لوقا 5- دعوت شاگردان
- فراخواندن چهار ماهیگیر
- (3-1) تعلیمی از قایق
یک روز که عیسی در کنار دریاچۀ جِنیسارِت ایستاده بود و جمعیت از هر سو بر او ازدحام میکردند تا کلام خدا را بشنوند، در کنار دریا دو قایق دید که صیادان از آنها بیرون آمده، مشغول شستن تورهایشان بودند. پس بر یکی از آنها که متعلق به شمعون بود سوار شد و از او خواست قایق را اندکی از ساحل دور کند. سپس خود بر قایق نشست و به تعلیم مردم پرداخت.
- جمعیت از هر سو بر او ازدحام میکردند تا کلام خدا را بشنوند: ازدحام این جمعیت عظیم، افزایش شهرت عیسی به عنوان یک معلم را نشان میدهد. جمعیت بقدری زیاد بود که او مجبور شد سوار قایق شود و در قایق به تعلیم مردم پرداخت.
- ” به منبر عجیبی که عیسی بر روی آن موعظه کرد توجه کنید.” (موریسن)
- دریاچۀ جِنیسارِت: نام دیگر دریاچۀ جلیل است و البته بیشتر به این نام معروف است و گاهی این دریاچه را به نام دریاچۀ تیبریاس نیز میخوانند.
- پس بر یکی از آنها که متعلق به شمعون بود سوار شد: شمعون احتمالاً احساس افتخار کرده است که عیسی خواست از قایق او به مردم تعلیم دهد. همچنین میتوانیم مطمئن باشیم شمعون به این تعلیم با دقت بسیاری گوش فراداده است.
- (5-4) عیسی به شمعون راهکار میدهد
چون سخنانش به پایان رسید، به شمعون گفت: “قایق را به جایی عمیق ببر، و تورها را برای صید ماهی در آب افکنید.” شمعون پاسخ داد: “استاد، همۀ شب را سخت تلاش کردیم و چیزی نگرفتیم. امّا چون تو میگویی، تورها را در آب خواهیم افکند.”
- به شمعون گفت: “قایق را به جایی عمیق ببر، و تورها را برای صید ماهی در آب افکنید.” بعد از اینکه عیسی تعلیم خود را به پایان رساند، خواست که کار نیکویی برای شمعون که قایقش را برای استفاده به او قرض داده بود، انجام دهد. پطرس به عیسی چیزی داد و عیسی چندین برابر به او برگرداند.
- میتواینم بگوییم، همانطور که عیسی در قایق با آنها بود، آنها را هدایت میکرد. حضور او به آنها اطمینان میبخشد. ” چقد مبارک است ببینیم وقتی ما تورهایمان را در آب انداختهایم، عیسی در قایق ما نشسته است و وقتی به او نگاه میکنیم لبخند تأیید و رضایت را در چهرۀ او ببینیم آنگاه از صمیم قلب کار درست را انجام خواهیم داد.” (اسپورژن)
- استاد، همۀ شب را سخت تلاش کردیم: کلمۀ خاصی که لوقا برای “استاد” استفاده میکند، یک کلمۀ یونانی باستانی و خاص است (epistata) که فقط مختص به انجیل لـوقا میباشد. این کلمه، مفهوم “فرمانده”، “رهبر” و یا شاید حتی “ارباب” را دربردارد. پطرس با استفاده از این لقب، اشتیاق خود را برای انجام اوامر عیسی نشان میدهد.
- “استاد، همۀ شب را سخت تلاش کردیم و چیزی نگرفتیم. امّا چون تو میگویی، تورها را در آب خواهیم افکند.” پطرس میتوانست کلی بهانه بیاورد و بگوید:
- تمام شب را کار کرده و خسته شدهام.”
- “من بیشتر از یک نجار دربارۀ ماهیگیری میدانم.”
- “بهترین زمان برای ماهیگیری، شب است و روز موقع خوبی برای این کار نیست.”
- “این جمعیت انبوه و سروصداها باعث وحشت و دور شدن ماهیها شده است.”
- “همین الان تورهایمان را شستیم.”
- “عیسی دربارۀ مسائل مذهبی اطلاعات دارد نه ماهیگیری.”
- امّا چون تو میگویی، تورها را در آب خواهیم افکند: این حرف پطرس، نشان دهندۀ ایمان او و اعتماد به سخن عیسی بود. قوم خدا در هر زمانی که زندگی میکنند باید در امنیت و اطمینان به کلام خدا زندگی کنند.
- چون تو میگویی نور هست.
- چون تو میگویی خورشید، ماه، ستارگان و سیارهها پدید میآیند.
- چون تو میگویی حیات به زمین آمد.
- چون تو میگویی تمامی خلقت به حیات ادامه میدهند.
- چون تو میگویی حکومتها برمیخیزند و سقوط میکنند، تاریخ طبق نقشۀ او پیش میرود.
- (6-7) صید معجزهآسا
وقتی چنین کردند، آنقدر ماهی گرفتند که چیزی نمانده بود تورهایشان پاره شود! از اینرو، از دوستان خود در قایق دیگر به اشاره خواستند تا به یاریشان آیند. آنها آمدند و هر دو قایق را آنقدر از ماهی پر کردند که چیزی نمانده بود در آب فروروند.
- آنقدر ماهی گرفتند که چیزی نمانده بود تورهایشان پاره شود: پطرس هیچ بهانهای نیاورد. ایمان او به عیسی برایش پاداشی عظیم به همراه آورد. پطرس فهمید که شاید اطلاعات او دربارۀ ماهیگیری بیشتر از یک نجار باشد. او تمام شب را کار کرده و هیچ نتیجهای کسب نکرده بود اما تنها دلیلی که باعث میشد کاری که عیسی میخواهد را انجام دهد این بود که به عیسی ایمان داشت و نه به شرایطی که میدید.
- وقتی عیسی در کارهایمان به ما راهکار میدهد آنگاه همه چیز متفاوت میشود. شاید ما به سختی کار میکنیم اما هیچ نتیجهای نمیگیریم ولی وقتی عیسی راهکار میدهد میتوانیم نتایج را ببینیم. وقتی بجای اینکه اجازه دهیم او ما را در کارهایمان هدایت کند، شروع به بهانه آوردن میکنیم، چیزهای زیادی را از دست خواهیم داد.
- “اکنون این ماهیهای بدون فهم هم به خوبی موعظۀ مسیح، پسرخدا را به انجام رساندند.” (تراپ)
- از اینرو، از دوستان خود در قایق دیگر به اشاره خواستند تا به یاریشان آیند: پطرس برای اینکه بتواند از پسِ این کار برآید باید از دیگران میخواست به او کمک کنند. این موضوع مرا به یاد داستان مردی میاندازد که خدا بطوری خاص با او کار کرد. نام او جیمز مک گردی[1] بود. خداوند در سال 1790 در قسمتهای مرزی کنتاکی کار خود را در زندگی او شروع کرد. او در کنتاکی شبان سه کلیسای کوچک بود. او اعلام کرد این زمستان 1799 به همراه قوم خدا باید برای مردمشان نزد خداوند به استغاثه و زاری بپردازند زیرا اهالی آن منطقه مانند مردم سدوم و عموره در فساد، بیخدایی و گناه زندگی میکردند. مک گردی کنسرتهای دعا برگزار کرد وشروع به دعا برای گروه و خدمتش کردند- شبهای یکشنبه نیم ساعت قبل از اینکه به رختخواب بروند و دوشنبه صبح ها که از خواب بیدار میشدند به مدت نیم ساعت دعا میکردند. در سال 1800 بارش مهیب روح القدس اتفاق افتاد و بسیاری از مردم به مسیح ایمان آوردند بطوری که مک گردی درخواست کرد که “هر واعظی از هر قشری که مسیح را دوست دارد به کمک من بیاید.”
- (8-11) واکنش پطرس و دعوت از چند رسول
چون شمعون پطرس این را دید، به پاهای عیسـی افتاد و گفت: “ای خداوند از من دور شو، زیرا مردی گناهکارم!” چه خود و همراهانش از واقعۀ صید ماهی شگفتزده بودند. یعقوب و یوحنا، پسران زِبدی، نیز که همکار شمعون بودند، همین حال را داشتند. عیسـی به شمعون گفت: “مترس، از این پس مردم را صید خواهی کرد.” پس آنها قایقهای خود را به ساحل راندند و همه چیز را ترک گفته، از پی او روانه شدند.
- به پاهای عیسـی افتاد: با اینکه عیسی به تازگی بطور معجزهآمیزی مادرزن پطرس را شفا داده بود (لوقا 38:4- 39) اما با اینحال در این معجزۀ برکت در صید ماهی چیز خاصی وجود داشت که باعث شد پطرس شروع به پرستش عیسی کند و خودش را به او تسلیم کند.
- “ای خداوند از من دور شو، زیرا مردی گناهکارم!” وقتی پطرس قدرت عظیم عیسی را دید –نشان دادن دانش و اطلاعات در جایی که هیچ اطلاعات و تجربهای درمورد آن نداشت- باعث شد به فقر روحانی خودش در برابر عیسی پی ببرد.
- از آنجایی که پطرس یک ماهیگیر باتجربه بود و از آنجایی که میدانست شرایط آن لحظه برای صید ماهی چقدر نامساعد است پس بیشتر از همه میدانست که این اتفاق یک معجزۀ بسیار عظیم است.
- پطرس با اینکه با عیسی زیاد ملاقات نداشت اما اکنون چیزهای بسیاری درمورد او میدانست زیرا او برخی چیزها را درمورد خودش فهمیده بود.
- پطرس میدانست عیسـی خداوند است.
- پطرس میدانست خودش یک انسان است.
- پطرس میدانست یک انسان گناهکار است.
- پطرس اجازه داد این دانستهها او را فروتن سازد.
- ممکن است بگوییم دعای پطرس خوب بود اما بهتر بود اینطور دعا میکرد: “ای خداوند، به من نزدیکتر شو زیرا من مردی گناهکارم!”
- مترس: در دستور زبان یونانی باستان بطور لغوی اینطور بیان شده است “از ترسان بودن دست بردار.” این عبارت ترس شخص را آرام میکند. پطرس از عیسی ترسید به این مفهوم که او حرمت بسیار زیادی برای عیسی قائل شد اما عیسی به او گفت این ترس را کنار بگذار. خدا میخواهد از طریق محبت با ما در ارتباط باشد نه از طریق ترس و لرز.
- از این پس مردم را صید خواهی کرد: وقتی عیسی به شمعون گفت از این پس مردم را صید خواهی کرد، در حقیقت به شمعون گفت او نیز میتواند همان کاری را انجام دهد که عیسی خودش انجام داد. هرگز ماهیگیری به بزرگی عیسی وجود نداشته است اما او میخواست دیگران هم کار او را انجام دهند. عیسی با این سه نفر شروع کرد، بعد دوازده نفر، بعد صدها، بعد هزاران و سپس میلیونها نفر در طیِ قرنها.
- کلارک میگوید کلمۀ صید به مفهوم شکار کردن چیزی به صورت زنده است. این امر در مورد بشارت کاملاً صدق میکند. بشارت، آوردن افراد مُرده به یک ساختمان نیست بلکه آوردن جانهای زنده به ملکوت خداوند است.
- همه چیز را ترک گفته، از پی او روانه شدند: به نظر میرسد به این معنی است که آنها، آن صید معجزهآمیز را ترک کردند زیرا به اندازۀ چیزی که از مسیح دیده بودند برایشان اهمیت نداشت. این اتفاق به آنها نشان داد عیسی شخصی فراتر از یک نجار بود و به همین دلیل آنها به دنبال او رفتند.
- همه چیز را ترک گفته، از پی او روانه شدند: آنها از پی او روانه شدند، همانطوریکه در آن زمان شاگردان به دنبال ربیها میرفتند. از برخی لحاظ، عیسی تعالیم سنتی ربیها را به آنها میداد و از برخی لحاظ دیگر تعالیم او با تعالیم ربیها بسیار متفاوت بود.
- آنها افرادی بودند که تعلیم ندیده بودند و هیچ تمرینی نداشتند اما عیسی به آنها تعلیم داد. تعالیم و تمرینهای آنها چیزی فراتر از الگوی شاگردی و کلاس درس بود.
- “عبارت “روانه شدن” یا “پیروی کردن” بطور خاص در لوقا به مفهوم شاگردی به کار رفته است. (23:9، 57، 59، 61، مخصوصاً 22:18، 28) همچنین در مفاهیم مشابه میتوان در کتاب اعمال به برخی آیات اشاره کرد (2:9، 9:19، 23، 4:22، 14:24، 22)” (پیت)
- شفای مرد جذامی
- (12) درخواست مرد جذامی برای شفا
روزی دیگر که عیسـی در یکی از شهرها بود، مردی آمد که جذام تمام بدنش را فراگرفته بود. چون عیسـی را دید روی بر خاک نهاد و التماس کنان گفت: “سرور من، اگر بخواهی میتوانی پاکم سازی.”
- مردی آمد که جذام تمام بدنش را فراگرفته بود: در دنیای باستان، جذام یک بیماری بسیار مهلک و خطرناک بود –البته هنوز هم در بعضی نقاط جهان این چنین است. این مرد که جذام تمام بدنش را فراگرفته بود هیچ امیدی به بهبودی نداشت پس با احساسی شدید از نا امیدی و نیاز نزد عیسی آمد.
- در فلسطین دو نوع جذام وجود داشت. یک نوع آن شبیه بیماری سخت پوستی بود و البته از نوع دوم خطر کمتری داشت. این بیماری با یک نقطه کوچک روی بدن شروع میشد و بعد شروع به خوردن بدن میکند تا اینکه شخص آن عضو بدنش را از دست میدهد و سپس بیماری به دیگر اعضای بدن منتقل میشود و آن اعضا را نیز یکی یکی از بین میبرد. در حقیقت بیمار جذامی یک مُردۀ متحرک است.” (بارکلی)
- طبق شریعت و رسوم یهود، شخص جذامی باید تا دو متر از دیگران فاصله میگرفت. اگر شخص جذامی در معرض وزش باد قرار داشت، افراد دیگر باید 45 متر از او فاصله میگرفتند. تنها چیزی که بیشتر از شخص جذامی افراد دیگر را نجس میکرد، برخورد و یا لمس کردن یک جسد بود.
- به همین دلایل، بیماری جذام به عنوان تصویری از گناه و اثرات آن در نظر گرفته میشد. این بیماری واگیردار بود و بیمار را به شدت ضعیف میکرد و باعث فساد بدن قربانیان خود میشد و در حقیقت آنها را در حالیکه هنوز زنده بودند، به اشخاصی مُرده تبدیل میکرد.
- با وجود همۀ اینها، شخص جذامی علیرغم همۀ نا امیدیهایش، خودش نزد عیسـی آمد.
- او میدانست مشکلش چقدر وحشتناک است.
- او میدانست بیشتر افراد فکر میکنند دیگر هیچ امیدی برای او وجود ندارد.
- او هیچ کسی را نداشت که او را نزد عیسـی ببرد.
- او هرگز قبلاً ندیده بود عیسـی یک جذامی را شفا دهد تا از این اتفاق انگیزه و امید بگیرد.
- هیچ وعدهای وجود نداشت که عیسـی او را شفا میدهد.
- اوهیچ دعوتی از طرف عیسـی یا رسولانش نداشت.
- او باید در میان جمعیت احساس شرم و تنهایی میکرد.
- سرور من، اگر بخواهی: شخص جذامی در مورد تواناییهای عیسـی هیچ گونه شکی نداشت. تنها فکرش این بود که اگر عیسی بخواهد، او شفا مییابد. این موضوع بسیار حائز اهمیت است زیرا در زمان باستان هیچ امیدی برای بهبودی بیماری جذام وجود نداشت و شفای یک جذامی را میتوان با زنده شدن یک مُرده مقایسه کرد ولی با این حال این بیمار جذامی میدانست تنها چیزی که به آن نیاز دارد این است که عیسی بخواهد.
- سرور من، اگر بخواهی میتوانی پاکم سازی: این جذامی چیزی بیش از شفا میخواست. او میخواست نه تنها از جذام پاک شود بلکه میخواست از هر آنچه که زندگی و روحش را آلوده میکند پاک شود.
- بارکلی از دکتر ای.بی مک دونالد که متصدی انجمن جذام بود، نقل قول می کند: “جذام به همان اندازه که بیماری جسمانی است، بیماری روانی نیز میباشد. بنابر برخی دلایل دیدگاهی که در مورد جذام وجود دارد با دیدگاهی که در مورد دیگر بیماریهایی که باعث تغییر شکل بدن میشوند، وجود دارد، متفاوت است و این موضوع به طریق مرموزی به شرم، وحشت، نگرانی و احساس گناه ربط دارد… اغلب بیماران جذامی از جامعه اجتناب و دوری میکنند و البته جامعه نیز از آنها چنین انتظاری دارد.”
- (13) لمس شخص جذامی توسط عیسی و شفای او
عیسـی دست خود را دراز کرد و او را لمس نمود و گفت: “میخواهم، پاک شو!” در دم، جذام آن مرد را ترک گفت.
- عیسـی دست خود را دراز کرد و او را لمس نمود: عیسـی برای شفای این بیمار مجبور نبود او را لمس کند. او میتوانست آن مرد را فقط با یک کلمه و یا حتی یک فکر شفا دهد اما با این وجود او با لمس کردن، این بیمار را شفا داد تا دلسوزیاش را نسبت به او که فکر میکرد لیاقت لمس شدن را ندارد نشان دهد و همچنین تا نشان دهد لمس افراد توسط مسیح، نه تنها باعث انتقال ناپاکی به او نمیشود بلکه باعث پاکی و شفا میشود.
- “به عبارت دیگر او از ممنوعیتهای شرعی که در خودش پایان مییافت، آگاهی داشت و با این اعمال میخواست تعلیم دهد که هیچ گناهی نمیتواند ذات قدوس نجات دهنده را آلوده کند.” (مایر)
- میخواهم: عیسی با این کلام و آن لمس، تمایل و اشتیاق خودش را نشان داد. او به این بیمار جذامی، چیزی بیش از قدرت شفا نشان داد؛ او قلب مشتاق و دلسوز خودش را نسبت به شفا نشان داد. این حقیقت بسیار رایج است که مردم بیشتر به محبت مسیح شک میکنند نه به قدرت او.
- در دم، جذام آن مرد را ترک گفت: زندگی این مرد جذامی برای همیشه تغییر کرد. او نه تنها شفا گرفته بود بلکه همانطور که درخواست کرده بود، پاک شده بود.
- (14) عیسی به مرد شفا یافته فرمان میدهد که فقط نزد کاهنان در مورد شفایش شهادت دهد.
سپس به او امر فرمود: “به کسی چیزی مگو، بلکه برو و خود را به کاهن بنما و برای تطهیر خود قربانیهایی را که موسی امر کرده است، تقدیم کن تا برای آنان گواهی باشد.”
- سپس به او امر فرمود به کسی چیزی مگو: بیشتر اوقات وقتی عیسی کسی را شفا میداد و یا معجزهای انجام میداد از آنها میخواست که در این مورد سکوت کنند زیرا میخواست هیجانات جمعیت را تا زمان مناسب برای مکاشفۀ رسمی او به اسرائیل آرام کند که دقیقاً همان تاریخی است که در دانیال 9 نبوت شده است.
- بعلاوه، معجزههای عیسـی اولویت نبودند که از طریق آنها معروف شود یا محبوبیت کسب کند (آنها شهادتی بر خدمت او بودند). همچنین عیسی مردم را شفا میداد تا به نیازهای شخصی آنها رسیدگی کرده باشد و همین امر شهادتی است بر عشق و محبت مسیح و توجه او به نیازهای شخصی افراد فروتن.
- برو و خود را به کاهن بنما: عیسی به این مرد فرمان میدهد که پیش کاهنان برود و به آنها شهادت دهد که چه اتفاقی افتاده است. شریعت موسی برای افرادی که از جذام شفا مییابند قربانیهای مشخصی تعیین نموده بود و وقتی این مرد کاهنان را از این شفا آگاه میکرد، آنها باید مراسم شریعت را بجا میآوردند (لاویان 14) که این اتفاق به ندرت (شاید هرگز) رخ میداد.
- “این قربانی دو پرندۀ زنده و طاهر، و نیز چوب سرو، نخ قرمز و زوفا بود” لاویان 4:14، این قربانی برای تطهیر شخص جذامی باید انجام میشد” دو برۀ نرینۀ بی عیب و یک برۀ مادینۀ یک ساله و بی عیب، با سه دهم ایفه آرد مرغوب آمیخته به روغن برای هدیۀ آردی و یک لوگ روغن” لاویان 10:4، و اگر شخص فقیر بود “باید برهای نرینه برای قربانی جبران…یک دهم ایفه آرد مرغوب آمیخته به روغن برای هدیۀ آردی، یک لوگ روغن.. دو قمری یا دو جوجه قمری” لاویان 21:14-22 (کلارک)
- رفتن به نزد کاهن، به شخص پاک شده از جذام کمک میکند تا به جامعه برگردد. عیسـی میخواست این مرد شفا یافته تا آنجا که ممکن است بیشترین سود را ببرد.
- (15-16) شهرت عیسی به عنوان یک شفادهنده
با این همه، خبر کارهای او هرچه بیشتر پخش میشد، چندان که جماعتهای بسیار گرد میآمدند تا سخنانش را بشنوند و از بیماریهای خود شفا یابند. امّا عیسی اغلب به جاهای دورافتاده میرفت و در تنهایی دعا میکرد.
- با این همه، خبر کارهای او هرچه بیشتر پخش میشد: خبر شفای حیرت انگیز این جذامی بطور گستردهای پخش شد. لوقا بطور جزئی به ما نمیگوید که خودِ این مرد مسئول پخش شدن خبر است اما مرقس این موضوع را به صراحت بیان میکند (مرقس 44:1-45) با وجود اینکه عیسی به او امر کرده بود به کسی چیزی نگوید اما او با افراد بسیاری در این مورد صحبت کرد.
- این یک حقیقت عجیب است، زمانیکه عیسی به افراد میگوید به کسی چیزی نگو، آنها میروند با همه صحبت میکنند اما وقتی به ما فرمان داده به همه صحبت کنیم، ما با هیچ کسی صحبت نمیکنیم.
- چندان که جماعتهای بسیار گرد میآمدند تا سخنانش را بشنوند و از بیماریهای خود شفا یابند: جماعت بسیاری عیسی را به عنوان شفادهنده دنبال میکردند اما او هرگز آنها را در این مورد تشویق و یا دلگرم نکرد. این جمعیت میآمدند تا بشنوند و سپس شفا بگیرند.
- خدمت مسیح به عنوان شفادهنده، نبوت شده بود: “آنگاه چشمان نابینایان گشوده خواهد شد، و گوشهای ناشنوایان باز خواهد گشت. آنگاه لنگان چون غزال جست و خیز خواهند کرد و زبان گنگ شادمانه خواهد سرایید. آبها در بیابان سیلان خواهد کرد، و نهرها در صحرا خواهد جوشید.” (اشعیا 5:35-6)
- وجود این تعداد عظیم از بیماریها و مشکلات جسمانی در اسرائیل، گواهی از عدم و ضعف اطاعت از عهد کوه سینا و شریعت روحانی میباشد. خداوند وعده داده که اگر قوم از عهد او اطاعت نکنند، لعنتهایی این چنینی بر آنها خواهد آمد (تثنیه 28).
- امّا عیسی اغلب به جاهای دورافتاده میرفت و در تنهایی دعا میکرد: در این زمانی که شهرت و محبوبیت او در حال افزایش است، عیسی کاری خاص انجام میدهد و برای دعا به بیابان میرود. او برای رسیدگی به تقاضاهای آنان نیاز داشت که دعا کند.
- “محبتی که در چشمان خداوند بود، تنفری را که در چشم بشر بود را جبران میکرد.” (بارکلی)
- “او این را یک رسم رایج کرد که برای مدتی از جمعیت دور شود و دعا کند، خادمین انجیل باید برای اینکه تعالیمی موثر داشته باشند باید با دعا از قدرت و نور خداوند تازه شوند، آنگاه در خدمت خود موفق خواهد بود، آنها باید به دنبال موقعیتهایی باشند تا بتوانند با خدا و کلام او وقت شخصی داشته باشند.” (کلارک)
- قدرت عیسی در بخشش و شفا
- (19-17) تعلیم عیسـی با مزاحمت روبرو میشود.
روزی از روزها عیسی تعلیم میداد و فریسیان و معلمان شریعت از همۀ شهرهای جلیل و یهودیه و نیز از اورشلیم آمده و نشسته بودند، و قدرت خداوند برای شفای بیماران با او بود. ناگاه چند مرد از راه رسیدند که مفلوجی را بر تخت حمل میکردند. ایشان کوشیدند او را به درون خانه ببرند و در برابر عیسی بگذارند. امّا چون به سبب ازدحام جمعیت راهی نیافتند، به بام خانه رفتند و از میان سفالها مفلوج را با تختش پایین فرستادند و وسط جمعیت، در برابر عیسی نهادند.
- روزی از روزها عیسی تعلیم میداد و فریسیان و معلمان شریعت از همۀ شهرهای جلیل و یهودیه و نیز از اورشلیم آمده و نشسته بودند: در کفرناحوم (مرقس 1:2) عیسی به کار تعلیم ادامه میداد و درمیان شنوندگان او، رهبران روحانی ومذهبی حضور داشتند (فریسیان و معلمان شریعت). برخی از آنها از راهی بسیار دور به آنجا آمده بودند (یهودیه و اورشلیم).
- فریسیان افرادی سرسپرده و غیور بودند اما برای بسیاری از آنها، شریعت فقط به منزلۀ انجام و اطاعت احکام ظاهری مذهبی بود و آنها باور داشتند خداوند فقط کسانی را دوست دارد که احکام ظاهری را بجا میآورند.
- فریسی به معنای جدا شده است. آنها خودشان را از هرچیزی که فکر میکردند ناپاک است جدا میکردند و همچنین فکر میکردند همۀ انسانها از محبت خدا دور شدهاند غیر از آنها.
- این افراد با نگاه و قلبی انتقادآمیز در حضور مسیح نشسته بودند و آماده بودند تا با هر کلمهای که میگوید او را سرزنش کنند و به او حملهور شوند. اما به هرحال آنها حداقل آنجا حضور داشتند. “ما باید خوشحال باشیم که این افراد به آنجا آمده و در حضور مسیح نشسته بودند زیرا این بهتر از اصلاً نیامدن بود. از این طریق، خداوند ممکن بود آنها را ملاقات کند. خوب است که آنها به آنجا میآمدند و پیغام انجیل را از کسی میشنیدند که به خوبی از شریعت آگاه بود.” (اسپورژن)
- و قدرت خداوند برای شفای بیماران با او بود: وقتی عیسی در جایی حضور داشت، افراد میتوانستند قدرت خداوند برای شفای بیماران را در او ببینند اما با اینحال در خدمت عیسی حتی به دفعات بسیار چیزهایی عظیم تر از قدرت شفای خداوند دیده میشد.
- گاهی عیسی به دلیل بیایمانی افرادی که در آنجا حضور داشتند، هیچ گونه معجزهای انجام نمیداد (متی 58:13).
- باید توجه کنیم که قدرت خداوند برای شفای بیماران “بعد از اینکه عیسی به جاهای دورافتاده میرفت و در تنهایی دعا میکرد” جاری میشد (لوقا 16:5).
- امّا چون به سبب ازدحام جمعیت راهی نیافتند، به بام خانه رفتند و از میان سفالها مفلوج را با تختش پایین فرستادند و وسط جمعیت، در برابر عیسی نهادند: به دلیل جمعیت زیادی که در آن اتاق حضور داشتند، دوستان مرد فلج مجبور شدند او را از سقف به داخل اتاق بفرستند- قطعاً این کار آنها روشی عجیب برای مداخله و قطع موعظۀ عیسی بود.
- از میان سفالها: معمولاً پشت بام خانه از طریق پلههای بیرونی قابل دسترس بود و سقف خانهها را از کاهگل، خاک و سفال میساختند و امکان برداشتن این سقف وجود داشت. دوستان شخص فلج، توانستند با کنار زدن سقف، دوست خود را به پایین بفرستند.
- این عمل آنها، نشان دهندۀ ایمان آنها بود. آنها میدانستند عیسی میتواند دوستشان را شفا دهد به همین دلیل به سختی او را به پشت بام بردند و از سقف او را نزد عیسی فرستادند.
- اسپورژن درمورد خصوصیات این اشخاص که دوستشان را به این طریق نزد عیسی آوردند میگوید: “آنها افراد قویای بودند زیرا بارشان سنگین بود؛ آنها افرادی راسخ بودند زیرا این کار ایمانشان را میطلبید؛ آنها مردان دعا بودند زیرا در غیر اینصورت تلاش بیهوده میکردند؛ آنها ایماندار بودند در غیراینصورت هیچ کاری انجام نمیدادند.”
- (20-22) عیسی گناهان شخص مفلوج را میبخشد.
چون عیسی ایمان ایشان را دید، گفت: “ای مرد، گناهانت آمرزیده شد!” امّا فریسیان و علمای دین با خود اندیشیدند: “این کیست که کفر میگوید؟ چه کسی جز خدا میتواند گناهان را بیامرزد؟” عیسی دریافت چه میاندیشند و پرسید: “چرا در دل چنین میاندیشید؟
- چون عیسی ایمان ایشان را دید: وقتی عیسی بالا را نگاه کرد، چهار مرد را دید که به گوشههای تخت مرد مفلوج طناب بستهاند و به سختی آن تخت را کنترل میکنند. او به آنها نگاه کرد و ایمان ایشان را دید.
- ایمان آنها قابل دیدن بود. جسارت و سختکوشی آنها برای آوردن دوستشان نزد عیسی، ایمان حقیقی آنها را نشان میداد و هیچ نشانی از کم ایمانی در آنها دیده نمیشد.
- در این گزارش، تأکید بر ایمان دوستان شخص مفلوج است. ما باید ایمانی بیش از نیازهای شخصی خودمان داشته باشیم و باید باور داشته باشیم عیسی میتواند و میخواهد با نیازهای اشخاص دیگری که ما به حضور او میبریم نیز روبرو شود.
- ای مرد، گناهانت آمرزیده شد! میتوانیم تصور کنیم دوستان او بر روی پشت بام چه احساسی داشتند. آنها بسیار سختی کشیدند تا دوست فلجشان شفا یابد اما اکنون به نظر میرسد این معلم فقط به مشکلات روحانی او توجه میکند.
- عیسی میدانست این مرد در حقیقت به چه چیزی نیاز دارد و همچنین از بزرگترین نیاز او خبر داشت. آیا خوب بود که این مرد دو پای سالم داشت و با آن دو پای سالم به سمت جهنم میرفت؟
- منظور عیسی این نبود که این مرد فلج، بطور خاص گناهکار است و یا فلج بودن او بخاطر گناه است بلکه او بزرگترین نیاز و ریشۀ همۀ دردها و رنجهای او –شرایط گناه آلود بشر را مورد خطاب قرار میدهد.
- چه کسی جز خدا میتواند گناهان را بیامرزد؟ سخنان رهبران مذهبی کاملاً منطقی بود. آنها به درستی باور داشتند که فقط خدا میتواند گناهان را ببخشد و حتی به درستی این معلم جدید را میآزمودند. اشتباه آنها در این بود که نمیخواستند بپذیرند عیسی واقعا کیست. آنها انکار میکردند که عیسی خدای پسر است که اقتدار بخشش گناهان را دارد.
- “بارها و بارها در زندگی این شک و تردیدها در مورد او تکرار شد. اگر او واقعاً ذات الهی نداشت پس حتما یک کافر بود و هیچ گزینۀ دیگری در این میان وجود ندارد.” (کُل[2])
- این داستان به ما خاطرنشان میکند که فقط خداوند میتواند مشکل گناه ما را حل کند. ما حتی نمیتوانیم خودمان را ببخششیم زیرا قدرت و اقتدار بخشش خودمان را نیز نداریم. ما باید اطمینان داشته باشیم که خداوند در نورِ کار و صلیب مسیح ما را بخشیده است.
- “آرامشی که در بخشش گناهان در ما ساکن میشود، عطای فیضی است که خداوند به ما عطا کرده است.” (مورگان)
- (26-23) عیسی، قدرت و اقتدار الهیاش را آشکار میکند.
گفتن کدامیک آسانتر است: “گناهات آمرزیده شد” یا اینکه “برخیز و راه برو؟” حال تا بدانید که پسر انسان بر زمین اقتدار آمرزش گناهان را دارد…” –به مرد مفلوج گفت- “به تو میگویم: برخیز، بستر خود برگیر و به خانه برو!” در دم، آن مرد مقابل ایشان ایستاد و آنچه را بر آن خوابیده بود برداشت و خدا را حمدگویان به خانه رفت. همه از این رویداد در شگفت شده، خدا را تمجید کردند و در حالی که ترس وجودشان را فراگرفته بود، میگفتند: “امروز چیزهای شگفت انگیز دیدیم.”
- گفتن کدامیک آسانتر است: هر دوی اینها برای انسان غیرممکن است یعنی انسان نمیتواند قدرت شفا و همچنین بخشش واقعی را داشته باشد؛ اما اینها برای خداوند بسیار آسان است. بسیار منطقی است که باور کنیم اگر عیسی قدرت شفای بیماریهای بشر را دارد پس اقتدار بخشش گناهان آنها را نیز دارد.
- طبق گفتۀ عیسی، شفای این مرد از بخشش گناهانش “سختتر” است زیرا بخشش امری نادیدنی است –هیچ کس نمیتواند تأیید کند که این شخص در همان لحظه در حضور خدا بخشیده شده است حال آنکه به راحتی میتوان تأیید کرد که آیا این شخص میتواند راه برود یا خیر. عیسی میخواست از این طریق که نتایج کارش به خوبی قابل مشاهده بود، خودش را در حضور همگان در معرض آزمایش قرار دهد.
- حال تا بدانید که پسر انسان: عیسی در خیلی از موارد به عنوان “پسر انسان” به خودش اشاره میکند. این عبارت مفهوم “انسان کامل” یا “شخص ایدهآل” یا حتی “انسان معمولی” را دربرندارد بلکه اشاره دارد به دانیال 13:7-14. در این آیات به آمدن پادشاه جلال و داوری دنیا لقب پسر انسان داده شده است.
- عیسی از این لقب بسیار استفاده میکرد زیرا در زمان او، این عبارت لقبی به دور از گرایشات وطن پرستی و سیاسی، برای مسیح بود. عیسی خیلی ساده میتوانست خودش را “پادشاه” یا “مسیح” بخواند اما این القاب در گوشهای شنوندگانش این صدا را زمزمه میکرد که “او آمده است تا حکومت روم را در هم بشکند.”
- رابرتسون دربارۀ لقب پسر انسان میگوید “تصور مورد علاقۀ عیسی از خودش، ادعایی از مسیح بودن است که براحتی نمیتواند مورد حمله قرار بگیرد.”
- در دم، آن مرد مقابل ایشان ایستاد: هیجانی که در این صحنه وجود دارد را تصور کنید. کاتبان هیجانزده بودند زیرا عیسی به یکباره همه چیز را عوض کرد و در حقیقت به آن مرد گفت “حالا تو میتوانی بلند شوی و ثابت کنی که من پسر خدا هستم.” مرد مفلوج بسیار هیجان زده بود و از اینکه عیسی او را شفا داده است شگفتزده بود. جماعت نیز هیجان زده بودند زیرا هیجانی که در آنجا حاکم بود را احساس میکردند. صاحبخانه هیجانزده بود زیرا در تعجب بود که باید هزینۀ تعمیر سقف را بپردازد و آن چهار دوست مرد فلج نیز هیجانزده بودند زیرا احتمالاً انجام این کار آنها را خسته و البته شگفتزده کرده بود؛ تنها کسی که هیجانزده نبود عیسی بود زیرا با کمال آرامش به آن مرد میگوید ” برخیز، بستر خود برگیر و به خانه برو!” و آن مرد در دم برمیخیزد. عیسی قدرتش در شفا و اقتدارش در بخشش گناهان را در دم ثابت کرد.
- تصور کنید عیسی موفق به انجام این کار نمیشد، آنگاه ممکن بود خدمت او از بین برود. جمعیت به آرامی از آن خانه بیرون میرفت و پراکنده میشد؛ کاتبان لبخند میزدند و میگفتند “او نه میتواند شفا دهد و نه میتواند ببخشد.” آن چهار مرد از اینکه دوستشان را به سختی پایین فرستاده بودند دچار چالش میشدند و او را بالا میکشیدند زیرا باعث شده بودند او بیشتر از قبل احساس شرم، درماندگی و طردشدگی کند. صاحبخانه به سقف نگاه میکرد و با خود فکر میکرد همۀ اینها بخاطر هیچی اتفاق افتاد.
- اما عیسی ناکام نشد و نمیتوانست ناکام شود زیرا چیزی که او برای شفای این مرد نیاز داشت، فقط کلامش بود. در کلام عیسی و در وعدههای عیسی برای آنانی که با ایمان به نزد او میآیند، قدرت عجیبی برای شفا نهفته است. این مرد با ایمان نزد عیسی آمد، حتی اگر ایمانش را از دوستانش قرض گرفته بود.
- همه از این رویداد در شگفت شده، خدا را تمجید کردند و در حالی که ترس وجودشان را فراگرفته بود: عیسی در آن روز در بین آن جمعیت حضور داشت و آنها از دیدن قدرت خدا در عمل در شگفت بودند.
- دعوت از لاوی (متی)
- (28-27) دعوت از یک باجگیر برای پیروی از عیسی
سپس عیسی از آن خانه بیرون آمد و خراجگیری را دید، لاوی نام، که در خراجگاه نشسته بود. او را گفت “از پی من بیا.” لاوی برخاسته، همه چیز را ترک گفت و از پی عیسی روان شد.
- سپس: طبق این روایت لـوقا، عیسی با یک مرد مفلوج، یک جذامی و یک دیوزده ملاقات داشت و آنها را شفا داد. و اکنون آماده بود تا با یک خراجگیر ملاقات کند.
- خراجگیری را دید، لاوی نام، که در خراجگاه نشسته بود: لاوی (در متی 9:9 به عنوان متی معرفی شده است) یک خراجگیر بود. در آن زمان خراجگیری مانند اخاذی و جاسوسی منفور بود.
- یهودیان بدرستی آنها را خائن تلقی میکردند زیرا برای حکومت روم کار میکردند و قدرت سربازان رومی همراه آنها بود تا مردم را مجبور به پرداخت خراج کنند. آنها یهودیان خائن و همدست روم بودند.
- یهودیان بدرستی کار آنها را اخاذی تلقی میکردند زیرا آنها میتوانستند پول بیشتری از مردم بگیرند و آن را برای خود نگه دارند. یک خراجگیر برای قرارداد خراجگیری در مناقصه شرکت میکردد، رومیان به بالاترین پیشنهاد مناقصه پاداش میدادند. شخص خراجگیر، به آن اندازه که به رومیان وعده داده بود پرداخت میکرد و ماباقی را برای خودش نگه میداشت. بنابراین انگیزۀ خوبی برای گرفتن خراج بیش از اندازه داشتند و تا میتوانستند تقلب میکردند. اینها برای آنان سود شایسته محسوب میشد.
- “وقتی یک یهودی وارد این کار میشد، به عنوان یک مطرود جامعه مورد سرزنش قرار میگرفت. او دیگر برای قضاوت یا شهادت در دادگاه صلاحیت نداشت، نمیتوانست وارد مشارکت کنیسه شود و در چشم جامعه مایۀ شرم و ننگ خانوادهاش محسوب میشد. ” (لین[3])
- “یک نویسندۀ رومی میگوید یک بار یک یادگار تاریخی از یک خراجگیر امین دید. این نمونۀ امین از این شغل مرتد بقدری نادر بود که به عنوان یادگری تاریخی ثبت شد.” (بارکلی)
- او را گفت “از پی من بیا.” اگر بتوانیم درک کنیم که جامعه چقدر از خراجگیران متنفر بود آنگاه میتوانیم ببینیم محبت عیسی به لاوی و دعوت از او، چقدر خاص و قابل توجه است. این یک محبت بجا و درست بود؛ لاوی با ترک شغل خراجگیری و پیروی از عیسی به دعوت او پاسخ داد.
- میتوان گفت، قربانی و بهایی که او پرداخت بیشتر از آن چیزی بود که دیگر شاگردان پرداختند. پطرس، یعقوب و یوحنا به راحتی میتوانستند به کار ماهیگیری خود بازگردند اما برای لاوی بسیار سخت بود که دوباره به شغل خراجگیری برگردد. “شغل خراجگیری راهی مطمئن و سریع برای ثروتمند شدن بود.” (وسل[4])
- اسناد باستان شناسیای وجود دارد که نشان میدهد صید ماهی از دریای جلیل شامل پرداخت مالیات بود. بنابراین وقتی عیسی یک خراجیگر را به عنوان شاگرد فرخواند، از پطرس، یوحنا و یعقوب و سایر ماهیگیرانی که درمیان آنها بودند خواست به خراجگیر، خراج پرداخت کنند.
- همه چیز را ترک گفت: “این کار او به معنی پرداخت قربانی قابل توجهی بود زیرا خراجگیران افراد ثروتمندی بودند. متی باید ثروتمندترین شاگرد بوده باشد.” (موریس)
- (32-29) عیسی به همکاری با گناهکاران متهم میشود.
او در خانۀ خویش ضیافتی بزرگ به افتخار عیسی برپا کرد، و جمعی بزرگ از خراجگیران و دیگر مردم، با آنها بر سفره نشستند. امّا فریسیان وگروهی از علمای دین که از فرقۀ آنها بودند، شکوه کنان به شاگردان عیسی گفتند: “چرا با خراجگیران و گناهکاران میخورید و میآشامید؟” عیسی پاسخ داد: “بیمارانند که به طبیب نیاز دارند، نه تندرستان. من برای دعوت پارسایان نیامدهام، بلکه آمدهام تا گناهکاران را به توبه دعوت کنم.”
- او در خانۀ خویش ضیافتی بزرگ به افتخار عیسی برپا کرد: لاوی (متی) برای اینکه از عیسی پیروی کند، چیزهای بسیاری از دست داد اما با اینحال ناراحت نبود. او آنقدر خوشحال بود که برای عیسی جشن گرفت.
- یک دلیل که متی جشن گرفت این بود که میخواست دوستانش عیسی را ببینند. این مرد نجات یافته نمیخواست تنهایی به بهشت برود.
- امّا فریسیان وگروهی از علمای دین که از فرقۀ آنها بودند، شکوه کنان به شاگردان عیسی گفتند: شکایت آنها این بود که آنها رابطۀ دوستانهای با گناهکاران رسوا و انگشتنما داشتند، با آنها بر سر یک سفره غذا میخوردند و در مهمانیهای آنان شرکت میکردند.
- آنها بطور غیرمستقیم و از طریق شاگردان، به عیسی اتهام میزنند. امروزه نیز مردم اغلب با همین روش از طریق مسیحیان، عیسی را محکوم میکنند.
- “هیچ چیزی بیشتر از خوردن و آشامیدن عیسی با گناهکاران برای مذهبیون آن زمان عجیب نبود. او در اینجا دلیل این کارش را بیان میکند و خودش را یک پزشک بزرگ در میان مردمان بیمار معرفی میکند.” (مورگان)
- بیمارانند که به طبیب نیاز دارند: پاسخ عیسی هم ساده بود و هم بسیار عمیق. عیسی طبیب جانها بود و به همین دلیل با کسانی که گناه آنان را بیمار کرده بود، به سر میبرد.
- البته منتقدین او نیز توسط گناه بیمار شده بودند اما نمیخواستند این حقیقت را بپذیرند. آنها فکر میکردند مردم دیگران از طریق گناه بیمار شده اند و نه آنها.
- دلایل متعددی وجود دارد که بنابر آنها شخص بیمار از پذیرش خدمات پزشکی امتناع میورزد.
- شاید نمیدانند که بیمار هستند.
- شاید میدانند بیمار هستند اما فکر میکنند به خودیِ خود خوب میشوند- نمیدانند که به پزشک نیاز دارند.
- شاید میدانند بیمار هستند و میدانند که به پزشک نیاز دارند اما نمیدانند که پزشکی وجود دارد.
- شاید میدانند بیمار هستند و میدانند که به پزشک نیاز دارند و میدانند پزشکی وجود دارد اما نمیدانند که آن پزشک میتواند به آنها کمک کند.
- شاید میدانند که بیمار هستند و میدانند به پزشک نیاز دارند و میدانند پزشکی وجود دارد و میدانند که پزشک میتواند به آنها کمک کند اما نمیدانند این پزشک میخواهد به آنها کمک کند.
- شاید میدانند بیمار هستند و میدانند به پزشک نیاز دارند و میدانند پزشکی وجود دارد که میتواند به آنها کمک کند و میدانند این پزشک میخواهد به آنها کمک کند و حتی میدانند این پزشک به آنها خواهد گفت که چه کاری باید انجام دهند اما نمیخواهد آن کار را انجام دهند.
- عیسی پزشک عظیمی است که ما را از گناهانمان شفا میدهد.
- او همیشه در دسترس است.
- تشخیص او همیشه درست است.
- درمان او همیشه کامل است.
- حتی خودش هزینۀ درمان را پرداخت میکند.
- (39-33) عیسی ادعا میکند که در او همه چیز متفاوت است.
به او گفتند: “شاگردان یحیی اغلب روزه میگیرند و دعا میکنند؛ شاگردان فریسیان نیز چنینند، امّا شاگردان تو همیشه در حال خوردن و نوشیدنند.” عیسی پاسخ داد: “آیا میتوان میهمانان عروسی را تا زمانی که داماد با آنهاست، به روزه واداشت؟ امّا زمانی خواهد رسید که داماد از ایشان گرفته شود. در آن ایام روزه خواهند گرفت.” پس این مَثَل را برایشان آورد: “هیچ کس تکهای از جامۀ نو را نمیبُرَد تا آن را به جامهای کهنه وصله زند. زیرا اگر چنین کند، هم جامۀ نو را پاره کرده و هم پارچۀ نو بر جامه کهنه وصلهای است ناجور. نیز کسی شراب نو را در مَشکهای کهنه نمیریزد. زیرا اگر چنین کند، شراب نو مشکها را خواهد درید و شراب خواهد ریخت و مشکها نیز تباه خواهد شد. شراب نو را در مشکهای نو باید ریخت. و کسی پس از نوشیدن شراب کهنه خواهان شراب تازه نیست، زیرا میگوید: “شراب کهنه بهتر است.”
- آیا میتوان میهمانان عروسی را تا زمانی که داماد با آنهاست، به روزه واداشت؟ عیسی با بیان مثالی از آداب مراسم عروسی آن زمان به آنها پاسخ میدهد. جشن عروسی، آشکارترین تصویر و مَثَل از شادی و سرور در فرهنگ آنها بود. در باور آنها، در طول هفتۀ جشن ازدواج، شادی از آداب مذهبی مهمتر بود. اگر یک سنت و رسم مذهبی مانع شادی در جشن عروسی شود، آنگاه انجام آن سنت در آن مدت واجب نبود. عیسی به شاگردانش گفت که باید این چنین شادی کنند.
- بطور اساسی آنها فکر میکردند عیسی بسیار خوشحال است. آخرین بار چه زمانی به سرخوشی و خوشحالی بسیار محکوم شدید؟
- طبق گفتۀ پیت، متون ربی معروفی وجود داشت به نام طومار روزه؛ در این طومار رسمی بیان شده است که طبق آن، روزه در روزهای خاصی که باید برای جشنهای شادی برای برکت اسرائیل از طرف خدا اختصاص داده شوند، ممنوع اعلام شده است.
- امّا زمانی خواهد رسید: زمانی میآید که شاگردان عیسی نیز باید در روزه به سر ببرند اما اکنون که عیسی در میان ایشان است زیرا هنوز آن روز فرانرسیده است.
- نکتۀ ظریفی در این کلمات وجود دارد ” امّا زمانی خواهد رسید که داماد از ایشان گرفته شود” منظور عیسی از گفتن این کلمات این است که “آنها میخواهند مرا از شما بگیرند زیرا که برای آنها تهدید محسوب میشوم.” این یکی از اولین اشارههای عیسی به رد شدن او از طرف دنیا است.
- شراب نو را در مشکهای نو باید ریخت: منظور عیسی کاملاً واضح است. نمیتوان حیات جدید که او میبخشد را در قالب زندگی کهنه جای داد. عیسی با این مثال توضیح میدهد که چرا او یک جنبش اصلاحاتی در میان یهودیان را شروع نکرد و در مدرسۀ ربیها و مکانهای این چنینی کار نکرد. عیسی میگوید “نیامدهام تا اعمال قدیمیتان را وصله زنم بلکه آمدهام تا جامهای تازه به شما بدهم.”
- عیسی یک مؤسسۀ جدید تأسیس کرد –کلیسا- که یهود و غیریهود را در بدنی جدید گردهم آورد. (افسسیان 16:2).
- عیسی ما را خاطرنشان میسازد چیزی که کهنه و فرسوده شده است را نمیتوان دوباره تازه کرد و شکلی جدید به آن داد. خداوند اغلب به دنبال ظرفهایی تازه است تا کار جدید خود را توسط آنها انجام دهد تا زمانیکه آن ظرفها عاقبت خودشان باعث بیاستفاده شدن خودشان شوند. این موضوع به ما یادآوری میکند، مذهب که در هر دورهای به شکلی تازه بوجود میآید، هرگز برای کسب رضایت خداوند کافی نیست و حتی گاهی اوقات مستقیماً در برابر کار خدا میایستد و یا حداقل در کار او مشکل ایجاد میکند.
- هیچ کس تکهای از جامۀ نو را نمیبُرَد تا آن را به جامهای کهنه وصله زند: “اگر ما پارچهای نو را به یک لباس کهنه وصله بزنیم، باز هم آن لباس کهنه است و با این کار نو نمیشود و حتی باعث میشود کهنهتر از قبل شود زیرا وصلۀ جدید آب میرود و کوچک میشود و باعث پاره شدن لباس کهنه میشود. به همین سان بسیار مخرب است که اصول عیسی را در سیستم قدیمی جای دهیم.” (گلدنهایز)
- و کسی پس از نوشیدن شراب کهنه خواهان شراب تازه نیست، زیرا میگوید: “شراب کهنه بهتر است.” مردم فقط به خاطر اینکه با سیستم قدیمی راحتتر هستند، گاهی اوقات فکر میکنند چیزهای قدیمی بهتر است. دنیای مدرن ما، بیشتر از دنیای کهنه، تازگی و جذابیت را به خود گرفته است اما با اینحال هنوز هم نباید چیزی را فقط بخاطر اینکه جدید یا قدیمی است رد کنیم یا بپذیریم.
- عیسی چیزی جدید را معرفی میکند و لباسی کهنه را وصله نمیزند و آن چیز جدید، نجات بشر است. عیسی نظام قدیمی (شریعت) را از بین نمیبرد بلکه آن را انجام میدهد و به کمال میرساند، دقیقاً مانند یک میوه که روی درخت به ثمر میرسد و کاملاً رسیده میشود.