لوقا 4- وسوسۀ عیسـی و اولین خدمت او در ناصره
- وسوسۀ عیسـی
- (1-2a) روح عیسـی را به بیابان هدایت میکند
عیسـی پر از روحالقدس، از رود اردن بازگشت و روح، او را در بیابان هدایت میکرد. در آنجا ابلیس چهل روز او را وسوسه کرد.
- عیسـی پر از روحالقدس: در لـوقا 21:3-22 خواندیم که چطور روح القدس بعد از تعمید عیسی بطرز شگفت انگیزی بر او نازل شد. نباید فکر کنیم قبل از این اتفاق او از روح پر نبوده است بلکه با این اتفاق او به طریقی غیرمعمول و علنی از روح القدس پر شد.
- میتوانیم بگوییم عیسـی -بیشترین و یا شاید همۀ- زندگیاش به عنوان انسانی پر از روح زندگی کرده است و این امر به دلیل ذات خداوندی او نبود بلکه او مشتاقانه میخواست هر کاری را که انجام میدهد با هدایت خدای پدر و قوت روح القدس باشد.
- روح، او را در بیابان هدایت میکرد: عیسـی نه تنها با تعمیدش خودش را با گناهکاران یکی ساخت (لوقا 21:3-22)، بلکه با وسوسه شدن نیز نشان میدهد که او نیز یک انسان است. “زیرا کاهن اعظم ما چنان نیست که نتواند با ضعفهای ما همدردی کند، بلکه کسی است که از هر حیث همچون ما وسوسه شده است، بدون اینکه گناه کند.” (عبرانیان 15:4).
- ممکن است گاهی اوقات فکر کنیم وسوسۀ عیسی، واقعی نبوده است زیرا در حقیقت شباهتی به وسوسههای ما نداشت. برخلاف ما، هرگز در عیسـی رغبت و فشار گناه آلودی وجود نداشت. اما وسوسه های عیسی به طرق مختلف بسیار واقعیتر و شدیدتر از وسوسه های ما بود. اغلب اوقات وقتی وسوسهها به ما فشار میآورند ممکن است تسلیم آنها شویم ولی عیسـی هرگز تسلیم وسوسه نشد. او با قدرت بیشتری از ما در برابر وسوسه ایستادگی کرد.
- کلمۀ وسوسه در کتاب مقدس در سه مورد مختلف به کار رفته است:
- شیطان از طریق شهوتهای ما کار میکند و ما را وسوسه میکند تا اعمال شریرانه انجام دهیم – ممکن است برای انجام کار شریرانه به ما پیشنهادی نادرست بدهد و یا ما را فریب دهد. (اول قرنتیان 5:7، و یعقوب 13:1-14).
- گاهی ممکن است ما خدا را بیازماییم، کلمهای که در متن اصلی برای این امر به کار رفته همان وسوسه است (اعمال 9:5 و اول قرنتیان 9:10).
- گاهی خدا ما را میآزماید، اما او هرگز ما را فریب ندهد و به راههای نادرست هدایت نمیکند، کلمهای که در متن اصلی برای این امر به کار رفته است، همان وسوسه است (عبرانیان 17:11).
- “این مقدس ترین داستان است زیرا هیچ انسانی نمیتواند چنین اعترافی دربارۀ خودش داشته باشد .” (بارکلی)
- عیسـی پر از روحالقدس… و روح، او را در بیابان هدایت میکرد: عیسـی در حالیکه پر از روح القدس بود به بیابان هدایت شد تا در آنجا وسوسه شود. روح القدس ما را به مراتع سبز هدایت میکند همانطور نیز ما را به فصلهای مختلف بیابان هدایت میکند.
- شباهتهایی وجود دارد مبنی بر اینکه همانطور که آدم وسوسه شد، عیسـی نیز وسوسه شد اما آدم تسلیم وسوسه شد و گناه کرد ولی عیسـی در برابر آن مقاومت کرد و گناه نکرد.
- در آنجا ابلیس چهل روز او را وسوسه کرد: عیسی در تمام آن چهل روز وسوسه شد و البته ما فقط از فصلهای مهم و برجستۀ آن آگاهی داریم.
- (2b- 4) اولین وسوسه: تبدیل سنگ به نان برای رفع نیاز شخصی.
در آن روزها چیزی نخورد و در پایان آن مدت، گرسنه شد. پس ابلیس به او گفت: “اگر پسر خدایی، به این سنگ بگو نان شود.” عیسی پاسخ داد: “نوشته شده است که “انسان تنها به نان زنده نیست بلکه به هر کلامی از دهان خدا.”
- چیزی نخورد و … گرسنه شد: در حقیقت وسوسه کردن شخصی که چهل روز در روزه به سر برده و چیزی نخورده، امری ناعادلانه است اما با اینحال پدر اجازه میدهد این اتفاق رخ دهد زیرا میداند عیسـی میتواند از عهدۀ آن برآید. خدا هرگز اجازه نمیدهد ما بیش از توانمان آزموده شویم. (اول قرنتیان 13:10).
- در حقیقت لوقا چون پزشک بود اشاره میکند که در پایان آن مدت، گرسنه شد و این موضوع بسیار مهم است. بعد از یک روزۀ طولانی، فرد به شدت به غذا احتیاج دارد و نیاز به غذا تبدیل میشود به یک نیاز بسیار ضروری. عیسـی نیز از شدت گرسنگی ممکن بود جانش را از دست بدهد.
- عیسـی گرسنه بود اما با اینحال پر از روح القدس بود. ممکن است ما گاهی اوقات اینگونه نباشیم- شکم پر و از روح خالی باشیم.
- پس ابلیس به او گفت: کتاب مقدس خیلی واضح در مورد وجود و فعالیت شیطان به ما تعلیم میدهد که با قدرت و حیلهگری در برابر خدا و قوم او میایستد. شیطان گاهی ابلیس خوانده میشود (لوقا 8:4) و گاهی شریر، البته نامها و القاب بسیاری دارد.
- اگر پسر خدای: ترجمۀ دقیق این عبارت “تو پسر خدا هستی” میباشد. شیطان در مورد هویت عیسـی هیچ شکی نداشت ولی میخواست عیسـی را با هویت خودش گرفتار چالش کند.
- این وسوسه در اصل اینطور بود که: “از آنجایی که تو مسیح هستی، پسر چرا انقدر درمانده هستی؟ حداقل برای خودت یک کار کوچک انجام بده.” ما نیز ممکن است همینطور وسوسه شویم: “اگر تو فرزند خدایی، پس چرا انقدر اوضاعت خراب است؟ حتی نمیتوانی یک کار کوچک برای خودت انجام دهی.”
- به این سنگ بگو نان شود: شیطان میخواست عیسـی را فریب دهد که از قدرت خداوند بمنظور اهداف شخصی استفاده کند. وسوسه و دعوت عیسـی به خوردن، به خوبیِ وسوسه و گناه آدم اول کار نکرد (پیدایش 6:3) شیطان فکر کرد که باز هم میتواند آدم بیگناه دوم را از طریق این وسوسه گرفتار گناه کند.
- “این بیابان، یک بیابان شنی نبود بلکه بوسیلۀ تکههای کوچکی از سنگ آهک پوشیده شده بود.” (بارکلی)
- از طریق این آیات میتوانیم دریابیم وسوسه چطور کار میکند. اغلب اوقات، الگوی وسوسه به اینصورت است:
- شیطان میخواست عیسـی را متقاعد کند تا دربارۀ نیازش تجدیدنظر کند و به آن به عنوان یک امر صحیح و شرعی نگاه کند (نیاز به خوردن و زنده ماندن)
- شیطان به عیسـی پیشنهاد داد که این نیاز صحیح و قانونیاش را با روش ناصحیح برطرف کند.
- عیسی پاسخ داد: “نوشته شده است که “انسان تنها به نان زنده نیست بلکه به هر کلامی از دهان خدا.” عیسی با کلام خدا در برابر پیشنهادات شیطان ایستاد (تثنیه 3:8). چیزی که شیطان میگفت به این مفهوم بود که “چرا خودت را تا حد مرگ گرسنگی میدهی؟” اما کلامی که نوشته شده برای عیسی مهمتر است. او به شیطان حقیقت کلام خدا را یادآوری میکند که هر کلامی از دهان خدا صادر میشود از هر نانی برای خوردن، حیاتیتر است.
- عیسی برای جنگیدن با وسوسۀ شیطان از کلام خدا استفاده کرد، او از برخی قدرتهای روحانی که برای ما قابل دسترس نیست استفاده نکرد. او در این جنگ به عنوان یک شخص پر از روح و پر از کلام خدا مبارزه کرد. او منابع روحانی را که برای ما غیرقابل دسترس است، به کار نبرد.
- ما هم میتوانیم با روشی که عیسی به کار برد، بطور مؤثری در برابر وسوسه ایستادگی کنیم یعنی با پُری روح القدس، دروغهای او را پاسخ دهیم و نور حقیقت خدا را بر آن فریبها بتابانیم. اگر ما نسبت به حقیقت خدا بیتفاوت باشیم، بخوبی در جنگ در برابر وسوسهها مسلح نیستیم.
- (8-5) وسوسۀ دوم: واگذاری تمام پادشاهی دنیا درعوض یک لحظه پرستشِ شیطان.
سپس ابلیس او را به مکانی بلند برد و در دَمی همۀ حکومتهای جهان را به او نشان داد و گفت: “من همۀ این قدرت و تمامی شکوه اینها را به تو خواهم بخشید، زیرا که به من سپرده شده است و مختارم آن را به هر که بخواهم بدهم. کافی است پرستشم کنی تا این همه از آن تو گردد.” عیسـی پاسخ داد: “از من دور شو ای شیطان! زیرا نوشته شده است، خداوند، خدای خود را بپرست و تنها او را خدمت کن.”
- سپس ابلیس او را به مکانی بلند برد و در دَمی همۀ حکومتهای جهان را به او نشان داد: به نظر میرسد بهتر بود این موضوع به عنوان یک چشم انداز روحانی و ذهنی درک شود به همین دلیل شیطان او را به مکانی بلند برد. این تجربه و وسوسه کاملاً واقعی بود اما در حقیقت آن کوه آنقدر بلند نبود که همۀ حکومتهای جهان از بالای آن دیده شود.
- من همۀ این قدرت و تمامی شکوه اینها را به تو خواهم بخشید: شیطان میدانست عیسـی آمده بود تا همۀ حکومتهای جهان را مغلوب سازد و او با این پیشنهاد، از عیسـی دعوت کرد تا بدون مصلوب شدن، آنها را بدست آورد. اگر عیسی شیطان را پرستش میکرد، شیطان نیز به سادگی همۀ آنها را به عیسی میداد.
- زیرا که به من سپرده شده است و مختارم آن را به هر که بخواهم بدهم: شیطان ادعا کرد که قدرت پادشاهی زمین به او داده شده است و عیسی هرگز با این ادعا به چالش کشیده نشد. میتوان گفت خدا، سلطۀ زمین را به آدم و نسلش داد اما آنها آن را به شیطان سپردند. (پیدایش 1).
- شیطان رئیس این جهان است (یوحنا 31:12) و رئیس قدرت هوا (افسسیان 2:2) و این جایگاه در انتخابات معروف بشر در زمان آدم به او داده شد.
- هنگامیکه شیطان مالک جلال و پادشاهیهای این دنیا شد و سپس قادر شد آن را به هر که میخواهد بدهد، نباید از دیدن بیخدایی و بیدینی ها در مقامها و جایگاههای اقتدار و اعتبار تعجب کنیم.
- کافی است پرستشم کنی تا این همه از آن تو گردد: نقشۀ پدر برای عیسـی این بود که اوّل عیسی رنج بکشد و بعد به جلال او وارد شود (لوقا 25:24-26) و شیطان راهی بدون رنج را به او پیشنهاد داد.
- روزی گفته خواهد شد “حکومت جهان، از آنِ خداوند ما و مسیح او شده است، و تا ابد حکم خواهد راند.” (مکاشفه 15:11)، اما در اینجا شیطان این جایگاه را بدون رنج صلیب به عیسی پیشنهاد میکند.
- اگر عیسی پیشنهاد او را میپذیرفت آنگاه نجات ما غیرممکن میشد. شاید ازاین طریق او از جانب شیطان، قدرت سلطنت میگرفت اما نمیتوانست با قربانی خود، گناهکاران را رهایی بخشد.
- عیسـی پاسخ داد: از من دور شو ای شیطان: شیطان وسوسهای قدرتمند بر عیسی آورد و او در مقابل تأثیر شیطان ایستادگی کرد و ابتدا به او گفت ” از من دور شو ای شیطان!” و از این طریق، عیسی با غیرت و جدّیت در برابر شیطان ایستادگی میکند و این همان چیزی است که بعدها در یعقوب 7:4 بدان اشاره میشود. “در برابر ابلیس ایستادگی کنید که او از شما خواهد گریخت.”
- زیرا نوشته شده است، خداوند، خدای خود را بپرست و تنها او را خدمت کن: برای بار دوم، عیسی با حقیقت کلام خدا در برابر فریب شیطان میایستد و آیهای از تثنیه 13:6 نقل قول میکند. شاید به نظر میرسید به نفعش است که از صلیب اجتناب کند اما عیسی به خودش تأکید و به شیطان یادآوری کرد که خداوند فرمان داده است خداوند، خدای خود را بپرست و تنها او را خدمت کن و سجده کردن شیطان کاملاً برخلاف این حکم میباشد و برای ملکوت خداوند هیچ نفعی در آن وجود ندارد.
- یکبار دیگر عیسی با همان منبع قابل دسترس همهٔ ما در مقابل شیطان میایستد: یعنی پُری روح و کلام خدا. عیسی به عنوان یک انسان با ایستادگی مداوم در برابر وسوسه ثابت کرد که آدم مجبور به انجام گناه نبود. وسوسهٔ او خیلی بیشتر از وسوسهٔ آدم بود اما او هرگز گناه نکرد.
۴. (۹-۱۳) وسوسهٔ سوم: آزمودن خدا از طریق آیات و نشانهها
آنگاه ابلیس او را به شهر اورشلیم برد و بر فراز معبد قرار داد وگفت: “اگر پسر خدایی، خود را از اینجا به زیر افکن. زیرا نوشته شده است:
دربارهٔ تو به فرشتگان خود فرمان خواهد داد،
تا از تو محفاظت کنند.
آنها تو را بر دستهایشان خواهند گرفت
مبادا پایت به سنگی برخورد.»
عیسی پاسخ داد: «گفته شده است، خداوند خدای خود را میازما.» چون ابلیس همهٔ این وسوسهها را به پایان رسانید، او را تا فرصتی دیگر ترک گفت.
- او را به شهر اورشلیم برد و بر فراز معبد قرار داد: شیطان عیسی را به مکانی بلند برد، از بالای آن دیوار که کوه معبد را احاطه کرده بود صدها متر تا کف درهٔ صخرهای آن ارتفاع داشت. اگر عیسی درخواست شیطان را میپذیرفت و خودش را به پایین پرتاب میکرد، اتفاق فجیعی رخ میداد.
- طبق گفتهٔ گالدنهایز، یک باور باستانی یهودی وجود دارد که مسیح باید برای نشان دادن خودش به اسرائیل بالای سقف معبد برود، اگر عیسی پیشنهاد شیطان را میپذیرفت و آن کار را انجام میداد، انتظاراتی که مردم آن زمان از مسیح داشتن نیز تحقق مییافت.
- خود را از اینجا به زیر افکن: شیطان خودش نمیتوانست عیسی را از بالای معبد به پایین بیاندازد. او قدرتی بیشتر از پیشنهاد کردن نداشت به همین دلیل از عیسی میخواهد خودش این کار را انجام دهد.
- زیرا نوشته شده است: دربارهٔ تو به فرشتگان خود فرمان خواهد داد، تا از تو محافظت کند: این دفعه شیطان در وسوسهاش آیهای از کتاب مقدس را نقل قول میکند (مزامیر ۱۱:۹۱-۱۲) او در حقیقت داشت به عیسی میگفت: “برو جلو عیسی، اگر این کار را انجام دهی، فرشتگانی که در کتاب مقدس وعده داده شدهاند، خواهند آمد و تو را نجات خواهند داد و این خود تبلیغ بسیار خوبی برای تو خواهد بود.”
- وقتی شیطان میگوید “زیرا نوشته شده است” به ما خاطرنشان میشود که او یک متخصص کتاب مقدس است و میداند چطور متون کتاب مقدس را دستاویز قرار دهد. متاسفانه بسیاری از افراد، هر آیهای را که هر کسی از کتاب مقدس نقل قول میکند را به عنوان حقیقت خدا میپذیرند اما کاربرد محض کلمات کتاب مقدس لزوماً به مفهوم انجام ارادهٔ خدا نیست.
- یکی از چیزهایی که شیطان را به یک متخصص کتاب مقدس تبدیل کرده این است که او قرنها وقت صرف کرده تا راه گریزی از این آیات بیابد.
- عیسی پاسخ داد: «گفته شده است، خداوند خدای خود را میازما.» عیسی پاسخ سوءاستفادهٔ شیطان از کلام خدا را با استفادهٔ صحیح از کلام خدا میدهد و آیهٔ تثنیه ۱۶:۶ را نقل قول میکند. عیسی با درک درست کلام خدا در چارچوب متن، دستاویز کردن آیات کلام خدا را رد میکند.
- عیسی به خوبی میتوانست از طریق شناخت ارادهٔ کامل خدا (اعمال ۲۷:۲۰) کلام او را درک کند و بفهمد شیطان از متن مزمور ۹۱ در حال سوءاستفاده کردن است. عیسی میدانست چطور به درستی کلام حقیقت را تفسیر کند (دوم تیموتائوس ۱۵:۲).
- عیسی میدانست شیطان میخواهد او را فریب دهد تا قدمی خارج از “ایمان” برآورد و با روشی نادرست خدا را بیازماید. “وسوسه ممکن است ترغیب شخص به انجام کاری عجیب اما بیمعنی و بیفایده باشد و حتی به شگفتی و نوعی ایمان واهی شخص بیانجامد.” (موریس)
- چون ابلیس همهٔ این وسوسهها را به پایان رسانید، او را تا فرصتی دیگر ترک گفت: شیطان وقتی دید از هیچ طریقی نمیتواند عیسی را وسوسه کند او را برای مدتی ترک کرد. شیطان همیشه به دنبال فرصتی دیگر میگردد تا بازگردد، بنابراین ما هرگز نباید به او فرصت بازگشت دهیم.
- شیطان چیز بیشتری برای عرضه نداشت، او فقط سعی میکرد با فریب عیسی را وسوسه کند که به روشی دیگر پیروزیاش را تکمیل کند.” (مورگان)
- شیطان نادان نیست؛ او بطور مداوم منابع محدودش را در جنگی که مغلوب میشود به کار نمیبرد. اگر میخواهید شیطان برای مدتی شما را رها کند باید بطور مداوم در برابر او ایستادگی کنید. بیشتر افرادی که زیاد مورد حملۀ شریر قرار میگیرند به این دلیل است که کمتر در برابر او ایستادگی میکنند.
- عیسی در برابر این وسوسهها ایستادگی کرد زیرا در کلام خدا و روح قدم میزد؛ اینها دو منبع مهم زندگی مسیحی هستند. اگر کلام خدا را به خوبی بدانیم ولی به اندازۀ کافی از روح خدا پر نباشیم مغرور خواهیم شد و اگر از روح خدا پر باشیم ولی کلام خدا را به خوبی نشناسیم ممکن است خیلی راحت دچار گمراهی شویم؛ روح و کلام خدا با هم باعث رشد روحانی میشود.
- طرد عیسـی در ناصره
- (15-14) خدمت در جلیل
عیسـی به نیروی روح به جلیل بازگشت و خبر او در سرتاسر نواحی پیچید. او در کنیسههای ایشان تعلیم میداد و همه وی را میستودند.
- عیسـی به نیروی روح … بازگشت: عیسی وقتی از وسوسهها عبور کرد قویتر از همیشه شده بود. باوجوداینکه از روح خدا پُر بود (لوقا 1:4) بعد از تجربۀ پیروزی بر وسوسه، همچنان در قوت روح قدم برمیداشت.
- “عیسـی که از طریق فیض خداوند در برابر وسوسهها ایستادگی کرد و بر آنها غالب آمد، اکنون بوسیلۀ آن وسوسهها قویتر شده بود. یکی از اعجاب فیض خداوند همین امر است که هر آنچه که میخواهد برعلیه ما کار کند و ما را از بین ببرد در نهایت وسیلهای میشود برای بزرگترین نیکویی ما. بنابراین شیطان با روش خودش فریب میخورد و در کار خود گرفتار میآید.” (کلارک)
- به جلیل و سرتاسر نواحی: جلیل منطقهای حاصلخیز، پیشرفته و پرجمعیت بود. براساس آمار مورخ یهودی، یوسفوس حدود سه میلیون نفر در جلیل زندگی میکردند، جلیل کمی کوچکتر از ایالت کانتیکات بود.
- یوسفوس –که زمانی حاکم جلیل بود- نوشته است که حدود 240 شهر و روستا در جلیل وجود داشته که هریک حداقل جمعیتی حدود 15,000 نفر دارا بوده است.
- او در کنیسههای ایشان تعلیم میداد: تمرکز عیسـی در خدمت، تعلیم بود و در اوایل خدمتش نیز مخالفان جدیای نداشت (همه وی را میستودند).
- (16-17) عیسـی به شهر زادگاهش، ناصره میرود.
پس به شهر ناصره که در آن پرورش یافته بود، رفت و در روز شبّات، طبق معمول به کنیسه درآمد. و برخاست تا تلاوت کند. طومار اشعیای نبی را به او دادند. چون آن را گشود، قسمتی را یافت که میفرماید:
- پس به شهر ناصره که در آن پرورش یافته بود، رفت: از آنجایی که این اتفاق در اوایل خدمت عیسی رخ داد پس زمان زیادی از وقتی که او در این شهر زندگی و کار میکرده، نگذشته بوده است. مردم این شهر عیسی را میشناختند و احتمالاً او برای بسیاری از آنها کار نجاری و تعمیرات انجام داده بود.
- مدت کمی قبل از این اتفاق عیسی از ناصره به کفرناحوم، در نواحی دریای جلیل رفته بود (متی 12:4-13).
- و در روز شبّات، طبق معمول به کنیسه درآمد: عیسی این عادت را بنا کرده بود تا با قوم خدا برای پرستش و مطالعۀ کلام خدا جمع شوند. اگر کسی فکر میکند رفتن به کلیسا امری ضروری نیست، باید به او گفت این کار، رسمِ عیسی بود که همچنان باید انجام شود.
- و برخاست تا تلاوت کند: بطور معمول خدمت در کنیسه اینگونه انجام میشد که اول با ستایش و دعای آزاد شروع میشد، سپس شریعت و بعد کتب انبیا قرائت میشد و در آخر هم موعظه انجام میگرفت. و این اعمال میتوانست توسط افراد تعلیم دیدهای که آن روز در کنیسه حضور داشتند انجام شود. عیسی نیز یک شخص تعلیم دیدهای بود که در آنجا حضور داشت. از آنجا که این کنیسه در ناصره واقع شده بود، احتمالاً قبلا نیز این کار را در آنجا انجام داده بود و اکنون نیز در کنیسۀ زادگاه خود کلام خدا را تلاوت و تدریس میکند.
- (18-19) عیسـی ایات اشعیا 1:61-2 را قرائت میکند.
“روح خدا بر من است،
زیرا مرا مسح کرده
تا فقیران را بشارت دهم
ومرا فرستاده تا رهایی را به اسیران
و بینایی را به نابینایان اعلام کنم،
و ستمدیدگان را رهایی بخشم،
و سال لطف خداوند را اعلام نمایم”
- روح خدا بر من است: کسی که در این متن از کتاب اشعیا به او اشاره شده است، شخصی مسح شده یعنی مسیح است.
- زیرا مرا مسح کرده: کلمۀ “مسح” به معنی مالیدن و یا پوشاندن سطح چیزی است مانند مالیدن مایع غلیظ، پماد و یا روغن. در عهدعتیق، به مفهوم لغوی با روغن مسح میشدند. برای مثال، کاهنان برای انجام خدمات خاص در نزد خداوند مسح میشدند (خروج 41:28). آنها از روغن برای مسح کردن، استفاده میکردند و نشانهای از روحالقدس بر زندگی و خدمت شخص بود. ریختن روغن بر سر، فقط یک نشانۀ ظاهری از کار واقعی و روحانی در درون افراد است.
- زیرا مرا مسح کرده: در این نبوت بیان میشود که مسیح مسح شده تا پنج تأثیری که گناه با خود به همراه آورده است را شفا بخشد. گناه، آسیب بزرگی ایجاد کرده پس باید کار بزرگی برای رهایی از آن انجام شود.
- تا فقیران را بشارت دهم: گناه، فقیر و ناتوان میکند و مسیح، بشارت نیکویی برای فقیران آورد.
- و شکستهدلان را التیام بخشم: گناه، قلبها را میشکند و مسیح برای شکسته دلان بشارت نیکویی آورد.
- مرا فرستاده تا رهایی را به اسیران: گناه، انسانها را اسیر و برده میسازد و مسیح آمد تا آنها را آزاد کند.
- و بینایی را به نابینایان اعلام کنم: گناه، ما را کور میکند و مسیح آمد تا کوری روحانی و وجدان ما را شفا بخشد.
- و ستمدیدگان را رهایی بخشم: گناه بر قربانیان خود ظلم میکند و مسیح آمد تا رهایی را برای ستمدیدگان و مظلومان بیاورد.
- و سال لطف خداوند را اعلام نمایم: به نظر میرسد این آیه اشاره دارد به سال یوئیل در عهدعتیق (لاویان 9:25-15 و آیات دیگر). در سال یوئیل بردگان آزاد میشدند، قرضها باطل میشد و همه چیز شروعی تازه را آغاز میکرد.
- “عیسی آمد تا با اشاره به سال یوئیل، سال مورد قبول و پسند خداوند را اعلام کند. شاید عیسی به این دلیل به زادگاهش برگشت که سال یوئیل بود.” (پیت)
- جایی که عیسی قرائت اشعیا را به پایان میرساند به ما مفهوم نبوت و رابطۀ آن با زمان حاضر (زمان عیسی) را نشان میدهد. این آیات اشعیا با توصیف کارهای عیسی در بازگشت ثانویه ادامه مییابد ( و روز انتقام خدایمان، اشعیا 2:61)، اکنون دو هزار سال از این ویرگول بین این دو عبارت میگذرد.
- (20-22) عیسی آیات اشعیا 1:61-2 را تعلیم میدهد.
سپس طومار را پیچید و به خادم کنیسه سپرد و بنشست. همه در کنیسه به او چشم دوخته بودند. آنگاه چنین سخن آغاز کرد: “امروز این نوشته، هنگامی که بدان گوش فرامیدادید، جامۀ عمل پوشید.” همه از او نیکو میگفتند و از کلام فیض آمیزش در شگفت بودند و میگفتند: “آیا این پسر یوسف نیست؟”
- و بنشست: عیسی وقتی قرائت را تمام کرد و نشست، آماده بود تا درمورد این آیات تعلیم دهد و همۀ حاضرین از شیوۀ تفسیر او در مورد این آیات متعجب شدند.
- امروز این نوشته، هنگامی که بدان گوش فرامیدادید، جامۀ عمل پوشید: عیسی با این کلمات به دو پرسش پاسخ داد:
- “اشعیا این آیات را درمورد چه کسی نوشته است؟” عیسی پاسخ داد “اشعیا در مورد من سخن میگوید.”
- “این وقایع چه زمانی رخ میدهند؟” عیسی پاسخ داد: “اشعیا در مورد این زمان سخن میگوید.”
- همه از او نیکو میگفتند و از کلام فیض آمیزش در شگفت بودند: به نظر میرسد عیسی به صحبت کردن در این مورد ادامه داده و این کار را با کلمات پر از فیض انجام داده است. مردم حاضر در کنیسه، نیکویی و فیض خداوند را در اعلان خدمت مسیح که از آن زمان شروع شده بود، احساس میکردند.
- آیا این پسر یوسف نیست؟ پاسخ بعدی عیسی نشان میدهد که این سوال فقط یک اظهار نظر بیطرفانه نبود. بعد از اینکه آنها از حالت شگفتی بیرون آمدند، شروع به شک و رنجش کردند و میگفتند کسی که ما آن را به این خوبی میشناختیم (پسر یوسف) چطور میتواند این چنین سخنان فیض آمیز بگوید و ادعا کند تحقق نبوتهای مهم کلام خدا در اوست.
- (23-27) عیسی به اعتراضات انها پاسخ میدهد.
عیسی به ایشان گفت: “بی گمان این مَثَل را بر من خواهید آورد که “ای طبیب خود را شفا ده! آنچه شنیدهایم در کفرناحوم کردهای، اینجا در زادگاه خویش انجام بده.” سپس افزود: “آمین، به شما میگویم که هیچ پیامبری در دیار خویش پذیرفته نیست. یقین بدانید که در زمان الیاس، هنگامی که آسمان سه سال و نیم بسته شد و خشکسالی سخت سرتاسر آن سرزمین را فراگرفت، بیوه زنان بسیار در اسرائیل بودند. امّا الیاس نزد هیچ یک فرستاده نشد مگر نزد بیوه زنی در شهر صَرَفَه در سرزمین صیدون. در زمان الیشع نبی نیز جذامیان بسیار در اسرائیل بودند، ولی هیچ یک از جذام خود پاک نشدند مگر نَعمان سُریانی.”
- آنچه شنیدهایم در کفرناحوم کردهای، اینجا در زادگاه خویش انجام بده: لوقا مستقیماً به ما نمیگوید که مردم این سخنان را گفتهاند، شاید آنها این صحبت را کردهاند و عیسی از آنها نقل قول میکند و یا شاید هم این چیزی است که عیسی از اعتراضات آنها متوجهاش شده است. آنها میخواستند عیسی با آیات و معجزات، ادعاهای خود را ثابت کند.
- ظاهراً عیسی در کفرناحوم معجزاتی انجام داده ولی لـوقا آنها را ثبت نکرده است (اما در اناجیل دیگر مانند یوحنا 1-4 ثبت شده است). مردم ناصره میخواستند شاهد همان معجزات به عنوان نشانه باشند.
- ” بدون شک آنها اینطور استدلال میکردند که “این مرد ناصری است و وظیفه دارد به مردم ناصره کمک کند.” آنها به نوعی خودشان را صاحبان او میدانستند و به صلاحدید خودشان میتوانستند از او بخواهند قدرتش را به کار گیرد.” (اسپورژن[1])
- هیچ پیامبری در دیار خویش پذیرفته نیست: عیسی میدانست بسیار آسان است که اطرافیان و آشنایان ما به کار و قدرت خدا در ما شک کنند. برای مردم ناصره خیلی راحت بود که به عیسی شک و یا او را طرد کنند زیرا در نظر آنها او فردی معمولی و شناخته شده بود.
- “از این واقعه میتوانیم در زندگی خداوندمان، بیاموزیم کار واعظ این نیست که در پیِ جلب رضایت مردم باشد، اگر او برای این منظور تلاش کند هرگز نمیتواند به هدف اصلی خودش برسد و حتی اگر به خواستهاش که همان جلب رضایت مردم است، برسد، موفقیت شوم و نامبارکی برای او خواهد بود.” (اسپورژن)
- امّا الیاس نزد هیچ یک فرستاده نشد مگر نزد بیوه زنی در شهر صَرَفَه در سرزمین صیدون. در زمان الیشع نبی نیز جذامیان بسیار در اسرادیل بودند، ولی هیچ یک از جذام خود پاک نشدند مگر نَعمان سُریانی: شنوندگان عیسی، خواستار الطافی خاص از جانب او بودند زیرا آنها از شهر زادگاه عیسی بودند اما عیسی به آنها میگوید که خداوند هرگز چنین کاری نمیکند و نمونههایی از کار خدا در میان غیریهودیان در زمان ایلیا و الیشع بیان میکند.
- عیسی حداقل به دو موضوع اشاره میکند. اول، این حقیقت که اگر آنها عیسی را رد کنند، ضرری به عیسی نمیرسد بلکه اگر عیسی را قبول کنند به نفع خودشان است و نه عیسی. او حقیقتاً از خدا بود اما آنها او را نمیپذیرفتند. وقتی آنها عیسی را انکار میکنند در حقیقت قلب خودشان را آشکار میسازند و نه عیسی را.
- دوم، نشان میدهد که قدرت معجزهآسای خداوند از طریقهای مقتدرانه و غیرقابل انتظار عمل میکند. افرادی که ما اغلب آنها را نالایق و شاید عجیب میدانیم، به دفعات بسیاری گیرندۀ قدرت معجزهآسای خداوند بودهاند.
- اسپورژن میگوید درست است که شفای نعومی، نمونهای از فیض مقتدرانه و کار انتخابی خداوند است اما این موضوع را اینطور نیز میتوان بیان کرد، “هر بیگانه و جذامی بت پرستی که نزد الیشع میآمد و هر کاری که او در مورد طلبیدن روی خدا به آنها میگفت و آنها انجام میدادند، شفا و برکت مییافتند.” این امر کاملاً صحیح است و میتوان آن را در کنار جنبۀ اول قرار داد.
- نعمان با فیض عظیم خداوند شفا یافت اما باید در نظر داشته باشیم که این اتفاق چگونه رخ داد. اول، او این کلام را شنید که میتواند شفا یابد سپس با ایمانی که به عمل میانجامد، به این کلام پاسخ داد (یعنی به اسرائیل سفر کرد). سپس، نعمان از کلام نبی اطاعت کرد و هفت بار در رود اردن خودش را شستشو داد، او با فروتنی اطاعت کرد، غرورش را از طریق آن نبی به کلام خداوند تسلیم کرد.
- (28-30) عیسـی از میان جمعیتی که قصد کشتن او را داشتند میگذرد.
آنگاه همۀ کسانی که در کنیسه بودند، از شنیدن این سخنان برآشفتند و برخاسته، او را از شهر بیرون کشیدند و بر لبۀ کوهی که شهر بر آن بنا شده بود، بردند تا از آنجا به زیرش افکنند. امّا او از میانشان گذشت و رفت.
- آنگاه همۀ کسانی که در کنیسه بودند، از شنیدن این سخنان برآشفتند و برخاسته، او را از شهر بیرون کشیدند: آنها در برابر موعظۀ عیسـی این چنین واکنش نشان دادند. آنها از عیسـی درخواست معجزه داشتند و از اینکه شنیدند او در پاسخ آنها این چنین سخنان تلخ اما حقیقت درموردشان گفت عصبانی شدند، عیسی نه تنها معجزهای برای آنها انجام نداد بلکه دلایلی آورد که نشان دهد خداوند غیریهودیان را نیز دوست دارد.
- عیسی هرگز در پیِ جلب رضایت شنوندگان خود نبود و هرگز تأیید آنها برای او ملاکِ موفقیت نبود.
- او را از شهر بیرون کشیدند و بر لبۀ کوهی که شهر بر آن بنا شده بود، بردند تا از آنجا به زیرش افکنند: اغلب اوقات به زیر افکندن شخصی از بالای کوه، اولین قدم برای سنگسار کردن او بود. بعد از آنکه قربانی را به پایین میانداختند، آنقدر به سمت او سنگ پرتاب میکردند تا شخص جانش را از دست بدهد.
- لوقا در باب 4 آهنگ و وزن خاصی در توصیف زندگی عیسـی وضع میکند. عیسـی میآید، او بیگناه است و هرآنچه انجام میدهد برای همگان به تمامی نیکویی است، اما آنها میخواهند او را به قتل برسانند.
- او از میانشان گذشت و رفت: آنها درخواست معجزه کردند ولی عیسـی در حضور آنها کاری غیرمنتظره انجام داد- به طرز معجزهآسایی از آنها فرار کرد.
- در این شرایط، عیسـی میتوانست به آنها اجازه دهد او را از کوه به پایین پرتاب کنند و سپس فرشتگان بیایند و او را نجات دهند- همان کاری که شیطان در سومین وسوسه از عیسـی خواست که انجام دهد. اما عیسی یک معجزۀ عادیتر را انتخاب کرد. “مانند شمشون دوم، او با بازوان خودش نجات یافت و همین امر میتوانست به آنها نشان دهد که خواستهشان انجام شده است اما آنها از شدت خشم کور شده بودند.” (تراپ)
- خدمات بیشتر در جلیل
- (31-37) عیسی در کنیسۀ کفرناحوم، روح ناپاک را نهیب میزند.
سپس عیسی به کفرناحوم، شهری در جلیل، فرود شد و در روز شبّات به تعلیم مردم پرداخت. آنان از تعلیم او در شگفت شدند، زیرا در کلامش اقتدار بود. امّا در کنیسه، مردی دیو زده بود که روح پلید داشت. او به آواز بلند فریاد برآورد: “ای عیسـای ناصری، تو را به ما چه کار است؟ آیا آمدهای نابودمان کنی؟ میدانم کیستی؛ تو آن قدوس خدایی!” عیسـی روح پلید را نهیب زد و گفت: “خاموش باش و از او بیرون بیا!” آنگاه دیو، آن مرد را در حضور همگان بر زمین زد و بیآنکه آسیبی به او برساند، از او بیرون آمد. مردم همه شگفتزده به یکدیگر میگفتند:”این چه کلامی است؟ او با اقتدار و قدرت به ارواح پلید فرمان میدهد و آنها نیز از مردم بیرون میآیند!” بدین گونه خبر کارهای او سرتاسر آن نواحی پیچید.
- در روز شبّات به تعلیم مردم پرداخت. آنان از تعلیم او در شگفت شدند، زیرا در کلامش اقتدار بود: عیسـی از محیط کنیسه استفاده میکرد و در آنجا به خواندگی اولش که تعلیم بود، میپرداخت. در این آیات ذکر نشده که او چه تعلیمی میداد اما تأثیرات آن تعلیم بر شنوندگان به خوبی توصیف شده است،.آنان از تعلیم او در شگفت شدند. آنان هرگز چنین تعلیمی را از کسی نشنیده بودند.
- اقتدار عیسی فقط در تعالیم او آشکار نبود بلکه در زندگی او نیز به خوبی نمایان بود. این امر را در برخورد او با شخص دیوزده میتوانیم ببینیم.
- امّا در کنیسه، مردی دیو زده بود که روح پلید داشت: روح ناپاک، روح پلید و دیوها، همه در یک رده بندی قرار میگیرند و اشاره دارد به نیروهای تاریک شیطانی که دشمن خداوند و انسان هستند. این قدرتها در افسسیان 12:6 طبقهبندی شدهاند و همۀ آنها توسط شیطان رهبری میشوند.
- ای عیسـای ناصری، تو را به ما چه کار است؟ در اینجا میتوانیم یک تضاد را ببینیم، ارواح پلید میدانستند عیسی کیست اما آن افراد-همشهریان او- نمیتوانستند درک کنند که او کیست.
- آیا آمدهای نابودمان کنی؟ این سوال “چنین باوری را نشان میدهد که ملکوت خدا در حال پیش رفتن است و این حقیقت، نابودی قدرت کنترل دیوها بر جهان را دربردارد.” (پیت)
- میدانم کیستی؛ تو آن قدوس خدایی! این دیو خودش شهادت میدهد که عیسی، قدوس و پاک است. دیوها نیز تأیید میکنند، وسوسههایشان در بیابان نتوانست باعث فساد و گناه در عیسـی شود.
- عیسـی روح پلید را نهیب زد و گفت: “خاموش باش و از او بیرون بیا!” شیوهای که در این متن عیسـی با روح پلید ارتباط برقرار میکند، خیلی واضح، قدرت و اقتدار او را بر قلمروی روحانی آشکار میسازد. مردم از اقتدار کلام او هم در تعلیم و هم در زندگی روحانی در شگفت بودند.
- همین امر عیسـی را از جنگیرها، جادوگران، فالگیران و غیره متفاوت میسازد” (پیت)
- (38-39) شفای مادرزن پطرس
آنگاه عیسـی کنیسه را ترک گفت و به خانۀ شمعون رفت. و امّا مادرزن شمعون را تبی سخت عارض گشته بود. پس، از عیسـی خواستند یاریاش کند. او نیز بر بالین وی خم شد و تب را نهیب زد، و تبش قطع شد. او بیدرنگ برخاست و مشغول پذیرایی از آنها شد.
- به خانۀ شمعون رفت: عیسـی بعد از آنکه در کنیسه در برابر دید همگان، معجزهای انجام داد، اکنون در مکانی خصوصی نیز قدرتش را آشکار میسازد. او فقط در میان جمعیت کارهای خاص و با اقتدار انجام نمیدهد.
- مادرزن شمعون: شمعون بعدها به عنوان پطرس، یکی از رسولان عیسی معرفی میشود. این آیه نشان میدهد که شمعون پطرس، متأهل بوده است.
کلمنت الکساندرا، نویسندۀ مسیحی مینویسد، همسر پطرس به نیازهای زنان دیگر رسیدگی میکرد و از این طریق به پطرس در خدمت کمک میکرد.
- او نیز بر بالین وی خم شد و تب را نهیب زد: در این شرایط، عیسی تب را امری دید که باید به آن نهیب بزند، شاید او دریافت که قدرتی روحانی باعث بوجود آمدن این بیماری شده است.
- بارکلی در مورد عبارت تبی سخت میگوید “هر کلمه، یک کلمۀ پزشکی است… در طب یونانی، این عبارت شخصی را توصیف میکند که از فرط بیماری دراز کشیده است… لوقا به خوبی میداند چطور این بیماری را توصیف کند.”
- تبش قطع شد. او بیدرنگ برخاست و مشغول پذیرایی از آنها شد: او نه تنها از بیماری شفا یافت، بلکه فوراً قوت گرفت. در حالت عادی این امر غیرممکن است که شخصی بلافاصله بعد از بهبودی از تب سخت به خدمت و پذیرایی دیگران مشغول شود.
- “عیسایی که آن زن را شفا داده بود نیازی نداشت که آن زن او را خدمت و پذیرایی کند. عیسایی که قدرت شفای بیماریها را دارد قطعاً قدرت تأمین نیازهای خودش بدون خدمت بشری را نیز دارد. اگر عیسی توانست او را از بستر بیماری برخیزاند، پس حتما قادر مطلق و دارای قدرت الهی است و چنین شخصیتی آیا به خدمت یک انسان نیاز دارد؟” (اسپورژن)
- (40-41) عیسی بیماران و دیورزدههای بسیاری را شفا میدهد.
هنگام غروب، همۀ کسانی که بیمارانی مبتلا به امراض گوناگون داشتند، آنان را نزد عیسـی آوردند، و او نیز بر یکایک ایشان دست نهاد و شفایشان داد. دیوها نیز از بسیاری بیرون میآمدند و فریادکنان میگفتند: “تو پسر خدایی!” امّا او آنها را نهیب میزد و نمیگذاشت سخنی بگویند، زیرا میدانستند مسیح است.
- هنگام غروب: این عبارت نشان دهندۀ شروع روز جدید است، روز بعد از سبّت (لوقا 31:4). بعد از اتمام محدودیت های سبّت در رفت و آمد و فعالیتهای دیگر، مردم آزادانه نزد او آمدند تا شفا بگیرند.
- او نیز بر یکایک ایشان دست نهاد و شفایشان داد: عیسی برای رفع نیازهای دیگران به سختی کار میکرد، او نیازهای دیگران را بر خودش مقدّم میدانست.
- نمیگذاشت سخنی بگویند: عیسی مانع میشد که دیوها در مورد او سخن بگویند زیرا شهادت آنها را در موردش خودش نمیخواست.
- از آنجایی که گزارشات کتاب مقدس از خدمات عیسـی بسیار خلاصه و مختصر است، با تأکید بر وقایع خاص و مهم به راحتی میتوان دریافت که عیسی با افراد دیوزدۀ بسیاری برخورد کرد. در حقیقت، کتاب مقدس در خدمت عیسـی، کمتر از ده موردِ خاص آزادسازی از دیوها و دو موقعیت کلی که در آن دیوزدهها آزاد شدند را ثبت میکند. این موضوع در یک بازۀ زمانی سه ساله، آن هم در جمعیت های انبوه مردم امری غیرعادی به نظر نمیرسد.
- (42-44) عیسی به موعظه در یهودیه ادامه میدهد
بامدادان، عیسی به خلوتگاهی رفت. امّا مردم او را میجستند و چون به جایی که بود رسیدند، کوشیدند نگذارند ترکشان کند. ولی او گفت: “من باید پادشاهی خدا را در شهرهای دیگر نیز بشارت دهم، چرا که به همین منظور فرستاده شدهام.” پس به موعظه در کنیسههای یهودیه ادامه داد.
- به خلوتگاهی رفت: عیسی ارزش زمانهای شخصی با خدای پدر را میدانست. او بیشتر وقت خود را در میان مردم و خدمت به آنها سپری میکرد اما به زمانهایی در خلوت نیز نیاز داشت.
- کار عظیمی که عیسی در خدمتش انجام داد، استفاده از منابع ذات الهیاش نبود بلکه مشارکت دائمی با خدای پدر و قوت گرفتن از روح القدس بود و به همین دلیل زمانهای خلوت و تنهایی برای او بسیار مهم و ضروری بود.
- من باید پادشاهی خدا را در شهرهای دیگر نیز بشارت دهم: او دربارۀ پادشاهی خدا تعلیم میداد، به این مفهوم که آمدن ملکوت خدا را اعلام میکرد و تصورات غلط و سوءتفاهمات آنها درمورد این ملکوت را اصلاح میکرد.
- چرا که به همین منظور فرستاده شدهام: عیسی هدف اصلی خدمتش را به خوبی میداند و با توجه به این موضوع، پادشاهی خدا را بشارت میدهد. معجزات قسمتی از انجام این خدمت هستند اما هدف و تمرکز اصلی او نیستند.
- پس به موعظه در کنیسههای یهودیه ادامه داد: این آیه بطور واضح کار عیسی – قبل از کار عظیم پرداخت کفاره بر صلیب- را شرح میدهد. او یک معلم و واعظ بود، او هم در مکانهای عمومی و فضاهای باز به این خدمت مشغول میشد و هم در خانهها. خدمت شفا و معجزه، خدمتی بسیار تأثیرگزار بود اما هرگز تأکید و هدف او نبود.