطمئن باشند که آیا اینها دو تعلیم جداگانه هستند و یا اینکه یکی هستند.
- نظر علمی واحدی در این مورد وجود ندارد اما باید به یاد داشته باشیم که عیسی واعظی دورهگرد بود و تأکید اصلی او پادشاهی خداوند بود (لوقا ۴۳:۴).
- واعظان دورهگرد اغلب اوقات، موعظات خود برای جماعتهای مختلف تکرار میکردند مخصوصا اگر تعالیم آنها دربارهٔ یک موضوع واحد باشد. امکان دارد این تعلیم نیز همان موعظهٔ سرکوه در متی ۵-۷ باشد ولی در زمان و مکان متفاوت.
- بر شاگردانش: در انجیل لوقا اتفاقی نیست که این پیغام بزرگ عیسی بلافاصله بعد از انتخاب دوازده رسول (لوقا ۱۲:۶-۱۶) و قبل از فرستادن رسولان به سراسر شهرهای جلیل برای موعظه، ذکر شده است (لوقا ۱:۹-۶). این امر قسمتی از تعلیم آنها بود که این پیغام را بشنوند و درک کنند زیرا به آنها کمک میکرد خیلی واضح توضیح دهند که پیرو مسیح بودن به چه معناست.
- “به طرز شگفت انگیزی این موعظه دو عملکرد را دربردارد: تشویق وفاداری در میان شاگردان عیسی و به چالش کشیدن افراد دیگر برای پیروی از عیسی.” (پیت)
- واضح است که این موعظه (و موعظهٔ سر کوه) تأثیر بسزایی در کلیسای اولیه داشت. مسیحیان اولیه بطور مداوم به این تعالیم رجوع میکردند و زندگیهای آنها با جلال شاگردان میدرخشید.
- و گفت: موضوعاتی که عیسی در این موعظه (و موعظهٔ سرکوه ) مطرح کرد تا مدتها به عنوان مجموع تعالیم اخلاقی عیسی شناخته میشد. در این موعظات عیسی به پیروانش و کسانی که میخواهند پیرو او باشند آموخت که چطور باید زندگی کنند.
- گفته شده است اگر شما تمام توصیههای نیکو را از فیلسوفها، روانشناسان و مشاورین در مورد روش زندگی بگیرید آنگاه همۀ اینها باعث حماقت شما میشود و این حماقت همۀ وجود شما را دربرمیگیرد، فقط پیروی از پیغام سادۀ عیسی است که حماقت به ثمر نمیآورد.
- این تعلیم عیسی با چیزی که قوم اسرائیل از مسیح انتظار داشتند، متفاوت بود و نشان دهندهٔ موفقیت سیاسی در حکومت عیسی نبود. در عوض برکات روحانی را در زندگیهای ما نشان میدهد و بیانگر پیغام عظیمی است که به ما میگوید اگر او خداوند زندگی ما است آنگاه ما باید چطور زندگی کنیم.
- مهم است درک کنیم که موعظهٔ سرکوه در مورد دریافت نجات نیست بلکه در این مورد است که شاگردان مسیح و کسانی که میخواهند شاگرد او باشند چطور باید در زندگی روزانه و اخلاقیشان رفتار کنند.
- “شاید این شیوه یک روش یهودی برای موعظه بوده است. یهودیان به موعظه charaz میگویند به معنی «دانههایی که مانند تسبیح توسط نخ به هم متصل شدهاند». رابیها معتقد بودند در موعظه، روی هر موضوع نباید بیشتر از چند ثانیه ماند و برای جذب توجه و علاقهٔ شنوندگان باید سریع از موضوعی به موضوع دیگر رفت.” (بارکلی)
- نقشهٔ شگفت انگیز خدا از ملکوت
1.(۲۰b) خوشابحال فقیران
خوشابحال شما که فقیرید، زیرا پادشاهی خدا از آن شماست.
- خوشابحال: عیسی به شاگردانش وعدهٔ برکت میدهد، وعدهای که در آن فقیران در روح مبارک هستند. مفهومی که در کلمهٔ یونانی باستانی خوشابحال (مبارک) است، «شاد» میباشد اما صحیحترین و روحانیترین مفهوم، چیزی نیست که در دنیای مدرن امروزی به معنی رفاه و خوشی لحظهای است.
- این همان کلمه برای مبارک است- که در برخی آیات به معنی “شاد” است که در اول تیموتائوس ۱۱:۱ به کار رفته است: «انجیل پر جلال خدای متبارک». “ماکاریوس، آن شادیای را توصیف میکند که در خودش رازی نهفته دارد، شادیای که آرام و غیرقابل لمس است و خودموجود میباشد، شادیای که هیچ ربطی به اقبال و تغییرات زندگی ندارد.” (بارکلی)
- در متی ۳۴:۲۵ عیسی میگوید در روز داوری او به قوم خود خواهد گفت: “بیایید ای برکت یافتگان از پدر من، و پادشاهیای را به میراث یابید که از آغاز جهان برای شما آماده شده بود.” در آن روز، او برکت یافتگان و ملعونین را داوری میکند- او همهٔ افراد هر دو گردوه را میشناسد و حتی دلایل برکت یافتن را توضیح میدهد. میتوانیم بگوییم هیچ کس به اندازهٔ عیسی مبارک نبوده است پس او میداند چه چیزی باعث میشود برکت وارد زندگی شود.
- “توجه داشته باشید که برکت در زمان حاضر در هر شرایطی میتواند باشد، شادیای که اکنون از هرچیزی لذت میبرد، مسیح میگوید ای برکت یافتگان، نمیگوید ای کسانی که برکت خواهید یافت.” (اسپورژن)
- خوشابحال شما که فقیرید: در زبان یونانی باستان کلمات متعددی وجود دارد که میتواند برای توصیف فقر به کار رود. عیسی از این کلمه برای فقر مطلق استفاده میکند. این کلمه دربردارندهٔ مفهوم کسی است که برای دریافت چیزی که میخواهد باید درخواست کند.
- ناگهان این عبارت ما را تکان میدهد. برکت یافتن از طریق فقیر بودن؟ این عبارت شاید برای برکت یافتن ما را ترغیب نکند. قدرت و حکمتی که در این حقیقت نهفته است این است که شخص فقیر برای رفع نیازهای خود باید نگاهش به دیگران باشد او هیچ تصوری درمورد تواناییهایش برای تأمین نیازهای خودش ندارد.
- اگرچه در تعالیم عیسی حکمتی کاربردی وجود دارد، او یک شخص روحانی بود و برطبق معیارهای روحانی تعلیم میداد. فقری که عیسی بیشتر در ذهن دارد، فقر روحانی است و این دقیقا همان روشی است که در موعظهای که در متی ۵ ثبت شده است، به کار برده است.
- فقر در روح تشخیص میدهد که هیچ داراییای ندارد. آنها میدانند از لحاظ روحانی ورشکسته هستند. فقر در روح هیچ نقاب روحانی ندارد و اینها ناشی از کار روحالقدس و پاسخ شخص به او میباشد.
- هر شخصی میتواند از اینجا شروع کند؛ اولین خوشابحال، پاک یا قدوس بودن نیست و نه حتی روحانی بودن. هرکسی میتواند فقیر در روح باشد. “نه چیزی که دارم، بلکه آنچه که ندارم، اولین نقطهٔ ارتباط روح من و خداوند است.” (اسپورژن)
- زیرا پادشاهی خدا از آن شماست: فقیران در روح باید آن چیزی که ندارند را درخواست کنند تا پاداش ببرند و پادشاهی خداوند را دریافت کنند. بنابراین فقر در روح یک شرط لازم برای دریافت این پادشاهی است زیرا کسی که در مورد شرایط و منابع روحانیای که دارد دچار توهم است، هرگز آنچه را که حقیقتاً نیاز مطلق اوست را نمیتواند از خدا دریافت کند.
- این برکت فقر، بنابر یک دلیل در جایگاه اول قرار گرفته است زیرا چشم اندازی برای دستورات بعدی میباشد. هیچ یک از آیات، دستورات و برکات با قوت خودمان بدست نمیآید بلکه با درخواست از قدرت خداوند.
۲.(۲۱) برکت به گرسنگان
خوشابحال شما که اکنون گرسنهاید، زیرا سیر خواهید شد.
- خوشابحال شما که اکنون گرسنهاید: شخص گرسنه، در جستجو است. او در جستجوی غذا است و امیدوار است نیازش برآورده شود. گرسنگی آنها را هدایت میکند و تنها تمرکز آنها بر گرسنگیشان است. عیسـی میگوید کسانی مبارک هستند که بر او و پارسایی او تمرکز میکنند مانند شخص گرسنهای که بر غذا تمرکز میکند.
- این تمایل واقعی است، دقیقاً مانند احساس گرسنگی حقیقی است.
- این تمایل طبیعی است، دقیقاً مانند احساس گرسنگی در یک شخص سالم، طبیعی است.
- این تمایل غریزی است، دقیقاً مانند احساس گرسنگی غریزی است.
- این تمایل میتواند دردناک باشد، دقیقاً مانند احساس گرسنگی حقیقی که میتواند باعث ایجاد درد شود.
- این تمایل میتواند انسان را به اجبار وادارد، دقیقاً مانند احساس گرسنگی که شخص را به کارهایی وامیدارد.
- این تمایل نشانۀ سلامتی است، درست مانند احساس گرسنگی که نشان دهندۀ سلامتی است.
- بهتر است به یاد داشته باشیم که عیسی این موضوع را در روزگاری و بین مردمی تعلیم داد که به خوبی احساس گرسنگی و تشنگی را میشناختند. انسان مدرن- حداقل در دنیای غرب- اغلب از نیازهای اساسی خود -مانند گرسنگی و تشنگی- دور میشود. امروزه به سختی میتوانیم کسی را پیدا کنیم که گرسنه و تشنۀ عیسی و عدالت او باشد.
- در انجیل متی متنی مشابه این آیات ثبت شده است. عیسی در انجیل متی میفرماید: خوشابحال گرسنگان و تشنگان عدالت (متی 6:5). از آنجا که عیسی بیشتر از آنکه دربارۀ گرسنگی جسمانی صحبت کند از گرسنگی روحانی سخن میگوید، این اشتیاق او دربارۀ این نوع تمایل را میتوانیم در موعظۀ او در لوقا هم مشاهده کنیم. گرسنگان عدالت با این روشها نیز معرفی شده اند:
- شخصی که برای داشتن طبیعت عادلانه اشتیاق دارد.
- شخصی که میخواهد مقدس باشد و بیشتر در تقدس رشد کند.
- شخصی که اشتیاق دارد در عدالت خدا بماند.
- شخصی که اشتیاق دارد عدالت خدا را در جهان ترویج دهد.
- زیرا سیر خواهید شد: عیسی به گرسنگان وعدۀ سیری میدهد. او وعده میدهد آنها را بیش از آنچه که میتوانند بخورند، سیر کند. این یک سیری عجیب است که هم ما را راضی نگه میدارد و هم تمایل بیشتر طلبیدن را در ما ایجاد میکند.
3.(21b) ماتمیان مبارک هستند
خوشابحال شما که اکنون گریانید، زیرا خواهید خندید.
- خوشابحال شما که اکنون گریانید: این نوع ماتم برای شرایط نامناسب و محتاج فردی و هم اجتماعی است؛ اما با آگاهی به این امر است که این شرایط نامناسب بخاطر گناه است. شما که اکنون گریانید درحقیقت برای گناه و اثرات آن گریانید.
- این ماتم یک غم روحانی است “اندوهی که برای خدا باشد، موجب توبه میشود، که به نجات میانجامد و پشیمانی ندارد.” (دوم قرنتیان 10:7). کسانی که چنین اندوهی دارند، شناختی خاص از خدا دارند و در رنجهای مسیح سهیم هستند (فیلیپیان 10:3) و به مرد دردآشنا و رنجدیده، نزدیک هستند و با او همدردی میکنند (اشعیا 3:53).
- “باور ندارم ایمانی را که وقتی به عیسی نگاه میکند اشکی در چشمانش ندارد. ایمان با چشمان خشک، ایمانی حرامزاده است که از روح خدا متولد نشده است.” (اسپورژن)
- زیرا خواهید خندید: کسی که برای اوضاع روحانی خودش ماتم دارد، آنگاه که خداوند این چیزها را درست کند، میتواند از صمیم قلب بخند و شاد شود. “شبی ممکن است سراسر به گریه بگذرد، ولی صبحگاهان شادمانی رخ مینماید.” (مزامیر 5:30)
- اکنون: در متن اصلی در هریک از این سه سخن پارادوکسی –وضعیت شخصی توصیف شده است که از نظر روحانی در فقر، گرسنگی و ماتم به سرمیبرد- عیسی از کلمۀ کلیدی اکنون استفاده کرده است.
- شما که اکنون فقیرید؛ روزی پادشاهی خداوند از آنِ شما خواهد شد.
- شما که اکنون گرسنهاید؛ روزی سیر خواهید شد.
- شما که اکنون گریانید؛ روزی خواهید خندید.
- برخی بر این عقیده هستند که عیسی بیشتر از اینکه یک معلم و واعظ حقیقی باشد، یک سازمان دهندۀ اجتماعات و یا انقلابی بوده است و منظور عیسی از این سخنان، براندازی نظم اجتماعی و قدرت بخشیدن به ضعیفان بود.
- در حقیقت عیسی بسیار مشتاق بود که به ضعیفان قوت ببخشد اما تمرکز خود را بر بزرگترین ظلم و قدرت آن زمان قرار داد- قدرت گناه و جدایی انسان از خدا. عیسی در حالیکه به احساسات و نیازهای بشری از قبیل فقر، گرسنگی و ماتم بیتوجه نبود، بر انقلابی روحانی تمرکز کرده بود که هم باعث تغییر شخصی میشد و هم تغییر جامعه.
- در حقیقت آنچه عیسی در اینجا گفت برخلاف روحیۀ انقلاب اجتماعی است زیرا او در فقر، گرسنگی و ماتم کنونی مردم، به آنها امید داد. در حالیکه انقلاب میخواهد همۀ امید کنونی را دور بریزد و از مردم میخواهد تا فوراً برای تغییر اوضاع (که اغلب خشونت و کارهای وحشیانه بود) کاری کنند. میوۀ تلخ این طرز فکر را میتوانیم در صدها میلیون کشته توسط قاتلان ایدئولوژی کمونیست ببینیم. عیسی راه بهتری را به بشر نشان میدهد، راه امید حقیقی.
4.(22-23) منفورین مبارک هستند.
خوشابحال شما آنگاه که مردم بخاطر پسر انسان، بر شما نفرت گیرند
و شما را از جمع خود برانند
و دشنام دهند و بدنام سازند.
در آن روز، شادی و پایکوبی کنید،
زیرا پاداشتان در آسمان عظیم است.
چرا که پدران آنها نیز با پیامبران چنین کردند.
- خوشابحال شما آنگاه که مردم … بر شما نفرت گیرند: وقتی به افرادی فکر میکنیم که خود را در روح فقیر و گرسنه میبینند، کسانی که برای طلبیدن روی خدا گریه میکنند و درد میکشند، به نظر میرسد غیرممکن است که اینها افرادی منفور باشند، اما در حقیقت آنها مورد نفرت قرار میگیرند.
- شما را از جمع خود برانند… دشنام دهند…. بدنام سازند: اینها نشان دهندۀ شدت نفرتی است که ممکن است نسبت به پیروان عیسی وجود داشته باشد؛ و حتی احتمال دارد بدتر از اینها نیز باشد یعنی ممکن است قصد جان این افراد را کنند. به همین دلیل است که عیسی به پیروانش گفت (بخاطر پسر انسان) شما مبارک هستید.
- زیاد طول نکشید که این سخنان عیسی درمورد پیروانش به حقیقت پیوست. مسیحیان اولیه از جمعهای بسیاری رانده شدند، به آنها دشنام دادند و آنها را به نامهای ناشایست خواندند. مسیحیان متهم میشدند به:
- آدمخواری، به دلیل درک نادرست و تفسیر اشتباه از بجا آوردن مراسم شام خداوند.
- بی بندوباری، به دلیل درک نادرست و تفسیر اشتباه “مراسم محبت آمیز هفتگی” و جلسات شخصی.
- تعصب و خرافات، به دلیل اینکه آنها اعتقاد داشتند عیسی بازگشت خواهد کرد و تاریخ روزی طبق نقشۀ عیسی به پایان خواهد رسید.
- ایجاد تفرقه در خانواده، به دلیل اینکه وقتی یکی از اعضای خانواده ازدواج مسیحی میکند و یا یک عضو خانواده مسیحی میشود، اغلب در خانواده تغییرات و جداییهایی اتفاق میافتد.
- خیانت، به دلیل اینکه به خدایان رومی احترام نمیگذارند و در مراسم پرستش امپراطور شرکت نمیکنند.
- در آن روز، شادی و پایکوبی کنید: این یک پارادوکس و تضاد است که وقتی کسی مورد نفرت قرار میگیرد، شادی کند زیرا کسانی که آزار میبینند و شکنجه میشوند، پاداشی عظیم در آسمان دریافت خواهند کرد؛ شکنجه و آزار و اذیت شدن به خاطر نیکویی، نشانۀ خوبی است و پیامبران نیز قبل از آنها شکنجه شدند.
- تراپ چند تن از افرادی را که در هنگام جفا و شکنجه، شادی و پایکوبی کردند را نام میبرد. جورج راپر[3] وقتی برای سوزانده شدن برده میشد، خوشحال و شادمان بود و چوبهای که قرار بود به آن بسته و سوانیده شود را مانند دوستی قدیمی در آغوش گرفت. دکتر تیلور وقتی برای اعدام برده میشد شاد بود و پایکوبی میکرد هنگامی که دلیل این شادی را از او پرسیدند، پاسخ داد “خدا را حمد و ستایش میکنم زیرا که او داوری عادل و نیکوست و هرگز بهتر از او نیست، من الان نزدیک خانه هستم، به خانۀ پدرم میروم.” لارنس ساندرز[4]، با لبخند چوبۀ اعدامش را در آغوش گرفت و بوسید و گفت “ای صلیب مسیح خوش آمدی، ای زندگی ابدی خوش آمدی.”
5.(24-26) افراد نامبارک
“اما وای بر شما که دولتمندید،
زیرا تسلی خود را یافتهاید.
وای بر شما که اکنون سیرید،
زیرا گرسنه خواهید شد.
وای بر شما که اکنون خندانید،
زیرا ماتم خواهید کرد و زاری خواهید نمود.
وای بر شما آنگاه که همگان زبان به ستایشتان بگشایند،
زیرا پدران آنها نیز با پیامبران دروغین چنین کردند.
- وای: کلمهای برای ابراز تأسف و ناراحتی است و نه ترس. “وای” هایی که عیسی در اینجا مطرح میکند به نظر میرسد با خوشابحالهایی که قبلاً ذکر کرد، پارادوکس و تضاد دارند. در حالت عادی برای ثروت، سیری و شادی از کلمۀ “وای” استفاده نمیشود بلکه بیشتر عبارت “خوشابحال” به کار میرود.
- اما وای بر شما که دولتمندید … وای بر شما که اکنون سیرید: ثروتمندان، احساس نیاز نمیکنند. رفاه مداوم و زندگی خوش، موانع واقعی ملکوت خدا هستند. ما در حالت عادی به سوی عیسی نمیآییم مگر زمانی که میدانیم فقیر و گرسنه هستیم و به تسلی نیاز داریم.
- در هریک از این جملات پارادوکسی، عیسی انتظارات کنونی از ملکوت خدا را با حقایق روحانی این ملکوت مقایسه میکند. عیسی به ما میگوید خدا کارهای غیرمنتظره انجام میدهد. عیسی ارزشهای دنیا را به سُخره میگیرد. او چیزی را که دنیا حقیر و بیارزش میپندارد را ارج مینهد و چیزی را که دنیا تحسین میکند را بیارزش میداند. عیسی تصورات آنها را از ملکوت خدا تغییر میدهد.
- برنامۀ خدا، محبت است
1.(28-27) محبت به دشمنان
“امّا ای شما که گوش فرامیدهید، به شما میگویم که دشمنان خود را محبت نمایید، و به آنان که از شما نفرت دارند نیکی کنید. برای هر که نفرینتان کند برکت بطلبید، و هرکس را که آزارتان دهد دعای خیر کنید.”
- دشمنان خود را محبت نمایید: این دستور با اینکه ساده و البته شوک برانگیز به نظر میرسد، اما اطاعت از آن بسیار دشوار است. عیسی دقیقاً به ما میگوید چطور باید دشمنان را محبت کرد: نیکی کنید، برکت بطلبید، و هرکس را که آزارتان دهد دعای خیر کنید.
- عیسی میدانست که ما دشمنان خواهیم داشت. این برنامۀ پادشاهی خدا، مشکلات واقعی دنیا را در نظر میگیرد. باوجود اینکه ما دشمنان خواهیم داشت اما باید با محبت با آنها رفتار کنیم، در این راه به خداوند اعتماد داشته باشید، او از اهداف شما حفاظت میکند و دشمنان شما را به بهترین راه ممکن از بین خواهد برد از این طریق که آنان را به دوستان شما تبدیل میکند.
- نیکی کنید، برکت بطلبید، و هرکس را که آزارتان دهد دعای خیر کنید: محبتی که مسیح از ما میخواهد نسبت به دشمنانمان داشته باشیم، این نیست که احساس صمیمیت و گرم از اعماق قلبمان نسبت به آنها داشته باشیم، اگر بخواهیم منتظر چنین احساسی باشیم هرگز نمیتوانیم دشمنانمان را محبت کنیم. محبت کردن به دشمنان، محبتی است که جدای از احساسی که نسبت به آنها داریم، برای آنها کاری انجام دهیم.
- برای هر که نفرینتان کند برکت بطلبید: به این معنی است با آنانی که به بدی با ما صحبت میکنند، به نیکویی صحبت کنیم.
- “ما نمیتوانیم دشمانمان را مانند صمیمیترین و نزدیکترین دوستمان، دوست داشته باشیم. انجام این کارِ غیرممکن، ظاهری و حتی اشتباه است. اما میتوانیم در اینجا ببینیم که مهم نیست انسان با ما چه میکند، حتی اگر بدترین رفتار را نیز با ما داشته باشد و به ما آزار رساند، ما چیزی غیر از بیشترین نیکویی او نمیخواهیم.” (بارکلی)
2.(30-29) اشتیاق برای رنج
اگر کسی بر یک گونۀ تو سیلی زند، گونۀ دیگر را نیز به او پیشکش کن. اگر کسی ردایت را از تو بستاند، پیراهنت را نیز از او دریغ مدار. اگر کسی چیزی از تو بخواهد به او بده، و اگر مال تو را غصب کند، از او بازمخواه.
- اگر کسی بر یک گونۀ تو سیلی زند، گونۀ دیگر را نیز به او پیشکش کن: عیسی به تعلیم حیرت انگیز خود ادامه میدهد و میگوید باید رفتارهای ناشایستی که برعلیه ما انجام میشود را بپذیریم.
- وقتی شخصی به ما اهانتی میکند (به گونۀ تو سیلی زند) بطور طبیعی میخواهیم ما هم با همین روش پاسخ او را بدهیم و ما نیز کاری که او انجام داده است را با شدت بیشتری در مورد خود شخص تکرار کنیم. عیسـی میگوید ما باید با صبوری این اهانتها و آزارها را تحمل کنیم و در برابر شخص شریری که این چنین به ما آزار میرساند ایستادگی نکنیم؛ درعوض، به خداوند اعتماد کنیم که از ما دفاع کند. فرانس میگوید یک نویسندۀ یهودی باستانی مینویسد، با پشت دست به کسی سیلی زدن-توهین محض محسوب میشد- و مستوجب مجازات سنگینی بود و باید مبلغ زیادی به عنوان جبران پرداخته میشد. (میشناه 6:8)
- منظور عیسی این نیست که هرگز نباید در برابر شریر ایستادگی کرد. او با زندگیاش نشان داد که باید در برابر شریر ایستاد مانند زمانی که به معبد رفت و میزها و وسایل صرافان و فروشندگان را بهم ریخت.
- “عیسـی در اینجا میگوید مسیحیان واقعی یاد گرفتهاند از هیچ توهینی نرنجند و به دنبال تلافی و قصاص نباشند.” (بارکلی). وقتی فکر میکنیم که چطور به عیسـی توهین شد و علیه او صحبت شد (مانند یک شکم پرست، شخص مست، فرزند نامشروع، کافر، دیوانه و …) میتوانیم ببینیم که او خودش چطور این اصول را زندگی کرد.
- منظور عیسـی این نیست که وقتی شخصی مورد حملۀ فیزیکی قرار میگیرد نباید از خودش دفاع کند. وقتی عیسی دربارۀ سیلی زدن به گـونۀ شخصی صحبت میکند، طبق فرهنگ آن زمان منظورش توهینی بسیار سنگین است و نه حملۀ فیزیکی. منظور عیسـی این نیست اگر شخصی با یک چوب به سمت راست صورت ما زد ما باید اجازه دهیم به سمت چپ صورتمان نیز ضربه بزند. شاید پولس در دوم قرنتیان 20:11 چنین ضربۀ فیزیکی و سیلیای را در نظر دارد.
- همچنین منظور عیسـی این نیست که در جامعه نباید مجازات و تنبیه وجود داشته باشد. عیسـی در اینجا دربارۀ رابطۀ شخصی صحبت میکند او در مورد عملکرد حکومت در برخورد با شرارت صحبت نمیکند (رومیان 1:13-4). وقتی که من بطور شخصی مورد اهانت قرار میگیرم باید گونۀ دیگرم را نیز تقدیم کنم اما حکومت مسئولیت دارد افرار شریر را از تعرض فیزیکی بازدارد و با آنها برخورد کند.
- اگر کسی ردایت را از تو بستاند، پیراهنت را نیز از او دریغ مدار: با این سخنان، عیسـی به ما میگوید چطور با کسانی که با ما بدرفتاری میکنند و یا ما را به اجبار وامیدارند برخورد کنیم. ما باید این حکم را به عنوان قربانی بخشش و محبت در نظر بگیریم.
- طبق شریعت موسی، ردایی که شخص روی لباسش میپوشد را نمیتوان از کسی گرفت (خروج 26:22، تثنیه 13:24).
- “اگر از شاگردان عیسی درخواست میشد تا لباسشان را نیز بدهند با اینکه برایشان ناخوشایند است اما باید با خوشحالی آنچه را که قانوناً میتوانند برای خود نگه دارند را ببخشند. (کارسون)
- “عهد عتیق میگوید، برای حق خودت اصرار بورز، همسایهات را محبت کن و به دشمنانت نفرت بورز و امنیت و آرامش خود را تأمین کن اما عهد جدید میگوید، حتی اگر حقت نیست اما رنج بکش و به همگان محبت بورز.” (مورگان)
- اگر کسی چیزی از تو بخواهد به او بده، و اگر مال تو را غصب کند، از او بازمخواه: ما فقط زمانی میتوانیم چنین قربانیهای محبت آمیزی تقدیم کنیم که بدانیم خدا مراقب ما است و بدانیم که اگر تنها لباسی که داریم را ببخشیم، خداوند بیشتر از آن را به ما خواهد داد.
- تنها محدودیت برای انجام این نوع قربانیها، محدودیتی است که خودخواهی و خودپرستی به انسان تحمیل میکند. محبت این نیست که از روی اکراه و اجبار چیزی را به شخصی بدهیم بلکه محبت عملی آزادانه است. محبت این نیست که همیشه چیزی که کسی از ما میخواهد را به او بدهیم.
- پولس در رسالۀ رومیان این تعلیم عیسـی را تکرار میکند: “مغلوب بدی مشو بلکه بدی را با نیکویی مغلوب ساز.” (رومیان 21:12).
3.(31) قانون طلایی
با مردم همانگونه رفتار کنید که میخواهید با شما رفتار کنند.
- با مردم همانگونه رفتار کنید که میخواهید با شما رفتار کنند: روش منفی این حکم، مدتها قبل از عیسـی شناخته شده بود. برای زمان طولانی این گفته رواج داشت که : “آن رفتاری را که نمیخواهی همسایهات با تو داشته باشد، تو نیز با او آنگونه رفتار نکن.” اما عیسـی فراتر میرود و این گفته را بطور مثبت ارائه میدهد و میگوید “همانطور با مردم رفتار کنید که میخواهید با شما رفتار کنند.”
- “این قانون طلایی توسط عیسی اختراع نشد. بلکه این قانون در اشکال مختلف و در زمینههای مختلف بطرز وسیعی یافت میشود. در حدود سال 20 میلادی، یک یهودی رابی هیلل را به چالش کشید که در زمان کوتاهی شریعت را خلاصه کند، بنابر گزارشها، او پاسخ داد “آنچه را برای خود نمیپسندی، برای دیگران هم مپسند. این تمام شریعت است و بقیۀ شریعت، تفسیر همین حکم است. برو و این حکم را بیاموز.” ظاهراً عیسـی فقط این حکم را بصورت مثبت بیان کرد.” (کارسون)
- عیسـی با این کار، این حکم را بسیار وسیعتر کرد زیرا که تفاوت بسیاری بین این دو حکم وجود دارد. برای مثال بین تخطی نکردن از قوانین ترافیک و انجام کاری مثبت در جهت کمک به تردد خودروها تفاوت بسیاری وجود دارد. بر طبق شکل منفی این حکم (آنچه برای خود نمیپسندی برای دیگران هم مپسند) در مثالی که عیسی در متی 31:25-46 بیان میکند، بزها نباید “محکوم” شناخته شوند در حالیکه برطبق شکل مثبت این قانون طلایی عیسی (با مردم هماگونه رفتار کنید که میخواهید با شما رفتار کنند) بزها محکوم و گناهکار محسوب میشوند.
- با مردم همانگونه رفتار کنید: این حکم در مشارکتهای مسیحی بسیار کاربردی است. اگر ما محبت را تجربه کرده باشیم، وقتی با دیگران در ارتباط هستیم، این محبت را به دیگران هم انتقال میدهیم.
- “اگر همۀ مردم طبق این حکم رفتار میکردند، آنگاه دیگر هیچ بردهای وجود نداشت و نه هیچ جنگی، نه تجاوز، نه اهانت، نه دروغ و نه دزدی؛ بلکه بجای همۀ اینها عدالت و محبت وجود داشت! این چه پادشاهیای است که چنین قانونی دارد!” (اسپورژن)
- این حکم، درک شریعت را آسان میکند اما به هیچ وجه اطاعت از آن را آسان نمیکند. هیچ کس تاکنون بطور مداوم و پیوسته با مردم آنطوری که میخواهد مردم با او رفتار کنند، رفتار نکرده است.
4.(35-32) محبت کردن طبق الگوی خداوند
“اگر تنها آنان را محبت کنید که شما را محبت میکنند، چه برتری دارید؟ حتی گناهکاران نیز دوستداران خود را محبت میکنند. و اگر فقط به کسانی نیکی کنید که به شما نیکی میکنند، چه برتری دارید؟ حتی گناهکاران نیز چنین میکنند. و اگر فقط به کسانی قرض دهید که امید عوض از آنان دارید، شما را چه برتری است؟ حتی گناهکاران نیز به گناهکاران قرض میدهند تا روزی از ایشان عوض بگیرند. امّا شما دشمنانتان را محبت کنید و به آنها نیکی نمایید، و بدون امیدِ عوض، به ایشان قرض دهید، زیرا پاداشتان عظیم است، و فرزندان آن متعال خواهید بود، چه او با ناسپاسان و بدکاران مهربان است.
- اگر تنها آنان را محبت کنید که شما را محبت میکنند، چه برتری دارید؟ باید توجه داشته باشیم که اگر ما فقط محبتی که به ما میشود را جبران کنیم، هیچ ارزشی ندارد و هیچگونه شباهتی به الگویی که عیسی مسیح به ما داده است، ندارد.
- به یاد داشته باشید، عیسی در اینجا به ما تعلیم میدهد که شخصیت شهروندان ملکوت او چگونه باید باشد. ما باید انتظار داشته باشیم که شخصیت شهروندان این ملکوت با شخصیت مردم دنیا متفاوت باشد. دلایل بسیار خوبی وجود دارد برای اینکه چرا باید از مسیحیان بیشتر از دیگران انتظار داشته باشیم:
- آنها ادعا میکنند چیزهایی دارند که دیگران ندارند؛ آنها ادعا میکنند خلقتی تازه دارند، توبه کردهاند و بوسیلۀ مسیح نجات یافتهاند.
- در حقیقت آنها چیزهایی دارند که دیگران ندارند؛ درحقیقت آنها خلقتی تازه دارند، توبه کردهاند و بوسیلۀ مسیح نجات یافتهاند.
- آنها قدرتی دارند که دیگران ندارند؛ آنها قدرت انجام هر کاری را در مسیح که به آنان قوت میبخشد، دارند.
- آنها روح خدا را دارند؛ روح خدا در آنان ساکن است.
- آنها آیندهای بهتر از دیگران دارند.
- فرزندان آن متعال خواهید بود: با انجام این کارها، از خداوندی پیروی میکنیم که به دشمنانش نیز محبت کرد و با ناسپاسان و بدکاران مهربان است.
- “وقتی کسی به بدی با ما رفتار میکند، خدا به ما چه میگوید؟ من باور دارم او به ما میگوید: این روزی است که فیض در آن رایگان است، اکنون زمان رحمت است. زمان داوری که خدا خوب را از بد جدا میکند، هنوز فرانرسیده است. در روز داوری او بر تخت قضاوت مینشیند و نیکویی و شرارت را پاداش و جزا میدهد.” (اسپورژن)
- این یک نمونه است- که دشمنانمان را محبت کنیم و آنان را برکت دهیم. با انجام این کارها نشان میدهیم که فرزندان آن متعال هستیم. “ما از طریق ایمان به خدای پسر، فرزندان خدا میشویم؛ ما خوانده شدهایم تا به این انتخاب و خواندگیمان اعتبار بخشیم- تعلق خودمان به نام مقدس او را به اثبات برسانیم. ما این کار را فقط میتوانیم با اعمال و گفتارمان نشان دهیم. زندگی ما باید طبق اصول الهی باشد.” (مایر)
5.(36-38) اصول عملی
“پس رحیم باشید ، چنانکه پدر شما رحیم است. داوری نکنید تا بر شما داوری نشود. محکوم نکنید تا محکوم نشوید، ببخشایید تا بخشوده شوید. بدهید تا به شما داده شود. پیمانهای پُر، فشرده، تکان داده و لبریز در دامنتان ریخته خواهد شد! زیرا با هر پیمانهای که بدهید، با همان پیمانه به شما داده خواهد شد.”
- پس رحیم باشید ، چنانکه پدر شما رحیم است: در ملکوت عیسـی، ما الگویی برای داشتن رحمت به دیگران داریم. ما باید با دیگران رحیم باشیم همانطور که خداوند با ما رحیم است. او فیضی عظیم به ما دارد و همین باعث میشود که ما هم رحمت و فیض بیشتری به دیگران داشته باشیم.
- داوری نکنید تا بر شما داوری نشود: با این حکم، عیسی درمورد قضاوت کردن دیگران به ما هشدار میدهد زیرا اگر این کار را انجام دهیم به همین طریق نیز مورد داوری قرار خواهیم گرفت.
- در میان آنانی که به نظر میرسد چیزی از کتاب مقدس نمیدانند، ظاهراً این آیه بسیار معروف است. با اینحال بسیاری از افرادی که این آیه را نقل قول میکنند در حقیقیت مفهوم عیسی را از این سخن درک نمیکنند. به نظر میرسد آنها فکر میکنند (یا امیدوارند) که عیسی به پذیرش جامع هرگونه سبک زندگی و تعلیمی حکم میکند.
- تنها کمی جلوتر در همین موعظه (لوقا 43:6-45) عیسی به ما حکم میکند که خودمان و دیگران را از ثمرات زندگی بشناسیم و این نوع ارزیابی بسیار ضروری است. مسیحیان خوانده شدهاند تا محبتی بدون شرط نسبت به دیگران داشته باشند نه اینکه آنها را بدون شرط تأیید کنند. ما درحقیقت میتوانیم بدون اینکه کسی را تأیید کنیم، او را محبت کنیم.
- بنابراین از آنجایی که سنجیدن زندگی دیگران از این طریق ممنوع نشده است، اما مطمئناً سنجیدن با روحی که اغلب افراد این کار را انجام میدهند منع شده است. زمانیکه شاگردان آن زنی را که نزد عیسی آمد و پاهای عیسی را با عطر تدهین کرد، قضاوت کردند، نمونهای از قضاوت نادرست است (متی 6:26-13). آنها فکر کردند آن زن، عطر را هدر داده است اما عیسی گفت که او کار نیکویی انجام داده است و این کار همیشه به یادگار میماند. آنها قضاوتی ناعادلانه، عجولانه و بیرحمانه داشتند.
- ما وقتی این حکم را میشکنیم که به بدی در مورد دیگران فکر میکنیم.
- ما وقتی این حکم را میشکنیم که فقط در مورد اشتباهات دیگران صحبت میکنیم.
- ما وقتی این حکم را میشکنیم که تمام زندگی افراد را فقط طبق بدترین لحظات آنها قضاوت میکنیم.
- ما وقتی این حکم را میشکنیم که دربارۀ انگیزه های پنهان افراد قضاوت میکنیم.
- ما وقتی این حکم را میشکنیم که بدون اینکه خودمان را در جایگاه و شرایط دیگران قرار دهیم، آنها را قضاوت میکنیم.
- ما وقتی این حکم را میشکنیم که بدون در نظر گرفتن اینکه اگر قضاوت کنیم بر ما قضاوت میشود، دیگران را قضاوت میکنیم.
- محکوم نکنید … ببخشایید: عیسی این حکم را فقط از یک قضاوت ساده به چیزی فراتر گسترش میدهد. او به ما میگوید نه تنها محکوم نکنید بلکه آزادانه ببخشایید.
- بدهید تا به شما داده شود. پیمانهای پُر، فشرده، تکان داده و لبریز در دامنتان ریخته خواهد شد: عیسی ما را تشویق میکند که آزادانه و بدون ترس ببخشیم و در موقع بخشیدن بیم آن را نداشته باشیم با این کار چیزی را از دست میدهیم. او میخواهد ما در بخشش فراوان از ترس آزاد شویم.
- این سخن درخور اعتماد و آزموده شده است. به سادگی میتوان گفت، ما نمیتوانیم چیزی به خدا ببخشیم زیرا او بیش از آن را به ما بازمیگرداند، او از همان طریق یا طریقهای دیگر بیشتر از چیزی که به او دادهایم را به ما خواهد بخشید. با اینحال بسیاری عقیده دارند کاربرد این حکم درمورد بخشیدن و سخاوتمندی چیزهای مادی نیست بلکه در مورد محبت، برکت و بخشش است. به هرحال باید به یاد داشته باشیم وقتی ما بر طبق الگوی سخاوتمندی خدا، چیزی را به کسی میبخشیم هرگز بازنده نمیشویم.
- در دامنتان ریخته خواهد شد: یهودیان لباسهای بلندی را میپوشیدند که شبیه دامن بود و بلندی آن تا مچ پاهایشان بود و با کمربند دور کمرشان بسته میشد. این ردا را میتوانستند به سمت بالا بکشند وقتی این کار را میکردند، قسمت بالای کمربند مانند یک جیب بزرگ میشد که میتوانستند اشیایی که با خود حمل میکردند را در آن قرار دهند. بنابراین معادل مدرن این عبارت را اینطور بیان کرد: “مردم جیبهای شما را پر خواهند کرد.”
- زیرا با هر پیمانهای که بدهید، با همان پیمانه به شما داده خواهد شد: این یک اصل مهم است که عیسی بر روی حکم خود بنا میکند، داوری نکنید تا بر شما داوری نشود. خداوند همانطور ما را میسنجد که ما دیگران را میسنجیم. این یک انگیزۀ محکم برای ما است که در محبت، بخشش و نیکویی به دیگران سخاوتمند باشیم. اگر مشتاق محبت، بخشش و نیکویی بیشتری از جانب خداوند هستیم باید خودمان این چیزها را بیشتر نسبت به دیگران داشته باشیم.
- میتوانیم بگوییم که عیسی قضاوت دیگران را ممنوع نکرد بلکه او ذکر کرد که قضاوت ما باید کاملاً همراه با عدالت باشد و همچنین داوری ما نسبت به دیگران باید با استانداردی باشد که دوست داریم با همان استاندارد بر ما داوری شود.
- اغلب اوقات که قضاوت ما نسبت به دیگران اشتباه است به این دلیل میباشد که با همان استانداردهایی که برای خودمان در نظر داریم، دیگران را قضاوت نکردیم و در به کارگیری استانداردهایمان دچار ریاکاری شدیم- ما این استانداردها را در زندگی خودمان نادیده میگیریم و این امر بسیار رایج است که دیگران را با یک نوع استاندارد قضاوت کنیم و خودمان را با نوعی دیگر- در این عمل، هیچکونه سخاوتی نسبت به دیگران وجود ندارد.
- بر طبق تعالیم برخی رابیها در زمان عیسی، خداوند برای داوری انسانها از دو پیمانه استفاده میکند: پیمانۀ عدالت و پیمانۀ فیض. و اینکه برای قضاوت ما از کدام پیمانه استفاده میکند بستگی به این دارد که ما برای قضاوت دیگران کدام پیمانه را به کار میبریم.
- ما فقط زمانی باید رفتار دیگران را قضاوت کنیم که این حقیقت را در ذهن داشته باشیم که خودمان هم به همین طریق قضاوت خواهیم شد و باید در نظر داشته باشیم که میخواهیم خودمان چگونه مورد قضاوت قرار بگیریم.
- تفاوت دو دیدگاه
1.(39-42) شفاف سازی طرز نگاه
و این مَثَل را نیز برایشان آورد:”آیا کور میتواند عصاکش کور دیگر شود؟ آیا هر دو در چاه نخواهند افتاد؟ شاگرد، برتر از استاد خود نیست، امّا هر که تعلیم و تربیتش به کمال رسد، همچون استاد خود خواهد شد. چرا پَر کاهی را در چشم برادرت میبینی، امّا از چوبی که در چشم خود داری غافلی؟ چگونه میتوانی به برادرت بگویی: “برادر بگذار پَر کاه را از چشمت به درآورم”، ولی چوب را در چشم خود نمیبینی؟ ای ریاکار، نخست چوب را از چشم خود به درآر، آنگاه بهتر خواهی دید تا پَر کاه را از چشم برادرت بیرون کنی.
- آیا کور میتواند عصاکش کور دیگر شود؟ پاسخ این سوال بسیار واضح است. شخص کور نمیتواند عصاکش کور دیگر باشد بنابراین ما نباید از افراد کور دیگر راهنمایی بگیریم و همچنین نباید در کوریِ خودمان، سعی کنیم دیگران را هدایت کنیم بلکه باید عیسی را هادی، راهنما و استاد خود قرار دهیم زیرا فقط اوست که همه چیز را میبیند و میداند.
- عیسی به ما یادآوری میکند که برخی رهبرها، کور هستند- و ما باید نسبت به آنها هوشیار باشیم. در رسالۀ دیگری عیسی دربارۀ برخی رهبران مذهبی زمان خودش اینطور میگوید “آنها راهنمایانی کورند. هرگاه کوری عصاکش کور دیگر شود، هر دو در چاه خواهد افتاد.” (متی 14:15)
- “اگرچه فریسیان و معلمین شریعت طومارها را داشتند و در کنیسه آنها را تفسیر میکردند، به این معنی نبود که حقیقتاً آن کلام را درک میکردند… فریسیان از عیسـی پیروی نمیکردند بنابراین کتب مقدس را درک نکرده بودند و از آن پیروی نمیکردند.” (کارسون)
- در این سخن عیسـی میتوانی محکومیت رهبران کوری را ببینیم که افراد کور دیگر را رهبری میکنند. همچنین میتوانیم مسئولیت پیروان این رهبران کور را هم مشاهده کنیم.
- شاگرد، برتر از استاد خود نیست: شاگرد بسیار شبیه دانش آموز بود با این تفاوت که شاگرد اصل پیروی و الگوبرداری از استاد خودش را نیز دارد. به این طریق، شاگرد هرگز از استادش برتر نمیشود امّا هر که تعلیم و تربیتش به کمال رسد، همچون استاد خود خواهد شد. ما میتوانیم به خوبی شبیه کسانی شویم که از آنان پیروی میکنیم پس باید معلمین خوب را برای پیروی انتخاب کنیم.
- در این حقیقت واضح و منطقی، عیسـی یک وعدۀ بینظیر میدهد. همانطور که او ما را تعلیم میدهد و ما در او رشد میکنیم، بیشتر به شباهت عیسـی درخواهیم آمد. بیشتر و بیشتر به شکل پسر او درمیآییم (رومیان 29:8) و در نهایت آنگاه که او ظهور کند، مانند او خواهیم بود، چون او را چنانکه هست خواهیم دید. (اول یوحنا 2:3).
- ” خداوند عیسی، خود را خالی و فروتن کرد و به شباهت ما درآمد تا ما در جلال او به شباهت او درآییم … محدودیت خلقت باید با او که همه چیز را آفرید، قیاس شود. اما در مقیاس ما باید همان زیبایی کامل وجود داشته باشد- زیرا که زیبایی او بر ماست.” (مایر)
- چرا پَر کاهی را در چشم برادرت میبینی، امّا از چوبی که در چشم خود داری غافلی؟ عیسی در سخنانش از صنایع ادبی بهره میگیرد. پَر کاه و چوب اشیای واقعی و ملموسی هستند که عیسی در اینجا بطرز طنزگونهای از آنها در بیان خودش استفاده میکند. او با این سخنان میخواهد این مفهوم را به شنوندگان خود برساند که ما بطور کلی در ابراز گناهان دیگران تحمل بیشتری نسبت به گناهان خود داریم.
- اگرچه ممکن است واقعاً در چشم شخصی پَر کاه وجود داشته باشد اما امکان ندارد یک تخته چوب در چشم کسی باشد. عیسی از این بیان طنز و اغراق آمیز برای درک آسانتر و ماندگاری بیشتر پیغامش استفاده میکند.
- این یک تصویر طنزآمیز است: شخصی که یک تختۀ چوب در چشمم دارد، سعی میکند به دوستش کمک کند تا پرکاهی که در چشمش است را دربیاورد. مطمئناً وقتی این تصویر را تجسم میکند، میخندید و برایتان غیرواقعی است.
- مثال دیدن پرکاه در چشم دیگری آن هم در حالیکه شخص نسبت به تخته چوبی که در چشم خودش دارد غافل است، مثالی است که عیسی ان را زمانی مطرح کرد که رهبران مذهبی، زنی را به اتهام زناکاری گرفته بودند و نزد عیسـی آوردند. قطعاً آن زن گناهکار بود اما آن رهبران خودشان گناهان بدتری مرتکب شده بودند و عیسی این حقیقت را آشکار کرد و گفت “از میان شما، هر آنکس که بی گناه است نخستین سنگ را بزند.” (یوحنا 7:8).
- چوب را در چشم خود نمیبینی: عیسی اظهار میکند کسی که در چشم خود چوب دارد، فوراً متوجه آن نمیشود. او نسبت به اشتباهات آشکار خودش کور است. گاهی اوقات ما سعی میکنیم اشتباهات دیگران را اصلاح کنیم درحالیکه خودمان همان اشتباهات (حتی شاید اشتباهاتی بیشتر) داریم که میتوانند باعث شوند به “ریاکاری” محکوم شویم.
- “با وجود اینکه عیسی شخصی آرام و ملایم است اما با اینحال اشخاصی را که به دیگران به دلیل خطاهای کوچشکان اعتراض میکنند اما نسبت به خطاهای بزرگ خودشان در خانه و زندگی شخصیشان بی تفاوت هستند را “ریاکار” میخواند.” (اسپورژن)
- ریاکاری ما در این موارد تقریباً همیشه بر دیگران بیشتر از خودمان مشهود است. شاید بتوانیم راهی پیدا کنیم تا نسبت به چوبی که در چشم داریم بیتفاوت باشیم اما دیگران خیلی زود متوجه آن خواهند شد. نمونۀ خوبی که میتوانیم برای این نوع ریاکاری ذکر کنیم، عکسالعمل داوود به داستان ناتان نبی است. ناتان داستان مردی را بیان میکند که با بیعدالتی برۀ شخص دیگری را دزدیده و کشته است. داوود ناگهان خشم میگیرد و آن مرد را محکوم میکند اما نسبت به گناه خودش که از گناه آن مرد بسیار بزرگتر بود، کور است. (دوم سموئیل 12)
- نخست چوب را از چشم خود به درآر، آنگاه بهتر خواهی دید تا پَر کاه را از چشم برادرت بیرون کنی: عیسـی به ما نمیگوید که نباید به کسانی که پَر کاه در چشم خود دارند کمک کنیم. بسیار نیکو است به کسانی که پَر کاه در چشم خود دارند کمک کنیم البته نه وقتی که هنوز خودمان چوب در چشم مان داریم.
2.(45-43) اگر میخواهیم توسط عیسی بطور چشمگیری تغییر کنیم باید از او در این مسیر پیروی کنیم. وقتی عیسی ما را لمس کند، آنگاه این امر در زندگیهایمان دیده خواهد شد.
“هیچ درخت نیکو، میوۀ بد به بار نمیآوَرَد و هیچ درخت بد، میوۀ نیکو نمیدهد. هر درختی را از میوهاش میتوان شناخت. نه ازبوتۀ خار میتوان انجیر چید، و نه از بوتۀ تمشک، انگور! شخص نیک از خزانۀ نیکوی دل خود نیکویی برمیآورد، و شخص بد از خزانۀ بد دل خود، بدی. زیرا زبان از آنچه دل از آن لبریز است، سخن میگوید.”
- هیچ درخت نیکو، میوۀ بد به بار نمیآوَرَد … هر درختی را از میوهاش میتوان شناخت: این میوه، نتیجۀ اجتناب ناپذیری از وجود وشخصیت ماست. درنهایت –اگرچه ممکن است تا فصل برداشت محصول کمی زمان ببرد- میوۀ بد و خوب مشهود خواهد شد و آشکار خواهد ساخت که ما چه نوع درختی هستیم. البته همۀ درختها یکی نیستند.
- “شرارت نمیتواند میوۀ نیکو بدهد: در درخت نامرئی قلب، هیچ گونه بی حاصلی بیگناهی وجود ندارد. آن کسی که میوه نمیآورد و آن کسی که میوۀ بد میآورد، هر دو مستوجب آتش خواهند بود.” (کلارک)
- “شرارت فقط این نیست که یک درخت تمشک سمی ثمر دهد و فقط بخاطر سمی بودن میوه قطع شود، بلکه خنثی و میوۀ نیکو ندادن هم مستوجب قطع شدن و در آتش افکنده شدن است.” (اسپورژن)
- کمی قبل از این متن، عیسی دربارۀ قضاوت خودمان هشدار میدهد و میگوید قبل از اینکه به مشکلی که در چشم همسایهات است توجه کنی، در پیِ این باش که اول چوب را از چشم خودت بیرون آوری بنابراین قبل از اینکه میوۀ دیگران ا بسنجی از خودت میپرسی: “آیا میوهای که من میآورم برای جلال خداوند است؟”
- شخص نیک از خزانۀ نیکوی دل خود نیکویی برمیآورد، و شخص بد از خزانۀ بد دل خود، بدی. زیرا زبان از آنچه دل از آن لبریز است، سخن میگوید: کلام ما قلب ما را آشکار میسازد. اگر در قلب شخصی، خزانۀ نیکویی باشد، در نهایت آشکار خواهد شد و اگر خزانۀ بد باشد در زمان مشخص آشکار خواهد شد. کلام ما بیشتر از آنچه که فکر میکنیم سخن میگوید و آشکار میسازد چه کسی نیکوست و چه کسی شریر.
3.(49-46) نتیجه گیری تعالیم: انجام دستورات عیسی زیربنای زندگی است.
“چگونه است که مرا سرورم، سرورم میخوانید، امّا به آنچه میگویم عمل نمیکنید؟ آن که نزد من میآید و سخنانم را میشنود و به آن عمل میکند، به شما مینمایانم به چه کس مانَد. او کسی را ماند که برای بنای خانهای، زمین را گود کند و پیِ خانه را بر صخره نهاد. چون سیل آمد و سیلاب بر آن خانه هجوم برد، نتوانست آن را بجنباند، زیرا محکم ساخته شده بود. امّا آن که سخنانم را میشنود ولی به آن عمل نمیکند، کسی را مانَد که خانهای بدون پی، بر زمین ساخت. چون سیلاب بر آن خانه هجوم بُرد، در دم فروریخت و ویرانی عظیم برجای نهاد.”
- چگونه است که مرا سرورم، سرورم میخوانید، امّا به آنچه میگویم عمل نمیکنید؟ عیسی بین کسی که فقط در کلام اعتراف به ایمان میکند و کسی که حقیقتاً کلام او را میشنود و به آنها عمل میکند، تفاوت قائل میشود.
- ما باید عیسی را “سرورم، سرورم” بخوانیم- اگر چنین نکنیم نمیتوانیم نجات یابیم. هرچند که ریاکاران نیز عیسی را اینگونه خطاب میکنند اما ما نباید از اینکه او را سرور خود میخوانیم شرمنده باشیم. البته فقط این کافی نیست.
- این هشدار عیسی خطاب به کسانی است که سخنان محبت آمیز و صمیمانه به عیسی میگویند و یا حتی در مورد او به نیکویی صحبت میکنند اما در حقیقت سخنان آنها، عمق و مفهومی ندارد. البته اینطور نیست که آنها باور داشته باشند که عیسی نیکو نیست ولی اعترافات و سخنان آنها بسیار سطحی است. فکرشان جای دیگری است اما باور دارند فقط گفتن برخی کلمات و انجام برخی وظایف مذهبی بدون حضور قلبی، روح و جان ارزشمند و مفید است –فقط گوش دادن به تعالیم و تکرار برخی کلمات.
- این هشدار عیسی خطاب به کسانی است که او را “سرورم، سرورم” مینامند اما با اینحال در زندگی روحانی آنها هیچ چیزی برای عرضه به زندگی روزمرهشان ندارد. آنها به کلیسا میروند، ممکن است برخی اعمال مذهبی روزانه نیز انجام دهند اما بازهم مانند افراد بیایمان بر خدا و انسان گناه میکنند. “ممکن است شخصی مانند فرشتگان سخن بگوید اما مانند شیاطین زندگی کند؛ یعقوب زبانی نرم داشت و عیسو دستانی خشن.” (تراپ)
- عیسی این سخن را در قالب پرسش مطرح کرد: چگونه است؟ “اگر نا اطاعت هستیم، چرا به اعتراف به اطاعت همچنان ادامه میدهیم؟ اگر در اطاعتمان احساس محکومیت داریم باید دلیل آن را در پاسخ به این سوال بیابیم.” (مورگان)
- آن که نزد من میآید: در این عبارت، سه نکته بطور خلاصه بیان شده است، عیسی شخصی را که در حقیقت و حکمت او را پیروی میکند را توصیف میکند- و در ادامه به تصویرسازی حکمت آنان میپردازد.
- “به این سه شرط مهم توجه داشته باشید: 1- آن که نزد من میآید: تسلیم بودن 2- سخنانم را میشنود: شاگردی 3- به آن عمل میکند: اطاعت.” (مورگان)
- او کسی را ماند که برای بنای خانهای، زمین را گود کند: در این تصویرسازیِ عیسی از دو سازنده، هر دو خانه از بیرون شبیه به هم به نظر میرسند. اغلب اوقات زیربنای حقیقی زندگی، پنهان و نادیدنی است و فقط در طوفانها نمایان میشود.
- شخص دانا و شخص نادان هر دو مشغول به انجام یک فعالیت شدند و هر دو تا حد قابل توجهی به یک طرح یکسان رسیدند؛ هر دو متعهد شدند خانهای بسازند؛ هر دو در ساختن خانه مصمم و پایدار بوند؛ هر دو ساخت خانه را به پایان رساندند. شباهت این دو شخص به یکدیگر بسیار قابل توجه است.” (اسپورژن)
- چون سیل آمد: عیسی به ما هشدار میدهد که زیربناهای زندگیهای ما تکان داده خواهد شد، هم در زمان سختی و هم در داوری نهایی در حضور خدا. بهتر است اکنون خودمان زیربناهای زندگیمان را داوری کنیم قبل از اینکه توسط خدا داوری شود زیرا در آن هنگام برای تغییر سرنوشتمان بسیار دیر است.
- زمان و طوفانهای زندگی، مقاومت زیربنای اشخاص -حتی باوجود اینکه مخفی هستند- را ثابت خواهد کرد و ممکن است از اینکه میبینیم چه کسانی حقیقتاً خانۀ خود را بر زیربنای نیکو بنا کردهاند، تعجب کنیم. “در آخر، یهودا در شب به مسیح خیانت کرد اما نیقودیموس در روز این موضوع را آشکار کرد.” (تراپ)
- امّا آن که سخنانم را میشنود ولی به آن عمل نمیکند: فقط شنیدن کلام خدا برای داشتن زیربنای امن کافی نیست، بلکه لازم است ما بجا آورندگان کلام خدا باشیم. اگر به کلام او عمل نکنیم، آنگاه گناه کردهایم و سرانجام این گناه ما اشکار خواهد شد- گناهِ انجام ندادن کار نیک (اعداد 23:32) پس ویرانی ما عظیم خواهد بود.
- با اینحال هیچ کس نمیتواند این مثال را بخواند و ببیند که تابحال کلام خدا را بطور کامل بجا آورده است و یا بجا خواهد آورد. حتی اگر هم کلام را بطور کلی انجام داده باشد اما مکاشفۀ ملکوت خدا در موعظۀ سر کوه ما را به عقب میکشاند تا دائماً به عنوان گناهکاران نیاز خود را به منجی احساس کنیم.