لـوقا 20- پرسش و پاسخ با عیسی
“این پاسخهای او فقط جوابهای متقابل محض نبود بلکه سخنان نهایی حکمت بودند که حماقت پرسشگران را آشکار میساخت.” (مورگان)
- پرسش رهبران مذهبی دربارۀ اقتدار عیسی
1.(2-1) پرسش رهبران سیاسی و مذهبی از عیسی
یکی از روزها که عیسی در صحن معبد مردم را تعلیم و بشارت میداد، سران کاهنان و علمای دین به همراه مشایخ نزدش آمدند و گفتند: «به ما بگو، به چه اجازهای این کارها را میکنی؟ چه کسی این اقتدار را به تو داده است؟»
- سران کاهنان و علمای دین به همراه مشایخ نزدش آمدند: عیسی هرگز به دنبال اینگونه مذاکرات جنجالی با رهبران مذهبی نبود. او میخواست به مردم تعلیم دهد و به آنها درمورد خبر خوش خداوند بگوید. با این حال پرسشگران نزد او میآمدند و او با اقتدار و حکمت به آنها پاسخ میداد.
- به ما بگو، به چه اجازهای این کارها را میکنی؟ چه کسی این اقتدار را به تو داده است؟: عیسی با ورود مقتدرانۀ خود به اورشلیم و بیرون راندن تاجران فاسد از صحن معبد، قوت عظیم خود را نشان داد. اکنون رهبران مذهبی میخواستند بدانند او با چه مجوزی این قبیل کارها را انجام میدهد- مخصوصا اینکه او تعالیم سنتی رابیها را نداشت.
- این شروع سوءظنهای مقتدران مذهبی نسبت به عیسی نبود اما پاکسازی معبد و تعلیم عمومی باعث شد که آنها نسبت به عیسی حساستر شوند. “تعالیم و موعظات عیسی و همچنین پاکسازی معبد (لوقا 45:19-46) بسیار بحث برانگیز بود و در عین حال مخالفتهای بسیاری از مخالفین را در پی داشت.” (پیت)
2.(8-3) عیسی پرسش آنها را با پرسش دیگر پاسخ میدهد.
پاسخ داد: «من نیز از شما پرسشی دارم؛ به من بگویید، آیا تعمید یحیی از آسمان بود یا از انسان؟» آنها با هم شور کرده، گفتند: «اگر بگوییم از آسمان بود، خواهد گفت، ”پس چرا به او ایمان نیاوردید؟“ و اگر بگوییم از انسان بود، مردم همگی سنگسارمان خواهند کرد، زیرا بر این اعتقادند که یحیی پیامبر بود.» پس پاسخ دادند: «نمیدانیم از کجاست.» عیسی گفت: «من نیز به شما نمیگویم با چه اقتداری این کارها را میکنم.»
- آیا تعمید یحیی از آسمان بود یا از انسان؟: عیسی در پاسخ آنها، پرسشی مطرح کرد و این کار او برای طفره رفتن از پاسخ دادن نبود. او از این سوال استفاده کرد تا به آنها توضیح دهد او کیست و همچنین ریاکاری رهبران را آشکار سازد. اگر یحیی از طرف خدا بود آنگاه ادعای عیسی درمورد مسیح بودن حقیقت داشت- و اگر این امر درست بود آنگاه عیسی دارای اقتدار کامل بود.
- “از آنجایی که یحیی مانند عیسی، رابی نبود، واکنش مقامات نسبت به او بر واکنش دیگران نیز تأثیر میگذاشت.” (پیت)
- پس پاسخ دادند: «نمیدانیم از کجاست.»: این پاسخ نشان داد آنها واقعاً جویای حقیقت نیستند. آنها بیشتر مشتاق بودند در بحث با عیسی پیروز شوند نه اینکه حقیقت را درک کنند.
- “او در واقع گفت: اگر دیدن حقیقت، شما را متقاعد نکند، در حقیقت هیچ بحث و مذاکرهای شما را متقاعد نخواهد کرد.” (گلدنهایز)
- من نیز به شما نمیگویم با چه اقتداری این کارها را میکنم: وقتی آنها نشان دادند که جویندگان واقعی حقیقت نیستند، عیسی نیز از پاسخ دادن به آنها امتناع کرد. عیسی برای جویندگان سرسپرده بسیار اشتیاق و همدردی داشت اما با منتقدان ریاکار اینطور نبود.
- اگر میخواهیم از عیسی پاسخی دریافت کنیم باید با حقیقتی که بر ما اشکار میشود به درستی برخورد کنیم. این مردان میدانستند که یحیی گفته بود عیسی همان مسیح است ولی آنها نمیخواستند این حقیقت را بپذیرند.
- مَثَل باغبانان شرور
1.(16-9) داستان صاحب باغ و باغبانانش
آنگاه این مَثَل را برای مردم آورد: «مردی تاکستانی غَرْس کرد و آن را به چند باغبان اجاره داد و مدتی طولانی به سفر رفت. در موسم برداشت محصول، غلامی نزد باغبانان فرستاد تا مقداری از میوۀ تاکستان را به او بدهند. امّا باغبانان او را زدند و دست خالی بازگرداندند. غلامی دیگر فرستاد، امّا او را نیز زدند و با وی بیحرمتی کرده، دست خالی روانهاش نمودند. پس سوّمین بار غلامی فرستاد، امّا او را نیز مجروح کرده، بیرون افکندند. «پس صاحب باغ گفت: ”چه کنم؟ پسر محبوب خود را میفرستم؛ شاید او را حرمت بدارند.“ امّا باغبانان چون پسر را دیدند، با هم به مشورت نشسته، گفتند: ”این وارث است. بیایید او را بکشیم تا میراث از آنِ ما شود.“ پس او را از تاکستان بیرون افکنده، کشتند. «حال به گمان شما صاحب تاکستان با آنها چه خواهد کرد؟ او خواهد آمد و باغبانان را هلاک کرده، تاکستان را به دیگران خواهد سپرد.» چون این را شنیدند، گفتند: «چنین مباد!»
- مردی تاکستانی غَرْس کرد و آن را به چند باغبان اجاره داد: این گونه باغبانی و اجاره دادن باغ در زمان عیسی بخصوص در جلیل بسیار رایج بود. باستان شناسان، اسنادی مبنی بر اینگونه منازعات بین باغبانان و صاحبان زمین کشف کردهاند.
- تاکستانی غَرْس کرد: این مَثَل چیزی بیش از یک رابطه فرهنگی است و ریشه در عهد عتیق دارد. اولین شنوندگان عیسی میتوانستند به یاد آورند که تاکستان در عهدعتیق به عنوان تصویری از اسرائیل استفاده شده است (اشعیا 1:5- 7). در این داستان، باغبانان، بیانگر رهبران مذهبی در میان مردم یهود هستند.
- آن را به چند باغبان اجاره داد: باغبانان، تاکستان را نخریده بودند بلکه صاحب باغ به آنها اجازه داده بود تا در تاکستان فقط کار کنند اما با این وجود آنها برضد صاحب باغ عمل کردند و روزی باید برای این سرکشی نسبت به او پاسخگو باشند.
- این داستان به ما میگوید که خدا، مالک همۀ ما است، او با افراد سرکش صبور است اما به هرحال روز داوری نهایی فراخوهد رسید.
- چه کنم؟ پسر محبوب خود را میفرستم: صاحب تاکستان همواره سعی کرد آنچه را حق خودش بود از باغبانان بستاند اما آنها هر سه خادمی که از طرف صاحب باغ فرستاده شده بودند را نپذیرفتند و کاری که او از آنها خواسته بود را انجام ندادند، بنابراین او سرانجام پسر محبوب خود را نزد آنان فرستاد و فکر کرد ” شاید او را حرمت بدارند “.
- این وارث است. بیایید او را بکشیم تا میراث از آنِ ما شود: باغبانان باخودخواهی فکر کردند که میتوانند از کشتن پسری که تاکستان را به ارث میبرند، سود ببرند. آنها با این تصور متکبرانه بسیار در اشتباه بودند.
- “جرمیاس[1] میگوید، باغبانان در بدو ورود پسرِ مالک تصور کردند صاحب باغ مُرده است بنابراین نقشه کشیدند پسر او را که یگانه وارث باغ است را بکُشند، آنگاه به عنوان اولین مدعیان، میتوانند باغ را بدست آورند.” (پیت)
- ” در آن زمان وقتی مالکیت زمین یا باغی مشخص نبود، اگر مدعیای برای آن زمین وجود نداشت، آنگاه زمین به کسی میرسید که به مدت سه سال روی آن کار کرده است.” (موریس)
- این داستان به ما میگوید که عیسی میدانست پسر خداست و همچنین میدانست به زودی کشته خواهد شد.
2.(19-16) عیسی این مَثل را کاربردی میکند
او خواهد آمد و باغبانان را هلاک کرده، تاکستان را به دیگران خواهد سپرد. چون این را شنیدند، گفتند: «چنین مباد!» امّا او به آنان نگریست و گفت: «پس معنی آن نوشته چیست که میگوید:
سنگی که معماران رد کردند،مهمترین سنگ بنا شده است“؟
هر که بر آن سنگ افتد، خُرد خواهد شد، و هرگاه آن سنگ بر کسی افتد، او را در هم خواهد شکست.» علمای دین و سران کاهنان چون دریافتند این مَثَل را دربارۀ آنها میگوید، بر آن شدند همان دم او را گرفتار کنند، امّا از مردم بیم داشتند.
- چنین مباد!: رهبران مذهبی خیلی زود به مفهوم این مَثل پی بردند و محکومیت خود را درک کردند و آنان فهمیدند عیسی آنها را با باغبانان سرکش و شریر مقایسه میکند (علمای دین و سران کاهنان چون دریافتند این مَثَل را دربارۀ آنها میگوید). آنها در تاریکی قلبشان فکر کردند که “این اتفاق هرگز نباید برای ما رخ دهد.”
- سنگی که معماران رد کردند، مهمترین سنگ بنا شده است: عیسـی به آنها درمورد مزامیر 118 تعلیم داد زیرا این مزمور ورود مسیح به اورشلیم را توصیف میکند و در آن زمان عیسی با ورودی ظفرمندانه به اسرائیل وارد شده بود و در آنجا حضور داشت. خصومت رهبران مذهبی نشان داد حتی باوجود اینکه او را با “هوشیعانا” خوشامدگویی کردند اما باز هم این سنگ بنای مسیحایی، توسط آنها رد شد.
- “او با ایجاد ارتباط بین مسیح و پسری که پذیرفته نشد و سنگ بنای رد شده، واکنش مردم نسبت به پسر خدا را توضیح میدهد.” (پیت)
- سنگ … مهمترین سنگ بنا: در کتاب مقدس اغلب اوقات، عیسی به سنگ یا صخره تشبیه شده است. او صخرهای است که در بیابان در پی بنیاسرائیل میرفت و آنها از آن مینوشیدند (اول 4:10). او سنگ لغزش است (اول پطرس 8:2). او سنگی است که بدون دست بشری شکسته شد و حکومتهای دنیا را نابود میکند. (دانیال 45:2).
- این سنگ بنا، “سنگی است که در گوشههای بنا به کار رفته میشود و برای تحمل وزن دیوارها تعبیه میشود. این سنگ مانند “سنگ کلیدی” یا “سنگ اصلی” در یک قوس یا اشکال دیگر معماری کاربرد دارد و سنگی بود که برای تمام بنای ساختما بسیار مهم و حیاتی بود.” (فیتزمایر به نقل از پیت[2])
- هر که بر آن سنگ افتد، خُرد خواهد شد، و هرگاه آن سنگ بر کسی افتد، او را در هم خواهد شکست: هرکسی که نزد عیسی میآمد، خودمحوری و غرور او شکسته میشد اما آنانی که او را رد میکردند در روز داوری توسط عیسی خُرد خواهند شد.
- خدا و سزار
1.(22-20) فریسیان تلاش میکردند عیسی را گرفتار کنند.
پس عیسی را زیر نظر گرفتند و جاسوسانی نزد او فرستادند که خود را صدیق جلوه میدادند. آنها در پی این بودند که از سخنان عیسی دستاویزی برای تسلیم او به قدرت و اقتدار والی بیابند. پس جاسوسان از او پرسیدند: «استاد، میدانیم که تو حقیقت را بیان میکنی و تعلیم میدهی، و از کسی جانبداری نمیکنی، بلکه راه خدا را بهدرستی میآموزانی. آیا پرداخت خَراج به قیصر بر ما رواست یا نه؟»
- آنها در پی این بودند که از سخنان عیسی دستاویزی برای تسلیم او به قدرت و اقتدار والی بیابند: باور عمومی، مانع میشد دشمنان عیسی، بتوانند او را از ادامۀ کارش بازدارند به همین دلیل سعی داشتند نشان دهند که عیسی با حکومت روم همدست است و از این طریق باور و نظر عمومی نسبت به عیسی را منحرف سازند.
- جاسوسان: ایدۀ اصلی در این کلمه را میتوان اینطور توصیف کرد “من برای شخصی کمین میکنم.” او در جاهای مخفی برای جاسوسی، گوش دادن مخفیانه و یا آسیب رساندن پنهان میشود… بدون شک اشخاصی که در این متن به آنها اشاره شده است افراد مزدوری بودند که توسط فریسیان شریر به کار گرفته شده بودند تا اهداف واهی آنها را به انجام رسانند. (کلارک)
- استاد، میدانیم که تو حقیقت را بیان میکنی و تعلیم میدهی، و از کسی جانبداری نمیکنی، بلکه راه خدا را بهدرستی میآموزانی: این یک تلاش آشکار و چاپلوسانه برای تحت تأثیر قرار دادن عیسی است. آنها امیدوار بودند عیسی بقدری ساده لوح و احمق باشد که تحت تأثیر تملّق آنها قرار بگیرد.
- “این توصیفات، صحیح و کاملاً حقیقت است اما از زبانی نادرست و شریر بیان شده است.” (تراپ)
- آیا پرداخت خَراج به قیصر بر ما رواست یا نه؟: عیسی به این سوال به ظاهر چالش برانگیز به سادگی پاسخ داد. اگر او میگفت باید مالیات پرداخت کنید، ممکن بود به او این اتهام را وارد کنند که او قدرت مطلق خدای اسرائیل را انکار میکند (باعث میشد در میان مردم یهود محبوبیت خود را از دست بدهد) و اگر میگفت نباید مالیات پرداخته شود، خود را با حکومت روم دشمن نشان میداد.
- حکومت روم به یهودیان فلسطینی بسیار نیاز داشت زیرا آنها به این حکومت مالیات پرداخت میکردند، از سال ششم قبل میلاد یهودیان مجبور بودند مالیاتهای خود را بطور مستقیم به خزانهداری امپراطوری روم بپردازند. برخی از وطن پرستان یهودی (مانند فداییان[3]) از انجام این کار خودداری میکردند زیرا حکومت روم را به عنوان یک حکومت مشروع و قانونی به رسمیت نمیشناختند ولی اکثر یهودیان با اکراه این کار را انجام میدادند.
2.(26-23) پاسخ عیسی به سوالات آنها
امّا او به نیرنگ ایشان پی برد و گفت: «چرا مرا میآزمایید؟ دیناری به من نشان دهید. نقش و نام روی این سکه از آنِ کیست؟» پاسخ دادند: «از آنِ قیصر.» به آنها گفت: «مال قیصر را به قیصر بدهید و مال خدا را به خدا!» بدینسان، نتوانستند در حضور مردم او را با گفتههایش به دام اندازند، و در شگفت از پاسخ او، خاموش ماندند.
- چرا مرا میآزمایید؟: اگر هنگام گفتن این کلمات کمی خشم در صدای عیسی وجود داشته باشد، آن خشم به خاطر خودش نبوده است. به راحتی میتوان تصور کرد که عیسی اینطور فکر میکرد “وقتی همیشه بازنده میشوید چرا همچنان مرا آزمایش میکنید؟ تا کِی میخواهید تلاش کنید که مرا به دام بیندازید؟”
- نقش و نام روی این سکه از آنِ کیست؟: در اصل، عیسی گفت: “شما وقتی از سکۀ سزار استفاه میکنید درحقیقت اقتدار مدنی او را پذیرفتهاید، بنابراین باید مالیاتی که از شما خواسته شده است را به او پرداخت کنید.”
- “بر روی آن دینار، تصویر تیبریوس و نام TI. CAESAR DIVI AVG. F. AVGVSTVS حک شده بود (تیبریوس سزار، پسر آگوستوس). نقش و نام حک شده بر روی سکههای باستانی به عنوان مهر مالکیت محسوب میشد، پس آن سکهها نیز به سزار تعلق داشت.” (پیت)
- از نوشتههای حک شده بر روی سکههای ایالات متحده میتوانیم درس روحانی بگیریم زیرا عبارتی که بر روی آنها حک شده است، یک موضوع مهم در زندگی مسیحی میباشد.
- ما بر خداوند اعتماد داریم.
- آزادی.
- Pluribus Unum (اتحاد و همبستگی)
- مال قیصر را به قیصر بدهید: عیسی تأیید میکند که این حکومت درخواست مشروع از ما دارد. ما در همه چیز در برابر خدا مسئول هستیم اما باید در موارد ملی و مدنی هم مطیع باشیم.
- پطرس نیز در این باره میگوید ” از خدا بترسید و به پادشاه احترام بگذارید” (اول پطرس 17:2). “عیسی گفت ما همزمان هم شهروند آسمان هستیم و هم زمین.” (موریس)
- “هر ایماندار مسیحی، شهروندی دو چندان را دارد. او شهروند کشوری است که از قضا در آن زندگی میکند و در آن مالک بسیاری چیزهاست. او در برابر افراد قانون شکن امنیت دارد که این امنیت را حکمرانان برای وی قرار دادهاند، او مالک همۀ خدمات عمومی است.” (بارکلی)
- آر. تی فرانس[4] در تفسیر خود از انجیل متی 22 ذکر میکند ” در این آیه منظور از کلمۀ دهید در جملۀ مال قیصر را به قیصر دهید، “پس دادن” میباشد (این همان فعلی است که در آیه 17 نیز به کار رفته و “دادن” ترجمه شده است). این فعل برای پرداخت مالیات یا یک بدهی استفاده میشود؛ پس آنها به او بدهکار بودند.”
- مال خدا را به خدا: همۀ انسانها به شباهت خدا آفریده شدهاند و تصویر خدا بر آنها نقش بسته شده است، این امر بدان معناست که ما به خدا تعلق داریم و نه به سزار و یا هیچ شخص دیگری و نه حتی به خودمان.
- “این موضوع برخی محدودیتها را ایجاد میکند و همچنین بعضی حقوق قانونی و صلاحیتهای قضایی دو حکومت آسمان و زمین را به رسمیت میشناسد. تصویر شاهزادههایی که بر روی سکههایشان حک شده بود نشان میداد که چیزهای فانی همه به پادشاهی آنها تعلق دارد. تصویر خداوند که بر جان انسان حک شده است نشان میدهد که تمام قدرتها و تواناییها به آن قادر مطلق تعلق دارد و باید در خدمت او به کار گرفته شوند.” (کلارک)
- اگر یهودیان دِین خود را به خدا میپرداختند، آنگاه هرگز لازم نبود چیزی به سزار پرداخت کنند. در عهدجدید بارها ذکر شده است که اگر یهودیان به عهدشان با خداوند وفادار میماندند و از او اطاعت میکردند آنگاه هرگز مجبور نبودند تحت فشار اِشغال رومیها قرار بگیرند.
- بدینسان، نتوانستند در حضور مردم او را با گفتههایش به دام اندازند: عیسی پاسخی مناسب و حکیمانه به پرسش آنها داد اما باوجود این پاسخ کامل در لوقا 2:23 میبینیم آنها بازهم عیسی را برای این موضوع متهم کردند، آنها به او این اتهام را زدند که او مردم را از پرداخت مالیات به سزار منع میکند- این ادعا دقیقاً مخالف سخن عیسی بود.
- پرسش درمورد رستاخیز
1.(33-27) پرسش زیرکانۀ صدوقیان از عیسی
سپس تنی چند از صَدّوقیان که منکر قیامتند آمدند، و سؤالی از او کرده، گفتند: «استاد، موسی برای ما نوشت که اگر برادر مردی بمیرد و از خود زنی بیفرزند بر جای نهد، آن مرد باید او را به زنی بگیرد تا نسلی برای برادرش باقی گذارد. باری، هفت برادر بودند. برادر نخستین زنی گرفت و بیفرزند مُرد. سپس دوّمین و بعد سوّمین او را به زنی گرفتند و به همینسان هر هفت برادر مردند، بیآنکه از خود فرزندی بر جای نهند. سرانجام آن زن نیز بمرد. حال، در قیامت، او زنِ کدامیک خواهد بود؟ زیرا هر هفت برادر او را به زنی گرفتند.»
- سپس تنی چند از صَدّوقیان که منکر قیامتند آمدند: صدوقیان نمونۀ باستانی الهیدانان لیبرال مدرن بودند. آنها مخالف مسائل روحانی بودند و فقط پنج کتاب اول موسی را قبول داشتند و معتبر میدانستند- آنها با صرف نظر از آنچه در این کتب نوشته شده، هرآنچه که برایشان خوشایند بود انجام میدادند. آنها به ابدیت، ارواح و فرشتگان اعتقاد نداشتند.
- نام صدوقیان از نام کاهنی که به آنها منصوب میشد یعنی صادوق (حزقیال 15:44) گرفته شده بود. صدوقیان فرقهای از کاهنان بودند. (پیت)
- “آنها فرقهای اشرافی و محافظه کار از کاهنان اعظم بودند که طرز فکری دنیایی داشتند و بسیار مشتاق بودند که با حکومت روم همکاری کنند البته انجام این کار باعث شده بود تا آنها موقعیت عالی اجتماعی خود را حفظ کنند.” (موریسن)
- باری، هفت برادر بودند: این صدوقیان، سوالی فرضی و مسخره از عیسی پرسیدند و امیدوار بودند نشان دهند که نظریۀ رستاخیز امری بیمعنی است. مطابق تثنیه 5:25-10 اگر یک مرد متأهل بدون اینکه فرزندی داشته باشد فوت کند آنگاه برادرش باید با همسر او ازدواج کند و به او فرزندی بدهد و بدین ترتیب آن فرزند، نسل برادر او –فرزند شوهر همسرش- محسوب میشود. صدوقیان با در نظر گرفتن این شرایط و ایجاد مبالغه در آن، چنین پرسشی مطرح کردند ” در قیامت، او زنِ کدامیک خواهد بود؟“
- ازدواج برادر شوهر با بیوۀ برادرش، به ازدواج لاوویات ( levirate marriage) معروف است، این عبارت از کلمۀ لاتین ” lavir ” به معنی “برادر شوهر” گرفته شده است. این امر ایدۀ خاص پرسش آنها بود.
- “احتمالاً این یکی از داستانهای قدیمی بود که آنها آن را تعریف میکردند تا موضوع رستاخیز را پوچ جلوه دهند و آن را مسخره کنند.” (اسپورژن)
2.(36-34) عیسی با نشان دادن اینکه زندگی پس از مرگ بسیار با زندگی دنیایی تفاوت دارد، سوءتفاهم آنها را دربارۀ رستاخیز اصلاح کرد
عیسی پاسخ داد: مردم این عصر زن میگیرند و شوهر میکنند. امّا آنان که شایستۀ رسیدن به عصر آینده و قیامت مردگان محسوب شوند، نه زن خواهند گرفت و نه شوهر خواهند کرد، و نه دیگر خواهند مرد؛ زیرا مانند فرشتگان خواهند بود. آنان فرزندان خدایند، چرا که فرزندان قیامتند.
- نه زن خواهند گرفت و نه شوهر خواهند کرد: در ابتدا، عیسی به آنها خاطرنشان میکند که زندگی در قیامت با زندگی در این دنیا کاملاً متفاوت است. اینگونه نیست که زندگی و مناسبات این دنیا در زندگی پس از مرگ همچنان ادامه داشته باشد بلکه حیات پس از مرگ کاملاً متفاوت است.
- این متن باعث سردرگمی عدۀ بسیاری شده است و همواره این سوال مطرح بوده است که آیا رابطۀ رابطۀ ازدواج در آسمان هم وجود خواهد داشت و آیا آنانی که بر روی زمین زن و شوهر هستند، در آسمان هیچگونه رابطۀ خاصی باهم نخواهند داشت. دربارۀ زندگی پس از مرگ جزئیات زیادی به ما گفته نشده است اما میتوانیم برخی اصول را به خوبی درک کنیم.
- در دنیای پس از مرگ، اعضای خانواده همچنان یکدیگر را به عنوان خانواده میشناسند و روابط خانوادگی شناخته شده است. عیسی در داستان مرد ثروتمند میگوید که او بعد از مرگ نیز از روابط خانوادگیای که در این دنیا داشت آگاه بود (لوقا 27:16-28).
- جلال آسمان در رابطه و ارتباط با خدا خواهد بود که از هر چیز دیگری برتر است و این امر شامل روابط خانوادگی کنونی نیز میشود (مکاشفه 22:21-23)
- از آنجایی که به نظر میرسد زندگی در رستاخیز که عیسی در اینجا در مورد آن صحبت میکند، شامل لذتهای دنیایی که ما بر روی زمین میشناسیم، نمیباشد، فقط به این دلیل است که لذتها و خوشیهای آسمان بسیار برتر از چیزی است که ما بر روی زمین تجربه میکنیم. نمیتوانیم کاملاً مطمئن باشیم که زندگی در ملکوت چگونه خواهد بود اما میتوانیم با اطمینان بگوییم هیچکس از مناسبات و روشهای آن نا امید و ناراضی نخواهد بود. (مکاشفه 1:22-5)
- این پرسش، یک پرسش نظری محض نبود زیرا در آسمان افراد بسیاری خواهند بود که بنابر دلایلی بر روی زمین بیش از یک همسر داشتهاند. عیسی در اینجا به ما میگوید که حسادت و یا محرومیت در آسمان جایی نخواهد داشت.
- این درک از کتاب مقدس از بهشت با رویاهای جسمانی و زمینی، تفاوت بسیار زیادی دارد؛ در الهیات اسلامی و مورمونها چنین تصورات شهوانی و دنیایی از بهشت به وفور دیده میشود در حالیکه کتاب مقدس، تعالیمی کاملاً متفاوت به ما میدهد. “پیامبر اسلام، محمد، درمورد خودش اعتراف کرد که از طرف خدا مجوز خاصی دارد که با هر زنی که میخواهد ازدواج کند و هر وقتی که میخواهد آنها را کنار بگذارد؛ او به همۀ پیروانش وعده داد که در روز قیامت از چنین لذتهای شهوانی و جسمانی متمطع خواهند شد.” (تراپ)
- و نه دیگر خواهند مرد؛ زیرا مانند فرشتگان خواهند بود. آنان فرزندان خدایند، چرا که فرزندان قیامتند: دوم، عیسی به ما خاطرنشان میکند زندگی در ملکوت یک حیات ابدی است و در برخی مشخصه های وجودی که اکنون فرشتگان آن را تجربه میکنند شریک خواهند شد- اگرچه آنها از فرشتگان برتر خواهند بود زیرا که فرزندان خدا و فرزندان قیامت خوانده شدند و این عنوان در عهد جدید هرگز به فرشتگان داده نشد.
- اگر در زندگی ابدی، مرگی وجود نداشته باشد آنگاه دیگر نیازی به باروری و تولید مثل نیز نخواهد بود.
- مهمترین نکته در اینجا نباید نادیده گرفته شود: عیسی به صدوقیان گفت که وجود فرشتگان حقیقت است. “در حقیقت عیسی با اشاره به فرشتگان، تعلیمی دو چندان به آنها داد زیرا آنها منکر وجود فرشتگان بودند.” (کارسون)
3.(40-37) عیسی با استفاده از کتاب مقدس، رستاخیز را اثبات میکند
حقیقتِ برخاستن مردگان را حتی موسی نیز در شرح ماجرای بوتۀ سوزان آشکار میکند، آنجا که خداوند، خدای ابراهیم و خدای اسحاق و خدای یعقوب خوانده شده است. امّا او نه خدای مردگان، بلکه خدای زندگان است؛ زیرا نزد او همه زندهاند. بعضی از علمای دین در پاسخ گفتند: «استاد، نیکو گفتی!» و دیگر هیچکس جرأت نکرد پرسشی از او کند.
- خدای ابراهیم و خدای اسحاق و خدای یعقوب: عیسی حقیقت رستاخیز را با استناد بر تورات ثابت میکند؛ پنج کتاب موسی تنها کتبی بودند که صدوقیان آنها را به عنوان کتب معتبر پذیرفته بودند. اگر ابراهیم، اسحاق و یعقوب رستاخیز نکرده بودند و زنده نبودند پس خداوند نمیتوانست بگوید او خدای ابراهیم است بلکه باید میگفت “من خدای ابراهیم بودم.”
- این متن به ما میگوید آنانی که از این دنیا رفتهاند، در نزد خداوند زنده هستند.
- آنها شخص واره زندگی میکنند- آنها در زندگی ابدی همچنان شخصیتمند هستند.
- آنها به نام خوانده میشوند- آنها شناخته شده هستند وناشناس نیستند.
- از هر غم و اندوهی به دور هستند، هرگز نمیمیرند و به عنوان پسران خدا زندگی میکنند.
- آنها گمشده نیستند- میدانیم آنها کجا هستند و آنها خودشان نیز این را به خوبی میدانند.
- “فرزندان خدا، در بالاترین جایگاه قرار دارند و باید به چیزهایی فکر کنند که پدرشان به آنها فکر میکنند؛ همچنین او گفت که همۀ آنها با خداوند زندگی میکنند. بیائید عبارات خود را با کتاب مقدس اصلاح کنیم و درمورد مقدسینی که از دنیا رفتهاند آنگونه که وحی سخن میگوید، صحبت کنیم…” (اسپورژن)
- امّا او نه خدای مردگان، بلکه خدای زندگان است؛ زیرا نزد او همه زندهاند: این متن به خوبی قیامت مردگان و زندگی پس از مرگ را نشان میدهد یعنی برخلاف آنچه صدوقیان فکر میکردند و تعلیم میدادند. عیسی به خوبی به آنها پاسخ داد و هم دوستان و هم دشمنانش این موضوع را دریافتند.
- “یک خدای زنده، خدای زندگان نیزهست و ابراهیم، اسحاق و یعقوب همچنان زنده هستند.” (اسپورژن)
- عیسی با استفاده از یک پرسش، به رهبران مذهبی هشدار میدهد
1.(44-41) عیسی یک سوال پرسید: مسیح چطور هم میتواند پسر داوود باشد و هم خدای داوود؟
سپس عیسی به آنان گفت: «چگونه است که میگویند مسیح پسر داوود است؟ چرا که داوود خود در کتاب مزامیر میگوید:
«”خداوند به خداوند من گفت:
به دست راست من بنشین
تا آن هنگام که دشمنانت را کرسیِ زیر پایت سازم.“
اگر داوود او را ’خداوند‘ میخواند، چگونه او میتواند پسر داوود باشد؟»
- چگونه است که میگویند مسیح پسر داوود است؟: وقتی علمای دین، فریسیان و صدوقیان این سوال را از عیسی پرسیدند، در واقع سعی داشتند او را بد جلوه دهند و یا او را گرفتار سازند اما عیسی در دام آنها گرفتار نشد بلکه به نکتۀ اصلی در این موضوع اشاره کرد و گفت: “آیا شما نمیدانید من چه کسی هستم؟”
- عیسی افکار آنها را مورد سنجش قرار داد تا بفهمند آیا همه چیز را درمورد مسیح میدانند یا خیر. او از آنها خواست تا فکر کنند چیزی در مورد مسیح نمیدانند و نیاز دارند برخی چیزها را یاد بگیرند.
- اگر داوود او را ’خداوند‘ میخواند، چگونه او میتواند پسر داوود باشد؟: در اینجا نقل قولی از مزامیر 1:110 بیان میکند، عیسی اشاره میکند که داوود پادشاه، مسیح را “خداوند” میخواند و این بدان معناست که مسیح نه تنها پسر داوود است (لقب معروف مسیح)، بلکه خداوند داوود نیز هست. همانطور که در مکاشفه 16:22 گفته میشود او “ریشه و نسل داوود” میباشد.
2.(47-45) عیسی درمورد ریاکاری علمای دین هشدار میدهد
در همان حال که مردم همه گوش فرا میدادند، عیسی به شاگردان خود گفت: «از علمای دین برحذر باشید که دوست دارند در قبای بلند راه بروند و مردم در کوچه و بازار آنها را سلام گویند، و در کنیسهها بهترین جای را داشته باشند و در ضیافتها بر صدر مجلس بنشینند. از سویی خانههای بیوهزنان را غارت میکنند و از دیگر سو، برای تظاهر، دعای خود را طول میدهند. مکافات اینان بسی سختتر خواهد بود.»
- از علمای دین برحذر باشید که دوست دارند در قبای بلند راه بروند: علمای دین افراد بیکاری بودند که وقتی دیگران مشغول کار بودند، آنها را تماشا میکردند. آنان دوست داشتند مردم به آنها سلام بگویند: آنها بخاطر اینکه ادعا میکردند افراد با خدایی هستند، از مردم خواستار اعتبار بودند. در کنیسهها بهترین جای را داشته باشند: آنها خواستار جایگاههای خاص بودند.
- خانههای بیوهزنان را غارت میکنند: شاید علمای دین تظاهر میکردند که به بیوه زنان کمک میکنند اما از موقعیت و اعتمادی که در جامعه داشتند سوءاستفاده میکردند. شاید هم از بیوه زنان خوش نیت هدایایی دریافت میکردند ولی آنها را به خوبی مدیریت نمیکردند. شاید هم از این بیوه زنان با وعدههای دروغین هدایایی دریافت میکردند.
- در آن زمان، یک معلم یهودی نمیتوانست برای تعلیمی که میداد، پول دریافت کند- اما میتوانست هدایا دریافت کند. ظاهراً بسیاری از علمای دین با چاپلوسی و فریبکاری از آنانی که استطاعت مالی داشتند- مانند بیوه زنان، هدایای بزرگ دریافت میکردند.
- بسیاری از یهودیان زمان عیسی فکر میکردند که معلمان به اندازۀ خداوند باید مورد احترام قرار بگیرند؛ آنها میگفتند که معلمان بیشتر از هر شخص دیگری در زندگی شایستۀ احترام و تجلیل هستند. آنها فکر میکردند بزرگترین کاری که یک شخص میتواند در زندگی انجام دهد این است که به معلمان پول بدهد. البته این خودِ معلمان بودند که چنین تعالیمی میدادند!
- برای تظاهر، دعای خود را طول میدهند: این علمای دین تعلیم میدادند که آنها از بقیۀ افراد روحانیتر هستند زیرا دعاهایشان طولانیتر بود اما مورگان به درستی میگوید که وقتی یک مرد از همسرش دور است و سفر او کوتاه است، نامهها نیز کوتاه میشود اما وقتی سفر طولانیتر است، نامهها نیز طولانیتر میشود. مورگان گفت برخی افراد باید از خداوند زیاد دور باشند چون دعاهای آنها بسیار طولانی است!
- مکافات اینان بسی سختتر خواهد بود: این علمای دین، با تصاویری که عیسی از زندگی یک شاگرد حقیقی ترسیم میکرد، کاملاً تضاد داشتند- تصویری از یک خادم، از یک کودک، از کسی که صلیب خود را حمل میکند. عیسی گفت ما همانطور که به سخنان آنان گوش میدهیم به اعمالی که انجام میدهند نیز دقت کنیم- و مخصوصاً باید به سرنوشت آنها نیز توجه کنیم.
- این علمای دین در به تصویر کشیدن یک صورت مذهبی بسیار ماهر بودند اما خدا در ما به دنبال این نیست که نزد مردم ظاهری مذهبی داشته باشیم بلکه او به دنبال روحانیت حقیقی در وجود ماست نه فقط یک تصویر.
لـوقا 21- هشدار عیسی دربارۀ سقوط اورشلیم و بازگشت او
- هدیۀ بیوه زن
1.(2-1) عیسی هدیۀ بیوه زن را میبیند.
عیسی به اطراف نگریست و ثروتمندانی را دید که هدایای خود را در صندوق بِیتالمالِ معبد میانداختند. در آن میان بیوهزنی فقیر را نیز دید که دو قِران در صندوق انداخت.
- عیسی به اطراف نگریست و ثروتمندانی را دید که هدایای خود را در صندوق بِیتالمالِ معبد میانداختند: در معبد، عیسی صف طولانی از افراد ثروتمند را مشاهده کرد که پولهای زیادی در صندوق معبد میانداختند، شاید این صف طولانی وایجاد چنین منظرهای به منظور جلب توجه دیگران بود تا هدایایی که پرداخت میکردند را دیگران ببینند.
- صفی که برای صندوق هدایا بسته شده بود و غرور هدیه دهندگان، این حقیقت را بر ما آشکار میسازد که لزوماً هدیه دادن مبنی بر روحانی بودن یک شخص نیست. موضوع درست یا غلط بودن نیست بلکه موضوع اصلی این است که طوری هدایا تقدیم کنند که باعث جلب توجه نشود.
- در آن میان بیوهزنی فقیر را نیز دید که دو قِران در صندوق انداخت: عیسی که سیل سوالات دشمنانش را تحمل میکرد ناگهان بیوه زن فقیر توجه او را به خود جلب کرد.
- نیز دید: وقتی ما هدایا تقدیم میکنیم عیسی ما را میبیند. او به مقدار هدایای ما توجه میکند البته چیزی که از مقدار هدایا برای او مهمتر است، ایمان، انگیزه و قلب ما در بخشیدن میباشد.
- دو قِران: مطابق محاسبات پول[5]، ارزش یک قِران را میتوان اینطور محاسبه کرد: دستمزد یک روز کارگر یک دینار بود که معادل شش میه[6] بود، یک میه معادل دو پوندان[7] بود و هر پوندان معادل دو اسارین[8] بود، هر اسارین معادل هشت قِران بود. پس مطابق این محاسبات، دو قِران 1% یک دینار بود- 1% دستمزد یک روز.
- کلمۀ یونانی باستان “lepton” به طور لغوی به معنی “چیز بسیار کم و ناچیز” است و در انگلیسی قدیمی به “mite” و در فارسی “قِران” ترجمه شده است که از کلمهای به معنی “خُرد” و یا تکۀ بسیار کوچک” گرفته شده است.
- او دو قِران هدیه داد نه فقط یک قِران. این بیوه میتوانست یکی از آن سکه ها را برای خودش نگه دارد و هیچ کس هم او را برای این کار سرزنش نمیکرد. اگر او یک سکه میداد در واقع نیمی از همۀ دارایی خود را داده بود اما او با سخاوت بسیار، هرآنچه داشت بخشید.
2.(4-3) ارزیابی عیسی از هدیۀ بیوه زن
عیسی گفت: «براستی به شما میگویم، این بیوهزن فقیر از همۀ آنان بیشتر داد. زیرا آنان جملگی از فزونی دارایی خویش دادند، امّا این زن در تنگدستی خود، تمامی روزی خویش را داد.»
- این بیوهزن فقیر از همۀ آنان بیشتر داد: منظور عیسی این نبود که این زن از هر یک از آنان بیشتر هدیه داد بلکه او گفت هدیۀ این زن از تمام هدایایی که آنان با هم دادند، بیشتر بود و او بیشتر از همۀ آنان با هم، هدیه داد. دیگران از فزونی دارایی خویش دادند اما او در تنگدستی، قربانی سخاوتمندانهای داد.
- سخنان عیسی در اینجا به ما نشان میدهد که در حضور خدا، روح سخاوت، ارزش هدیه را با مقدار آن نمیسنجد، ارزش هدایا، بیش از مقدار آن اهمیت دارد. خدا هدیهای که با اکراه داده میشود را نمیپسندد. او بخشندۀ شادمان را دوست دارد.
- هدیۀ این بیوه زن و سخنان عیسی در مورد او، به ما نشان میدهد که ارزش یک هدیه با قلب دهندۀ آن سنجیده میشود و همین امر هدیۀ بیوه زن را بسیار با ارزش ساخت. داوود پادشاه از دادن قربانیهایی که بهایی برای آنها نپرداخته، امتناع میکند و میگوید ” برای یهوه خدایم قربانیهای تمامسوزِ بیقیمت تقدیم نخواهم کرد” (دوم سموئیل 24:24).
- سخنان عیسی در اینجا به ما نشان میدهد که خداوند به پول ما نیازی ندارد. اگر خداوند محتاج پول ما بود آنگاه مقدار پولی که هدیه میدادیم برای او مهمتر از قلبمان بود اما در حقیقت برای ما این یک افتخار است که میتوانیم به او هدیه دهیم و این ما هستیم که نیاز داریم هدایا دهیم زیرا این به نفع ماست نه به نفع خداوند.
- در تنگدستی خود: این زن فقیر بود زیرا شوهری نداشت که به او کمک کند و او را مورد حمایت قرار دهد. ممکن است در اینجا، رویِ سخن عیسی به علمای دین باشد و انتقادی باشد نسبت به آنها که خانههای بیوه زنان را به غارت میبردند (لوقا 47:20). یک بیوه زن تنها در تنگدستی خود تصویر زیبایی از سخاوتمندی را نشان میدهد در حالیکه علمای دین خانۀ او را به غارت میبرند.
- احتمالاً این بیوه زن در فکرش چالش داشت و با خود میگفت: “وقتی بیشتر پول داشتم، آن وقت هدیه میدهم.” او در حقیقت هیچی نداشت اما باز هم یک دهندۀ سخاوتمند بود این امر بدین معناست به همان اندازه که ثروتمندترین شخص دنیا میتواند خدا را با هدایایش خشنود سازد، ما نیز همیشه میتوانیم خدا را با هدایایمان خشنود سازیم. وقتی با سخاوتمندی به خدا هدایا تقدیم میکنیم آنگاه او میبیند و خشنود میشود.
- سخنان عیسی در مورد وقایع آینده
1.(6-5) پیشگویی عیسی دربارۀ معبد
چون برخی در وصف معبد سخن میگفتند که چگونه با سنگهای زیبا و هدایای وقف شده مزیّن است، عیسی گفت: «زمانی خواهد آمد که از آنچه اینجا میبینید، سنگی بر سنگ دیگر نخواهد ماند بلکه همه فرو خواهد ریخت.»
- چون برخی در وصف معبد سخن میگفتند: این معبد توسط زروبابل و عزرا بازسازی شده بود (عزرا 15:6) اما توسط هیرودیس گسترش داده شده بود. در حدود هزار سال، این مکان مرکز اصلی زندگی یهودی به شمار میرفت. این معبد برای آنان بسیار مقدس و مورد احترام بود بطوریکه مرسوم بود به آن قسم بخورند (متی 16:23) و اگر کسی بر ضد آن سخن میگفت و یا بیاحترامی میکرد مانند این بود که به خدا کفر میگوید (اعمال 13:6).
- پادشاه هیرودیس بیش از دو برابر ، مساحت معبد را افزایش داد (150 هزار متر مربع) و مساحت آن را به 36 هکتار رساند. هیرودیس کار بازساری معبد را در سال 19 قبل از میلاد آغاز کرد و در سال 63 میلاد به اتمام رسید یعنی در حدود 80 سال به طول انجامید و فقط 7 سال بعد از بازسازی نابود شد.
- در وصف معبد سخن میگفتند که چگونه با سنگهای زیبا و هدایای وقف شده مزیّن است: این معبد فقط بزرگ نبود بلکه بسیار زیبا هم بود. یوسفوس، تاریخدان یهودی میگوید بیرون معبد با ورقههای طلا پوشانیده شده بود و وقتی نور خورشید بر آن میتابید، بقدری میدرخشید که اگر کسی به آن خیره میشد چشمانش از شدت درخشندگی کور میشد. در قسمتهایی هم که طلا به کار برده نشده بود، با سنگهای مرمر سفید مزیّن شده بود به گونهای که حتی از فاصلۀ دور نیز مسافران فکر میکردند، روی معبد را برف پوشانده است.
- باوجود آنکه معبد بسیار بزرگ بود اما عیسی بدون هیچگونه شک و تردیدی ادعا کرد که او از معبد بزرگتر است (متی 6:12). معبد برای بسیاری از یهودیان زمان عیسی به یک بت تبدیل شده بود- معبد بیش از خدا برای بسیاری از آنان اهمیت داشت.
- چیزهای نیکو میتوانند به بزرگترین بتها تبدیل شوند؛ گاهی اوقات خدا چیزهای نیکویی که برای ما به بت تبدیل شده است را بیرون میراند.
- سنگی بر سنگ دیگر نخواهد ماند بلکه همه فرو خواهد ریخت: 40 سال بعد از این سخنان عیسی، انقلاب یهودی گستردهای علیه رومیان در فلسطین شکل گرفت. در ابتدا شورشیان از موفقیتهایی که کسب کردند خشنود بودند اما کمی بعد حکومت روم این شورش را درهم شکست. در این جنگ همۀ شهر اورشلیم از جمله معبد از بین رفت- دقیقاً مطابق آنچه عیسی گفته بود.
- گفته میشود در سقوط اورشلیم، آخرین بازماندگان یهودی این شهر، به معبد پناه بردند زیرا محکمترین و امنترین ساختمان شهر بود. سربازان رومی آنجا را محاصره کردند و یک سرباز مست شروع به روشن کردن آتش در آنجا کرد و خیلی زود تمام ساختمان آتش گرفت. ورقههای طلایی که در سقف معبد به کار رفته بود، ذوب شدند و در شکافهای دیوارهای سنگی فرو ریختند و آنگاه این طلاها بازیابی شدند، فرماندار رومی دستور داد که حتی تمام سنگهای معبد خُـرد شود. این تخریب بقدری شدید بود که امروزه به سختی میتوان فهمید معبد دقیقاً در کجا قرار داشت.
2.(7) پرسشهای شنوندگان در مورد نابودی معبد
پرسیدند: «استاد، این وقایع کِی روی خواهد داد و نشانۀ نزدیک شدن آنها چیست؟»
- استاد، این وقایع کِی روی خواهد داد: شاگردان از این پیشگویی بسیار متعجب شده بودند و این سوال منطقی را از او پرسیدند. عیسی از طریق این سوال یکی از معروف ترین تعالیمش را ارائه کرد. بیشتر افراد این تعلیم را به عنوان مناظرۀ زیتون میشناسند زیرا در متی 3:24 می بینیم او وقتی این تعلیم را به شاگردانش میداد در بالای کوه زیتون نشسته بودند.
- به نظر میرسد متی 24 گزارش کاملی از این تعلیم ارائه میدهد و برای پاسخ به سوالاتی که در انجیل لوقا مطرح شده است بسیار مفید است زیرا متی این تعلیم را بطور کاملتری ثبت کرده است.
- هم متی و هم لـوقا آشکار میسازند که عیسی در اینجا دربارۀ نابودی اورشلیم، پایان نهایی این عصر و بازگشت پرجلال خودش سخن میگوید. از نظر نبوتی این دو رخداد اگرچه قرنها با یکدیگر فاصله دارند اما به هم مرتبط هستند.
- “ما باید به محاصرۀ اورشلیم و نابودی معبد به عنوان هشدار و تمرین برای آن واقعه که در آینده رخ خواهد داد، نگاه کنیم. ” (اسپورژن)
- بسیاری از روحانیون فکر میکنند هدف خداوند از نابودی اورشلیم این بوده است که نمونهای از آن آتش عظیم و نابودی دنیا در روز آخر به ما بدهد بنابراین نشانههایی که در روز عظیم و هولناک بازگشت خداوند برای داوری جهان شاهد آن خواهیم بود، همان نشانههای ایام نابودی اورشلیم خواهد بود.” (پول)
- نشانۀ نزدیک شدن آنها چیست: پاسخ عیسی با این سوالات هم در متی 24 و هم اینجا در لوقـا 21 ثبت شده است که هم درمورد نابودی اورشلیم در آیندۀ نزدیک و هم بازگشت عیسی در ایام آخر میباشد. انجیل لوقا بیشتر بر جنیۀ اول تمرکز دارد.
- متی جزئیات بیشتری از پاسخ عیسی به این پرسش را ثبت کرده است و به چیزی اشاره میکند که عیسی آن را “مکروه ویرانگر” نامید. (متی 15:24)
3.(8) در این زمانهای ناگوار، از معلمین دروغین برحذر باشید
پاسخ داد: «بههوش باشید که گمراه نشوید؛ زیرا بسیاری به نام من خواهند آمد و خواهند گفت: ”من همانم“ و ”زمان موعود فرا رسیده است“. از آنها پیروی مکنید.
- بههوش باشید که گمراه نشوید: در ابتدا عیسی به شاگردانش هشدار میدهد که بسیار برای فریب دیگران خواهند آمد و بازگشت او را پیشگویی خواهند کرد و بسیاری هم خواهند آمد و خود را مسیح معرفی خواهند کرد. در تاریخ کلیسا، افرادی وجود داشتند که پیشگویی هایی در این مورد کردند و بسیاری نیز به آنها اعتماد کردند اما چیزی جز نا امیدی، سرخوردگی و شکست حاصل نشد.
- نبوت ویلیام میلر در سال 1846 در ایلات متحده نمونۀ برجستهای از این امر میباشد زیرا مطابق تفاسیر، محاسبات و سخنان نبوتی او صدها هزار نفر در آمریکا متقاعد شده بودند که مسیح در سال 1846 بازگشت خواهد نمود؛ وقتی این اتفاق رخ نداد این افراد بسیار ناامید شدند و عدۀ کثیری از گروههای نبوتی خارج شدند.
- زیرا بسیاری به نام من خواهند آمد: عیسی میدانست بعد از او عدۀ بسیاری خواهند آمد و ادعا خواهند کرد که مسیح و منجی سیاسی و نظامی برای اسرائیل هستند. یک نمونه از این ادعاها، مردی به نام بار کوخبا[9] بود که صد سال بعد از عیسی چنین ادعایی داشت و عدۀ بسیاری از یهودیان نیز او را به عنوان مسیح پذیرفته بودند. او انقلاب همه جانبۀ خود بر علیه رومیان را آغاز کرد و در ابتدا از پیروزی هایی که بدست آورد بسیار لذت میبرد اما کمی بعد شکست خورد و نابود شد.
- از آنها پیروی مکنید: متأسفانه آنانی که وقتی عیسی به عنوان مسیح روی زمین آمد، او را نپذیرفتند، به دنبال مسیحهای دروغین رفتند که آنها را به سوی مرگ و هلاکت هدایت کردند. وقتی شخصی حقیقت را نمیپذیرد آنگاه فریب عظیمی در انتظار او خواهد بود و او نمیتواند از آن فریب اجتناب کند.
- مطابق گفتۀ یوسفوس “وقتی رومیان به ضد اورشلیم برخاستند بیش از شش هزار نفر که به معبد پناه برده بودند در شعلههای آتش در ایوانهای معبد سوختند زیرا بوسیلۀ یک نبی دروغین فریب خورده بودند؛ این نبی دروغین ادعا کرده بود خداوند به مردم شهر فرمان داده به صحن معبد بگریزند تا در آنجا نشانههای رهاییشان را دریافت کنند” (J.W.6285). آنها توسط یک پیامبر دروغین و فریبکار فریب خوردند.” (پیت)
4.(11-9) در این زمانهای ناگوار، وقتی خبرهای وقایع ناگوار را شنیدید نترسید
«و چون خبر جنگها و آشوبها را میشنوید، نهراسید. زیرا میباید نخست چنین وقایعی رخ دهد، ولی پایان کار بلافاصله فرا نخواهد رسید.» سپس به آنها گفت: «قومی بر قوم دیگر و حکومتی بر حکومت دیگر بر خواهند خاست. زلزلههای بزرگ و قحطی و طاعون در جایهای گوناگون خواهد آمد، و وقایع هولناک روی داده، نشانههای مَهیب از آسمان ظاهر خواهد شد.
- و چون خبر جنگها و آشوبها را میشنوید، نهراسید: چیزی که عیسی در اینجا درمورد آن صحبت میکند هم درمورد نابودی اورشلیم بود و هم درمورد وقایع بازگشت عیسی در زمانهای آخر.
- به تعبیری به جنگهایی در زمان نابودی اورشلیم اشاره میکند زیرا رومیان با یهودیان، سامریان، سوریان و اقوام دیگر در آن دوره وارد جنگ شده بودند. قبل از نابودی اورشلیم، درون مرزهای امپراطوری روم زلزلههای قابل توجهی رخ داد همچنین قحطیهایی رخ داد همانگونه که در اعمال 28:11 به آن اشاره شده است. در امپراطوری عظیم روم وقایع هولناکی روی داد مانند ویرانی پمپئی[10]، فقط هفت سال قبل از نابودی اورشلیم. در آسمان نیز نشانههای مهیبی ظاهر میشد مانند ستارۀ دنباله داری که در آسمان اورشلیم –قبل از نابودی- شبیه شمشیر به نظر میرسید.
- زیرا میباید نخست چنین وقایعی رخ دهد، ولی پایان کار بلافاصله فرا نخواهد رسید: عیسی بطور خاص میگوید هیچ یک از این نشانهها، نشانۀ خاصی از بازگشت فوری او نیست. متی 8:24 این وقایع را به عنوان شروع “درد زایمان” توصیف میکند. فقط وقتی درد واقعی زایمان شروع میشود آنگاه باید منتظر باشیم تا وقایعی که ذکر شد، رخ دهند –جنگها، زلزله، قحطی و …– قبل از بازگشت مسیح این وقایع تکرار و شدید میشوند- بدون اینکه بتوان گفت یکی از آنها نشانۀ خاصی از پایان است.
- زیرا میباید نخست چنین وقایعی رخ دهد: “این وقایع باید رخ دهند زیرا قسمتی از برنامۀ نبوتی پایان عصر میباشند و حکم الهی هستند اما آنها نشانۀ پایان ناگهانی نیستند. سقوط اورشلیم و وقایع حول آن بیشتر به اخلاقیات اشاره دارد نه مشخصههای زمین شناسی و تاریخی.” (گلدنهایز)
5.(15-12) در این زمانهای ناگوار، باید انتظار چه چیزی را داشته باشند
«امّا پیش از این همه، شما را گرفتار کرده، آزار خواهند رسانید و به کنیسهها و زندانها خواهند سپرد، و بهخاطر نام من، شما را نزد پادشاهان و والیان خواهند برد و اینگونه فرصت خواهید یافت تا شهادت دهید. این را خوب به خاطر بسپارید که پیشاپیش نگران نباشید در دفاع از خود چه بگویید. زیرا به شما کلام و حکمتی خواهم داد که هیچیک از دشمنانتان را یارای مقاومت یا مخالفت با آن نباشد.
- امّا پیش از این همه، شما را گرفتار کرده، آزار خواهند رسانید: این پیشگویی دربارۀ ایام نابودی اورشلیم و بازگشت پرجلال مسیح، صحت داشت و دارد. شاگردان مورد آزار قرار خواهند گرفت اما آنها نباید هر درد و رنجی را هر چقدر هم شدید، نشانۀ خاصی از پایان تلقی کنند.
- به کنیسهها و زندانها خواهند سپرد: این امر نشان میدهد که شاگردان هم از جانب حاکمین مذهبی و هم از جانب حاکمین سیاسی مورد آزار و جفا قرار میگیرند. شاگردان عیسی باید انتظار هر دوی اینها را داشته باشند.
- اینگونه فرصت خواهید یافت تا شهادت دهید: مطابق کتاب اعمال رسولان، آزارها و جفاها برای مسیحیان فرصتهای بی شماری فراهم کرده تا به کسانی که هرگز پیغام انجیل را نشنیدهاند مانند والیان و پادشاهان، شهادت دهند و موعظه کنند.
- زیرا به شما کلام و حکمتی خواهم داد که هیچیک از دشمنانتان را یارای مقاومت یا مخالفت با آن نباشد: عیسی به ایماندانی که در چنین شرایطی قرار میگیرند وعدۀ فیض و یاری خاصی میدهد.
- پیشاپیش نگران نباشید در دفاع از خود چه بگویید: “کلمۀ یونانی که در اینجا به کار رفته است، promeletan میباشد که یک بیان ماهرانه برای تمرین سخنرانی است.” (پیت)
6.(19-16) در این زمانهای ناگوار، عده بسیاری بر ضد شما برخواهند خاست، اما پایدار باشید
حتی والدین و برادرانتان، و خویشان و دوستانتان شما را تسلیم دشمن خواهند کرد و برخی از شما را خواهند کشت. مردم همه بهخاطر نام من از شما نفرت خواهند داشت. امّا مویی از سرتان گُم نخواهد شد. با پایداری، جان خود را نجات خواهید داد.
- شما را تسلیم دشمن خواهند کرد: مسیحیان نه تنها باید انتظار این را داشته باشند که از جانب دشمن خارج از کلیسا مورد آزار قرار بگیرند بلکه حتی باید انتظار جفاها از طرف ایمانداران نیز داشته باشند ( والدین و برادرانتان، و خویشان و دوستانتان) و حتی برخی از این طریق کشته میشوند (برخی از شما را خواهند کشت).
- مردم همه بهخاطر نام من از شما نفرت خواهند داشت: شاید عجیب باشد که فکر کنید چطور میشود مردم بخاطر نام مسیح که وجودش محبت و نیکویی است، از شما نفرت داشته باشند. اما با این وجود باید بگویم چنین چیزی حقیقت دارد.
- با پایداری، جان خود را نجات خواهید داد: کلمهای که در اینجا “پایداری” ترجمه شده است در متن اصلی یونانی hupomone میباشد و به مفهوم تحمل با قوت است و نه یک انتظار منفعلانه. ما باید تحمل کنیم و به وعدۀ غایی مسیح که از دیدگاه ابدیت به ما داده شده است، اعتماد کنیم، (مویی از سرتان گُم نخواهد شد.)
7.(24-20) در این زمانهای ناگوار، وقتی رومیان شروع به محاصرۀ اورشلیم کردند، از آن شهر بگریزید
چون بینید اورشلیم به محاصرۀ سپاهیان درآمده، بدانید که ویرانی آن نزدیک است. آنگاه آنان که در یهودیه باشند به کوهها بگریزند و آنان که در شهر باشند از شهر بیرون شوند، و آنان که در دشت و صحرا باشند به شهر درنیایند. زیرا آن روزها، روزهای مکافات است که در آن هرآنچه نوشته شده تحقق خواهد یافت. وای بر زنان آبستن و مادران شیرده در آن روزها! زیرا مصیبتی عظیم دامنگیر این سرزمین خواهد شد و این قوم به غضب الهی دچار خواهند گشت. به دَم شمشیر خواهند افتاد و در میان همۀ قومهای دیگر به اسارت برده خواهند شد و اورشلیم لگدمالِ غیریهودیان خواهد گشت تا آنگاه که دوران غیریهودیان تحقق یابد.
- چون بینید اورشلیم به محاصرۀ سپاهیان درآمده: این هشدار عیسی، بر جنبههای نزدیکتر وقایعی که به زودی رخ میداد متمرکز بود اما در سال 70 میلادی وقتی سپاهیان رومی اورشلیم را محاصره کردند، یهودیان نسبت به این هشدار بیتوجه بودند.
- آنگاه آنان که در یهودیه باشند به کوهها بگریزند: بسیاری از یهودیان انتظار داشتند وقتی ارتش غیریهودیان اورشلیم را محاصره میکند، مسیح در جلالش ظاهر شود؛ اما با این حال مسیحیانی که در اورشلیم بودند منظور عیسی را از این نبوت میدانستند و از آن اطاعت کردند آنها از اورشلیم گریختند و از رود اردن گذشتند و هیچ یک از مسیحیان در اورشلیم از بین نرفتند.
- تاریخ نگار باستانی مسیحی، ایسوبوس[11] نوشته است مسیحیان از اورشلیم فرار کردند و به شهر پلا[12] رفتند و این کار آنها ” معجزهای بود که از طریق وحی” به آنان داده شده بود.” (تاریخ کلیسا به نقل از موریس)
- زیرا آن روزها، روزهای مکافات است: نابودی اورشلیم توسط روم در سال 70 میلادی به اتمام رسید. تاریخ ثبت میکند که حدود 1.1 میلیون یهودی در این واقعه کشته شدند و 97 هزار نفر نیز به اسارت برده شدند. این اتفاق یکی از وحشتناکترین مصیبتهای قوم یهود بود. اما عیسی برای رهایی از این مصیبت به آنها هشدار داده بود.
- وقتی در سال 70 میلادی رومیان اورشلیم را از بین بردند حتی یک یهودی در شهر زنده نماند. رومیها نام این شهر را به Aelia Capitolina تغییر دادند و برای سالها هیچ یهودی اجازه نداشت به این شهر که قبلاً اورشلیم نامیده میشد وارد شود، بغیر از یک روز در سال- در روز سالگرد سقوط این شهر و نابودی معبد، یهودیان دعوت میشدند تا بیایند و سوگواری کنند.
- “از شروع تاریخ قوم یهود، خداوند از طریق خادمینش به آنان هشدار داده بود که اگر آنها نسبت به او وفادار نباشند و به راههای شریرانه بروند آنگاه به عذاب هولناکی گرفتار خواهند شد. در تثنیه 15:28-68 بطور خاص درمورد لعنتهای بیاطاعتی سخن گفته شده است. تقریباً همه نوع عذابی که یهودیان در این جنگ تجربه کردند، در این آیات تثنیه به خوبی ذکر شده است.” (گلدنهایز)
- عیسی وقتی این روزها را روزهای مکافات نامید دقیقاً منظورش چنین وقایع و تجربیاتی بود. او هنگامیکه برای اورشلیم گریست (لوقا 44:19-41) چنین روزی را میدید که ویرانی عظیمی بر این شهر خواهد آمد و به همین دلیل بود که به همۀ آنانی که سخنان او را میشنیدند هشدار داد که چطور از این عذاب و هلاکت رهایی یابند.
8.(24) اورشلیم توسط غیریهودیان پایمال خواهد شد تا آنگاه که دوران آنها به پایان رسد
به دَم شمشیر خواهند افتاد و در میان همۀ قومهای دیگر به اسارت برده خواهند شد و اورشلیم لگدمالِ غیریهودیان خواهد گشت تا آنگاه که دوران غیریهودیان تحقق یابد.
- اورشلیم لگدمالِ غیریهودیان خواهد گشت: همانطور که عیسی در آیات قبل نبوت کرده بود، بعد از نابودی اورشلیم و از بین رفتن یهودیان، زمانی خواهد آمد که برای مدت بسیار طولانی، اورشلیم زیر تسلط غیریهودیان قرار خواهند گرفت.
- بعد از گذشت هزاران سال از اسارت، یکبار دیگر در سال 1948 در اسرائیل، یک ایالت یهودی بطرز معجزهآسایی تأسیس شد. تا سال 1968 اسرائیل، هیچ تسلطی بر اورشلیم نداشت اما امروزه یهودیان بر اصلیترین قسمت اورشلیم- کوه معبد- حکومت خود را بر غیریهودیان (بر اقتدار فلسیطینیها) قرار دادند. این یک موضوع مورد بحث درمورد سخنان نبوتی عیسی است که اورشلیم همچنان لگدمال غیریهودیان است.
- تا آنگاه که دوران غیریهودیان تحقق یابد: نویسنده معتقد است زمانی که این دوران غیریهودیان کامل میشود، آن دورۀ هفت سالۀ مقرر برای یهودیان که در دانیال 9 به آن اشاره شده است شروع میشود. مصیبتهایی که در این دوران خواهد آمد، در آیات بعدی توصیف شده است.
- “غیریهودیان برای همیشه اورشلیم را لگدمال نخواهند کرد.” (تراپ)
- “واضح است که عیسی از طریق این آیات قصد داشت به زمانی اشاره کند که غیریهودیان دیگر بیش از این بر اورشلیم تسلطی نخواهند داشت و وقتی این زمان محقق شود، قوم اسرائیل سرزمین خود را بازخواهند یافت.” (پیت)
9.(28-25) وقتی مصیبت نهایی بر این دنیا وارد شود آنگاه سعادت و نجات شما است
«نشانههایی در خورشید و ماه و ستارگان پدید خواهد آمد. بر زمین، قومها از جوش و خروش دریا پریشان و مشوش خواهند شد. مردم از تصور آنچه باید بر دنیا حادث شود، از فرط وحشت بیهوش خواهند شد، زیرا نیروهای آسمان به لرزه در خواهد آمد. آنگاه پسر انسان را خواهند دید که با قدرت و جلال عظیم در ابری میآید. چون این امور آغاز شود، راست بایستید و سرهای خود را بالا بگیرید، زیرا رهایی شما نزدیک است!»
- نشانههایی در خورشید و ماه و ستارگان پدید خواهد آمد. بر زمین، قومها از جوش و خروش دریا پریشان و مشوش خواهند شد: تاریخ ثبت میکند که در سال 70 میلادی این نبوتها بطور کامل به تحقق نپیوست و بعد از آن نیز تاریخ شاهد تحقق همۀ آنها نبوده است. عیسی در اینجا به جنبههای آیندۀ بازگشت نهایی خودش و پایان این عصر اشاره میکند.
- این آشوبها و مصیبتها با جزئیات دقیقتری در مکاشفه 6، 8-9 و 15-18 ثبت شده است. همۀ این وقایع در زمان بازگشت شگفت انگیز مسیح بطور کامل به وقوع خواهد پیوست.
- آنگاه پسر انسان را خواهند دید که با قدرت و جلال عظیم در ابری میآید: همچنین تاریخ ثبت نمیکند که این واقعه نیز در تاریخ 70 میلادی و یا بعد از آن رخ داده باشد. عیسی در ابتدا به توصیف وقایعی پرداخت که از منظر ما به وقوع پیوستهاند و سپس وقایعی را بازگو میکند که هنوز به انجام نرسیدهاند.
- چون این امور آغاز شود، راست بایستید و سرهای خود را بالا بگیرید، زیرا رهایی شما نزدیک است: وقایعی که در لوقا 25:21-27 توصیف شده است، به وقوع خواهد پیوست. عیسی میخواهد که ایمانداران در آن زمان آماده باشند زیرا در زمان آن مصیبت بزرگ، چیزهایی را تجربه خواهند کرد که هرگز تجربه نکردهاند و پس از آن عیسی در جلال بازگشت خواهد کرد.
10.(33-29) وقتی این نشانهها را دیدید (نشانههایی که در لوقا 25:21-26 توصیف شد) بدانید پایان نزدیک است
و این مَثَل را برای آنها آورد: «درخت انجیر و درختان دیگر را در نظر آورید. به محض اینکه برگ میدهند، میتوانید ببینید و دریابید که تابستان نزدیک است. به همینسان، هرگاه ببینید این چیزها رخ میدهد، درمییابید که پادشاهی خدا نزدیک شده است. آمین، به شما میگویم، تا همۀ این امور واقع نشود، این نسل نخواهد گذشت. آسمان و زمین زایل خواهد شد، امّا سخنان من هرگز زوال نخواهد پذیرفت.
- درخت انجیر و درختان دیگر را در نظر آورید: درخت انجیر یکی از درختهایی است که قبل از تابستان شکوفه میدهد؛ به نظر میرسد عیسی در اینجا قصد نداشت اشارۀ خاصی به اسرائیل داشته باشد (زیرا که به درختان دیگر نیز اشاره میکند). مفهومی که از این آیه میتوان دریافت این است که وقتی درخت انجیر شکوفه میکند آنگاه نتیجه و میوۀ آن اجتناب ناپذیر است- تابستان نزدیک است و میوههای درختان نیز در حال به ثمر رسیدن میباشند. به همین طریق وقتی این نشانهها ظاهر شدند، بازگشت عیسی در جلال به همراه کلیسا، اجتناب ناپذیر است.
- به شما میگویم، تا همۀ این امور واقع نشود، این نسل نخواهد گذشت: عیسی به نسل خودش و شاگردان اشاره نمیکند بلکه به نسلی اشاره میکند که این نشانهها را میبینند، این نسل پایان را نیز خواهند دید. خدا وعده میدهد بعد از این مصیبت عظیم، بازگشت او دیگر به تأخیر نخواهد افتاد (متی 21:24).
- اشارۀ عیسی به این نسل، برای یهودیان مفهوم بسیار مهمی داشت. این عبارت نشان میدهد که این قوم تا زمان وقوع این اتفاقات از بین نخواهند رفت (با وجود شکنجهها و تلاش برای نسل کشی یهودیان).
- “نسل میتواند سه مفهوم داشته باشد: 1) فرزندان یک جد مشترک. 2) گروهی از افراد که در یک دورۀ زمانی واحد متولد شدهاند. 3) دورۀ زمانی که این افراد در آن زندگی میکنند، غالباً به معنای گروههای پی در پی افراد میباشد. نمیتوان گفت… لزوماً نسل به معنی نواده نمیباشد.” (پیت)
- آسمان و زمین زایل خواهد شد، امّا سخنان من هرگز زوال نخواهد پذیرفت: یک انسان بشری محض هرگز نمیتواند چنین ادعایی کند. عیسی میگوید کلام او، کلام خداوند است.
11.(36-34) روش زندگی در روزهای آخر
«بههوش باشید، مبادا عیش و نوش و مستی و نگرانیهای زندگی دلتان را سنگین سازد و آن روز چون دامی بهناگاه غافلگیرتان کند. زیرا بر همۀ مردم در سرتاسر جهان خواهد آمد. پس همیشه مراقب باشید و دعا کنید تا بتوانید از همۀ این چیزها که بهزودی رخ خواهد داد، در امان بمانید و در حضور پسر انسان بایستید.»
- بههوش باشید: ما باید هوشیار باشیم زیرا چیزهای خاصی است که باعث میشود اشخاص آماده نباشند- عیش و نوش و مستی و نگرانیهای زندگی. هریک از این چیزها میتواند اشخاص را برای بازگشت مسیح نا آماده کند زیرا اینها دل را سنگین میسازد.
- مطابق گفتۀ موریس، عیش و نوش به حالتی گفته میشود که بعد از مصرف بیش از حد مواد و یا مشروبات به انسان دست میدهد.
- آن روز چون دامی بهناگاه غافلگیرتان کند. زیرا بر همۀ مردم در سرتاسر جهان خواهد آمد: عیسی در اینجا از یک دیدگاه متفاوت دربارۀ بازگشت خودش صحبت میکند. در لوقا 25:21-26، او دربارۀ مصیبتی عظیم سخن میگوید که قبل از آمدن او همۀ زمین را تکان میدهد. در لوقا 34:21-36 عیسی گفت که او به ناگاه همچون یک دام خواهد آمد و بر اهمیت آمادگی تأکید دارد.
- در اینجا به دو جنبۀ بازگشت ثانویه عیسی اشاره شده است که از طریق بیان دو زمان از یکدیگر جدا میشوند. جنبۀ اول ناگهانی و غیرمنتظره، همچون دام، در زمان آرامش و صلح میآید. جنبۀ دوم با پیشگویی نابودی دنیا از طریق داوری خداوند، با بازگشت ثانویه عیسی و پیروانش از آسمان است.
- آنانی که برای جنبۀ اول بازگشت او آماده هستند، میتوانند از مصیبت عظیمی که بر زمین خواهد آمد، در امان باشند و آنگاه در حضور پسر انسان خواهند ایستاد. اینها کسانی هستند که با یکدیگر در ابرها ربوده میشوند تا به ملاقات خداوند برده شوند (اول تسالونیکیان 17:4) و به این طریق از مصیبتی که بر زمین خواهد آمد حفظ خواهند شد.
- چیزی که عیسی در این قسمت از انجیل لـوقا در مناظرۀ کوه زیتون در مورد آن صحبت کرده است برای همۀ مردم در سراسر جهان – نه فقط مردم اورشلیم یا یهودیه- کاربرد دارد. این سخنان، بیشتر در مورد وقایعی که در اورشلیم در 70 میلادی رخ داد، سخن میگوید.
- پس همیشه مراقب باشید: از آنجایی که این هشدارها و اتفاقات به سراسر جهان مرتبط میشود پس ما نیز باید مراقب باشیم. هرکسی که مراقب است هرگز در دام نخواهد افتاد؛ قصور در هوشیاری مانع آمادگی ما میشود.
- و دعا کنید تا بتوانید از همۀ این چیزها که بهزودی رخ خواهد داد، در امان بمانید: عیسی به شاگردانش گفت همیشه در دعا باشند و بدینگونه میتوانند از چیزهایی که به وقوع خواهد پیوست در امان باشند. خبر خوش در عیسی این است که ما مجبور نیستیم از این مصیبنهای ناگوار عبور کنیم. او آنانی را که قبل از شروع این واقعه خودشان را آماده کرده بودند، را برخواهد گرفت.
- به تعبیری دیگـر آنانی که به عیسی گوش داده بودند و از او اطاعت کرده بودند از نابودی هولناک اورشلیم در امان خواهند بود.
- در رابطه با نابودی آینده که بر کل جهان خواهد آمد، آنانی که به عیسی گوش داده و از او اطاعت کرده بودند میتوانند از این نابودی عظیم بگریزند.
12.(38-37) ماهیت خدمت عمومی عیسی
عیسی هر روز در معبد تعلیم میداد و هر شب از شهر بیرون میرفت و بر فراز کوه معروف به زیتون شب را به صبح میآورد. صبحگاهان مردم برای شنیدن سخنانش در معبد گرد میآمدند.
- عیسی هر روز در معبد تعلیم میداد: لـوقا بر مشخصۀ خدمت تعلیم عمومی عیسی تأکید میکند، حتی تعلیم در صبح زود در عمومیترین مکان اورشلیم. عیسی در روزهای قبل از اینکه به او خیانت شود، دستگیر و مصلوب شود، خودش را پنهان نکرد.
- هر شب از شهر بیرون میرفت و بر فراز کوه معروف به زیتون شب را به صبح میآورد: عیسی نیز مانند بسیاری از جلیلیان که برای مراسم فصح به اورشلیم میآمدند، در روزهای قبل از فصح بر بالای کوه زیتون به سر می بردند.