لـوقا 24- قیام عیسـی مسیح
-
قیام عیسـی آشکار میشود
1.(3-1) زنانی که پیرو عیسی بودند، قبر خالی او را دیدند
در سپیدهدمِ روز اوّل هفته، زنان حَنوطی را که فراهم کرده بودند، با خود برداشتند و به مقبره رفتند. امّا دیدند سنگِ جلوِ مقبره به کناری غلتانیده شده است. چون به مقبره داخل شدند، بدن عیسای خداوند را نیافتند.
- در سپیدهدمِ روز اوّل هفته: عیسی در روز جمعه مصلوب شد (و یا مطابق برخی روایتها در روز پنجشنبه). بعد از اینکه او را در مقبره گذاشتند، در قبر مهر و موم شد و توسط سربازان رومی نگهبانی شد (متی 62:27-66) و مقبره همچنان مهر و موم و تحت نگهبانی باقی ماند تا هنگامی که در سپیدهدمِ روز اوّل هفته توسط این زنان باز شد.
- مقبرۀ یک مرد ثروتمند مانند یوسف اهل رامه احتمالاً یک مقبرۀ حکاکی شده در صخره بود. این مقبره در باغی نزدیک محل صلیب واقع شده بود (یوحنا 41:19). این مقبره یک ورودی کوچک داشت و شاید یک یا دو جایگاه برای قرار دادن اجسادی داشت که با پارچههای کتانی پوشانده شده و با ادویهها و روغنهای خاصی معطر شده بودند. مرسوم بود یهودیان اجساد را برای چند سال در قبر رها میکردند تا بپوسند و استخوانها باقی بمانند آنگاه استخوانها را در جعبۀ سنگی کوچکی قرار میدادند. این جعبۀ سنگی در قبر به همراه باقیماندگان اعضای دیگر خانواده باقی میماند.
- ورودی مقبره با یک سنگ بزرگ دایرهای شکل بسته شد، این سنگ بقدری بزرگ بود که چند مرد قوی میتوانستند آن را تکان دهند. این کار به این دلیل بود که مطمئن شوند کسی وارد مقبره نشود.
- یوحنا 42:19 بطور خاص به ما میگوید که مقبرۀ یوسف اهل رامه که عیسی در آن نهاده شد، نزدیک محلی بود که عیسی در آنجا مصلوب شد (هم مکان مصلوب شدن عیسی و هم مکانی که از آنجا از مرگ قیام کرد، خارج از شهر بودند). شاید یوسف دوست نداشت ارزش مقبرۀ خانوادگیاش به این دلیل که رومیان تصمیم گرفتند در نزدیکی آنجا افراد را مصلوب کنند، پایین بیاید؛ این امر به ما یادآوری میکند که در نقشۀ خدا، صلیب و قدرت رستاخیز به هم مرتبط و دائمی هستند.
- “این روز، به روز پرستش مسیحی تبدیل شد (اعمال 7:20). تغییر در سبّت سنّتی و کتاب مقدسی، خودش شهادتی محکم برای رستاخیز است زیرا نشان دهندۀ قوت ایمان شاگردان درمورد اتفاقی که در آن روز رخ داد، میباشد.” (لیفلد)
- زنان حَنوطی را که فراهم کرده بودند: این زنان از خصوصیات ویژهای برخوردار بودند. آنان زنان جلیلی بودند که دیدند عیسی در قبر نهاده شد (لـوقا 55:23-56). لوقا هم با مرقس 47:15 و متی 61:27 موافق است که این زنان شامل مریمِ مَجدَلیّه، یوآنّا، مریم مادر یعقوب بودند (لـوقا 10:24) و تعدادی دیگر از زنان که از آنها نام برده نشده است (لـوقا 10:24).
- “ابتدا این زنان به همراه تدارکات خاصی قبل از رسولان آمدند و همین موضوع نشان میدهد که کاهنان درمورد دزدیده شدن جسد عیسی توسط شاگردانش، دروغ گفتند.” (تراپ)
- زنان حَنوطی را که فراهم کرده بودند، با خود برداشتند و به مقبره رفتند: جسد عیسی توسط یوسف رامی و نیقودیموس با شتاب برای دفن آماده شده بود (یوحنا 38:19-41). این زنان آمده بودند تا کاری که بلافاصله بعد از مرگ عیسی با شتاب انجام شده بود را با دقت و بطور کامل انجام دهند.
- مرقس 3:16 میگوید این زنان در حال گفتگو بودند که چطور آن سنگ بزرگ را ، که در قبر را با آن بسته بودند را تکان دهند.
- امّا دیدند سنگِ جلوِ مقبره به کناری غلتانیده شده است. چون به مقبره داخل شدند، بدن عیسای خداوند را نیافتند: واقعۀ حقیقی رستاخیز عیسی هیچ جا توصیف نشده است اما کشفیات آن با جزئیات ثبت شده است. در اینجا، این زنان که قصد داشتند برای جسد عیسی بطور کاملی تدارک ببینند، دریافتند سنگ از در قبر به کناری غلطانیده شده است و جسد عیسی نیز درون قبر نیست.
- این کمبود جزئیات، خود بیانگر تاریخی بودن اسناد عهد جدید میباشد. نویسندگان اناجیل هیچ تلاشی برای زیباسازی و دستکاری واقعۀ رستاخیز نداشتند.” (پیت)
- متی 65:27-66 به ما خاطرنشان میکند که یک سرباز در اطراف مقبره نگهبانی میکرد. امکان نداشت آن زنان این سنگ را جابجا کرده باشند (آنها به اندازۀ کافی قدرتمند نبودند) همچنین این احتمال هم وجود ندارد که سنگ توسط شاگردان جابجا شده باشد (حتی اگر آنان به اندازۀ کافی برای انجام این کار شجاع بودند، نمیتوانستند از آن سرباز مسلح عبور کرده باشند). امکان نداشت کسی بتواند آن سنگ را به کناری بغلطاند. متی 2:28 میگوید یک فرشته این کار را انجام داد.
- آن سنگ برای آنکه عیسی از آن عبور کند، کنار نرفته بود. یوحنا 19:20 به ما میگوید عیسی در بدن قیام کرده میتوانست از اجسام عبور کند. آن سنگ به کناری غلطانده شد تا دیگران بتوانند درون قبر را ببینند و دریابند عیسی همان مسیح موعود بود که از مردگان برخاست.
2.(8-4) ادعای فرشته درمورد رستاخیز
از این امر در حیرت بودند که ناگاه دو مرد با جامههایی درخشان در کنار ایشان ایستادند. زنان از ترسْ سرهای خود را به زیر افکندند؛ امّا آن دو مرد به ایشان گفتند: «چرا زنده را در میان مردگان میجویید؟ او اینجا نیست، بلکه برخاسته است! به یاد آورید هنگامی که در جلیل بود، به شما چه گفت. گفت که پسر انسان باید به دست گناهکاران تسلیم شده، بر صلیب کشیده شود و در روز سوّم برخیزد.» آنگاه زنان سخنان او را به یاد آوردند.
- از این امر در حیرت بودند: هنگامی که این زنان دیدند سنگ به کناری غلطانده شده و قبر خالی است، بسیار متعجب شدند. آنها انتظار نداشتند با یک قبر خالی روبرو شوند. این امر نشان میدهد که روایتهای رستاخیز نمیتواند حاصل تفکر پیروان او باشد زیرا آنها حتی فکر نمیکردند چنین اتفاقی میتواند رخ دهد.
- دو مرد با جامههایی درخشان در کنار ایشان ایستادند: همانطور که فرشتگان تولد عیسـی را بشارت دادند (لـوقا 8:2-15) رستاخیز او را نیز اعلام کردند. فرشتگان تولد او را به افرادی بشارت داد که از نظر جامعه و فرهنگ آن زمان افراد بیاهمیت و حقیری بودند، به همین طریق رستاخیز او نیز به تعداد اندکی از زنان بشارت داده شد.
- چرا زنده را در میان مردگان میجویید؟: این یک سوال شگفت انگیز و در عین حال منطقی بود. به نظر میرسد این فرشتگان از حیرت زنان، تعجب کردهاند زیرا فرشتگان نیز شنیده بودند که عیسی درمورد رستاخیز خودش بارها سخن گفته بود و آنها میدانستند این زنان نیز آن سخنان را شنیده بودند. آنها طبیعتاً از حیرت زنان متعجب بودند.
- “قرار نبود عیسـی را مُـرده تصور کنند: بنابراین او را نباید در میان مردگان جستجو میکردند.” (موریس)
- “از آنجایی که محل دفن مردگان، نجس محسوب میشد پس منطقی بود که تصور کنیم افراد زنده نمیتوانستند در فواصل زمانی کوتاه و بطور مکرر به آن مکانها بیایند؛ به همین دلیل اگر کسی میخواست برای مدتی از نظرها دور باشد معمولاً به چنین مکانهایی رجوع میکرد و میتوانستند او را در این مکانها بیابند” (کلارک)
- سوال فرشتگان یک نکتۀ مهم را آشکار میسازد: زنده در میان مردگان یافت نمیشود. ما نباید انتظار داشته باشیم آنانی که حیات روحانی دارند در کنار کسانی که از آن بینصیب هستند یافت شوند. بسیاری از افراد عیسـی را در میان چیزهای مُـرده جستجو میکنند- رسوم مذهبی، احکام و قوانین، شریعت بشری، تلاشهای انسانی و… اما باید بدانیم که عیسـی را فقط در رستاخیز و زندگی قیام کرده میتوانیم بیابیم، جایی که او در حال پرستش در روح و راستی است.
- او اینجا نیست: کلماتی که فرشتگان در اینجا بیان میکنند، از زیباترین و مهمترین سخنانی هستند که تابحال فرشتگان به یک انسان گفتهاند. ممکن است به شهر اورشلیم نگاهی بیندازید و قبرهای بسیاری در آن ببینید اما عیسی در هیچیک از آنان نیست زیرا او نمُـرده بلکه زنده است، او اینجا نیست.
- برخی ادعا میکنند شواهدی از قبر و یا استخوانهای عیسی پیدا شده است اما بعدها مشخص شد همۀ این ادعاها نادرست بوده است، شهادت فرشتگان، بارها و بارها حقیقت را ثابت کرده است: او اینجا نیست.
- حتی همان ابتدای روایت رستاخیر، بسیاری از نظریات اشتباه ارائه شده را تکذیب میکند.
- نظریۀ قبر اشتباه توسط لـوقا 55:23 رد شده است، این زنان دقیقاً میدانستند عیسی در کدام مقبره دفن شده است.
- نظریۀ ساختگی بودن رستاخیز بوسیلۀ شاگردان، این نظریه توسط لـوقا 4:24 و 11:24 رد میشود، این زنان و شاگردان از رستاخیز عیسی حیرت زده شدند.
- نظریۀ خورده شدن جسد عیسـی توسط حیوانات توسط لـوقا 2:24 رد میشود، سنگی که در قبر را با آن بسته بودند به کنار قبر غلطانده شده بود.
- نظریۀ دزدیده شدن جسد عیسـی توسط متی 62:27-66 رد میشود، مهر و موم شدن قبر و حضور نگهبانان رومی این امر را غیرممکن ساخته بود.
- پسر انسان باید به دست گناهکاران تسلیم شده، بر صلیب کشیده شود و در روز سوّم برخیزد: به نظر میرسد برای این زنان اینطور بود که مدتهای بسیاری از وقتی عیسی این سخنان را به آنها گفته بود، گذشته است (لـوقا 31:18-33) به همین دلیل احتیاج به یادآوری داشتند و فرشتگان، سخنان عیسی را به آنها خاطرنشان کردند.
- کلمۀ “باید” یک کلمۀ مهم در این آیه میباشد؛ همانطور که مصلوب شدن عیسی ضروری و مقدر بود، رستاخیز او نیز به همین سان ضروری و مقدر شده است. اگر قبر خالی و رستاخیز مقدر نشده بود آنگاه صلیب و رنجهای عیسی نیز بیفایده بود.
- آنگاه زنان سخنان او را به یاد آوردند: اولین نشانههای امید در قلب این زنان هنگامی پدیدار شد که آنها سخنان عیسی را به یاد آوردند. قبر خالی، حضور فرشتگان و سخنان آنها نمیتوانست قلب این زنان را تغییر دهد تنها چیزی که توانست این تغییر را ایجاد کند و شادی به آنها ببخشید، سخنان عیسی بود.
3.(11-9) این زنان ماجرا را برای شاگردان بازگو کردند اما آنها باور نکردند
چون از مقبره بازگشتند، این همه را به آن یازده رسول و نیز به دیگران بازگفتند. زنانی که این خبر را به رسولان دادند، مریمِ مَجدَلیّه، یوآنّا، مریم مادر یعقوب و زنانِ همراه ایشان بودند. امّا رسولان گفتۀ زنان را هذیان پنداشتند و سخنانشان را باور نکردند.
- چون از مقبره بازگشتند، این همه را به آن یازده رسول و نیز به دیگران بازگفتند: این زنانی که شواهد رستاخیز عیسی را دیدند و سخنان او را به یاد آوردند، از آنچه که به نظر میرسید شگفت انگیزترین خبر ممکن است بسیار هیجان زده شده بودند- عیسی زنده بود و مرگ را شکست داده بود.
- اگر عیسی بطور معجزه آسایی از صلیب پایین میآمد و نجات مییافت، آنها تا این اندازه شگفت زده نمیشدند. این خبر که او زنده است، برای آنها مفهومی بیش از نجات دهنده بودن عیسی داشت. زنده شدن عیسی برای آنها به این معنی بود که که او بر مرگ غلبه یافته و امیدی بود برای تحقق وعدههای او.
- مریمِ مَجدَلیّه، یوآنّا، مریم مادر یعقوب و زنانِ همراه ایشان بودند: اینها زنانی بودند که در لـوقا 1:24 به آنها اشاره شده است و اولین کسانی بودند که قبر خالی عیسی را دیدند. نام سه نفر از آنها بطور خاص ذکر شده است و از بقیۀ آنها بطور کلی یاد شده است. به آنها این افتخار داده شد تا اولین کسانی باشند که خبر قیام عیسی را اعلام میکنند.
- در اناجیل فقط چند بار به مریم مجدلیه اشاره شده است: به عنوان شاهد مصلوب شدن عیسـی (مرقس 40:15، یوحنا 25:19) شاهد قیام (در هر چهار انجیل) و کسی که عیسـی هفت دیو از او اخراج کرد (لـوقا 2:8، مرقس 9:16).
- یوآنا، در لـوقا 2:8 به او به عنوان یکی از زنان همراه عیسی و کسی که احتیاجات او را برآورده میساخت، اشاره شده است. همچنین در لـوقا 2:8 به عنوان همسر خوزا، مباشر هیرودیس از او یاد شده است.
- مریم مادر یعقوب، فقط به عنوان شاهد قیام مسیح به او اشاره شده است. ظاهراً او مادر یکی از شاگردان عیسی، یعقوب کوچک بود (و نه آن یعقوبی که برادر یوحنا بود).
- امّا رسولان گفتۀ زنان را هذیان پنداشتند و سخنانشان را باور نکردند: باوجود هیجانی که این زنان داشتند ، اما شهادتی را که اعلام کردند، مورد قبول شاگردان واقع نشد. در حقیقت، رسولان فکر میکردند زنان هذیان میگویند. کلمهای که در اینجا به کار رفته است یک کلمۀ پزشکی است که برای توصیف پرحرفی ناشی از تب و یا جنون به کار میرود. (مطابق گفتۀ بارکلی).
- “در قرن اول، شهادت زنان دارای اعتبار نبود. روایتی که لوقا در اینجا بیان میکند بر اهمیت زنان در مسیحیت تأکید میکند.” (پیت)
- “این شاگردان، حتی در آستانۀ اعتقاد و باور رستاخیز نبودند که با یک اشاره بتوانند این واقعه را به یاد آورند و بپذیرند، آنان کاملاً نسبت به رستاخیز نامطمئن بودند.” (موریس)
4.(12) شاگردان، رستاخیز را باور میکنند
با این همه، پطرس برخاست و به سوی مقبره دوید و خم شده نگریست، امّا جز کفن چیزی ندید. پس حیران از آنچه روی داده بود، به خانه بازگشت.
- با این همه، پطرس برخاست و به سوی مقبره دوید: از یوحنا 3:20-8 میتوانیم دریابیم که پطرس و یوحنا با هم به سمت مقبره دویدند. آنها کفن عیسی را در آنجا دیدند اما کفن او باز نشده بود بلکه به همان ترتیبی که بسته شده بودند، باقی مانده بود و فقط به نظر میرسید جسم عیسی از درون آن خالی شده بود (یوحنا 6:20-7). وقتی یوحنا این صحنه را دید، باور کرد و ایمان آورد و پطرس نیز در شگفت بود. آنها عیسای قیام کرده را ندیدند اما میدانستند اتفاقی بسیار عجیب رخ داده است که یک جسد اینگونه از کفن بیرون آمده و قبر را ترک کرده است.
- پس حیران از آنچه روی داده بود: پطرس و یوحنا اتفاقی که در قبر رخ داده بود را دیدند و یوحنا آن را باور کرد (یوحنا 8:20). این امر به ما میگوید که پطرس شرایط را بررسی کرد و میدانست اتفاق عجیبی رخ داده که کفن عیسی بطرز شگفت انگیزی در قبر خالی بود اما از آنجایی که کلام عیسی را فراموش کرده بود (یوحنا 9:20) نمیتوانست درک و باور کند.
- ما فقط به شرطی میتوانیم درک کنیم که عیسی از مردگان برخاست که کلام او را بدانیم. در غیر اینصورت این حقیقت هیچ مفهومی برای ما نخواهد داشت. بدون شناخت تعالیم و زندگی عیسی:
- درک نخواهیم کرد، که قیام او به این مفهوم است که او بر روی صلیب بطور کامل جریمۀ گناهان ما را پرداخت کرده است.
- درک نخواهیم کرد، که صلیب او به مفهوم پرداخت جریمه گناه و قیام او به مفهوم دریافت رستگاری است.
- درک نخواهیم کرد، که مرگ نتوانست نجات دهنده را به کام خود فرو ببرد.
- درک نخواهیم کرد، که وقتی محبت خدا و تنفر بشر بر روی صلیب با یکدیگر به جنگ پرداختند، محبت خدا پیروز شد.
- درک نخواهیم کرد، که چون عیسی از مردگان برخاست پس ما نیز میتوانیم در او رستاخیز داشته باشیم.
- در راه عمائوس
1.(16-13) عیسی به دو شاگردی که در راه بودند ملحق شد
در همان روز، دو تن از آنان به دهکدهای میرفتند، عِمائوس نام، واقع در دو فرسنگی اورشلیم. ایشان دربارۀ همۀ وقایعی که رخ داده بود، با یکدیگر گفتگو میکردند. همچنان که سرگرم بحث و گفتگو بودند، عیسی، خود، نزد آنها آمد و با ایشان همراه شد. امّا او را نشناختند زیرا چشمان ایشان بسته شده بود.
- در همان روز، دو تن از آنان به دهکدهای میرفتند، عِمائوس نام، واقع در دو فرسنگی اورشلیم: در آن یکشنبه، این دو شاگرد از اورشلیم به عمائوس سفر کردند. از آنجایی که با یکدیگر در مسیر بودند (شاید از مراسم پسخ در اورشلیم بازمیگشتند)، فرصت یافتند با یکدیگر گفتگو کنند.
- این دو شخص از رسولان معروف نبودند، آنها پیروان ساده و ناشناس عیسی بودند. “من این امر را به عنوان خصوصیات خاص خداوند میدانم که در جلال رستاخیزش ،خود را بر این مردان ناشناس نمایان ساخت… او همچنان خود را بر قلبهای فروتن آشکار میسازد. زیرا که نجات دهندۀ انسانهای معمولی است. او خداوندی است که فروتنان را رد نمیکند.” (موریسن)
- “درمورد مکان دقیق روستای عمائوس ابهاماتی وجود دارد. لـوقا اشاره میکند که این روستا حدود 11 کیلومتر (60 stadia’) با اورشلیم فاصله داشت. اگر منظور او سفر رفت و برگشت بود تقریباً با شهری که یوسفوس از آن به عنوان عمائوس (در حدود 6 کیلومتری اورشلیم) یاد میکند تطابق دارد.” (پیت)
- “لـوقا تقریباً اطلاعاتش را از یکی از این دو شاگرد کسب کرده بود. این گزارش دارای همۀ تأثیرات تجربۀ شخصی است.” (پلومر به نقل از گلدنهایز)
- همچنان که سرگرم بحث و گفتگو بودند: همچنان که آنها در حال صحبت با یکدیگر بودند و درمورد موضوعات مهمی که در فکرشان بود بحث میکردند – دربارۀ همۀ وقایعی که رخ داده بود گفتگو میکردند – آنها دربارۀ دستگیری و مصلوب شدن عیسی صحبت میکردند.
- عیسی، خود، نزد آنها آمد و با ایشان همراه شد: عیسی به این شاگردان نزدیک شد و برای مدتی با آنها همراه شد. با این حال آنها بطور معجزهآسایی نتوانستند درک کنند که او عیسی است.
- “وقتی دو قدیس در حال مکالمه با یکدیگر بودند، عیسی بطور خیلی مشهودی به آنها نزدیک شد و شخص سوم این مشارکت شد. آنها در ابتدا مشغول صحبت در مورد عیسی بودند و ناگهان متوجه شدند که در حال صحبت با خودِ او هستند.” (اسپورژن)
2.(24-17) شاگردان توضیح میدهند درمورد چه چیزی صحبت میکردند
از آنها پرسید: «در راه، دربارۀ چه گفتگو میکنید؟» آنها با چهرههایی اندوهگین، خاموش ایستادند. آنگاه یکی از ایشان که کْلِئوپاس نام داشت، در پاسخ گفت: «آیا تو تنها شخص غریب در اورشلیمی که از آنچه در این روزها واقع شده بیخبری؟» پرسید: «چه چیزی؟» گفتند: «آنچه بر عیسای ناصری گذشت. او پیامبری بود که در پیشگاه خدا و نزد همۀ مردم، کلام و اعمال پرقدرتی داشت. سران کاهنان و بزرگان ما او را سپردند تا به مرگ محکوم شود و بر صلیبش کشیدند. امّا ما امید داشتیم او همان باشد که میبایست اسرائیل را رهایی بخشد. افزون بر این، بهواقع اکنون سه روز از این وقایع گذشته است. برخی از زنان نیز که در میان ما هستند، ما را به حیرت افکندهاند. آنان امروز صبح زود به مقبره رفتند، امّا پیکر او را نیافتند. آنگاه آمده، به ما گفتند فرشتگانی را در رؤیا دیدهاند که به ایشان گفتهاند او زنده است. برخی از دوستان ما به مقبره رفتند و اوضاع را همانگونه که زنان نقل کرده بودند، یافتند، امّا او را ندیدند.»
- از آنها پرسید: «در راه، دربارۀ چه گفتگو میکنید؟»: عیسی از آنها پرسید دربارۀ چه صحبت میکردید و با این پرسش، سر صحبت را با آنها باز کرد. از اینجا، میتوانیم دریابیم که عیسی برای مدتی در سکوت کنار آنها قدم میزد و فقط به صحبتهای آنان گوش میداد.
- از چهرۀ آنها مشهود بود (شاید حتی از طرز راه رفتنشان) که بسیار اندوهگین بودند. عیسی از چیزی که آنها را اندوهگین ساخته بود آگاهی داشت و حتی چیزهایی که آنان نمیدانستند را نیز میدانست (آنها دلیلی برای ناراحتی نداشتند).
- آیا تو تنها شخص غریب در اورشلیمی که از آنچه در این روزها واقع شده بیخبری؟: احتمالاً وقتی عیسی این سخن را شنید، لبخند زد زیرا او به خوبی از وقایع آن روزها با خبر بود.
- چه چیزی؟: عیسی با گفتن این سوال، با مهارت خاصی با این مکالمه بازی کرد و آنها را تشویق کرد قلب خودشان را بر او آشکار کنند. با وجود اینکه عیسی از قلب آنها خبر داشت اما اینکه آنها خودشان قلبشان را برای عیسی باز میکردند خیلی ارزش بیشتری داشت.
- آنچه بر عیسای ناصری گذشت: آنها درمورد چیزهایی که از عیسی میدانستند توضیح دادند.
- آنها میدانستند نام او چیست و همچنین میدانستند او اهل کجاست.
- آنها میدانستند او یک پیامبر بود.
- آنها میدانستند کلام و اعمال او پرقدرت بود.
- آنها میدانستند او بر صلیب کشیده شد.
- آنها میدانستند او وعدۀ رهایی اسرائیل را داده است.
- آنها میدانستند دیگران میگویند او از مردگان برخاسته است.
- ما امید داشتیم: این شاگردان نا امید شده بودند البته درحقیقت امید آنها از بین نرفته بود اما به طریقی امید آنها دچار اشتباه شده بود (ما امید داشتیم او همان باشد که میبایست اسرائیل را رهایی بخشد). عیسی به آنها نشان داد که امید حقیقی آنها در او و در قیام او تحقق یافته است.
- اوضاع را همانگونه که زنان نقل کرده بودند، یافتند، امّا او را ندیدند: تنها چیزی که این شاگردان داشتند، شهادت دیگران بود اما آنها به سختی آن را باور داشتند. گزارش این زنان برای آنان معنای زیادی نداشت و شهادت پطرس و یوحنا که شاهد قبر خالی بودند نیز معنای کمی داشت- زیرا آنها او را ندیدند.
- عیسی میخواست چیزی از آنها بداند که امروزه از ما میخواهد بداند: آیا بدون اینکه با چشمان خود ببینیم میتوانیم ایمان داشته باشیم؟ ما باید بتوانیم براساس شهادت عینی دیگران، این حقیقت را باور داشته باشیم.
3.(27-25) عیسی به آنها تعلیم میدهد که چرا عیسی باید رنج میکشید
آنگاه به ایشان گفت: «ای بیخردان که دلی دیرفهم برای باور کردن گفتههای انبیا دارید! آیا نمیبایست مسیح این رنجها را ببیند و سپس به جلال خود درآید؟» سپس از موسی و همۀ انبیا آغاز کرد و آنچه را که در تمامی کتب مقدّس دربارۀ او گفته شده بود، برایشان توضیح داد.
- دلی دیرفهم برای باور کردن: عیسی به آنها گفت مشکل آنها در باورشان، بیش از فکر آنها ،از قلبشان سرچشمه میگیرد. ما اغلب فکر میکنیم مانع اصلی ایمان و باورمان به فکرما مربوط میشود ، اما در حقیقت این موانع در قلب ما هستند.
- آیا نمیبایست مسیح این رنجها را ببیند و سپس به جلال خود درآید؟: آنها باید سخنان انبیای گذشته را باور میکردند زیرا انبیای عهد عتیق در مورد مسیح بسیار نبوت کرده و پیشگویی کرده بودند او میبایست نخست رنج بکشد و سپس جلال مییابد.
- آنها افراد معمولی و ساده بودند.
- آنها امید خود را از دست داده بودند.
- آنها شادی خود را از دست داده بودند- صحنه ای از یک روحانیت ضعیف.
- آنها اشتیاق خود را از دست نداده بودند- زیرا همچنان دوست داشتند در مورد عیسی صحبت کنند.
- آنها لزوم صلیب را درک نکرده بودند.
- نبی در اشعیا 3:53-5 میگوید: ” خوار و مردود نزد آدمیان، مرد دردآشنا و رنجدیده. چون کسی که روی از او بگردانند، خوار گشت و به حسابش نیاوردیم. حال آنکه رنجهای ما بود که او بر خود گرفت و دردهای ما بود که او حمل کرد، اما ما او را از جانب خدا مضروب، و از دست او مصدوم و مبتلا پنداشتیم. حال آنکه به سبب نافرمانیهای ما بدنش سوراخ شد، و به جهت تقصیرهای ما لِه گشت؛ تأدیبی که ما را سلامتی بخشید بر او آمد، و به زخمهای او ما شفا مییابیم.”
- اشعیا 5:50-7 نمونۀ دیگری از نبوتها در مورد مسیح است. ” خداوندگارْ یهوه گوش مرا گشود، و من سرکشی نکردم و روی برنتافتم. پشت خود را به آنان سپردم که مرا زدند، و رخسار خویش را به آنان که ریش مرا کَندند؛ آری از رسوایی و آب دهان، روی خود را نپوشاندم. از آنجا که خداوندگارْ یهوه یاریام میدهد، هرگز رسوا نخواهم شد. پس روی خود را چون سنگ خارا ساختهام، و میدانم که سرافکنده نخواهم شد.”
- دانیال 26:9 نمونۀ دیگری از نبوتها درمورد این موضوع است ” پس از آن شصت و دو هفته، مسیح منقطع خواهد شد و هیچ نخواهد داشت.”
- زکریا 10:12 نمونۀ دیگری را ذکر میکند ” و بر خاندان داوود و بر ساکنان اورشلیم روح فیض و دعاهای ملتمسانه را خواهم ریخت، و بر من که نیزهام زدند خواهند نگریست، و برای من مانند کسی که به جهت تنها فرزندش به سوگ نشیند، سوگواری خواهند کرد و همچون کسی که به جهت نخستزادهاش بگرید، به تلخی خواهند گریست.”
- سپس از موسی و همۀ انبیا آغاز کرد و آنچه را که در تمامی کتب مقدّس دربارۀ او گفته شده بود، برایشان توضیح داد: عیسی شروع به تعلیم دادن کرد و قطعاً یکی از جالبترین مطالعات کتاب مقدس است که تا آن زمان تعلیم داده شده بود. از موسی و همۀ انبیا آغاز کرد، و همه چیز را دربارۀ مسیح به آنان گفت.
- این نشانهای است برای ما که او هنوز همان است، اگرچه او در جلال رستاخیز بود اما به همان آموزههای قدیمی خود بازگشته بود که بر روی زانوان مادرش آنها را آموخته بود.” (موریسن)
- او با آنها درمورد مسیح صحبت کرد و به آنها گفت مسیح چه کسی بود:
- نسل زن که پاشنۀ او سر شیطان را زد.
- برکتی از ابراهیم برای تمام قومها.
- کاهن اعظم مانند ملکیصدق.
- مردی که با یعقوب کشتی گرفت.
- شیر سبط یهودا.
- صدایی در میان بوتۀ سوزان.
- برۀ پسخ.
- نبیای بزرگتر از موسی.
- سردار لشکر خداوند.
- همان نجات دهندۀ آشنایی که در روت به آن اشاره شده است.
- پسر داوود که پادشاهی بزرگتر ازداوود بود.
- منجی رنجدیده در مزمور 22.
- شبان نیکو در مزمور 23.
- حکمت امثال و عاشق پیشه در غزل غزلها.
- نجات دهنده که در نبوتها به او اشاره شده است و خادم رنجدیده در اشعیا 53.
- مسیح پادشاه در کتاب دانیال که پادشاهی را بنا میکند که هرگز زوال نخواهد داشت.
- “او نجات دهندهای است که کلام خدارا بطور کامل میداند زیرا در اتحاد کامل با روحی است که نویسندۀ آن کلام میباشد و تمام کتب مقدس را از اولین کتاب تا آخرین کتاب، آیاتی که به او اشاره شده است را بطور کامل برای آنها توضیح داد.” (گلدنهایز)
- “ما نباید فکر کنیم که فقط قسمت خاصی از کتاب مقدس درمورد اثبات این موضوع است اما باید بدانیم همۀ کتب عهدعتیق بطور کلی بر هدف الهی تأکید دارد، هدفی که در آخر بر روی صلیب به انجام رسید.” (موریس)
- آنچه را که در تمامی کتب مقدّس دربارۀ او گفته شده بود، برایشان توضیح داد: این آیه نشان میدهد عیسی چطور آنها را تعلیم داد. نظریۀ توضیح آیات به سادگی به ما کمک میکند این متن را درک کنیم؛ او دقیقاً کاری را انجام داد که یک معلم کتاب مقدس باید انجام میداد.
- کلمۀ یونانی که اینجا “توضیح” ترجمه شده است(diermeneuo) میباشد که دربردارندۀ مفهوم باز کردن متن است. در متن دیگر که لـوقا از این کلمه استفاده میکند، این کلمه به مفهوم “معنی و یا ترجمه” است (لـوقا 36:9). وقتی عیسی حقایقی را که در عهد عتیق درمورد او بیان کرده است را به آنان توضیح میداد از تمثیلهای خیالی و یا ایدههای سوداگرانه استفاده نکرد. او آنچه را که در متن کتاب مقدس آمده بود را با توجه به متن برای آنها باز کرد.
- “آنها با کتاب مقدس کاملاً آشنا بودند. پس خداوند وقتی آنها را ملاقات کرد چه کاری انجام داد؟ او کتابی که آنها در تمام زندگیشان مطالعه کرده بودند را گرفت و به صفحاتی رفت که آنها بخوبی متون آن را میدانستند. او آنان را با متون قدیمی و آشنا هدایت کرد.” (موریس)
4.(32-28) عیسی خودش را بر شاگردانی که در راه عمائوس بودند، آشکار میسازد
چون به دهکدهای که مقصدشان بود نزدیک شدند، عیسی وانمود کرد که میخواهد دورتر برود. آنها اصرار کردند و گفتند: «با ما بمان، زیرا چیزی به پایان روز نمانده و شب نزدیک است.» پس داخل شد تا با ایشان بماند. چون با آنان بر سفره نشسته بود، نان را برگرفت و شکر نموده، پاره کرد و به ایشان داد. در همان هنگام، چشمان ایشان گشوده شد و او را شناختند، امّا در دم از نظرشان ناپدید گشت. آنها از یکدیگر پرسیدند: «آیا هنگامی که در راه با ما سخن میگفت و کتب مقدّس را برایمان تفسیر میکرد، دل در درون ما نمیتپید؟»
- عیسی وانمود کرد که میخواهد دورتر برود: عیسی وانمود کرد که میخواهد از آنجا دورتر شود چون نمیخواست مشارکت را بر این شاگردان تحمیل کند. اما اصرار آنها نشان میدهد با اینکه آنها نمیدانستند او عیسی است ولی میخواستند تا جایی که میتوانند وقت بیشتری را با او سپری کنند.
- ” آنها اصرار کردند ، این جمله بسیار پر مفهوم است. آنها نه تنها عیسی را به مشارکت بیشتر دعوت کردند بلکه او را نگه داشتند و دست او را گرفتند و به او گفتند نباید برود.” (اسپورژن)
- نان را برگرفت و شکر نموده، پاره کرد: این مردان در شام آخری که عیسی با دوازده شاگردش داشت، حضور نداشتند، آنها چیزی درمورد ماهیت مقدس پاره کردن نان در شام خداوند نمیدانستند.
- برای آنان، این یه هیچ وجه یک غذای مقدس محسوب نمیشد و فقط یک شام معمولی در خانۀ روستایی برای چند مسافر خسته بود. در این زمان، او نان را برگرفت و پاره کرد و البته تا آن هنگام هیچ تصویری از شکوه رستاخیز وجود نداشت- آنگاه آنان دریافتند در حال مشارکت با خداوند بودهاند.” (موریسن)
- در همان هنگام، چشمان ایشان گشوده شد و او را شناختند: باوجود اینکه، این یک شام مقدس نبود ، اما چیزی در آن وجود داشت که به آنان نشان داد، مهمان حکیم و مرموز آنها کیست. قبل از خوردن شام، چشمان آنها بسته بود (لـوقا 16:24) ولی اکنون چشمان ایشان گشوده شد و دریافتند عیسی نان را برای آنها پاره کرد (لـوقا 35:24).
- موریسن دلایل خاصی ارائه میکند که به نظر او بنابر آن دلایل ممکن است چشمان آن شاگردان باز شده باشد.
- او مکان میزبان را “با هوای عظمت و جلال خود” پُـر ساخت.
- او خوراک آنها را برکت داد.
- دست سوراخ شدۀ او، نان را بین آنها تقسیم کرد.
- “به هرحال چه با دیدن دستان او و چه از طریق کلام او، آنان دریافتند او عیسی است. برخی اعمال کوچک و برخی ویژگیهای آشنا در یک لحظه به آنان گفت که او مسیح است.” (موریسن)
- شاید عیسی درست مقابل ما ایستاده باشد، با ما قدم زده و حتی بر سر سفره با ما نشسته باشد- اما چشمانمان نتوانسته باشد او را ببیند. بنابراین باید دعا کنیم خدا چشمان ما را باز کند تا ببینیم او هر لحظه کنار ماست.
- امّا در دم از نظرشان ناپدید گشت: به محض اینکه چشمان آنان باز شد و عیسی را دیدند، او بطرز معجزه آسایی آنها را ترک کرد. آنها با خود گفتند وقتی او ما را تعلیم میداد و با ما سخن میگفت چرا او را نشناختیم.
- دل در درون ما نمیتپید؟: حتی وقتی آنها نمیدانستند او عیسی است، حتی وقتی باور نداشتند او از مردگان برخاست، به خاطر خدمت عیسی و کلام خدا، کلام زندۀ او، قلب آنها درونشان همچنان به شدت میتپید.
- کلام خدا بر قلبهای ما نیز میتواند چنین تأثیری داشته باشد حتی وقتی نمیدانیم عیسی در حال انجام کار است.
- تا وقتی عیسی آنها را ترک نکرد، آنها از قلب یکدیگر خبر نداشتند اما بعد از اینکه عیسی از نظر آنها محو شد، آنان متوجه شدند که قلب هر دوی آنها در درونشان در حال سوختن است . دلیل دیگری که عیسی آنان را ترک کرد این بود که آنها باید یکدیگر را محبت وخدمت میکردند.
5.(35-33) آنها این خبر خوش را اعلام کردند
پس بیدرنگ برخاستند و به اورشلیم بازگشتند. آنجا آن یازده رسول را یافتند که با دوستان خود گرد آمده، میگفتند: «این حقیقت دارد که خداوند قیام کرده است، زیرا بر شَمعون ظاهر شده است.» سپس، آن دو نیز بازگفتند که در راه چه روی داده و چگونه عیسی را هنگام پاره کردن نان شناختهاند.
- پس بیدرنگ برخاستند و به اورشلیم بازگشتند: آنها بقدری از این اتفاق هیجان زده شده بودند که باوجود اینکه بیش از 11 کیلومتر پیاده طی کرده بودند، همان مسیر را برگشتند و حتی شاید خیلی سریعتر بازگشتند. آنها برای اعلام خبر رستاخیز عیسی به شدت اشتیاق داشتند.
- این حقیقت دارد که خداوند قیام کرده است، زیرا بر شَمعون ظاهر شده است: آنها نیز دربارۀ رستاخیز عیسی تجربیات مشابهی داشتند. اگرچه عیسای قیام کرده در میان آنان نبود، اما قیام او توسط بیش از دو شاهد تأیید شده بود.
- عیسی شاگردانش را تعلیم میدهد و سپس به آسمان صعود میکند
1.(43-36) عیسی بر آن یازده تن ظاهر میشود
هنوز در این باره گفتگو میکردند که عیسی خود در میانشان ایستاد و گفت: «سلام بر شما باد!» حیران و ترسان، پنداشتند شبحی میبینند. به آنان گفت: «چرا اینچنین مضطربید؟ چرا شک و تردید به دل راه میدهید؟ دست و پایم را بنگرید. خودم هستم! به من دست بزنید و ببینید؛ شبحْ گوشت و استخوان ندارد، امّا چنانکه میبینید من دارم!» این را گفت و دستها و پاهای خود را به ایشان نشان داد. آنها از فرط شادی و حیرت نمیتوانستند باور کنند. پس به ایشان گفت: «چیزی برای خوردن دارید؟» تکهای ماهی بریان به او دادند. آن را گرفت و در برابر چشمان ایشان خورد.
- هنوز در این باره گفتگو میکردند که عیسی خود در میانشان ایستاد: به نظر میرسد ملاقاتی که عیسی در همان یکشنبه با یازده شاگردش داشت در یوحنا 19:20-25 ذکر شده است. یوحنا در انجیل خود بطور خاص نوشته است که “عیسی وقتی بر آنان ظاهر شد که تمام درها بسته بودند.” (یوحنا 19:20). به نظر میرسد که عیسی بطور ناگهانی و معجزه آسایی بر شاگردان ظاهر شد آن هم زمانی که آنها در اتاقی در بسته بودند.
- سلام بر شما باد!: در برخی ترجمهها این عبارت “صلح و سلامتی بر شما باد!” ترجمه شده است. اکنون که عیسی از مردگان برخاسته بود این کلمات معنای جدیدی پیدا کرده بودند. حال، سلامتی و صلح بین خدا و انسان و بین مردمان امکان پذیر شده بود.
- “خداوندی که در او صلح و سلامتی وجود داشت، میخواست با دیگران ارتباط برقرار کند. او یک صلح آفرین و صلح دهنده بود و پیروانش از طریق این نشانه میتوانستند او را بازشناسند.” (اسپورژن)
- دست و پایم را بنگرید. خودم هستم!: عیسی در ابتدا دست و پاهای سوراخ شدۀ خود را به شاگردان نشان داد، او با این کار میخواست هم هویتش و هم حضور جسمانی خود را به شاگردان بشناساند، با اینکه بدن او تبدیل شده بود اما همچنان همان بدنی بود که قبل از صلیب، بر روی صلیب و حتی در قبر داشت.
- قابل ذکر است که در بدن قیام کردۀ عیسی همچنان زخمهایی وجود داشت که از رنجها و صلیب بر او آمده بود. دلایل بسیاری برای این موضوع وجود دارد.
- برای نشان دادن زخمها به شاگردانش، تا از این طریق آنها دریابند که او همان عیسی است.
- باعث حیرت ابدی فرشتگان باشد.
- نشانۀ کار عظیم او برای ماست.
- یادآور اسلحههایی است که از طریق آنها مرگ را شکست داد.
- هنگامی که او برای ما شفاعت میکند، این زخمها نوعی مدافع ما محسوب میشوند.
- شاهدی بر طغیان بشر نسبت به اوست.
- “درمورد رسولان، حقایق تا ظرفیت حداکثر، مورد آزمایش قرار گرفت و آنها زمانی حقیقت را پذیرفتند که دیگر چارهای جز پذیرش آن نداشتند. من بیایمانی رسولان را توجیه نمیکنم اما به نظر من شهادت آنها بسیار محکم است زیرا نتیجۀ چنین تحقیقات جالبی بود.” (اسپورژن)
- به من دست بزنید و ببینید: عیسی میخواست آنها را مطمئن سازد که اگرچه به نوعی بدن او با ما متفاوت بود اما حضورش واقعی و جسمانی است. عیسای قیام یافته یک شَبح یا روح خیالی نبود.
- عیسی صریحاً انکار میکند قیام او فقط در روح انجام شده است و به همین دلیل از شاگردان میخواهد دست و پای او را لمس کنند. شواهد بدن جسمانی بسیار فراوان میباشد.
- “این گزارش بطور دقیق انکار میکند که عیسی فقط در روح مانند یک شبح قیام کرده است بلکه اثبات میکند که او در روح و در جسم قیام کرد.” (پیت)
- شبحْ گوشت و استخوان ندارد: برخی معتقدند که عیسی در اینجا گفته است بدن او گوشت و استخوان دارد و مانند یک بدن طبیعی از خون و جسم تشکیل نشده است. این ایده دربردارندۀ چنین مفهومی است که شاید بدن قیام کردۀ مسیح خون نداشته باشد و مال ما نیز شاید چنین خواهد بود. میتوان گفت عیسی از آن جهات به گوشت و استخوان اشاره میکند که آنها نمیتوانستند خون او را لمس کنند اما استخوانهای او از طریق لمس قابل تشخیص بود.
- آنها از فرط شادی و حیرت نمیتوانستند باور کنند: در آن لحظه شادی مانع ایمان آنها شده بود این امر میتواند به این معنی باشد که برخی چیزها بقدری خوب هستند که نمیتوانند واقعی باشند. با این وجود این امر حقیقت دارد که خدا ایمانی همراه با استدلال و اندیشه از ما میخواهد نه یک باور ساده لوحانه و احساسی؛ عیسی نیز میخواست آنها فکر کنند و بعد باور کنند.
- “آن هنگام شادی عظیم مانند موجی بر آنها سرازیر شد. آنها بقدری خوشحال بودند که نمیتوانستند باور کنند. همین چند روز پیش بود که از فرط اندوه بسیار خوابیده بودند (لـوقا 45:22) ولی اکنون لبریز از شادی غیرقابل باور بودند. فراموش نکنید که شادی میتواند مانع ایمان شود. شادی به اندازۀ غم میتواند دشمن ایمان باشد.” (موریسن)
- قبلاً نیز بارها شادی مانع ایمان انسانها شده بود، زمانهایی که بقدری همه چیز خوب بود که نمیتوانستند باور کنند، آن اتفاق حقیقی است.
- در پیدایش 25:45-26، یعقوب نمیتوانست باور کند یوسف زنده است زیرا آن خبر بیش از اندازه خوب بود.
- در ایوب 16:9، ایوب گفت اگر خدا جواب او را بدهد، نمیتواند آن را باور کند.
- در مزامیر 1:126، به نظر میرسد رهایی اسرائیل از اسارت بقدری خبر خوبی است که غیرقابل باور میباشد.
- وقتی پطرس در اعمال 12 از زندان رهایی مییابد، کلیسا نمیتوانست این اتفاق را باور کند (اعمال 13:12-14).
- “شادی آنها بقدری عظیم بود که برای لحظهای حتی مانع ایمان آنها شد.” (گلدنهایز)
- چیزی برای خوردن دارید؟: عیسی برای اینکه هویت و بدن روحانی خود را به آنها ثابت کند، در حضور آنها مشغول به خوردن شد. یکی از بیشترین صحنههایی که در مورد عیسای قیام کرده میبینیم این است که او با شاگردان مشغول خوردن شد.
- یکی دیگر از شواهد محکم مبنی بر اینکه او همان عیسی است ، انجام همان کارهایی بود که قبلاً او به همراه شاگردانش بسیار انجام میداد.
2.(48-44) عیسی به شاگردانش تعلیم میدهد
آنگاه به ایشان گفت: «این همان است که وقتی با شما بودم، میگفتم؛ اینکه تمام آنچه در تورات موسی و کتب انبیا و مزامیر دربارۀ من نوشته شده است، باید به حقیقت پیوندد.» سپس، ذهن ایشان را روشن ساخت تا بتوانند کتب مقدّس را درک کنند. و به ایشان گفت: «نوشته شده است که مسیح رنج خواهد کشید و در روز سوّم از مردگان بر خواهد خاست، و به نام او توبه و آمرزش گناهان به همۀ قومها موعظه خواهد شد و شروع آن از اورشلیم خواهد بود. شما شاهدان این امور هستید.
- این همان است که وقتی با شما بودم، میگفتم: عیسی با گفتن این عبارت “قبلاً به شما گفته بودم” به آنها یادآوری کرد که هر آن چیزی که قبلاً درموردش با انها صحبت کرده بود، به وقوع پیوسته است و برای آنکه به آنان کمک کند تا بهتر درک کنند ذهن ایشان را روشن ساخت تا بتوانند کتب مقدّس را درک کنند.
- عیسی قبلاً نیز چنین کاری برای آنها انجام داده بود وقتی که آنها در روح تولدی دوباره یافتند، عیسی بر آنها دمید و آنها روح القدس را دریافتند. (یوحنا 22:20)
- “در آن ساعت، در اتاقی در بسته، کتاب مقدس برای شاگردان به کتابی جدید تبدیل شد. هرگز فراموش نکنیم که خداوند ما چقدر با جدیت و مشتاقانه به شهادت کلام متوسل میشد.” (موریسن)
- مسیح رنج خواهد کشید و در روز سوّم از مردگان بر خواهد خاست: عیسی میخواست آنها صلیب را به عنوان مانعی ناگوار که باید بر آن غلبه کنند، نبینند. او میخواست شاگردان درک کنند که صلیب قسمت ضروری نقشۀ رهایی خداوند برای بشر بود و در نام منجی مصلوب و قیام کرده توبه و آمرزش گناهان به همۀ قومها و سراسر جهان آورده خواهد شد.
- “استاد بزرگ رسولان، به آنها تعلیم داد چه چیزی، چطور و کجا موعظه کنند و حتی از کجا این کار را شروع کنند.” (اسپورژن)
- به نام او … موعظه خواهد شد: موعظۀ انجیل در نام او به این معنی است:
- موعظه تحت اقتدار او.
- موعظه مطابق اصول او.
- موعظه با علم بر اینکه توبه و رهایی از گناه از طریق نام او میسّر میشود.
- امتناع از موعظه در نام خود واعظ.
- شما شاهدان این امور هستید: عیسی به ندرت به آنها میگفت شما شاهدان این امور هستید. نه تنها شاهدان این وقایع که عیسی آنها را به انجام میرساند، بلکه وقایعی که در خصوص کار بشارت انجیل به وقوع خواهد پیوست. این همان کاری است که همۀ آنها بطور مشترک مسئول انجام آن بودند.
- شروع آن از اورشلیم خواهد بود: کار آنها از اورشلیم شروع شد. دلایل بسیاری وجود دارد برای اینکه آنها میبایست موعظۀ خود را از شهر اورشلیم آغاز میکردند.
- زیرا کتاب مقدس میگوید این اتفاق باید از آنجا شروع میشد (اشعیا 3:2، یوئیل 32:2).
- زیرا جایی بود که حقایق انجیل در آنجا تحقق یافت و واقعیت این امور باید سنجیده میشد.
- برای اکرام مردم یهود و بشارت نخست به آنها.
- زیرا خوب است از جایی شروع کنیم که وسوسه میشویم از آنجا شروع نکنیم.
- زیرا وقت کم است و خوب است از جایی که نزدیک هستیم شروع کنیم.
- زیرا خوب است از جایی شروع کنیم که ممکن است انتظار مخالفت داشته باشیم.
3.(53-49) صعود عیسی
من موعودِ پدر خود را بر شما خواهم فرستاد؛ پس در شهر بمانید تا آنگاه که از اعلی با قدرت آراسته شوید. سپس ایشان را بیرون از شهر تا نزدیکی بِیتعَنْیا برد و دستهای خود را بلند کرده، برکتشان داد؛ و در همان حال که برکتشان میداد از آنان جدا گشته، به آسمان برده شد. ایشان او را پرستش کردند و با شادی عظیم به اورشلیم بازگشتند. در آنجا پیوسته در معبد میماندند و خدا را حمد و سپاس میگفتند.
- من موعودِ پدر خود را بر شما خواهم فرستاد: آنها نمیتوانستند کاری که عیسی از آنها خواسته بود را انجام دهند، مگر آنکه از اعلی با قدرت آراسته شوند و آن قدرت به عنوان روح القدس بر آنها ریخته خواهد شد.
- دستهای خود را بلند کرده، برکتشان داد؛ و در همان حال که برکتشان میداد: عیسی تا چهل روز بعد از قیام خود در کنار شاگردان بود و بلاخره روزی فرارسید که او باید به آسمان صعود میکرد. او در حالیکه کلیسا را برکت میداد زمین را ترک کرد او هنوز همچنان به برکت دادن آنها ادامه میدهد و قوم او این برکات را دریافت میکنند.
- تابحال چیزی غیر از برکت از دستان او جاری نشده است. او اکنون به عنوان کاهن اعظم قومش را برکت میدهد. “او به ما یادآور میشود تا زمانی که دوباره به زمین بازگردد، او همچنان برای قومش دستان خود را بالا برده است و لبهایش آنها را برکت میدهد.” (مورگان)
- وقتی عیسی قومش را برکت میداد، این برکت فقط یک آرزوی خوب نبود “امیدوارم همه چیز برای تو به خوبی به انجام رسد.” و یا “امیدوارم بهتر شوی.” برکتی که عیسی برای قومش میطلبد، قدرت ذاتی در درون خود دارد.”
- “اگر او شما را برکت داده است، پس حتما شما مبارک هستید زیرا هیچ قدرتی در آسمان، بر روی زمین و یا در جهنم نمیتواند مانع برکتی شود که او به شما میبخشد.” (اسپورژن)
- “تا زمانیکه آن دستهای افراشته را میبینیم، هیچ جایی برای شک و ترس باقی نمیماند. البته باید بدانیم دستان دیگری هم بر ضد ما افراشته شده تا به ما آزار و آسیب برساند، اما هیچ قدرتی بالاتر از آن دستان سوراخ شده نیست و در حیات یا مرگ، بدبختی یا سعادت، غم یا شادی، میدانیم که در امنیت هستیم.” (مورگان)
- از آنان جدا گشته، به آسمان برده شد: عیسی باید به آسمان صعود میکرد و اعتماد شاگردان باید بر قدرت و خدمت روح القدس قرار میگرفت ، نه بر حضور فیزیکی عیسی.
- اعمال 3:1 به ما میگوید این صعود چهل روز بعد از قیام عیسی انجام شد. او این چهل روز را با شاگردان سپری کرد و در آن مدت به اثبات حقیقت قیام و آماده سازی شاگردان برای جدایی از آنها، پرداخت.
- او با قدرت و عظمت خود از مردگان برخاست؛ او به هیچ کمکی نیاز نداشت… او به آسمان صعود کرد و برخلاف قوانین بشری عمل کرد او قانون جاذبه را شکست و بر قوانین ماده فائق آمد و از این طریق قدرت ذاتی و الهی خود را ثابت کرد.” (اسپورژن)
- “غیرقابل تصور است که فکر کنیم قدرت عیسی باید کمتر و کمتر میشد و به سمت نابودی سوق میکرد. چنین طرز فکری ایمان بشر را زایل میکند.” (بارکلی)
- صعود عیسی به آسمان با ناپدید شدن او از نظر آن دو شاگرد در راه عمائوس باوجود آنکه اتفاق مشابهی بود اما بسیار متفاوت بود. هر دوی آن اتفاقات اختیاری بودند اما صعود او پایان یک فصل و آغاز فصل دیگر بود.”
- ایشان او را پرستش کردند و با شادی عظیم به اورشلیم بازگشتند. در آنجا پیوسته در معبد میماندند و خدا را حمد و سپاس میگفتند: این امر نشان دهندۀ نتیجۀ شگفت انگیز خدمت عیسی بر زندگی شاگردان بود.
- ایشان او را پرستش کردند: به این معنی است آنها میدانستند عیسی خداوند است و او را جلال دادند همانطور که سزاوار بود.
- به اورشلیم بازگشتند: به این معنی است آنها همان کاری را انجام دادند که عیسی به آنها گفته بود. آنها مطیع بودند.
- با شادی عظیم: به این معنی است آنها کاملاً باور داشتند عیسی از مردگان برخاسته است و اجازه دادند شادی این حقیقت همه چیز زندگیشان را لمس کند.
- در معبد میماندند و خدا را حمد و سپاس میگفتند: به این معنی است آنها به عنوان پیروان علنی عیسی بودند و نمیتوانستند محبت و پرستش خود را نسبت به او پنهان کنند.
- “کمی قبل، آنها از فرط شادی نمیتوانستند باور کنند. اکنون آنان از چیزی که باور کرده بودند شادمان بودند.” (موریسن)
- وقتی خدا برای قومش چنین اعمالی را به انجام میرساند، ما فقط باید بگوییم “آمین“