لـوقا 22- شام آخـر، به عیسی خیانت میشود
- شام آخـر
1.(6-1) یهودا به دنبال فرصتی برای خیانت به عیسی است
و امّا عید فَطیر که به پِسَخ معروف است نزدیک میشد، و سران کاهنان و علمای دین در جستجوی راهی مناسب برای کشتن عیسی بودند، زیرا از شورش مردم بیم داشتند. آنگاه شیطان در یهودای معروف به اَسخَریوطی که یکی از دوازده شاگرد بود، رخنه کرد. او نزد سران کاهنان و فرماندهان نگهبانان معبد رفت و با آنان گفتگو کرد که چگونه عیسی را به دست ایشان تسلیم کند. آنان شاد شدند و موافقت کردند مبلغی به او بدهند. او نیز پذیرفت و در پی فرصت بود تا در غیاب مردم، عیسی را به آنان تسلیم کند.
- و امّا عید فَطیر که به پِسَخ معروف است نزدیک میشد: این زمان بسیار مهم است زیرا در پسخ، اورشلیم مملو از زائرانی میشد که منتظر مسیح بودند.
- از آنجایی که پسخ، جشن بسیار مهمی بود، بسیاری از مردمی که دربارۀ عیسی شنیده یا او را دیده بودند، در آن زمان در اورشلیم به سر میبردند. آنها بطور کلی برای عیسی و خدمت او احترام زیادی قائل بودند.
- زیرا از شورش مردم بیم داشتند: سران کاهنان و علمای دین، ترسی از خداوند نداشتند اما از مردم میترسیدند. آنها از کشتن پسر خدا بیم نداشتند و به دنبال راهی سیاسی و هوشمندانه برای انجام این کار بودند.
- آنگاه شیطان در یهودای معروف به اَسخَریوطی که یکی از دوازده شاگرد بود، رخنه کرد: شیطان یهودا را برانگیخت و یا شاید حتی او را هدایت کرد که این کار شریرانه را انجام دهد اما هیچ یک از اینها مسئولیت شخصی یهودا نسبت به کاری که انجام داد را کاهش نمیدهد زیرا هیچ یک از اینها خارج از خواست و ارادۀ یهودا انجام نشد بلکه با خواست و ارادۀ او انجام شد.
- بسیاری از انگیزههای یهودا در شگفت شدهاند؛ حتی برخی نیز میگویند او انگیزۀ پاکی داشته و میخواسته عیسی را در شرایطی قرار دهد که مجبور شود خود را به عنوان مسیح به مردم نشان دهد اما کتاب مقدس هیچ انگیزۀ نیکویی را در او بیان نمیکند.
- یهودای معروف به اَسخَریوطی: نام اسخریوطی ممکن است از “کریوت[1]“، شهری در جنوب یهودیه گرفته شده باشد. این امر نشان میدهد که یهودا تنها شخص اهل یهودیه در میان شاگردان- که همۀ آنان جلیلی بودند- بود. برخی معتقدند شاید که یهودا از رهبری مردان ماهیگیر جلیل خشمگین بود و در نهایت همین امر باعث انجام چنین کار شریرانه شد. برخی دیگر نیز فکر میکنند نام اسخریوطی به کلمۀ sicarius مربوط میشود که به معنی “قاتل” است- و مربوط میشود به یهودیان غیوری که به جنگ با اشغالگران رومی میپرداختند.
- ممکن است یهودا، عیسی را با انگیزههای نادرست پیروی میکرد، مخصوصاً اینکه میخواست وقتی عیسی به عنوان مسیح، ظفرمندانه وارد اورشلیم شود، جایگاه و موقعیتی عظیم کسب کند. وقتی عیسی آمد و مشخص شد که او به عنوان مسیح پادشاه یهود نیامده است آنگاه بر ضد مسیح برخاست و در را باز کرد و به شیطان اجازۀ ورود داد. عیسی چیزی که قلب شریر یهودا میخواست را برآورده نکرد، بنابراین یهودا احساس کرد باید راهش را از عیسی جدا کند. در اصل، یهودا به خدا گفت: “تو آن مسیحی که من میخواستم نبودی و به این ترتیب به من خیانت کردی بنابراین من نیز به تو خیانت خواهم کرد.”
- آنان شاد شدند و موافقت کردند مبلغی به او بدهند: متی 14:26-16 میگوید یهودا از آنها پرسید “به من چه خواهید داد اگر عیسی را به شما تسلیم کنم؟” این امر نشان میدهد یهودا نزد آنها رفت و برای انجام این کار از آنها درخواست پول کرد. این موضوع انگیزههای طمعکارانۀ او را آشکار میسازد.
- ممکن است انگیزۀ شیطان نیز برای برخی مورد سوال باشد. مرگ عیسی بر روی صلیب، شکست بزرگی برای شیطان بود؛ پس چرا شیطان برای به انجام رسیدن این کار، نقشه کشید؟ شیطان دانای مطلق نیست و از همه چیز خبر ندارد شاید او نمیدانست این وقایع چطور بر علیه او تمام خواهد شد. باوجود اینکه شیطان کتاب مقدس را میدانست بنابراین از این امر نیز باید آگاه میبود.
- توضیح بهتر این است که شیطان به اندازۀ کافی حکیم نیست حتی اگر میدانست مرگ عیسی سر او را خواهد کوبید ، اما نفرت او نسبت به عیسی باعث شد بهترین کار را انجام دهد. از آنجایی که شیطان فریبکار بزرگی است، بدون شک خودش را نیز فریب داد- او باور داشت که میتوانست و میتواند بر عیسی پیروز شود.
- او نیز پذیرفت و در پی فرصت بود تا در غیاب مردم، عیسی را به آنان تسلیم کند: خدا از کار شریرانۀ یهودا برای پیشبرد برنامۀ ابدی خودش استفاده کرد. زمان مقرر عیسی برای مصلوب شدن فرا رسید اما تا قبل از خیانت یهودا، سران مذهبی از ترس مردم قصد نداشتند در آن زمان، این کار را انجام دهند.
2.(13-7) تدارک برای پسخ
پس روز عید فَطیر که میبایست برۀ پِسَخ قربانی شود، فرا رسید. عیسی، پطرس و یوحنا را فرستاده، گفت: «بروید و شام پِسَخ را برایمان تدارک ببینید تا بخوریم.» پرسیدند: «کجا میخواهی تدارک ببینیم؟» پاسخ داد: «هنگامی که داخل شهر میشوید، مردی با کوزهای آب به شما برمیخورد. از پی او به خانهای بروید که بدان داخل میشود و به صاحبخانه بگویید: ”استاد میگوید: ’میهمانخانه کجاست تا شام پِسَخ را با شاگردانم بخورم؟“‘ او بالاخانۀ بزرگ و مفروشی به شما نشان خواهد داد. در آنجا تدارک ببینید.» آنها رفتند و همه چیز را همانگونه یافتند که به ایشان گفته بود، و پِسَخ را تدارک دیدند.
- پس روز عید فَطیر که میبایست برۀ پِسَخ قربانی شود، فرا رسید: این عید در واقع مراسم بزرگی برای یادآوری کار عیسـی بود. فسح یادآور رهایی اسرائیل از مصر بود، این واقعه عمل اصلی و محوری رهایی در عهدعتیق است. اکنون عیسی با تدارک خوراک جدید برای این مراسم، یک مرکز رهایی جدید مهیا کرد.
- “عبارت عید فطیر یک توضیح کلی برای هفتهای بود که به پسخ ختم میشد…بطور کلی این ایام با جشن آغاز برداشت محصول شروع میشد ولی بعداً با مراسم پسخ ترکیب شد.” (پیت)
- مردی با کوزهای آب: این یک مشخصۀ غیرعادی بود زیرا در آن زمان، حمل کوزۀ آب کاری بود که زنان آن را انجام میدادند و بطور کلی مردان، مایعات را در کیسههایی از پوست حیوانات حمل میکردند. این یک نشانۀ متفاوت برای شاگردان بود.
- استاد میگوید: این صحنه در اینجا، دلالت بر کار مخفیانه عیسی دارد او دلیل خوبی برای تدارک کامل پسخ داشت. او نمیخواست، قبل از اینکه آخرین سخنانش با شاگردان را به انجام برساند، یهودا به او خیانت کند.
- شام پِسَخ را با شاگردانم بخورم: این اشاره به پسخ، موضوعات پیچیدهای از تاریخ دقیق این وقایع را بوجود میآورد. مهمترین موضوع پیچیده این است که متی، مرقس و لوقا اشاره میکنند که عیسی این شام را با شاگردانش به عنوان شام پسخ صرف کرد- در شام پسخ بطور معمول، برهای که در روز پسخ با مراسم خاصی در معبد قربانیمیشد، صرف میکردند. با این وجود در انجیل یوحنا میبینیم که او اشاره میکند این شام قبل از پسخ صرف شد (یوحنا 1:13)، و عیسی دقیقاً در روز پسخ مصلوب شد (یوحنا 28:18).
- “احتمالاً بهترین توضیح این است که آنها از تقویم های متفاوتی برای ذکر این واقعه استفاده کردند. عیسی به عنوان قربانی پسخ مطابق تقویم رسمی در روز عید پسخ کشته شد اما مطابق تقویم غیر رسمی او در همان روز به همراه شاگردانش مراسم پسخ را به انجام رسانید.” (موریس)
- آدام کلارک یک راه حل مشابه ارائه میکند: “نظریۀ رایج این است که خداوندمان شام پسخ را ساعاتی قبل از اینکه یهودیان این شام را صرف میکردند، به همراه شاگردانش صرف نمود. یهودیان، مطابق رسوم، شام پسخ را در پایان روز چهاردهم صرف میکردند در حالیکه مسیح در همان روز که شروع روز ششم یا روز جمعه بود، مراسم شام را به جا آوردند. یهودیان روزشان را با غروب خورشید آغاز میکنند و ما در نیمه شب. بنابراین مسیح شام پسخ را در همان روز با یهودیان، اما نه در یک ساعت صرف کرد.
- هیچ یک از این اناجیل به وجود بره در شام پسخ اشاره نکرده است. شاید این امر به این دلیل است که آنها نمیتوانستند قبل از روز رسمی پسخ بره را قربانی کنند. بعلاوه، عیسی میخواست از این طریق بر این حقیقت تأکید کند که او برۀ قربانی پسخ است.
3.(18-14) عیسی شام پسخ را با شاگردان صرف نمود
ساعت مقرر فرا رسید و عیسی با رسولان خود بر سفره بنشست. آنگاه به ایشان گفت: «اشتیاق بسیار داشتم پیش از رنج کشیدنم، این پِسَخ را با شما بخورم. زیرا به شما میگویم که دیگر از آن نخواهم خورد تا آن هنگام که در پادشاهی خدا تحقق یابد.» پس جامی برگرفت و شکر کرد و گفت: «این را بگیرید و میان خود تقسیم کنید. زیرا به شما میگویم که تا آمدن پادشاهی خدا دیگر از محصول مو نخواهم نوشید.»
- اشتیاق بسیار داشتم: این لحظه برای عیسی بسیار احساسی بود و البته به این دلیل نبود که میخواست از شاگردانش خداحافظی کند بلکه بیشتر به این دلیل بود که زمان تحقق دلیل اصلی آمدن او به زمین فرا رسیده بود: بنیاد عهدی جدید با بشر، براساس قربانی خودش. این آغاز پایان نبود بلکه آغازِ آغاز بود.
- پس جامی برگرفت: در آیات بعدی لوقا به ما میگوید عیسی بعد از شام پیاله را برداشت (لوقا 20:22). به نظر میرسد که عیسی قبل و بعد از نان پیالهای برگرفت. مطابق رسوم شام پسخ، این کار، امری غیرمعمول بود- بطور معمول چهار پیالۀ متفاوت شراب در طول شام چشیده میشد.
- زیرا به شما میگویم که دیگر از آن نخواهم خورد تا آن هنگام که در پادشاهی خدا تحقق یابد: عیسی هنوز در آسمان پسخ را جشن نگرفته است. او منتظر همۀ پیروانش است تا به نزد او بروند آنگاه با هم شامی عظیم که شام عروسی بره نامیده میشود را با هم صرف کنند (مکاشفه 9:19). این امر در ملکوت خدا که عیسی منتظر آن است، تحقق مییابد.
- (20-19) تفسیر جدید عیسی از پسخ و بنای عهد جدید
همچنین نان را برگرفته، شکر کرد و پاره نمود و به آنها داد و گفت: «این بدن من است که برای شما داده میشود؛ این را به یاد من به جا آرید.» به همینسان، پس از شام جام را برگرفت و گفت: «این جام، عهد جدید است در خون من، که بهخاطر شما ریخته میشود.
- همچنین نان را برگرفته، شکر کرد و پاره نمود و به آنها داد: وقتی صاحبخانه در پسخ، نان را بالا میبرد، میگوید “این نان مشقتی است که پدران ما در سرزمین مصر از آن خوردند. هرکسی که گرسنه است بیاید و بخورد؛ هرکسی که نیازمند است بیاید و از شام پسخ بخورد.” هرچیزی که در شام پسخ خورده میشود یک مفهوم نمادین دارد. گیاهان تلخ بیانگر تلخی بردگی هستند، آب شور یادآور اشکهایی هستند که در زیر فشارهای مصر ریخته شدند. غذای اصلی -برهای که فقط برای اعضای آن خانه قربانی شده است- هیچ سمبلی از عذابهای مصر نبود بلکه قربانی گناهی بود که اجازه میداد داوری خدا از آن خانه عبور کند.
- این پسخ یک ملت را تشکیل داد، قوم برده از اسارت مصر آزاد شدند و یک ملت را بوجود آوردند. این پسخ جدید همچنین انسانهای جدید بوجود آورد؛ آنها در عیسی مسیح که یادآورد قربانی او و اعتماد به این قربانی است، متحد شدند.
- این بدن من است که برای شما داده میشود… این جام، عهد جدید است در خون من: عیسی یک توضیح معمولی از مفهوم هریک از خوراکـها نداد. او آن خوراکها را در خودش تفسیر کرد و بر رنج و عذاب اسرائیل در مصر تأکید چندانی نداشت ، بلکه بر رنج خودش برای گناه آنان تأکید کرد.
- “عبارتِ این بدن من است، در مراسم سنّتی شام پسخ وجود نداشت و به عنوان یک رسم جدید تأثیر بسزایی ایجاد کرد، تأثیری که بعد از قیام مسیح مفهوم عمیقی از آن درک شد.” (کارسون)
- این رسمی است که کار مسیح را برای ما یادآوری میکند. وقتی نان را میخوریم باید به یاد داشته باشیم که عیسی برای نجات ما چطور شکسته شد، شلاق خورد، دست و پاهایش سوراخ شد. وقتی جام شراب را مینوشیم باید به یاد داشته باشیم که خون او، زندگی او بر روی صلیب برای ما ریخته شد.
به همین طریق میتوانیم با عیسی مشارکت داشته باشیم. از آنجایی که کار او باعث شد در حضور خدا پارسا باشیم پس میتوانیم با او بشینیم و شام بخوریم و از این مشارکت لذت ببریم.
- این بدن من است که برای شما داده میشود… این جام، عهد جدید است در خون من: درک دقیق این کلمات عیسی، باعث ایجاد تناقضاتی در الهیات مسیحیان مختلف شده است.
- کلیسای کاتولیک رومی، بر عقیدۀ “تبدیل ماهیت” باور دارد که برطبق آن، نان وشراب واقعاً به بدن و خون مسیح تبدیل میشود.
- مارتین لوتر بر عقیدۀ “هم ذاتی” باور دارد که مطابق آن ، نان همان نان باقی میماند و شراب هم شراب و تغییر ماهیت نمیدهند. اما براساس ایمان این عناصر حقیقتاً همان بدن و خون مسیح هستند. لوتر الهیات کلیسای کاتولیک روم دربارۀ “تبدیل ماهیت” را باور نداشت اما نظر او با عقیده آنها تفاوت چندانی نداشت.
- جان کالوین بر این باور بود که حضور عیسی در نان و شراب حقیقی است اما این یک حضور روحانی است و نه جسمانی. زویینگلی[2] معتقد بود که نان و شراب بطور نمادین، بیانگر حضور بدن و خون عیسی است. هنگامی که اصلاحگران سوئیسی در ماربورگ دربارۀ این موضوع با مارتین لوتر به مناظره نشستند، مشاجرات و مباحثات بسیاری درگرفت. لوتر بر اینگونه حضور فیزیکی عیسی تأکید میکند و بر این آیه استناد میکند “این بدن من است.” او بارها و بارها بر این عقیده پافشاری کرد و بر روی پارچۀ مخمل میز به لاتین نوشت Hoc est corpus meum یعنی “این بدن من است.” زویینگلی در این باره گفت “عیسی همچنین گفته است که من تاک هستم.” و “من در هستم.” و البته ما منظور او را از این سخنان میدانیم. لوتر در پاسخ گفت: “من نمیدانم اما اگر مسیح به من میگفت فضلۀ حیوانات را بخورم، من این کار را میکردم زیرا میدانم اگر او میگوید پس حتما برایم خوب است.” لوتر مصرّانه این عقیده را دنبال میکرد زیرا این امر را اعتقاد به سخنان مسیح میدانست و به همین دلیل فکر میکرد زویینگلی در این موضوع جدی نیست و به نوعی سازش میکند به همین دلیل گفت او از روحی دیگر است (andere geist). از قضا، بعدها لوتر نوشتههای کالوین در مورد شام خداوند (که اساساً همان عقاید زویینگلی بود) را مطالعه نمود و ظاهراً با آن موافق بود و یا حداقل نظرات کالوین را قبول داشت.
- از دیدگاه کتاب مقدس، میتوانیم دریابیم که نان و جام فقط نماد محض نیستند بلکه عناصری قدرتمند برای ورود و شراکت با چیزهایی است که در پسخ جدید بر روی میز شام خداوند دیده میشوند.
- “بگذارید پیروان پاپ و لوتر، هرچه میخواهند بگویند، در اینجا باید به دو عنصر در این تصویر پرداخته شود. “جام” در اینجا برای ریختن شراب قرار داده شده است و بدین معناست که “این است خون من برای عهد جدید “، پس شراب باید نشانۀ عهد جدید باشد. من نمیتوانم این موضوع را درک کنم چرا آنها نباید به راحتی، این کلام را باور کنند که میگوید “این بدن من است.”.” (پول)
- “موضوعی که قطعی است این است که عیسی در اینجا به یادآوری کارش تأکید دارد او به تولد، زندگی و حتی معجزاتش تأکید نمیکند بلکه این مراسم بر مرگ او اشاره دارد.” (کارسون)
- این جام، عهد جدید است در خون من: عیسی بطور قابل توجهی به تأسیس یک عهد جدید اشاره میکند. هیچ انسانی نمیتواند عهدی جدید بین خدا و بشر بنا کند و فقط عیسی که هم خداوند کامل و هم انسان کامل است، میتواند چنین کاری را به انجام رساند. او اقتدار ایجاد این عهد جدید را دارد و آن را با خون خود مهر کرد همانطور که عهد عتیق با خون مهر شده بود (خروج 8:24).
- این عهد جدید بر تحول درونی متمرکز است که ما را از گناهان پاک میسازد: ” از آن رو که تقصیر ایشان را خواهم آمرزید و گناهشان را دیگر به یاد نخواهم آورد” (ارمیا 34:31). این تحول، کلام و ارادۀ او را در ما قرار میدهد: ” شریعت خود را در باطن ایشان خواهم نهاد و بر دلشان خواهم نگاشت.” (ارمیا 33:31). این یک عهدی جدید و رابطهای نزدیک با خداوند است: ” من خدای ایشان خواهم بود و ایشان قوم من خواهند بود.” (ارمیا 33:31).
- میتوانیم بگوییم خون عیسی، این عهد جدید را ممکن ساخت و آن را قطعی کرد. این عهد با حیات خداوند، تأیید شده است.
5.(23-21) وای بحال کسی که عیسی را تسلیم دشمن کرد
امّا دست آن کس که قصد تسلیم من دارد، با دست من در سفره است. پسر انسان آنگونه که مقدّر است، خواهد رفت، امّا وای بر آن کس که او را تسلیم دشمن میکند.» آنگاه به پرسش از یکدیگر آغاز کردند که کدامیک چنین خواهد کرد.
- امّا دست آن کس که قصد تسلیم من دارد، با دست من در سفره است: به نظر میرسد وقتی عیسی این سخنان را بیان میکند و نان و شراب را به شاگردان میدهد، یهودا در آنجا حضور دارد. این یکی از موضوعات مباحثه بین دانش آموزان کتاب مقدس است.
- پسر انسان آنگونه که مقدّر است، خواهد رفت: در نبوتها مقدّر شده بود که به مسیح خیانت میشود (مزامیر 9:41) اما با این وجود عیسی میگوید وای بر آن کس که او را تسلیم دشمن میکند. یهودا هرگز نمیتوانست ادعا کند که به عیسی در تحقق نبوتها کمک کرده است. او در حضور خدا برای گناهش باید جوابگو باشد و هست.
- “این حقیقت که خداوند حتی بر شرارتی که افراد انجام میدهند برای انجام اهداف خودش استفاده میکند، چیزی از مسئولیت و مجازات آنها کم نمیکند.” (موریس)
- آنگاه به پرسش از یکدیگر آغاز کردند که کدامیک چنین خواهد کرد: یهودا رازش را مخفی نگه داشته بود زیرا به نظر میرسد هیچ یک از شاگردان به او شک نکرده بودند.
- تعالیم نهایی به شاگردان
این تعالیم بی نظیر، باید از هر چهار انجیل جمع آوری شود بخصوص از انجیل یوحنا فصل 13-16.
1.(27-24) تعلیم عیسی درمورد بزرگی
نیز جدالی میانشان درگرفت در این باره که کدامیک از ایشان بزرگتر است. عیسی بدیشان گفت: «پادشاهانِ دیگرْ قومها بر ایشان سروری میکنند؛ و حاکمانِ ایشان ’ولینعمت‘ خوانده میشوند. امّا شما چنین مباشید. بزرگترین در میان شما باید همچون کوچکترین باشد و رهبر باید همچون خادم بُوَد. زیرا کدامیک بزرگتر است، آن که بر سفره نشیند یا آن که خدمت کند؟ آیا نه آن که بر سفره نشیند؟ امّا من در میان شما همچون خادم هستم.
- نیز جدالی میانشان درگرفت در این باره که کدامیک از ایشان بزرگتر است: باعث تأسف است که فکر کنیم عیسی سه سال با این شاگردان زندگی کرد و در هر شرایطی رفتار و شخصیت مسیح را دیدند ولی حالا در آخرین ساعات قبل از خیانت، دستگیری و مصلوب شدن او، آنها مشغول بحث درمورد این بودند که چه کسی از همه بزرگتر است.
- به نظر میرسید این موضوع، یک موضوع عادی در میان شاگردان بود که معمولاً درمورد آن بحث میکردند. (متی 1:18، متی 20:20-26، مرقس 33:9-34، لوقا 46:9).
- کدامیک از ایشان بزرگتر است: ممکن است تصور کنیم عیسی با اشاره به اینکه او از همه بزرگتر است، باعث بوجود آمدن این بحث در میان آنها شده باشد اما عیسی با کاری که انجام داد به این سوال آنها پاسخ داد. یوحنا 3:13-5 به ما میگوید عیسی بعد از شام، پاهای شاگردان را شست و شاید هنگامی که داشت این کار را انجام میداد دربارۀ بزرگی حقیقی صحبت کرده باشد و شاید هم بعد از انجام این کار.
- در حقیقت، صبر و شکیبایی عیسی در اینجا به خوبی دیده میشود؛ او با ملایمت و نرمی به اصلاح شاگردانش که در پی نزاع بودند، پرداخت. او آشکارا نکات و تعالیم عظیمی که در ذهن داشت را پیاده میکرد و با ملایمت آنها را به شاگردان تعلیم میداد و آنها را اصلاح میکرد.
- پادشاهانِ دیگرْ قومها بر ایشان سروری میکنند: این دنیا به گونهای دیگر اقتدار خود را نشان میدهد و با روشی متفاوت ار قدرت خود استفاده میکند و همۀ اینها را برای بالا بردن خودش انجام میدهد. اما عیسی اینطور نبود و البته شاگردانش نیز نباید اینگونه رفتار میکردند. درحقیقت بزرگترین باید مانند کوچکترین در میان آنها باشد (کسی که توسط جامعه مورد پذیرش قرار نمیگیرد، حقیر و مظلوم) و کسی که سروری میکند باید مانند کسی باشد که خدمت میکند.
- ایدۀ “ولی نعمت” بودن در حقیقت ایدۀ اعتبار گرفتن است. بسیاری از افراد تنها زمانی حاضر به خدمت میشوند که بتوانند در ازای خدمتی که انجام میدهند، اعتبار مناسب کسب کنند.
- “در دنیای باستان، سن افراد، یک امتیاز ویژه برای آنها محسوب میشد؛ جوانترین فرد در میان جمع، کوچکترین و کم اهمیت ترین فرد بود.” (موریس)
- زیرا کدامیک بزرگتر است، آن که بر سفره نشیند یا آن که خدمت کند؟ آیا نه آن که بر سفره نشیند؟: در دیدگاه دنیا، کسی که خدمت میشود بزرگتر است اما عیسی به ما میگوید بزرگی در خدمت کردن است نه مورد خدمت قرار گرفتن.
- در فرهنگهای دنیایی، معمولاً مردم به کسی که اشخاص دیگـر به او خدمت میکنند، غبطه میخورند. در چین باستان، افراد ثروتمند ناخنهای خود را بسیار بلند میکردند تا نشان دهند مجبور نیستند حتی کارهای خودشان را نیز خودشان انجام دهند- و این امر نشان دهندۀ جایگاه و موقعیت آنها بود.
- اما در زندگی ما، بزرگان حقیقی، خادمین هستند. اگر رئیس جمهور یک ماه مرخصی باشد، شاید کسی حقیقتاً نبودش را حس نکند اما اگر همۀ رفتگران کشور یک ماه مرخصی باشند، همۀ ما کمبود آنها را احساس خواهیم کرد. عیسی سعی داشت طرز فکر و اولویتهای ما را اصلاح کند.
- امّا من در میان شما همچون خادم هستم: در حقیقت زندگی کردن مانند یک خادم، بهترین شیوۀ زندگی است زیرا که دیگر مجبور نیستیم نگران اعتبار و ارزش خود باشیم؛ دیگر با احساسات زخمی و نا امیدی از توقعات و انتظارات برآورده نشده زندگی نمیکنیم، زیرا همۀ چیزی که میخواهیم، خدمت کردن است. ما همیشه میتوانیم کاری که میخواهیم را انجام دهیم زیرا همیشه میتوانیم به نوعی خدمت میکنیم.
- منظور عیسی این نبود که اگر شما در جایگاه پایینی خدمت کنید، حتماً همیشه جایگاه بالایی بدست خواهید آورد. منظور او این بود که در چشمان خداوند، جایگاه پایین، جایگاهی بالا محسوب میشود. “بزرگی حقیقی در خدمت کردن است و نه خدمت شدن و این نشانۀ واقعی مشارکت با خداوند است.” (مو رگان)
- سرانجام نهایت عظمت خداوند آشکار شد، البته نه در عظمت و جلال تخت ابدی بلکه در فیض عظیم او که برای بشریت با صلیب و مرگ به انجام رسانید.” (مورگان)
- “شاهِ شاهان، لقبی برای شکوه و عظمت است اما خادمِ خادمین نامی است که خداوند ما زمانی که روی زمین بود، آن را ترجیح داد.” (اسپورژن)
2.(30-28) پاداش شاگردی
شما کسانی هستید که در آزمایشهای من در کنارم ایستادید. پس همانگونه که پدرم پادشاهیای به من عطا کرد، من نیز به شما عطا میکنم، تا بر سفرۀ من در پادشاهی من بخورید و بیاشامید و بر تختها بنشینید و بر دوازده قبیلۀ اسرائیل داوری کنید.
- همانگونه که پدرم پادشاهیای به من عطا کرد، من نیز به شما عطا میکنم: به این شاگردان، وعدۀ پاداشی خاص داده شد زیرا آنها کسانی بودند که در آزمایشها در کنار عیسی ایستادند. عیسی از حمایتهای آنان قدردانی کرد.
- همانگونه که پدرم پادشاهیای به من عطا کرد، من نیز به شما عطا میکنم: این شاگردان در حضور خدا جایگاهی خاص خواهند داشت. آنها بر تختها خواهند نشست و بر دوازده قبلیۀ اسرائیل داوری خواهند کرد و نام هر یک از آنها بر دوازده ستون عهد جدید نوشته خواهد شد. ( مکاشفه 14:21)
- خادم بودن به این مفهوم نیست که هیچ پاداشی نصیب مان نخواهد شد. اتفاقاً کاملاً برعکس است. بزرگترین خادمین خداوند، بزرگترین پاداشها را بدست خواهند آورد، اما یک خادم بزرگ نباید برای پاداش خدمت کند بلکه هدف او از خدمت باید جلال خدا باشد.
3.(34-31) عیسی به پطرس درمورد لغزش هشدار میدهد
«ای شَمعون، ای شَمعون، شیطان اجازه خواست شما را همچون گندم غَربال کند. امّا من برای تو دعا کردم تا ایمانت تلف نشود. پس چون بازگشتی، برادرانت را استوار بدار.» امّا او در پاسخ گفت: «ای سرورم، من آمادهام با تو به زندان بروم و جان بسپارم.» عیسی جواب داد: «پطرس، بدان که امروز پیش از بانگ خروس، سه بار انکار خواهی کرد که مرا میشناسی.»
- شیطان اجازه خواست شما را همچون گندم غَربال کند: عیسی از جنگ روحانی که در پشت صحنه در حال انجام بود، کاملاً آگاهی داشت. بدون شک پطرس از این موضوع غافل بود که شیطان اجازه میخواست آنها را همچون گندم غربال کند– شیطان میخواست کاملاً پطرس را شکست دهد و نابود کند.
- ظاهـراً، شیطان میخواست چیزی بیش از آنچه خداوند به او اجازه داده بود بر علیه پطرس انجام دهد. شیطان نمیتوانست هرکاری که میخواهد با پطرس بکند، مگر اینکه خداوند به او اجازه دهد.
- “شیطان امیدوار بود در زمان غربال کردن، همه گندمها پراکنده شوند و هیچ یک باقی نماند پس بر همۀ آنها (مانند یهودا) دمید.” (گلدنهایز)
- امّا من برای تو دعا کردم: شیطان بطور کامل پطرس را نابود نکرد و البته کاری بیش از این نتوانست با او انجام دهد زیرا عیسی برای او دعا کرده بود.
- بسیار جالب و انگیزه بخش است که به یاد داشته باشیم عیسی برای پیروانش دعا میکند و از ما در برابر شیطان حفاظت میکند (عبرانیان 25:7، مکاشفه 10:12). مطمئناً زمانهای بسیاری وجود داشته که ما در معرض نابودی قرار داشتیم اما عیسی برای ما دعا کرده و از ما حفاظت کرده است.
- تا ایمانت تلف نشود: ایمان پطرس ممکن بود برای مدتی نا امید شود ولی از بین نرود. عیسی میدید که ممکن است برای مدتی ایمان او دچار ضعف شود اما میدانست بعد از مدتی او دوباره بازگشت خواهد کرد و نزد عیسی میآید.
- در زندگی مسیحی ممکن است نا امید شویم اما هرگز نباید ایمانمان تلف شود. اگر بطریقی عیسی را انکار کردیم آنگاه باید فوراً توبه کنیم و نزد او بازگشت کنیم.
- و وقتی بازگشت کردیم باید بر این موضوع متمرکز باشیم که بخواهیم به دیگران کمک کنیم تا نزد خداوند بازگشت کنند و آنها را قوت ببخشیم. کسانی که بازگشت میکنند لزوماً تشویق نمیشوند به اینکه فقط بر خودشان تمرکز کنند بلکه باید به دیگران نیز رسیدگی کنند و آنها را استوار بدارند.
- ای سرورم، من آمادهام با تو به زندان بروم و جان بسپارم: پطرس در اینجا بطور آگاهانه دروغ نمیگوید بلکه از حقایق و جنگ روحانی که عیسی آن را میدید آگاهی نداشت. پطرس فقط احساساتش در آن لحظه را در نظر گرفت زیرا که او در آن لحظه به شدّت احساس شجاعت میکرد.
- تکیه بر احساسات لحظهای نمیتواند بنیاد محکمی برای تصمیمات باشد. پطرس در آن لحظه به شدت احساس شجاعت میکرد اما خیلی زود وقتی یک دختر خدمتکار او را شناخت، به شدت ترسید و حتی انکار کرد که عیسی را میشناسد.
- “گاهی اوقات تحمل بارهای سنگین برای عیسی آسانتر از یک بار سبک است. برخی از ما حاضر هستیم برای عیسی شهید شویم اما حاضر نیستیم در میان همسایگان و آشنایانمان، ایمانمان به عیسی را اعتراف کنیم.” (مک لارن)
- پطرس، بدان که امروز پیش از بانگ خروس، سه بار انکار خواهی کرد که مرا میشناسی: عیسی به پطرس حقیقتی در مورد خودش و موقعیتش گفت البته نه بخاطر اینکه او را نا امید کند بلکه میخواست پطرس بفهمد که حقیقت و جنگی روحانی وجود دارد که او از آن آگاهی ندارد اما عیسی به خوبی آن را میداند.
- “آیا بهتر نبود پطرس بداند چقدر ضعیف است؛ آنگاه ممکن بود حقیقتاً توبه و بازگشت کند؟” (مایر)
- “فیتزمیر[3]این عبارت را به عنوان یک نبوت در نظر میگیرد- انکار سهگانۀ پطرس خیلی زود تا قبل از اینکه خروس دوبار بخواند، انجام شد.” (پیت)
4.(38-35) عیسی از شاگردانش میخواهد آماده باشند
سپس از آنها پرسید: «آیا زمانی که شما را بدون کیسۀ پول و توشهدان و کفش گسیل داشتم، به چیزی محتاج شدید؟» پاسخ دادند: «نه، به هیچ چیز.» پس به آنها گفت: «امّا اکنون هر که کیسه یا توشهدان دارد، آن را برگیرد و اگر شمشیر ندارد، جامۀ خود را فروخته، شمشیری بخرد. زیرا این نوشته باید دربارۀ من تحقق یابد که: ”او از خطاکاران محسوب شد.“ آری، آنچه دربارۀ من نوشته شده، در شرف تحقق است.» شاگردان گفتند: «ای خداوند، بنگر، دو شمشیر داریم.» به ایشان گفت: «کافی است!»
- امّا اکنون هر که کیسه یا توشهدان دارد، آن را برگیرد: به نظر میرسد قصد عیسی این است که بگوید: “اینک زمان آن رسیده که شما را ترک کنم و وقتی از میان شما رفتم آنگاه باید از وسایل رایج برای تدارک و حفاظت خودتان استفاده کنید.” چنین توصیههای کاربردی قبل از این لزومی نداشت ولی اکنون آنها بدین توصیهها نیاز داشتند.
- شاگردان برای خدمت فرستاده شدند اما اکنون دیگر عیسی پیشاپیش آنها نرفت (لوقا 1:10-17) اما بعد از اینکه در این خدمت قدم برداشتند به خوبی مورد پذیرش و میزبانی مردم آن شهرها قرار گرفتند. اکنون آنها بدون عیسی با دنیای خصمانه روبرو بودند و باید برای آن آماده میبودند.
- زیرا این نوشته باید دربارۀ من تحقق یابد که: ”او از خطاکاران محسوب شد.“ آری، آنچه دربارۀ من نوشته شده، در شرف تحقق است.»: عیسی قبلاً به شاگردان درمورد طرد و مصلوب شدنش گفته بود (لوقا 25:17، 31:18- 33) او در اینجا به آنها گفت که همۀ آن وقایع به زودی رخ خواهد داد.
- آنچه دربارۀ من نوشته شده، در شرف تحقق است: به نظر میرسید مفهوم این جمله چنین است: “همه آن وقایع خیلی زود رخ خواهد داد.”
- کافی است!: هنگامی که عیسی دربارۀ برداشتن شمشیر سخن میگفت و آنگاه در جواب شاگردان پاسخ داد: کافی است! منظورش این نبود که دو شمشیر برای جنگ با گروهی که برای دستگیری او میآمدند کافی است، بلکه منظورش این بود که دیگر این سخنان کافی است، او با این روش قاطعانه آن بحث را پایان داد.
- “وقتی عیسی در پاسخ گفت: “کافی است!” ممکن است اینطور به نظر آید که منظورش این بوده است که پیشنهاد شاگردان را تأیید کرده و او نیز موافق است که دو شمشیر برای آن درگیری کافی است، اما وقتی به آیات بعدی توجه میکنیم میبینیم که در این متن چنین تفکری کاملاً رد شده است.” (پیت)
- به نظر میرسد شاگردان درک نکرده بودند در چند ساعت آینده چه اتفاقی قرار بود رخ دهد. مسیحیان آینده نیز نتوانستند منظور عیسی را از سخنانی که در اینجا مطرح کرد را درک کنند. “پاپ براساس این متن، آموزۀ خود را بنا کرد مبنی بر اینکه پاپها علاوه بر حق حکومت روحانی، حق حکومت بشری نیز بر انسانها دارد- او گفت، منظور عیسی از دو شمشیر، شمشیر روحانی و شمشیر بشری میباشد.” (گلدنهایز)
- دعای عیسی در باغ جتسیمانی
1.(42-39) رنج عیسی در باغ جتسیمانی
سپس عیسی بیرون رفت و بنا به عادت، راهی کوه زیتون شد و شاگردانش نیز از پی او رفتند. چون به آن مکان رسیدند، به ایشان گفت: دعا کنید تا در آزمایش نیفتید. سپس به مسافت پرتاب سنگی از آنها کناره گرفت و زانو زده، چنین دعا کرد: ای پدر، اگر ارادۀ توست، این جام را از من دور کن؛ امّا نه خواست من، بلکه ارادۀ تو انجام شود.
- سپس عیسی بیرون رفت و بنا به عادت، راهی کوه زیتون شد: در آن هفته، عیسی شبهایش را در آنجا سپری کرده بود (لوقا 37:21) و حاضر نشد در آن روزها که میدانست یهودا ممکن است خیلی راحت او را پیدا کند، نیز این عادت خود را انجام ندهد.
- دعا کنید تا در آزمایش نیفتید: هنگامی که عیسی در باغ جتسیمانی شروع به دعا کرد (متی 37:21، مرقس 32:14) به شاگردان هشدار داد که باید در دعا باشند. عیسی خودش نیز نیاز داشت به دلیل رنج و عذابی که برایش در راه بود دعا کند تا بتواند با قوت از آن عبور کند. هر یک از شاگردان نیز رنج و مشقت خودشان را خواهند داشت و نیاز داشتند بیشتر دعا کنند تا در آزمایش نیفتید – در غیر اینصورت دچار وسوسه و آزمایش میشدند.
- “عبارت در آزمایش افتادن (perasmon) به معنی تسلیم قدرت شیطان شدن و یا توسط قدرت شیطان از پای درآمدن، میباشد (لوقا 46:22، 4:11).” (پیت)
- زانو زده، چنین دعا کرد: در اینجا روایتی بسیار احساسی از یک شاهد عینی (یکی از شاگردان) به لوقا گزارش شده است. فقط یک شاهد عینی میتوانست چنین جزئیاتی دربارۀ دعای عیسی را به یاد آورد زیرا که او به مسافت پرتاب سنگی از آنها کناره گرفته بود.
- “در آن زمان، حالت رایج برای دعا کردن این بود که افراد در حالت ایستاده دعا میکردند. زانو زدن عیسی، شدت درگیری و جنگ او در باغ جتسیمانی را نشان میدهد.” (گلدنهایز)
- ای پدر، اگر ارادۀ توست، این جام را از من دور کن: عیسی ارادۀ پدر را میدانست اما باز با این وجود جانش در تقلا بود. این تقلا ناشی از عدم اشتیاق او برای انجام ارادۀ پدر نبود بلکه به این دلیل بود که او به عنوان قربانی گناه قرار بود به زودی مصلوب شود. او قربانی شرایط خارج از کنترل خدا نبود و مانند یک قربانی حیوانی نبود بلکه بر آنچه در حال وقوع بود آگاهی کامل داشت. او با اشتیاق زندگی خودش را تسلیم این هدف کرد.
- این موضوع به ما کمک میکند تا درک کنیم چرا عیسی از عنصر جام استفاده کرد. در عهد عتیق بطور مکرر، جام یا پیاله، تصویری قدرتمند از خشم و داوری خداوند است.
- زیرا در دست خداوند پیالهای است، با شرابی پرجوش و آمیخته به چاشنیها! آن را فرو میریزد، و شریران زمین، جملگی آن را تا آخرین قطره سرمیکشند. (مزامیر 8:75)
- خویشتن را برانگیز، ای اورشلیم! خویشتن را برانگیز و بر پا بایست، ای تو که جام غضب خداوند را، از دست او نوشیدی، و آن جام سرگیجهآور را، تا به آخر سر کشیدی! (اشعیا 17:51)
- یهوه خدای اسرائیل به من چنین فرمود: «پیالۀ شرابِ خشم را از دست من بگیر و آن را به تمامِ قومهایی که تو را نزدشان میفرستم، بنوشان. (ارمیا 15:25)
- پیاله یا جام، بیانگر مرگ نیست بلکه بیانگر قضاوت و داوری است. عیسی از مرگ نمیترسید، او وقتی کارش را بر روی صلیب به کمال رساند- خشم و داوری خداوند به دلیل گناه بشر بر روی صلیب بر او آمد تا عدالت و پارسایی خدا از آنِ بشر شود- درحقیقت به عنوان یک انتخاب، جان خودش را داد تا این کار در کمال به پایان رسد.
- عیسی به عنوان دشمن خدا بر روی صلیب رفت، قضاوت شد و پیالۀ خشم خداوند را نوشید به همین دلیل ما دیگر مجبور نیستیم از آن پیاله بنوشیم. نوشیدن از این پیاله منبع بزرگترین تقلای عیسی بر روی صلیب بود.
- “من هرگز هراسی ندارم که در کاری که خداوند برای بشر انجام داد، مبالغه کنم، گناه تمامی جهنم درون آن پیاله که خداوند و نجات دهندۀ ما نوشید، ریخته شده بود.” (اسپورژن)
- امّا نه خواست من، بلکه ارادۀ تو انجام شود: عیسی در باغ جتسیمانی به نقطۀ اوج این تصمیم رسید؛ البته اینگونه نبود که او قبلاً تصمیم نگرفته بود و اکنون مجبور شد تصمیم خاصی بگیرد. او بر روی تپۀ جلجتا پیاله خشم خدا را نوشید اما تصمیم نوشیدن آن پیاله از باغ جتسیمانی میآید.
- مرد بی گناه اول ، در باغ عدن با شیطان، گناه، نفس و وسوسه جنگید و شکست خورد او گفت “نه ارادۀ تو بلکه خواست من انجام شود.” این شکست و سقوط همۀ خلقت را تحت تأثیر قرار داد. مرد گناهکار دوم در باغ دیگری با شیطان، گناه، نفس و وسوسه جنگید و پیروز شد و گفت “اما نه خواست من بلکه ارادۀ تو انجام شود.” و تأثیر کار او همۀ انسانها از هر قوم و نژاد را لمس میکند.
2.(44-43) عیسی در این رنج توسط فرشتگان قوت بخشیده شد.
آنگاه فرشتهای از آسمان بر او ظاهر شد و او را تقویت کرد. پس چون در رنجی جانکاه بود، با جدیّتی بیشتر دعا کرد، و عرقش همچون قطرات خون بر زمین میچکید.
- آنگاه فرشتهای از آسمان بر او ظاهر شد و او را تقویت کرد: در پاسخ دعای عیسی، پدر پیاله را از او برنگرفت بلکه عیسی را توسط فرشتگان قوت بخشید تا قادر باشد این پیاله را برگیرد و بنوشد.
- صحّت این دو آیه (لوقا 43:22-44) در نسخ دستی بسیار مورد بحث قرار گرفته است. برخی از ترجمههای جدید این آیات را درج نکردهاند و معتقدند این آیات در متن اصلی وجود نداشته است. با اینحال “این متن به شدت انتقادآمیز است اما هیچ پاسخ قاطعی را تأیید نمیکند.” (پیت)
- شاید این فرشتگان کاری را انجام دادند، که شاگردان باید انجام میدادند اما خوابیدند. جان تراپ گفت عیسی این قوت را دریافت کرد ” تا نشان دهد او خودش را کمی پایین تر از فرشتگان قرار داد، عبرانیان 7:2 او از فرشتهای که خادمش بود، تسلی گرفت.
- پس چون در رنجی جانکاه بود، با جدیّتی بیشتر دعا کرد: عیسی در رنجی که بود، با جدیّتی بیشتر دعا کرد، او بقدری تحت فشار بود که عرقش همچون قطرات خون بر زمین میچکید. لـوقا ” نگفت که عرق عیسی، خون بود بلکه میگوید مانند خون بود زیرا از منافذ پیشانی او بر زمین ریخت.
- ” عرق او بقدری چنان فراوان و لبریز بود که مانند خون بر زمین ریخت.” (پیت)
- اگرچه، “مواردی وجود داشته است که افراد به دلیل شرایط سخت بدنی یا روانی یا ترس و… عرقشان با خون آمیخته شده است… گاهی اوقات این اتفاق در شرایط فشار روانی رخ میدهد و منافذ بدن بقدری باز میشود که از آنها خون جاری میشود و به نظر میرسد عرق خون از بدن جاری میشود.” (کلارک)
- “یک پزشک قدیمی به نام گلن[4] نمونهای مطرح میکند که در شرایط سخت وحشت، ممکن است عرق رنگی از بدن شخص جاری شود. رنگ این عرق نزدیک به قرمز تیره است و به نظر شبیه خون میآید. سازمانهای پزشکی، نمونههای دیگری از این پدیده گزارش داده است.” (اسپورژن)
- با جدیّتی بیشتر دعا کرد: “جسم او نیز مانند همۀ اعصابش خمیده شده بود، او همۀ توان روح و کلام خود را به کار گرفته بود تا کفارۀ گناهان و قصورات همۀ ما را پرداخت کند.” (تراپ)
3.(46-45) هشدار عیسی به شاگردانش
چون از دعا برخاست و نزد شاگردان بازگشت، دید از فرط اندوه خفتهاند. به ایشان گفت: «چرا در خوابید؟ برخیزید و دعا کنید تا در آزمایش نیفتید.»
- دید از فرط اندوه خفتهاند: شاگردان بسیار اندوهگین بودند اما به جای آنکه دعا کنند، خوابیده بودند. عیسی آنها را بیدار و تشویق به دعا کرد.
- چرا در خوابید؟ برخیزید و دعا کنید تا در آزمایش نیفتید: آنها پیروان عیسی بودند و اکنون پیروی از او، آنها را در آزمایشهایی قرار میداد که حتی نمیتوانستند تصور کنند به همین دلیل عیسی آنها را به دعا تشویق کرد او به فکر آنها و خوبیشان بود به جای اینکه فکر کند آنها چطور او را انکار میکنند.
- D. دستگیری و اتهام عیسی
1.(53-47) خیانت یهودا و دستگیری عیسی
هنوز سخن میگفت که گروهی از راه رسیدند. یهودا، یکی از آن دوازده تن، آنان را هدایت میکرد. او به عیسی نزدیک شد تا وی را ببوسد، امّا عیسی به او گفت: «ای یهودا، آیا پسر انسان را با بوسه تسلیم میکنی؟» چون پیروان عیسی دریافتند چه روی میدهد، گفتند: «ای سرور ما، شمشیرهایمان را بَرکشیم؟» و یکی از آنان غلام کاهن اعظم را به شمشیر زد و گوش راستش را برید. امّا عیسی گفت: «دست نگاه دارید!» و گوش آن مرد را لمس کرد و شفا داد. سپس خطاب به سران کاهنان و فرماندهان نگهبانان معبد و مشایخی که برای گرفتار کردن او آمده بودند، گفت: «مگر من راهزنم که با چماق و شمشیر به سراغم آمدهاید؟ هر روز در معبد با شما بودم، و دست بر من دراز نکردید. امّا این ساعتِ شماست و قدرت تاریکی.»
- گروهی از راه رسیدند: تعداد آنانی که برای دستگیری عیسی آمده بودند نشان میدهد در نظر رهبران مذهبی این یک عملیات خطرناک بود اما بدون هیچ خطری با موفقیت به انجام رسید.
- “مطابق یوحنا 3:18، 12، سربازان رومی نیز همراه این گروه بودند.” (پیت)
- فرماندهان نگهبانان معبد نیز در این گروه حضور داشتند (لوقا 52:22). “فرمانده معبد، همانطور که از نامش مشخص است یک مقام رسمی بود که که مسئول امنیت و نظم معبد بود؛ این فرماندهان معبد که در اینجا به آنها اشاره شده است مسئول دستگیری عیسی بودند.” (بارکلی)
- او به عیسی نزدیک شد تا وی را ببوسد: یهودا با گرمی از عیسی استقبال کرد حتی مطابق رسم آن زمان میخواست او را ببوسد. اما این بوسه فقط برای این بود او را به مقاماتی که برای دستگیری او آمده بوند، معرفی کند. به نظر میرسد عیسی بقدری ظاهری طبیعی و ساده داشت که لازم بود یهودا او را بطور خاص به آن مقامات نشان دهد تا او را از بقیه تشخیص دهند و یهودا نیز به عنوان نشانه، برای خوشامدگویی او را بوسید.
- وقتی یک شاگرد، رابی محبوبش را میدید، دست راستش را بر شانۀ چپ رابی و دست چپش را بر شانۀ راست او قرار میداد و او را میبوسید. یهودا نیز به عنوان نشان خیانت، عیسی را اینگونه بوسید.” (بارکلی)
- ای یهودا، آیا پسر انسان را با بوسه تسلیم میکنی؟: البته عیسی میدانست که این خوشامدگویی گرم، نشانۀ خیانت است بنابراین از یهودا پرسید: “آیا تو با وجود اینکه همۀ احساست مُرده است، هنوز هم میتوانی ببوسی و خیانت کنی؟” یهودا نمونۀ خوبی از یک وجدان خواب و خشکیده است.
- خیانت به عیسی، گناه بسیار وحشتناکی بود و همۀ مسئولیت این گناه با یهودا بود. با این وجود خداوند، در مشیت خود از این اتفاق به بهترین روش استفاده کرد و عیسی را به دست مخالفانش سپرد.
- اگر آنها عیسی را در یک درگیری دستگیر میکردند و یا اینکه اگر عیسی فرار میکرد و پنهان میشد تا زمانی که آنها بتوانند او را پیدا و دستگیر کنند، آنگاه این امر نشان میداد که عیسی یک قربانی ناخواسته بوده است.
- اگر عیسی خودش را قرنطینه میکرد آنگاه ممکن بود قتل او یک خودکشی محسوب شود.
- اگر این واقعه، بطور اتفاقی رخ میداد آنگاه ممکن بود تأثیر آن پیالهای که نوشید کامل نباشد.
- “نه، یکی از دوستانش باید به او خیانت میکرد تا نهایت آن رنج بر عیسی بیاید و هر موقعیت دیگری نمیتوانست به این شدت دردآور باشد.” (اسپورژن)
- یکی از آنان غلام کاهن اعظم را به شمشیر زد و گوش راستش را برید: در یوحنا 10:18، گفته شده است که این شخص ضارب، پطرس بوده است. وقتی پطرس از قدرت شمشیر استفاده کرد فقط توانست گوش یک نفر را قطع کند اما وقتی از قدرت کلام خدا استفاده کرد توانست قلبها را برای جلال خدا بشکافد. (اعمال 37:2)
- “وقتی کلیسا شمشیر به دست میگیرد، اغلب نمیداند چطور از آن استفاده کند و در بیشتر مواقع فرد اشتباه را مورد اصابت قرار میدهد.” (مک لارن)
- لـوقا، با تجربه و دانش پزشکی، توضیح میدهد که گوش راست آن شخص قطع شد. تصور کنید پطرس راست دست بود، تنها روشی که میتوان در این حالت گوش راست کسی را قطع کرد این است که ضارب از پشت سر به مضروب حمله کند. -البته این امر قطعی نیست- پطرس از پشت سر به آن غلام حمله کرد.
- عیسی به آنها گفت ” دست نگاه دارید!” و بدین طریق این درگیری احمقانه و نادرست را خاتمه بخشید. “او شاگردی را که متوسل به خشونت شد، از این کار بازداشت. ما نیز گاهی باید این کلمات را به کار ببریم و در برابر برخی اشتباهات بایستیم و بگوییم دیگر کافی است!” (پیت)
- و گوش آن مرد را لمس کرد و شفا داد: حتی در اینجا، عیسی اشتباهی را که شاگردانش مرتکب شدند را جبران کرد. او خطایی را که پطرس انجام داد را شفا داد.
- امّا این ساعتِ شماست و قدرت تاریکی: عیسی توضیح داد که چرا آنها با سران کاهنان و فرماندهان نگهبانان معبد و مشایخ و تعداد زیادی سرباز برای دستگیری او آمدند. او جنگ به راه نینداخت زیرا اکنون زمان آن فرارسیده بود تا کاری که مقرر بود را به انجام رساند- دستگیر شود و به قتل برسد- اما در ظاهر اینطور به نظر میرسد که زمان آنها بود و نه عیسـی.
2.(60-54) پطرس انکار میکند که عیسی را میشناسد
سپس او را گرفتند و به خانۀ کاهن اعظم بردند. پطرس دورادور از پی ایشان میرفت. در میانۀ صحنِ خانه، آتشی روشن بود و جمعی گرد آن نشسته بودند. پطرس نیز در میان آنان بنشست. در این هنگام، کنیزی او را در روشنایی آتش دید و به او خیره شده گفت: «این مرد نیز با او بود.» امّا او انکار کرد و گفت: «ای زن، او را نمیشناسم.» کمی بعد، کسی دیگر او را دید و گفت: «تو نیز یکی از آنهایی.» پطرس در پاسخ گفت: «ای مرد، من از آنها نیستم.» ساعتی گذشت و کسی دیگر به تأکید گفت: «بیگمان این مرد نیز با او بود، زیرا جلیلی است.» پطرس در پاسخ گفت: «ای مرد، نمیدانم چه میگویی.» هنوز سخن میگفت که خروس بانگ زد.
- پس او را گرفتند و به خانۀ کاهن اعظم بردند: لـوقا جزئیاتی دربارۀ این اتفاق در حضور قیافا، کاهن اعظم و جمعیتی که در شورای مشایخ جمع شده بودند، ذکر نمیکند (متی 57:26-68). لـوقا بیشتر بر جلسۀ رسمی که در روشنایی روز به انجام رسید، تمرکز داشت (لوقا 66:22)
- قبل از اینکه عیسی به خانۀ قیافا وارد شود (کاهن اعظم رسمی) او را به خانۀ حنّا بردند. حنّا کاهن اعظم سابق و قدرت پنهانی کاهن اعظم کنونی بود (مطابق 12:18-14 و یوحنا 19:18-23).
- پطرس دورادور از پی ایشان میرفت: پطرس نگران عیسـی بود و میخواست بداند چه اتفاقی برای او رخ میدهد، اما با این وجود این شهامت را نداشت در کنار او قرار بگیرد و به او نزدیک شود به همین دلیل دورادور به دنبال آنها میرفت. وجود این فاصله بین پطرس و عیسی، باعث میشد تا کسی متوجه نشود او با عیسی در ارتباط بوده است و وقتی در این رابطه از او سوال شد، اثبات این حقیقت مشکل بود به همین دلیل او توانست انکار کند.
- پطرس دورادور از پی ایشان میرفت و بقیۀ شاگردان فرار کردند. پطرس امیدوار بود پیشگویی عیسی از اینکه او سه بار عیسی را انکار میکند اشتباه باشد و پیشگویی مرگ و صلیب نیز هرگز تحقق نیابد.
- c. پطرس نیز در میان آنان بنشست: پطرس در میان خادمین افرادی که عیسی را دستگیر و شکنجه کرده بودند، مکانی گرم اطراف آتش یافت و در کنار آنها نشست و امید داشت بتواند به آنها نزدیک شود. او چون نمیخواست به عنوان شاگرد فراری عیسی شناخته شود، با این افراد شروع به معاشرت کرد.
- امّا او انکار کرد: پطرس حداقل به سه روش عیسی را انکار کرد. اول، انکار کرد که حتی عیسی را میشناسد (ای زن، او را نمیشناسم) سپس انکار کرد که شاگرد عیسی است (ای مرد، من از آنها نیستم) و در آخر او انکار کرد که اهل جلیل است (ای مرد، نمیدانم چه میگویی!).
- متی 74:26 میگوید پطرس حتی در آخرین مرحلۀ انکارش، شروع به لعن کردن عیسی میکند و قسم میخورد. او امید داشت رعایت این فاصله از عیسی مانع شناخت او شود اما این کار بی فایده بود.
- (62-61) عیسی به پطرس نگاه میکند و او کلام عیسی را به یاد میآورد.
آنگاه خداوند روی گرداند و به پطرس نگاه کرد، و پطرس سخن او را به یاد آورد که گفته بود: «امروز پیش از بانگ خروس، سه بار مرا انکار خواهی کرد.» پس بیرون رفت و به تلخی بگریست.
- آنگاه خداوند روی گرداند و به پطرس نگاه کرد: وقتی خروس بانگ برآورد، عیسی از میان جمعیتی که اطرافش بودند به پطرس نگاه کرد. پطرس ناگهان به گناه خودش پی برد. او متوجه شد نه تنها با انکار عیسی گناه کرده است بلکه دچار گناه غرور نیز بوده است زیرا فکر میکرد هرگز عیسی را انکار نمیکند.
- “کلمۀ یونانی که در اینجا برای ” نگاه” به کار رفته است به مفهوم نگاهی به همراه علاقه، محبت و نگرانی است. ” (لیفـلد)
- پطرس سخن او را به یاد آورد: متأسفانه او بسیار دیر سخن عیسی را به یاد آورد و دیگر مرتکب گناه شده بود. در آن لحظه تنها واکنش پطرس این بود که به تلخی گریست- با این وجود او باز هم به سمت عیسی بازگشت نمود.
- خوب است وقتی کسی گرفتار گناه میشود با تلخی و پشیمانی گریه کند اما پطرس در آن لحظه هیچ امیدی نداشت. همانطور که عیسی پیشگویی کرده بود پطرس او را انکار کرد اما عیسی مطابق وعدهاش “برای او دعا کرد تا ایمانش تلف نشود (لوقا 32:22). پطرس گناه کرد اما در گناه خود باقی نماند.
4.(65-63) عیسی مورد شکنجه و توهین قرار میگیرد.
آنان که عیسی را در میان داشتند، او را استهزا کرده، میزدند، و چشمان او را بسته، میگفتند: «نبوّت کن و بگو چه کسی تو را میزند؟» و ناسزاهای بسیارِ دیگر به او میگفتند.
- آنان که عیسی را در میان داشتند، او را استهزا کرده، میزدند: لـوقا اقدامات اولیۀ آنها بر علیه عیسی را ثبت نکرده است اما مطابق متی 57:26-68 میدانیم شبانه او را نزد کاهن اعظم، مشایخ و علمای دین محاکمه کردند. لـوقا بلافاصله اتفاقات بعد از این محاکمه را ذکر میکند- او روایت میکند که حاکمین مذهبی، عیسی را زدند و به او توهین کردند.
- چشمان او را بسته: عیسی با چشمانی بسته، مجبور به تحمل سیلیها و مشتها بود و به شدت درد میکشید. در متی 67:26 و مرقس 65:14 ذکر شده است که آب دهان بر او انداختند.
- از آنجایی که آنها نمیدانستند عیسی حقیقتاً کیست، پس انجام این شکنجه و آزارها نیز موضوع عجیبی از جانب آنها نبود و حتی این کار از نظر خودشان عملی کاملاً درست و بجا بود زیرا نمیتوانستند متقاعد شوند که عیسی همان مسیح موعود و پسر خداوند است و فکر میکردند او به دروغ ادعای مسیح بودن میکند، از طرف دیگر باید به یاد داشته باشیم، نفس انسان با خداوند دشمن است (رومیان 10:5، کولسیان 21:1). برای مدت طولانی بشر منتظر بود تا به خداوند اهانت کند، او را سیلی بزند و بر صورت خداوند آب دهان بیندازد.
- قدرت مطلق او باید بسته میشد و جلالش مورد تمسخر قرار میگرفت.
- نیکویی او باید مورد شکنجه، ضرب و شتم و حمله قرار میگرفت.
- علم مطلق او باید کور و نابینا به نظر میرسید.
- به صورت محبت کامل خداوند باید سیلی و مشت زده میشد.
- عدالت الهی او باید به مجادله کشیده میشد.
- در حالیکه همۀ ماهیت گناهکار انسان آشکار شد، خداوند کار پرجلال خود را به کمال رساند.
- آنها دریافتند که گناه مانند یک بازی است.
- آنها دریافتند، ظلمت گناه دلنشین و جذاب بود.
- آنها دریافتند گناه، گناه میزاید.
- نبوّت کن و بگو چه کسی تو را میزند؟: اگر عیسی منبع قدرت و اقتدار الهی خود را به کار میگرفت میتوانست دقیقاً بگوید چه کسی او را مورد ضرب و شتم قرار میدهد. همچنین میتوانست همه چیز را درمورد آن شخص برملا کند. با وجود همۀ اینها، عیسی نخواست که از منابع قدرت و اقتدار الهی خود استفاده کند و با این وقایع به عنوان یک انسان کامل روبرو شد.
- “باوجود اینکه آنها قدرت نبوتی عیسی را مسخره میکردند، در صحنۀ قبل به خوبی میتوانیم این قدرت او را مشاهده کنیم: پطرس دقیقاً همانطور که عیسی نبوت کرده بود، سه بار او را انکار کرد.” (پیت)
- هرچند تحمل این سواستفاده و شکنجهها برای عیسی و شاگردانش بسیار دردناک اما برای او بسیار مهم بود که با این اتفاقات روبرو شود.
- برای او بسیار مهم بود که نشان دهد پاسخ مناسب به نفرت، نفرت بیشتر نیست بلکه محبت است.
- برای او بسیار مهم بود که اعتماد خودش به خدای پدر را نشان دهد و آشکار سازد که خداوند از او دفاع میکند و او نیازی ندارد از خودش دفاع کند.
- برای او بسیار مهم بود آنانی که مورد شکنجه، سواستفاده و تحقیر قرار میگیرند، بدانند میتوانند در خداوند که از احساسات و مشکلات آنها آگاه است، امنیت داشته باشند.
- “من همچنان او را پیروز میدانم. شکنجه دهندگان او نتوانستند او را عصبانی کنند، نتوانستند فیض او را زایل کنند، نتوانستند محبت او را اسیر سازند، نتوانستند کاری کنند که او به خودش فکر کند، نتوانستند کاری کنند که او بگوید نمیخواهد برای گناهکاران جان خود را قربانی کند، گناهکارانی که او را مسخره میکردند، بر او آب دهان میاندختند، او را مورد ضرب و شتم قرار میدادند.” (اسپورژن)
5.(66) دومین محاکمۀ عیسی در شورای مشایخ
چون صبح شد، شورای مشایخ قوم، یعنی سران کاهنان و علمای دین، تشکیل جلسه دادند و عیسی را به حضور فرا خواندند.
- چون صبح شد: عیسی در شبی که به او خیانت شد و در روزی که مصلوب شد، در برابر قاضیهای متفاوت چندین بار محاکمه شد. ترتیب این وقایع را میتوان اینطور خلاصه کرد.
- ابتدا عیسی را به خانۀ حنّا بردند- کاهن اعظم سابق و قدرت پنهان کاهن اعظم کنونی. (یوحنا 12:18-14، یوحنا 19-23).
- سپس عیسی به خانۀ قیافا، کاهن اعظم کنونی برده شد. در آنجا او در شورای مشایخ بطور شبانه محاکمه شد (متی 57:26-68) شاهدان دروغین در شورا آورده شدند تا بر علیه عیسی شهادت دهند و کاهن اعظم خواستار این بود که بداند آیا عیسی حقیقتاً پسر خداست. بنابراین شروع به پرسیدن سوالهایی از او کرد و “عیسی پاسخ داد: «تو خود چنین میگویی! و به شما میگویم که از این پس پسر انسان را خواهید دید که به دست راست قدرت نشسته، بر ابرهای آسمان میآید.» آنگاه کاهن اعظم گریبان خود را چاک زد و گفت: «کفر گفت! دیگر چه نیاز به شاهد است؟ حال که کفر او را شنیدید، حکم شما چیست؟» در پاسخ گفتند: «سزایش مرگ است!» (متی 64:26-66).
- آنگاه شروع به شکنجه و ضرب و شتم عیسی کردند (لـوقا 63:26-65).
- سپس چون صبح شد شورای مشایخ دوباره او را بطور رسمی محاکمه کردند و جزئیات این محاکمه در لـوقا 66:22-71 ذکر شده است (همچنین در متی 1:27-2 به آن اشاره شده است.)
- شورای مشایخ قوم، یعنی سران کاهنان و علمای دین، تشکیل جلسه دادند و عیسی را به حضور فرا خواندند: این جلسۀ شورای مشایخ که در روز انجام شد طبق قوانین همان شورا، امری لازم و ضروری بود زیرا مطابق همان قوانین و ضوابط محاکمۀ شبانهای که در متی 57:26-68 ذکر شده است غیرقانونی بود.
- مطابق شریعت یهود، همۀ محاکمههای مجرمین باید در روز شروع و به پایان رسد. برگزاری این محاکمۀ دوم برای آنها لازم بود زیر میدانستند محاکمۀ اول -محاکمۀ اصلی- ارزش قانونی ندارد.
- مطابق شریعت یهود، فقط تصمیماتی معتبر بودند که در جلسات رسمی اتخاذ شده بودند. محاکمۀ اول در خانۀ قیافا، کاهن اعظم، انجام شد بنابراین آنها یکبار دیگر برای انجام محاکمۀ رسمی جمع شدند.
- مطابق شریعت یهود، پروندههای جنایی در ایام پسخ قابل رسیدگی نبودند.
- مطابق شریعت یهود، همۀ اتهامات باید توسط دو شاهد تأیید شود و این دو شاهد بطور جداگانه و بدون اینکه با یکدیگر در ارتباط باشند، مورد پرس و جو قرار میگرفتند.
- مطابق شریعت یهود، شاهدین دروغین، متهم میشدند و مجازات آنها، مرگ بود اما برای شاهدین دروغینی که در محاکمۀ عیسی شهادت دادند هیچ مجازاتی انجام نشد.
- مطابق شریعت یهود، محاکمه همیشه با آوردن شواهد مبنی بر بیگناهی متهم و رفع اتهامات وارده، شروع میشد؛ اما در محاکمۀ مسیح این روش انجام نشد.
- “همۀ این مراحل برای فیض طرح ریزی شده بود و حتی از روایت خلاصۀ لـوقا واضح است که شورای مشایخ وقتی عیسی را محاکمه میکردند حتی قوانین و ضوابط خود را نیز به جا نیاوردند.” (بارکلی)
6.(71-67) بازجویی عیسی در دومین محاکمه در شورای مشایخ.
گفتند: «اگر تو مسیحی، به ما بگو.» پاسخ داد: «اگر بگویم، سخنم را باور نخواهید کرد، و اگر از شما بپرسم، پاسخم نخواهید داد. امّا از این پس، پسر انسان به دست راست قدرت خدا خواهد نشست.» همگی گفتند: «پس آیا تو پسر خدایی؟» در پاسخ گفت: «شما خود گفتید که هستم.» پس گفتند: «دیگر چه نیازی به شهادت است؟ خود از زبانش شنیدیم.»
- «اگر تو مسیحی، به ما بگو.»: آنها میخواستند از خودِ عیسی بشنوند که ادعا کرده است مسیح است. این بازجویی، کاری ظاهری و نمایشی بود زیرا آنها در شب گذشته در یک دادگاه غیر رسمی عیسی را محاکمه کرده بودند (متی 57:26-68) و همین سوالات را از او پرسیده بودند (متی 63:26).
- پاسخ داد: «اگر بگویم، سخنم را باور نخواهید کرد: در شرایطی که عیسی در آن قرار داشت -شرایطی که قبلاً محاکمه شده بود و حکم صادر شده بود و این دادگاه فقط یک نمایش بود- این پاسخ، یک پاسخ کامل بود. آنها وانمود کردند که با فکری بدون تعصب به او گوش میدهند و با نیت درست این سوالات را از او میپرسند در حالیکه اینطور نبود- آنها فقط وانمود میکردند.
- امّا از این پس، پسر انسان به دست راست قدرت خدا خواهد نشست: این همان پاسخ اساسی بود که عیسی در محاکمۀ قبلی خود به کاهن اعظم گفت (متی 64:26). عیسی به آنها هشدار داد با اینکه اکنون او در دادگاه آنها نشسته و آنها او را محاکمه میکنند اما روزی فراخواهد رسید که او بر مسند داوری خواهد نشست و آنها را محاکمه خواهد کرد- و آن داوری بسیار متفاوت و سخت تر خواهد بود.
- از این پس: “از این پس! از این پس! وقتی آن زمان فرا رسد، عیسی چطور دشمنانش را مغلوب میسازد! در آن زمان قیافا کجا خواهد بود؟ آیا در آن زمان نیز خداوند را در صحبت کردن تسلیم میکند؟ اکنون، ای کاهنان، سرهای پرغرور خود را بالا ببرید! بر ضد او سخن بگویید و حکم کنید! قربانی شما، آنجا بر روی ابرها نشسته است. بازهم بر او کفر بگویید و به او اهانت کنید و او را محکوم کنید. اما در آن زمان قیافا کجا خواهد بود؟ او پنهان شده است و التماس میکند کوهها او را محو سازند!” (اسپورژن)
- قدرت خدا: “قدرت، نامی است که یهودیان برای اجتناب از به کار بردن نام مقدس خدا، از آن استفاده میکردند (شاید یکی از اتهامات عیسی به کفرگویی به دلیل به کار بردن این نام برای اشاره به خودش بوده است، البته او دقیقاً به جرم کفرگویی متهم شد، متی 65:26) ” (فرانس)
- دیگر چه نیازی به شهادت است؟: در این دادگاه روزانه، آنها تلاش نمیکردند تا شهادتی علیه عیسی بیابند، زیرا شاهدین در دادگاه شبانه آنها را ناامید کرده بودند (متی 59:26-60). بنابراین آنها در دادگاه روز از آوردن شاهدین اجتناب کردند.