لـوقا 14- ضیافت و دعوت شدگان
- شـفا در روز سبّت
1.(1) حضور عیسـی در خانۀ یک فریسی
در یکی از روزهای شَبّات که عیسی برای صرف غذا به خانۀ یکی از رهبران فَریسیان رفته بود، حاضران بهدقّت او را زیر نظر داشتند.
- در یکی از روزهای شَبّات که عیسی برای صرف غذا به خانۀ یکی از رهبران فَریسیان رفته بود: با وجود اینکه بزرگترین بحثها و مشاجرات عیسی با فریسیها بود اما او همچنان با آنها معاشرت میکرد- نه به این دلیل که یکی از آنها بود بلکه چون میخواست آنها را محبت کند و نمونۀ خدا را به آنها نشان دهد.
- حاضران بهدقّت او را زیر نظر داشتند: عیسی دائماً تحت نظر بود. مردم میخواستند بدانند او در شرایط مختلف چطور رفتار میکند و براساس هر آنچه که میدیدند دیدگاهشان نسبت به او (و خدا ) شکل میگرفت.
- بهدقّت او را زیر نظر داشتند: ” در متن اصلی کلمهای که برای زیر نظر داشتن به کار رفته است به مفهوم جاسوسی شریرانه و پیگیرانه است، عیسی دائماً تحت نظر بود.” (بارکلی). جان تراپ مینویسد “آنها عیسی را به دقت زیرنظر داشتند مانند سگی که در جستجوی استخوان بو میکشد و آن را زیر نظر میگیرد و در پی فرصت مناسب برای بدست آوردن آن، میباشد.”
- در دوم قرنتیان 2:3-3، پولس توضیح میدهد که ما نامههای نگاشته شدۀ مسیح هستیم که همه میتوانند آن را بخوانند؛ و این نامهها با مرکب نوشته نشده است بلکه با روحالقدس و نه بر کاغذ بلکه بر قلبهایمان. ما به نوعی انجیل هستیم که عدۀ بسیاری آن را خواهند خواند.
2.(4-2) عیسی در برابر دیدگان انتقادگران، مرد علیلی را شفا میدهد.
مقابل او مردی بود که بدنش آب آورده بود. عیسی از فقیهان و فَریسیان پرسید: «آیا شفا دادن در روز شَبّات جایز است یا نه؟» آنان خاموش ماندند. پس عیسی آن مرد را گرفته، شفا داد و مرخص فرمود.
- مقابل او مردی بود که بدنش آب آورده بود: از آنجایی که این اتفاق در خانۀ یک رهبر فریسی رخ داد (لوقا 1:14) پس این مرد نیز جزو دعوت شدگان بود. برخی معتقدند این مرد دعوت شده بود تا باعث تحریک عیسی به انجام کاری شود که آنها بتوانند به او اتهام بزنند.
- “احتمالا این فریسی، آن مرد علیل را به آنجا آورده بود و بدون شک قلب خداوند از دیدن آن مرد متأثر میشد و برآن میشد تا او را شفا دهد و سپس فریسی میتوانست او را به دلیل شکستن قوانین سبّت محکوم کند. اگر حقیقتاً هدف فریسی این بود، پس چقدر او شریر بوده است.” (کلارک)
- بدن این مرد آب آورده بود ” با مشکل تجمع بیش از حد مایعات در بافتهای بدن روبرو بود.” (لیفلید) “بیماریای که به دلیل تجمع مایعات در حفرهها و بافتهای بدن باعث تورم بدن میشد.” (بارکلی). کلمهای که در اینجا “آب آورده” ترجمه شده است در متن یونانی “آب” و “چهره” میباشد زیرا این بیماری اغلب باعث میشود چهرۀ شخص پف کرده شود.
- عیسی از فقیهان و فَریسیان پرسید: “با اینکه آنها به عیسی چیزی نگفته بودند اما عیسی به افکار آنها پاسخ داد.” (مورگان) عیسی با یک پرسش و عمل، به آنها پاسخ داد.
- آیا شفا دادن در روز شَبّات جایز است یا نه؟: موضوع عمل شفا دادن نبود بلکه شفا در روز شبّات بود. وقتی عیسی این مرد را شفا داد، منتقدان او باور داشتند او در روز سبّت کار انجام داده است و حکم خدا را شکسته است اما این باور درست نبود. او با این سوال به آنها یادآوری میکند که هیچ حکمی شفا در روز سبّت را منع نمیکند.
- عیسـی هرگز برخلاف احکام خدا عمل نکرده بود بلکه در برابر سنّتهای انسانی که از تفسیر احکام خدا بوجود آمده بود، ایستاد. احکام خدا کافی هستند و ما هرگز نباید سنّتهای انسانی –حتی سنّتهای خوب- را با احکام خدا برابر بدانیم. (مرقس 8:7-9)
- آنان خاموش ماندند: جالب است که متهم کنندگان عیسی هیچ پاسخی برای این پرسش نداشتند.
- پس عیسی آن مرد را گرفته، شفا داد و مرخص فرمود: به نظر میرسد در خدمت شفای عیسی هیچ گونه مراسم یا شعبده بازی وجود نداشت. او در اینجا نیز به سادگی و بدون هیچ تشریفاتی این کار را انجام داد و آن مرد کاملاً شفا یافت. بعلاوه از آنجایی که بیماری این مرد (بدنش آب آورده بود) بر ظاهرش تأثیر گذاشته بود، پس شفای این بیماری باید به خوبی مشهود بوده باشد زیرا فوراً ظاهرش تغییر کرد و شفا یافت. این یک معجزۀ قابل توجه بود.
3.(6-5) عیسی توضیح میدهد که چرا در روز سبّت میتواند شفا بدهد
سپس رو به آنان کرد و پرسید: «کیست از شما که پسر یا گاوش در روز شَبّات در چاه افتد و بیدرنگ او را بیرون نیاوَرَد؟» آنان پاسخی نداشتند.
- کیست از شما که پسر یا گاوش در روز شَبّات در چاه افتد و بیدرنگ او را بیرون نیاوَرَد؟: توضیح عیسی ساده و منطقی بود و جایی برای بحث درآن وجود نداشت. اگر جایز بود که در روز سبّت به حیوانات کمک شود پس چقدر بیشتر شفای انسانی که به شباهت خدا آفریده شده است، جایز میباشد!
- “اگر آنها میگفتند: خیر، نشان میدادند رهبران مذهبیای هستند که ارزش انسان برای آنها اهمیتی ندارد و اگر میگفتند: بله، قوانین خودشان درمورد سبّت را نادیده میگرفتند.” (پیت)
- آنان پاسخی نداشتند: یکی از دلایلی که آنها نمیتوانستند پاسخی به عیسی بدهند این بود که عیسی با این مثالی که بیان کرد به متهم کنندگانش نشان داد کاری که میخواهد انجام دهد بسیار نیکو است و مخالفت آنها یعنی مخالفت با نیکویی و در حقیقت با این سخنان داشت به آنان میگفت: “شما اشخاص ظالم و بیرحم نیستید. شما حتی به حیوان نیازمند کمک میکنید. پس اکنون با همان حس ترحم و محبت به شخصی که دردمند است، باید کمک کرد.”
- “باوجود اینکه خداوند، دیدگاه اشتباه و تعصب بیجای این اشخاص را سرزنش میکند، اما او این کار را بطور مستقیم انجام نمیدهد بلکه درمورد کار درست از آنها پرسش میکند و سپس میخواهد آنها نیز آن کار درست را انجام دهند. هدف او این نیست که باعث شرمندگی آن افراد شود بلکه میخواست آنها نجات یابند.” (مورگان)
- تعلیم دربارۀ فروتنی و غرور
1.(7) زمینۀ تعلیم
چون عیسی دید میهمانان چگونه صدر مجلس را برای خود اختیار میکنند، این مَثَل را برایشان آورد:
- این مَثَل را برایشان آورد: وظیفه مثلها این بود که تصویری از زندگی حقیقی را در کنار یک حقیقت کتاب مقدسی قرار میدادند و یک نمونه ارائه میکردند. مَثلها، افسانه نبودند. عیسی داستانهای غیرواقعی و افسانهای بیان نمیکرد. او موقعیتهای مشابه در زندگی واقعی را برمیگرفت و برای بیان حقیقت خدا استفاده میکرد مخصوصا برای کسانی که مشتاق شنیدن حقیقت بودند.
- چون عیسی دید میهمانان چگونه صدر مجلس را برای خود اختیار میکنند: در خانۀ این فریسی، عیسی متوجه شد، افراد بطرز ماهرانهای خودشان در بهترین مکان مجلس نشستهاند -در جایی که مخصوص محترمترین شخص آن مجلس میباشد.
- در زمان عیسی، جایگاههایی که برای نشستن میهمانان درنظر گرفته میشد، نشان دهندۀ منزله و شأن آنها بود. محترمترین شخص در جایگاهی مخصوص مینشست، در کنار او جای دیگری بود که مخصوص شخصی بود که جایگاه پایینتری از او داشت و به همین ترتیب جایگاهها مشخص میشد.
2.(9-8) صدر مجلس را برای خود اختیار نکن.
چون کسی تو را به مجلس عروسی دعوت کند، بر صدر مجلس منشین، زیرا شاید کسی سرشناستر از تو دعوت شده باشد. در آن صورت میزبانی که هر دوی شما را دعوت کرده است، خواهد آمد و به تو خواهد گفت: ”جایت را به این شخص بده.“ ناگزیر با سرافکندگی پایین مجلس خواهی نشست.
- چون کسی تو را به مجلس عروسی دعوت کند: در آن زمان، مجلس عروسی مهمترین گردهمایی در زندگی یهودیان بود. ترتیب صندلیهای افراد برطبق جایگاه اجتماعی آنها مشخص میشد.
- بر صدر مجلس منشین: اگر کسی خودش در صدر مجلس مینشست، ممکن بود میزبان آن مکان را برای شخص دیگری درنظر گرفته باشد پس باید از او میخواست که از آن جایگاه بلند شود.
- ممکن است ما امروزه چنینن ترتیب خاصی در مجالس عروسی نداشته باشیم اما با اینحال شرایطی مشابه در زندگی مدرن امروزه وجود دارد، شاید روزانه با موقعیتهایی مواجه شویم که احساس کنیم از دیگران مهمتر هستیم و یا احساس غرور و خودبرتربینی داشته باشیم.
- ناگزیر با سرافکندگی پایین مجلس خواهی نشست: عیسی سرافکندگی بعد از غرور و خود برتر بینی را خاطرنشان میکند. وقتی ما اجازه میهیم دیگران (مخصوصا خدا) ما را بلند کند و در جایگاه بالاتری قرار دهد دیگر در معرض این خطر سرافکندگی و شرم قرار نمیگیریم که در جمع به عنوان شخص خود برتر بین شناخته شویم.
- کتاب مقدس به ما خاطرنشان میسازد که ما نباید هرگز خودمان را از دیگران برتر بدانیم. ما باید به کار خود بپردازیم و خداوند را خدمت کنیم و اجازه دهیم او ما را برافرازد. ” زیرا نه از شرق سرافرازی میآید، نه از غرب، و نه از میان بیابان! بلکه خداست که داوری میکند؛ یکی را به زیر میکشد و دیگری را برمیافرازد.” (مزامیر 6:75-7)
3.(11-10) پس حال چه کنیم: در پایین ترین مکان بشین و اجازه بده خداوند تو را بالا ببرد
بلکه هرگاه کسی میهمانت کند، برو و در پایینترین جای مجلس بنشین، تا چون میزبان آید، تو را گوید: ”دوست من، بفرما جای بالاتری بنشین.“ آنگاه نزد دیگر میهمانان سرافراز خواهی شد. زیرا هر که خود را بزرگ سازد، خوار خواهد شد، و هر که خود را خوار سازد، سرافراز خواهد گردید.»
- برو و در پایینترین جای مجلس بنشین: وقتی در جای پایینی قرار میگیریم لازم نیست که جلب توجه کنیم و بگوییم ما میتوانستیم در جایگاه بالاتری قرار بگیریم و یا اینکه در آن جایگاه پایین خود را فروتن یا کوچک نشان دهیم و با حالات چهره و رفتار خود به همه بگوییم ما واقعاً به آن جایگاه تعلق نداریم. اگر از جایی که خدا ما را در آن قرار میدهد راضی باشیم، مطمئنأ چیزی شگفت انگیز در انتظارمان خواهد بود.
- عیسی فقط تعالیم محض به ما نمیدهد بلکه شیوۀ زندگی را به ما یاد میدهد “با فروتنی دیگران را از خود بهتر بدانید.” (فیلیپیان 3:2)
- دوست من، بفرما جای بالاتری بنشین.“ آنگاه نزد دیگر میهمانان سرافراز خواهی شد: ما باید با شادی جایگاههای پایین را بپذیریم و فکر نکنیم که از دیگران بهتر هستیم و به آن جایگاه تعلق نداریم. وقتی میزبان بیاید ما را به جایگاه بالاتری خواهد برد و این لذتبخشتر خواهد بود (آنگاه نزد دیگر میهمانان سرافراز خواهی شد).
- مخصوصاً در خدمات مسیحی باید بدانیم این خداوند است که اشخاص را سرافراز میکند و هرگز شخصی نباید خودش تلاش کند تا خود را در جایگاه بالایی قرار دهد.
- زیرا هر که خود را بزرگ سازد، خوار خواهد شد، و هر که خود را خوار سازد، سرافراز خواهد گردید: وقتی ما در پیِ کسب سرافرازی و احترام خودمان هستیم، همیشه حقیر خواهیم شد- نه بر روی زمین بلکه تا ابد. وعدۀ سرافرازیِ فروتنان و حقارت مغروران درنهایت در ابدیت به انجام خواهد رسید.
- ما امروزه همان رسوم فرهنگی را در مراسم عروسی نداریم اما قطعاً برای بدست آوردن جایگاه یا موقعیتی خاص اشتیاق داریم و حتی گاهی یاد میگیریم چطور نقاب روحانی بزنیم تا جایگاه بالاتری بدست اوریم.
- ممکن است جایگاه پایین را انتخاب کنیم و خود را افتاده و فروتن نشان دهیم تا دیگران ما را ببینند و با خود فکر کنند که چقدر فروتن هستیم، این نوعی غرور روحانی زیرکانه است که بسیار خطرناک میباشد.
- ممکن است وقتی به جایگاه خاصی میرسیم- یا از طریق اعمال ظاهری یا غرور زیرکانه- بگوییم “جلال بر خداوند، این کار خداوند است” اما در قلبمان میدانیم این کار خودمان بود، حیلۀ خودمان، تلاش انسانی خودمان. باید همیشه این گفتۀ جورج مک دونالد را به خاطر داشته باشیم: “در هر کاری که انسان بدون خدا انجام میدهد، قطعاً بدبختی حاصل میشود- حتی اگر موفقیتی هم کسب شود در آخر به بدبختی میانجامد.
- هر که خود را بزرگ سازد، خوار خواهد شد، و هر که خود را خوار سازد، سرافراز خواهد گردید: عیسی شخص کاملی است که درمورد این موضوع تعلیم میدهد زیرا او خود بطور کامل این تعلیم را بجای آورد. او نمونۀ عالی از شخصی است که شایستۀ والاترین جایگاه بود اما پایینترین جایگاه را برای خود اختیار کرد و در نهایت آن جایگاه والا به او بخشیده شد (فیلیپیان 5:2-11).
4.(14-12) هشدار عیسی دربارۀ خطر غرور در دعوت میهمانان
سپس عیسی به میزبانش گفت: «چون ضیافتِ ناهار یا شام میدهی، دوستان و برادران و خویشان و همسایگان ثروتمند خویش را دعوت مکن؛ زیرا آنان نیز تو را دعوت خواهند کرد و بدینسان عوض خواهی یافت. پس چون میهمانی میدهی، فقیران و معلولان و لنگان و کوران را دعوت کن که مبارک خواهی بود؛ زیرا آنان را چیزی نیست که در عوض به تو بدهند، و پاداش خود را در قیامت پارسایان خواهی یافت.»
- چون ضیافتِ ناهار یا شام میدهی، دوستان و برادران و خویشان و همسایگان ثروتمند خویش را دعوت مکن: عیسی بطور خاص در مورد میهمانانی که او دعوت کرده بود، صحبت کرد. او دید میزبان، میهمانانش را از روی احساس غرور و جاه طلبی انتخاب کرده است و نه بخاطر محبت به دیگران. عیسی به او گفت فقط آنانی را که میتوانند چیزی به او بازگردانند را دعوت نکند.
- دعوت مکن : صحیحتر است بگوییم “همیشه دعوت نکن” (گلدنهایز). این امر اشتباه نیست که ما گاهی دوستان، برادران و همسایگان ثروتمند خود را دعوت کنیم بلکه نباید همیشه فقط اینگونه افراد را دعوت کنیم.
- زیرا آنان نیز تو را دعوت خواهند کرد و بدینسان عوض خواهی یافت: این کار اشتباه است که فقط با اشخاصی معاشرت کنیم که میتوانند باعث پیشرفت ما شوند و یا چیزی به ما بدهند. بسیار آسان است که دوستیهایمان را فقط به اندک افراد خاصی که از انها سود میبریم محدود کنیم و با افراد دیگر در ارتباط نباشیم.
- عیسی در اینجا به ما میگوید فقط با افرادی که میتوانند کاری برای ما انجام دهند معاشرت نکنیم، زیرا اگر اینگونه باشیم در حقیقت زندگی خودمحور داریم. ما خوانده شدهایم از عیسـی پیروی کنیم و او به ما یاد داد که زندگی ما باید با محوریت دیگران باشد نه خودمان.
- وقتی ما به کسی هدیهای میدهیم که نمیتواند عوض دهد، چیزی بینظیر در انتظارمان خواهد بود. عیسی میگوید در این کار برکت زیادی نهفته است ”دادن از گرفتن فرخندهتر است.” (اعمال 35:20). این امر به ما کمک میکند تا خشنودی و لذت خدا را در بخشیدن هدیۀ نجات و برکت به قومش توضیح دهیم.
- پاداش خود را در قیامت پارسایان خواهی یافت: این طرز زندگی ارزش زیادی دارد و در قیامت پارسایان، پاداش خود را بطور کامل دریافت خواهیم کرد. عیسی در اینجا دوباره نشان میدهد که چطور با دیدگاه ابدی در این دنیا زندگی کنیم.
- پاداش خود را … خواهی یافت: یادآوری میکند وقتی که ما برطبق الگوی سخاوت خداوند زندگی میکنیم هرگز بازنده نخواهیم بود.
- میهمانان ضیافت مسیح
1.(15) فریادی برای ضیافت مسیح
چون یکی از میهمانان که با عیسی همسفره بود این را شنید، گفت: «خوشا به حال آن که در ضیافت پادشاهی خدا نان خورَد.»
- یکی از میهمانان که با عیسی همسفره بود: هنگامی که عیسـی هنوز برای صرف شام در خانۀ یکی از رهبران فریسی بود (لوقا 1:14) با اقتدار شروع به صحبت کرد و در مورد غرور، سنّت گرایی و جاه طلبی هشدار داد و شاید به همین دلیل این شخص فکر کرد که با این سخنان، تعالیم جدی و چالش برانگیز عیسی را قطع کند.
- خوشا به حال آن که در ضیافت پادشاهی خدا نان خورَد: این مرد از نیکویی و برکت ضیافتی صحبت کرد که در عهدعتیق به عنوان ضیافت عظیم مسیح بسیار به آن اشاره شده و در عهدجدید نیز به عنوان جشن عروسی بره شناخته شده است: ” خوشا به حال آنان که به ضیافت عروسی آن بَره دعوت میشوند” (مکاشفه 9:19).
2.(20-16) مثل ضیافت عظیم: دعوت شدگان و میهمانان
عیسی در پاسخ گفت: «شخصی ضیافتی بزرگ ترتیب داد و بسیاری را دعوت کرد. چون وقت شام فرا رسید، خادمش را فرستاد تا دعوتشدگان را گوید، ”بیایید که همه چیز آماده است.“ امّا آنها هر یک عذری آوردند. یکی گفت: ”مزرعهای خریدهام که باید بروم آن را ببینم. تمنا اینکه معذورم بداری.“ دیگری گفت: ”پنج جفت گاو خریدهام، و هماکنون در راهم تا آنها را بیازمایم. تمنا دارم معذورم بداری.“ سوّمی نیز گفت: ”تازه زن گرفتهام، و از این رو نمیتوانم بیایم.“
- شخصی ضیافتی بزرگ ترتیب داد و بسیاری را دعوت کرد: عیسی مثالی آوَرد از شخصی که میهمانی بزرگی ترتیب داد و عدۀ بسیاری را به این میهمانی دعوت کرد. طبیعتاً انتظار میرفت مردم از دعوت شدن به چنین مهمانی عظیمی هیجانزده و خوشحال باشند.
- بیایید که همه چیز آماده است: قبل از اینکه ساعت اختراع شود، میهمانان از قبل به ضیافت دعوت میشدند اما زمان دقیق مهمانی درست در همان روز به مهمانان اعلام میشد.
- این امر بدین معنا بود که عدۀ بسیاری وقتی برای اولین بار دعوت شدند، این دعوت را پذیرفتند اما هنگامی که زمان دقیق مهمانی اعلام شد، منصرف شدند و تغییر عقیده دادند. “وقتی شخصی دعوت اول را میپذیرفت اگر در روز مهمانی تغییرعقیده میداد و این دعوت را رد میکرد، توهین بسیار زیادی به میزبان کرده بود.” (بارکلی)
- با کمی تفکر میتوانیم دریابیم که خداوند همه را چیز آماده کرده است تا مردم بیایند و از او دریافت کنند. ما هم میتوانیم نزد خداوند برویم و ببینیم او همه چیز را برای ما آماده کرده است.
- امّا آنها هر یک عذری آوردند: محوریت این مَثل، عذرها و توجیهاتی است که میهمانان بیان کردند. بهانههای آنها متفاوت بود اما مفهومشان یکی بود – هر یک عذری آوردند.
- انسانها برای توجیه خود، عذر و بهانه میآورند تا کسی را متقاعد و راضی کنند و شاید هم نومید کنند. تا زمانی که بهانهها به پایان نرسد، امید آغاز نمیشود. “عذرها، نوعی لعنت هستند و در جایی که هیچ عذر و بهانهای نمیآورید آنگاه امید در شما شکوفا خواهد شد.” (اسپورژن)
- در این مَثل افراد برای اینکه برای رد کردن دعوت مهمانی خود را توجیه کنند، شروع کردند به عذر و بهانه آوردن. ممکن است بسیاری این سوال مهم را بپرسند: “اگر مسیحیت حقیقت و نیکویی است پس چرا عدۀ زیادی این دعوت را نمیپذیرند؟ چرا عدۀ بسیاری مسیحیت را قبول نمیکنند؟
- مزرعهای خریدهام … پنج جفت گاو خریدهام: دو بهانۀ اول درمورد مسائل مادی بود که بسیار احمقانه بودند. آن شخص نادان اول، یک تکه زمین خریده و برای بازرسی آن میرود و شخص نادان دوم هم ده گاو خریده که برای آزمودن آنها هیجان دارد.
- وقتی چیز جدید میخریم، برای آن هیجان و اشتیاق داریم. اشتیاق برای چیزهای مادی، رایج ترین بهانه برای پیروی نکردن از عیسی است.
- تازه زن گرفتهام: بهانهای که شخص سوم مطرح میسازد خانودهاش است. او خانوادهاش را در اولویت و مهمتر از هر چیز دیگری قرار داده است. بهترین درسی که میتوانیم به خانوادهمان یاد دهیم این است که آنها در اولویت ما نیستند بلکه مسیح برای ما قبل از هر چیزی اهمیت دارد و اولویت زندگی ماست.
- این اشخاص با بهانههایی که مطرح کردند باعث محرومیت خودشان شدند. بهانههای آنها فقط یک پردۀ نازک بود که میخواستند از طریق آن دلیل حقیقی نپذیرفتن دعوت مهمانی را پنهان کنند. “در پشت هر بهانهای، یک عدم اشتیاق وجود دارد.” (مورگان). هیچ دلیل منطقیای وجود ندارد که باعث شود کسی در این مهمانی شرکت نکند، تنها دلیل این است که آنها تمایل نداشتند در این مهمانی حضور داشته باشند.
- نمیتوانم بیایم: این شخص با گفتن “من نمیتوانم بیایم” سعی داشت دعوت را رد کند و امیدوار بود میزبان درک کند که او کار مهمتری دارد، او نمیخواست بیش از این بحث کند. او هیچ توضیحی نداد و بدون مقدمه گفت نمیخواهم بیش از این وقتم را بگیری، من نمیآیم.” (اسپورژن)
3.(24-21) مَثل ضیافت عظیم: پُـر شدن میهمانانی توسط افراد دیگر
پس خادم بازگشت و سرور خود را آگاه ساخت. میزبان خشمگین شد و به خادم دستور داد به کوچه و بازار شهر بشتابد و فقیران و معلولان و کوران و لنگان را بیاورد. خادم گفت: ”سرور من، دستورت را انجام دادم، امّا هنوز جا هست.“ پس آقایش گفت: ”به جادهها و کورهراههای بیرونِ شهر برو و بهاصرار مردم را به ضیافت من بیاور تا خانهام پر شود. به شما میگویم که هیچیک از دعوتشدگان، شام مرا نخواهند چشید.“»
- پس خادم بازگشت و سرور خود را آگاه ساخت: میزبان مهمانی احتمالاً از این اخبار بسیار تعجب کرد. او قطعاً خشمگین هم شد. بسیار عجیب و توهین آمیز بود که بسیاری دعوت به این مهمانی عظیم و شکوهمند را نپذیرفته و بهانه آورده بودند.
- به کوچه و بازار شهر بشتابد و فقیران و معلولان و کوران و لنگان را بیاورد: باوجود آنکه کسانی که نخستین بار به مهمانی دعوت شده بودند، این دعوت را رد کردند اما میهمانی همچنان برگزار میشد زیرا میزبان به دلایل واهی این میهمانی را ترتیب نداده بود.
- میبینیم که وقتی آن مرد فریاد برآورد ” خوشا به حال آن که در ضیافت پادشاهی خدا نان خورَد” (لوقا 15:14) عیسی به او پاسخ داد و از او پرسید ” باوجود اینکه این ضیافت را تحسین میکنی اما آیا آماده هستی دعوت برای حضور در این ضیافت را بپذیری؟ آیا بهانه نخواهی آورد؟”
- بهاصرار مردم را به ضیافت من بیاور تا خانهام پر شود: میزبانِ این مهمانی مقرر کرده بود که عدهای بیایند و از تدارکات این ضیافت لذت ببرند. حال که دعوت شدگان نخستین، بهانه آوردند و دعوت میهمانی را نپذیرفتند، میزبان به خادم خود دستور داد تا برود و مردم دیگر را با اصرار و تشویق به میهمانی آورد تا خانه پر شود (بهاصرار مردم را به ضیافت من بیاور).
- عیسی گفت اصرار کنید که خداوند اشتیاق عظیم برای پُـر شدن خانهاش دارد زیرا این افراد آواره و مطرود نیاز داشتند کاملا متقاعد شوند در میهمانی به آنها خوشامد گفته میشود و با محبت و احترام با آنها برخورد میشود.
- “بنابراین اگر میخواهیم باعث نجات گناهکاران بسیاری شویم باید از مکان امن خود خارج شویم و به جاهای شلوغ که مردم عادی در آنجا حضور دارند برویم. ما باید در خیابان، بازارها و پارکها به موعظه انجیل بپردازیم.” (اسپورژن)
- متأسفانه آگوستین و برخی دیگر از عبارت بهاصرار … بیاور به عنوان توجیهی برای اجبار مردم برای گرویدن به مسیحیت استفاده میکنند که گاهی اوقات شامل شکنجه و آزار میشود. “این عبارت به عنوان یک دستور ضروری برای وادار کردن مردم به داشتن ایمان مسیحی در نظر گرفته شده بود. به عنوان دفاع ازاعمال نادرستی همچون تفتیش افراد، شکنجه، تهدید به مرگ و زندان، قطع کردن انگشتان دست افراد، بدعتها و همۀ اعمال شرم آور در مسیحیت مورد استفاده قرار گرفت.” (بارکلی)
- حتی جان تراپ (1601- 1669) با این عقیده موافق بود. “ممکن است به معنی حاکمیت مسیحیت باشد (طبق گفته آقای پرکینز[1]) زیرا این وظیفۀ حاکم است که به امور و اعمال ظاهری رسیدگی کند.”
- بروس دربارۀ عبارت بهاصرارمیگوید: “این عبارت در وهلۀ اول نشان دهندۀ اشتیاق میزبان برای پُر شدن کامل خانهاش است و در وهلۀ دوم به این مفهوم است که فشار نیاز است تا بر شک و تردید افراد بر این دعوت غلبه شود و آنها باور کنند این یک دعوت بسیار جدی است. ممکن بود آنها در ابتدا خادم را تمسخر کنند.”
- ” مفسرین به خوبی تشخیص میدهند، در این متن به طور نامحسوس به غیریهودیان اشاره دارد، آنها نیز دعوت شدند تا از طریق ایمان به مسیح وارد ملکوت خداوند شوند.” (پیت)
- بهای پذیرفتن دعوت
1.(26-25) شاگردان باید مسیح را اولویت خود قرار دهند.
جمعیتی انبوه عیسی را همراهی میکرد. او رو بدیشان کرد و گفت: هر که نزد من آید و از پدر و مادر، زن و فرزند، برادر و خواهر، و حتی از جان خود نفرت ندارد، شاگرد من نتواند بود.
- جمعیتی انبوه عیسی را همراهی میکرد: از آنجایی که عیسی به راهش به سمت اورشلیم ادامه میداد، عدۀ بسیاری با او همراه شده بودند. او شروع کرد به تعلیم دادن این جمعیت انبوه. (او رو بدیشان کرد و گفت).
- شاگرد من نتواند بود: عیسی خیلی واضح درمورد خصوصیات شخصی صحبت میکند که نمیتواند شاگرد او محسوب شود. کلمۀ شاگرد به معنی “یادگیرنده” میباشد. یک شاگرد، کسی است که همواره در حال یادگیری از عیسی است.
- قبلاً عیسی گفت که آمدن به نزد خدا مانند پذیرفتن دعوت ضیافت است (لوقا 16:14-24). عیسی در اینجا با دقت مواردی را مطرح میسازد که نشان میدهد شاگرد او شدن به سادگیِ پذیرفتن دعوت میهمانی نیست.
- هر که نزد من آید و از پدر و مادر، زن و فرزند، برادر و خواهر، و حتی از جان خود نفرت ندارد، شاگرد من نتواند بود: عیسی با جسارت اعلام میکند که شاگردان حقیقی بدون هیچگونه وابستگی نزد او میآیند و او را اولویت زندگی خود قرار میدهند و بقیۀ روابط آنها در اولویت پایین تری از وفاداری و اطاعت از مسیح تعریف میشود.
- این یک درخواست جسورانه است. تا آن زمان هیچ یک از انبیا و رسولان چنین سرسپردگی و تعهد شخصی را خواستار نبودند. اگر عیسی خدا نباشد، این یک دعوت به بت پرستی و شاید دیوانگی بود.
- ناپلئون این حکم را بخوبی درک کرد و گفت: “من انسانها را میشناسم و میگویم که عیسی مسیح یک انسان محض نبود. او را نمیتوان با هیچ انسان دیگری در دنیا مقایسه کرد. الکساندر کبیر، سزار و من، امپراطوریهایی بنا کردیم. اما این امپراطوریها را بر چه پایههایی بنا کردیم؟ بر قدرت. اما عیسی مسیح امپراطوریاش را بر محبت بنا کرد و تا این زمان میلیونها انسان برای او جان خود را فدا کردند.”
- نفرت ندارد: در کتاب مقدس بطور مکرر میبینیم که عیسی، اساس محبت را بنا میکند و نه نفرت اما در اینجا عیسی بر کلمۀ نفرت تأکید میکند تا تفاوت عظیم بین سرسپردگی ما به عیسی و سرسپردگی به افراد و چیزهای دیگر را نشان دهد.
- “این متن فقط کابرد مقایسهای دارد و نه کاربرد لغوی و عیسی فقط برای اینکه بتواند موضوع را برای شنوندگانش بطور واضح توضیح دهد، گفت که ما باید از افراد خانوادۀ مان متنفر باشیم.” (اسپورژن)
- معمولاً، شاگردی مسیح باعث میشود تا افراد در خانواده شخص بهتری شوند و بیشتر از قبل نسبت به خانوده خود محبت داشته باشند؛ شاگردی مسیح بطور خودبخود باعث جدایی اعضای خانوده نمیشود اما گاهی اوقات ناگزیر این جداییها بوجود میآید و بیشتر در میان فرهنگهای غیرمسیحی یا ضدمسیحی پیش میآید.
- بزرگترین بت پرستیها از چیزهای بد نمیآید بلکه از چیزهای نیکو نشأت میگیرد مانند عشق و محبت به روابط خانوادکی. بزرگترین تهدیدها برای بهترین چیزها- چیزهایی که باید در اولویت اول باشند- از چیزهایی میآید که باید اولویت دوم باشند.
2.(27) شاگردان باید برای مرگ آماده باشند
و هر که صلیب خود را بر دوش نکشد و از پی من نیاید، شاگرد من نتواند بود.
- و هر که: به یاد اشته باشید که عیسی این سخنان را در میان جمعیتی انبوه بیان کرد و به آنها اصول شاگردی را معرفی کرد- بخصوص اینکه شاگردی چیزی بیش از پذیرفتن یک دعوت است.
- صلیب خود را بر دوش نکشد و از پی من نیاید: سخنانی که اینجا عیسی با جمعیت انبوهی در میان میگذارد شباهت بسیاری دارد به اصولی که او در لوقا 23:9 با شاگردانش بطور خصوصی مطرح ساخته بود، او تعلیم داد که شاگرد مسیح بودن مانند حمل کردن صلیب خود است.
- شنیدن این اصل شاید برای شنوندگان هولناک بود. هنگامیکه عیسی این سخنان را بیان میکرد، همۀ شنوندگان منظور او را به خوبی درک میکردند. در دنیای روم آن زمان، قبل از اینکه شخصی بر صلیب کشیده شود باید صلیب خودش (یا حداقل تیرک افقی آن) را تا محل اعدام حمل میکرد. وقتی که رومیان میخواستند یک جنایتکار را مصلوب کنند فقط او را به صلیب میخکوب نمیکردند بلکه اول صلیب را به او میآویختند.
- در آن زمان همه میدانستند ” هنگامیکه ژنرال رومی، واروس، قیام یهودا را در جلیل سرکوب کرد (در سال چهارم قبل میلاد) حدود دو هزار یهودی را مصلوب کرد و آنها را در دو طرف جادهای که مسیر جلیل بود قرار داد.” (بارکلی)
- حمل کردن صلیب همیشه به مرگ بر روی صلیب منتهی میشود. هیچ کس برای تفریح صلیب حمل نمیکند. اولین شنوندگان عیسی احتیاجی به توضیح درمورد صلیب نداشتند؛ آنها میدانستند صلیب یک ابزار اجتناب ناپذیر برای حقارت، شکنجه و مرگ بود. وقتی کسی صلیب برمیداشت نمیتوانست دیگر آن را زمین بگذارد. این یک سفر بی بازگشت بود.
- صلیب خود: عیسی بجای عبارت “صلیب” از عبارت “صلیب خود” استفاده کرد. مفهومی که در این عبارت وجود دارد این است که هرکسی صلیب مخصوص خود را دارد و تجربۀ هر شخصی از صلیب با تجربۀ شخص دیگر متفاوت است.
- ایدۀ کلی دربارۀ این سخنان عیسی درمورد حمل کردن صلیب این است که تسلیم منفعلانه به انواع رنجها مانند نومیدیها، دردها، بیماریها و غم و اندوهی که در زندگی به سراغ انسان میآید، اشتباه است و این صلیب محسوب نمیشود… کسی که بخاطر خدمت به مسیح تسلیم سختیها میشود و خود را از همۀ وابستگیها و علایق آزاد میسازد میتواند شاگرد مسیح باشد.” (گلدنهایز)
- از پی من نیاید: عیسی آشکار میسازد کسی که صلیب خود را حمل کند، از زندگی و الگوی او پیروی کرده است. عیسی در اینجا نشان میدهد که او نیز صلیب خودش را حمل میکند و جلوتر از همه میرود.
- او صلیب خود را حمل نمود پس پیروان او نیز باید صلیب خود را حمل کنند. او به سمت مرگ قدم برداشت پس شاگردانش نیز باید به سمت مرگ قدم بردارند؛ این سادهترین نوع پیروی از عیسـی میباشد.
- “عیسی وقتی گفت در مسیر اورشلیم است، میدانست که درحقیقت در مسیر صلیب است اما جمعیتی که همراه او بودند فکر میکردند او در مسیر تشکیل یک امپراطوری است.” (بارکلی)
- شاگرد من نتواند بود: عیسـی آشکار میسازد فقط کسانی که صلیب خود را حمل میکنند میتوانند شاگرد او باشند. گاهی ما در ارائۀ انجیل به دیگران، این حکم را دست کم میگیریم و به آنها این فکر را انتقال میدهیم که برای اینکه نزد عیسی بیایند فقط کافی است برخی حقایق را بپذیرند در حالیکه لازمۀ ایمان مسیحی، تسلیم زندگی به عیسی است.
- “این احتمال وجود دارد که شخصی پیرو عیسی باشد ، اما شاگرد او نباشد، این امر مانند این است که شخصی فقط به همراه لشکریان به جنگ برود اما سرباز نباشد.” (بارکلی)
3.(33-28) اهمیت ارزیابی بهای پیروی از عیسی
کیست از شما که قصد بنای برجی داشته باشد و نخست ننشیند تا هزینۀ آن را برآوُرد کند و ببیند آیا توان تکمیل آن را دارد یا نه؟ زیرا اگر پی آن را بگذارد امّا از تکمیل بنا درمانَد، هر که بیند، استهزا کرده، گوید: ”این شخص ساختن بنایی را آغاز کرد، امّا از تکمیل آن درمانده است!“ و یا کدام پادشاه است که راهیِ جنگ با پادشاهی دیگر شود، بیآنکه نخست بنشیند و بیندیشد که آیا با ده هزار سرباز میتواند به رویاروییِ کسی رود که با بیست هزار سرباز به جنگ او میآید؟ و اگر بیند که او را توان رویارویی نیست، آنگاه تا سپاه دشمن دور است، سخنگویی خواهد فرستاد تا جویای شرایط صلح شود. به همینسان، هیچیک از شما نیز تا از تمام دارایی خود دست نشوید، شاگرد من نتواند بود.
- نخست ننشیند تا هزینۀ آن را برآوُرد کند: عیسی با توجه به مَثَل بنای برج میگوید “بنشین و ببین آیا میتوانی مرا پیروی کنی.”
- بیآنکه نخست بنشیند و بیندیشد که آیا با ده هزار سرباز میتواند به رویاروییِ کسی رود که با بیست هزار سرباز به جنگ او میآید: عیسی با توجه به مَثل پادشاه میگوید “بشین و ببین آیا میتوانی احکام مرا به انجام رسانی.”
- عیسی با این مَثلها چنین مفهومی را به ما میرساند که کار ملکوت او شبیه بنای ساختمان و جنگ است. همۀ این کارها قبل از شروع نیاز به تفکر و برآوُرد کردن دارند.
- به همینسان، هیچیک از شما نیز تا از تمام دارایی خود دست نشوید، شاگرد من نتواند بود: در اینجا با چالش دشواری برای درک و کاربرد این آیات روبرو هستیم زیرا دو موضوع مهم وجود دارد که باید از آنها اجتناب کنیم.
- ما هرگز نباید این طرز فکر را به دیگران بدهیم که قبل از اینکه نزد عیسی بیایند باید زندگیهایشان را پاک سازند. این امر مانند این است که شخصی قبل از اینکه دوش بگیرد باید تمیز باشد.
- در عین حال هرگز نباید این طرز فکر را به دیگران انتقال دهیم که بعد از اینکه نزد عیسی میآیند او میخواهد بدون مشارکت خودِ افراد زندگی آنها را پاک سازد.
- برای شاگردان حقیقی عیسی – شاگردانی که در میان آن جمعیت عظیم همراه عیسی بودند و سخنان او را میشنیدند (لوقا 25:14)- مهم است که بهای شاگردی او را بسنجند و سپس انتخاب کنند که میخواهند شاگرد او باشند یا او را انکار کنند. آنها باید برآوُرد کنند که اگر با خدا مخالفت کنند چه نیکویی برای آنها خواهد داشت؟ آیا ارزش آن از شاگردی عیسی بیشتر است و یا اینکه برای آنها بهتر است خدا را رد کنند.
- از تمام دارایی خود دست نشوید: متن یونانی باستانی این عبارت به مفهوم “خداحافظی کردن با… ” میباشد. عیسی به ما میگوید با هر آنچه داریم خداحافظی کنیم و آنها را به عیسی بسپاریم.
4.(35-34) لزوم توجه به احکام شاگردی و ایماندار ولرم نبودن
«نمک نیکوست، امّا اگر خاصیتش را از دست بدهد، چگونه میتوان آن را باز نمکین ساخت؟ نه به کار زمین میآید و نه درخور کُپّۀ کود است؛ بلکه آن را دور میریزند. هر که گوش شنوا دارد، بشنود!»
- امّا اگر خاصیتش را از دست بدهد: اگر “نمک” نمکین بودن خود را از دست بدهد دیگر به کار نمیآید. ایمانداری هم که به شباهت این دنیا شده و درگیر فساد شده است، مشخصه، طعم و ارزشهایش را از دست داده و دیگر به عنوان ایماندار مسیح به کار نمیآید.
- نه به کار زمین میآید و نه درخور کُپّۀ کود است: نمک زمانی مفید است که ماهیت نمکی داشته باشد. یک مسیحی هم زمانی مفید است که ماهیت مسیح را داشته باشد.
5.(1:15) عکسالعمل جمعیت به دعوت عیسی
و امّا خَراجگیران و گناهکاران جملگی نزد عیسی گرد میآمدند تا سخنانش را بشنوند.
- امّا خَراجگیران و گناهکاران جملگی: در میان جمعیت عظیمی که در لوقا 25:14 توصیف شده است، گناهکاران بدنامی وجود داشتند که به عیسی نزدیک شدند تا به این دعوت او به شاگردی پاسخ دهند.
- این دعوت به شاگردی بر محبت به عیسـی تأکید داشت و پاسخ به این دعوت در نتیجۀ محبت به او بود.
- نزد عیسی گرد میآمدند تا سخنانش را بشنوند: لزومی نداشت آنها همان لحظه فوراً اعتماد و محبت خود را به عیسی نشان دهند، پس آنها نزدیکتر شدند تا بیشتر از او بشنوند. گناهکاران و مطرودین، محبت عیسی را در این دعوت شاگردی دیدند و به آن پاسخ دادند.
- اگر حقیقت با محبت بیان شود آنگاه مردم به این انجیل چالش برانگیز پاسخ میدهند. وقتی برخی احکام و حقایق انجیل را برای خودمان و دیگران بی اهمیت جلوه میدهیم در واقع کاری بسیار مهلک انجام دادهایم.