لـوقا 12- نگرشهایی برای پیروان عیسـی
- نوع نگرش آنانی که با جفاها روبرو میشوند
1.(3-1) هشدار نسبت به ریاکاری
در این هنگام، هزاران تن گرد آمدند، چندان که بر یکدیگر پا مینهادند. عیسی نخست با شاگردان خود سخن آغاز کرد و گفت: «از خمیرمایۀ فَریسیان که همانا ریاکاری است، دوری کنید. هیچ چیزِ پنهان نیست که آشکار نشود و هیچ چیزِ پوشیده نیست که عیان نگردد.آنچه در تاریکی گفتهاید، در روشنایی شنیده خواهد شد، و آنچه پشت درهای بسته نجوا کردهاید، از فراز بامها اعلام خواهد گردید.
- در این هنگام، هزاران تن گرد آمدند: هنگامی که عیسی به راهش به سمت اورشلیم ادامه میداد، جمعیت زیادی به سوی او آمدند تا سخنان او را بشنوند. ازدحام جمعیت بقدری زیاد بود که عدهای مجروح شدند (چندان که بر یکدیگر پا مینهادند).
- از خمیرمایۀ فَریسیان که همانا ریاکاری است، دوری کنید: عیسی اول با شاگردانش سخن گفت (عیسی نخست با شاگردان خود سخن آغاز کرد) و به آنها دربارۀ خطر بزرگ ریاکاری هشدار داد و آن را به خمیرمایه تشبیه کرد.
- ریاکاری به خمیرمایه شباهت داده شده است به این مفهوم که فقط مقدار کمی از آن میتواند بر حجم عظیمی تأثیر بگذارد. مقدار کمی ریاکاری میتواند مانند مقدار کمی سم آرسنیک باشد. حال که شاگردان در میان مردم محبوبیت بسیاری بدست آورده بودند بسیار مهم بود که این موضوع را به خاطر بسپارند. وسوسۀ ریاکاری اغلب اوقات برای آنانی که از سنجش موفقیتهای ظاهری لذت میبرند، بسیار نیرومند است.
- “ریاکاری مانند خمیرمایه عمل میکند 1. در غذا پخش میشود 2. باعث حجم گرفتن غذا میشود 3. باعث ترشیدگی غذا میشود” (تراپ)
- برخی بر این عقیده هستند که تنها راه اجتناب از ریاکاری این است که هرگز خواهان استانداردهای بالاتر نباشیم اما این موضوع هم برای خودمان و هم برای جامعۀمان خطرناک است. ما باید بخواهیم که به استانداردهای بالاتری دست یابیم اما در عین حال هم باید نسبت به سختیهایمان در تحقق این استانداردها امین باشیم.
- هیچ چیزِ پنهان نیست که آشکار نشود و هیچ چیزِ پوشیده نیست که عیان نگردد: پایۀ ریاکاری، پنهان کاری است. هنر ریاکار بودن به این بستگی دارد که شخص چقدر میتواند پنهان کاری و کتمان کند اما روزی همه چیز آشکار خواهد شد. ما فقط میتوانیم در برابر مردم ریاکاری کنیم اما هرگـز نمیتوانیم در حضور خدا ریاکاری کنیم. او میتواند پشت نقاب شخص ریاکار را به خوبی ببیند.
- در سال 1985 یک واعظ و مبشر معروف، کتابی دربارۀ گناهان رایج در امریکا نوشت و بطور خاص دربارۀ گناهان جنسی و پورنوگرافی صحبت کرد اما کمی بعد او با اندوه و پشیمانی اعتراف کرد که سالها درگیر این گناهان بوده است و وعده داد که توبه میکند- اما چند سال بعد به دلیل جرمی مشابه در جاده دستگیر شد. شاید ریاکاری او باعث تعجب مردم شده باشد اما خدا هرگز تعجب نکرد زیرا او همیشه از این موضوع آگاه بوده است.
2.(5-4) از شکنجه و جفا نترس
دوستان، به شما میگویم از کسانی که جسم را میکُشند و بیش از این نتوانند کرد، مترسید. به شما نشان میدهم از که باید ترسید: از آن که پس از کشتن جسم، قدرت دارد به دوزخ اندازد. آری، به شما میگویم، از اوست که باید ترسید.
- دوستان، به شما میگویم: به سختی میتوان تشخیص داد که در اینجا عیسی خطاب به شاگردانش (مطابق 1:12-3) سخن میگوید یا جمعیتی که در آنجا حضور داشتند. شاید بهترین برداشتی که میتوانیم از متن داشته باشیم این باشد که در اینجا مخاطبین عیسی شاگردانش میباشند اما باید به یاد داشته باشیم که در آنجا عدۀ زیادی نیز برای شنیدن سخنان عیسی حضور داشتند.
- ارتباطی که میتوانیم بین این سخن و سخن قبلی ایجاد کنیم این است که همیشه ریاکاران افراد پارسا را تحقیر و اذیت میکنند بنابراین پیروان عیسـی باید همیشه برای رویارویی با جفاها آماده باشند.
- از کسانی که جسم را میکُشند و بیش از این نتوانند کرد، مترسید: وقتی عیسـی دربارۀ جفا و شهادت با شاگردانش سخن میگفت، میدانست همۀ آنها بغیر از یوحنا بخاطر او شهید خواهند شد. او همچنین از رنجی که در آینده برای خودش مقرر شده بود آگاه بود.
- کمی قبل عیسی دربارۀ مخالفتهایی که با او خواهد شد، با شاگردانش صحبت کرد (لوقا 53:11-54) پس منطقی است که فکر کنیم شاگردان در اینجا دچار نگرانی و ترس بیشتری شدند. آنها نیاز داشتند آرامش عیسـی را داشته باشند و ترس نسبت به این تفکر را کنار بگذارند.
- بیش از این نتوانند کرد: بیشترین کاری که شکنجهگران میتوانند انجام دهند، کشتن جسم است اما خداوند قدرت مطلق بر مرگ و حیات ایمانداران دارد. بنابراین ما نباید از کسانی که به ما آزار میرسانند و یا شکنجه گران بترسیم بلکه باید در ترس و احترام به خداوند زندگی کنیم تا همین موضوع باعث شود خدا را بیش از انسان اطاعت کنیم.
- “هر انسانی یک زندگی برای از دست دادن دارد و یک روح برای نجات یافتن؛ و دیوانگی است که نجات روحش را قربانی حفظ زندگیاش کند.” (کلارک)
- به شما نشان میدهم از که باید ترسید: از آن که پس از کشتن جسم، قدرت دارد به دوزخ اندازد: کلمهای که در اینجا دوزخ ترجمه شده است Gehenna میباشد و از عبارت “وادی بن هِنّوم” گرفته شده است، این مکان در مرز جنوب غربی اورشلیم واقع شده است و در عهد عتیق مکانی برای قربانی کردن کودکان برای مولِک بود (دوم تواریخ 3:28، ارمیا 30:7-31، 1:19-6، 35:32). پادشاه یوشیا اصلاحاتی انجام داد و قربانی کردن کودکان در “وادی بن هنوم” را ممنوع اعلام کرد (دوم پادشاهان 10:23) و بعد از آن، این مکان به محل انبار زباله تبدیل شد و با آتشی دائمی سوزانده میشد. در زمان عیسـی این مکان تبدیل به استعارهای برای ابدیت شد- عذاب آتش- و در برخی متون عهدجدید به عنوان دریاچۀ آتش خوانده شده است (مکاشفه 20:19، 1:20-3).
- آری، به شما میگویم، از اوست که باید ترسید: میتوان میلیونها نمونه از افرادی را نام برد که برای عیسی در شکنجهها و جفاها ایستادهاند- اینها کسانی هستند که خدا را بیش از انسان تجلیل میکنند. در ادامه بخشی از داستان مردی انگلیسی به نام رولاند تیلور[1] را با هم میخوانیم.
- جان رایل[2] در کتابی که اولین بار در سال 1890 منتشر شد، مرگ رولاند تیلور را توصیف میکند، تیلور به دلیل برخی باورهایش در انگلستان مورد شکنجه قرار گرفت. او باورهای متفاوتی داشت مثلا باور داشت کشیشها میتوانند ازدواج کنند و یا اینکه در شام خداوند، نان و شراب واقعا به خون و بدن مسیح تبدیل نمیشود، همین باورها باعث شده بود که او متحمل جفاهای بسیاری شود.
- در آخرین روز از ژانویۀ سال 1555، تیلور به اتهام ارتداد و ایجاد تفرقه در کلیسا، به همراه دو تن دیگر در حضور اسقف وینچستر حاضر شد. وقتی آنها نپذیرفتند که از این اعتقاداتشان دست بردارند، به مرگ محکوم شدند. بعد از اینکه حکم مرگ برای آنها صادر شد، به اسقف گفتند “میدانیم خداوند، قاضی عادل است و خون ما را که بر دستان شماست میبیند، اما شما که بسیار مغرور هستید باید روزی به دلیل این عمل ضد مسیح و آزار رساندن به گلۀ خداوند توبه کنید.”
- در چهارم فوریه، تیلور از خدمت کهانت اخراج شد و همان شب به همسر و پسرش اجازه داد شد تا بیایند و با او شام بخوردند. بعد از صرف شام، آنها با اندوه و اشکها او را ترک کردند. روز بعد، برای اجرای حکم، او را به شهر هدلی [3]بردند تا او را در شهری که به عنوان شبان خدمت میکرد، در برابر چشمان اعضای کلیسایش بسوزانند.
- صبح پنجم فوریه وقتی زندان لندن را ترک میکردند، هوا همچنان تاریک بود. همسر تیلور که متوجه شده بود او را صبح زود برای مجازات خواهند برد، به همراه دو دخترش در بیرون زندان منتظر ایستاد. او شروع به صدا کردن تیلور کرد، داروغه به او اجازه داد برای آخرین بار با همسرش و دخترانش ملاقات کند. رولاند تیلور، دخترانش را در آغوش گرفت و با همسرش الیزابت زانو زد و نزد خدا دعا کرد. آنها با هم دعا کردند سپس یکدیگر را در آغوش گرفتند و بوسیدند، تیلور به همسرش گفت: “بدرود همسر عزیز من، آرامش خداوند با تو باشد زیرا من نیز در وجدان آرام هستم؛ خداوند برای فرزندان من پدری خواهد کرد.” او دخترش ماری را بوسید و گفت: “خداوند تو را برکت دهد و دعا میکنم از تو یک خادم نیکو بسازد.” سپس الیزابت را بوسید و گفت: “خداوند تو را برکت دهد، دعا میکنم برای مسیح و کلام او با قوت و غیرت بایستی.” سپس وقتی آنها را همراهی میکرد که بروند، همسرش گفت: “خداوند با تو باشد رولاند عزیزم. با فیض خداوند تو را در هدلی ملاقات خواهم کرد.”
- این سفر از لندن تا هدلی چند روز به طول انجامید و در تمام مدت سفر، رولاند تیلور بسیار خوشحال و هیجانزده بود گویی به یک مهمانی یا ضیافت باشکوه میرود. در نهم فوریه 1555 به هدلی رسیدند وقتی هنوز دو مایل با شهر فاصله داشتند، تیلور از اسب پایین پرید و شروع به دویدن و رقصیدن کرد. داروغه از او پرسید این چه حالی است، او پاسخ داد: “خداوند را ستایش میکنم، او داور نیکـو است و هرگز از او نیکوتر نیست، زیرا میدانم اکنون به خانه نزدیک شدهام… به زودی به خانۀ پدرم میروم.. آه خداوند نیکـو، تو را سپاس میگویم! شکرت میکنم یکبار دیگر قبل از مرگم میتوانم گلهای که به من سپردی را ببینم، من با تمام اشتیاق و عشقم آنها را تعلیم دادم. خداوند نیکـو آنان را برکت بده و آنها را در حقیقت و کلامت حفظ کن.”
- وقتی وارد شهر هدلی شدند، کلاه مخصوص کشیشها را بر سر او گذاشتند و روی یک پل رفتند. در بالای پل پیرزن فقیری به همراه پنج فرزندش ایستاده بود و فریاد زد “ای پدر عزیز و شبان نیکو، دکتر رولاند، خداوند تو را کمک کند همانطوری که تو بارها به من و فرزندان فقیرم کمک کردی.” ازدحام جمعیت دو طرف خیابان را فراگرفته بود، عدۀ بیشماری برای دیدن او آمده بودند. مردم وقتی دیدند که او را آوردهاند تا بُکشند، با تمام وجودشان شروع به گریه و زاری کردند. مردم فریاد میزدند: “ای خداوند، این شبان نیکوی ما، از ما گرفته میشود، او را که با وفاداری ما را تعلیم داد، پدرانه از ما مراقبت کرد و با دستان خداوند ما را شبانی کرد. ای خداوند پر از فیض! حال، ما گوسفندان پراکنده چه کنیم؟ بر سر این دنیای شریر چه خواهد آمد؟ ای خداوند او را تقویت کن و تسلی ببخش.” تیلور در پاسخ به آنها گفت: “من کلام و حقیقت خدا را به شما وعظ کردم و امروز آمدهام تا آن را با خون خود مُهـر کنم.”
- هنگامی که به میدان شهر رسیدند، او صدای جمعیت عظیمی را شنید و پرسید آنها کجا هستند؛ وقتی به او گفتند آنها در محل شکنجه حضور دارند، او گفت: “خدا را شکر، اکنون در خانه هستم.” و کلاهش را از سرش برداشت. مردم وقتی صورت او را دیدند، احساسات شان غلیان کرد، میگریستند و فریاد میزدند “خدا تو را حفظ کند، تیلور نیکـو! عیسی مسیح تو را قوت ببخشد، روحالقدس تو را تسلی دهد.” و چیزهایی از این قبیل میگفتند. تیلور خواست برای آخرین بار با مردم صحبت کند و به محض اینکه دهانش را گشود، یک نگهبان، نیزهاش را جلوی دهان او برد و او را ساکت کرد.
- او لباسهایش را درآورد و آنها را به دیگران داد –اول چکمههایش و بعد کُت، تا دیگر غیر از شلوار و یک پیراهن چیزی برایش نماند. او فریاد زد و با صدای بلند گفت “ای قوم نیکـو، من چیزی غیر از کلام مقدس خدا به شما تعلیم ندادم و آن تعالیم را از کتب مقدس او برگرفتم و اکنون اینجا هستم تا آن تعالیم را با خون خودم مُهـر کنم.” ناگهان یکی از نگهبانان با چماق بر سر او زد و گفت: “ای مرتد، مگر قرار نشد سکوت کنی؟” او وقتی دید نمیتواند صحبت کند، زانو زد و شروع به دعا کرد. یک زن فقیر آمد و کنار او زانو زد و دعا کرد، نگهبانان سعی کردند او را از آنجا دور کنند اما زن از آنجا نرفت.
- دعایش که به پایان رسید او را بردند تا به چوبۀ اعدام ببندند، او چوبه را در آغوش گرفت و بوسید سپس با دستانی گره شده برای دعا ایستاد و چشمانش را به سوی آسمان دوخت. بعد از کمی تأخیر آزاردهنده، بلاخره آتش را در پایین چوبۀ اعدام برافروختند، آنگاه رولاند تیلور با صدای بلند دعا کرد: “ای پدر ما که در آسمانی، بخاطر عیسـی مسیح، نجات دهندهام، جان مرا در دستهایت بگیر.” همانطورکه شعلههای آتش او را در برگرفت، او همچنان در میان آتش ایستاد بدون هیچ حرکت یا فریادی؛ تا اینکه یکی از نگهبانان با چماق بر سر او کوبید و مغزش بیرون ریخت و جسدش در میان آتش به زمین افتاد. دکتر تیلور در سال 1555 برای دفاع از حقیقت و نیکویی خون خودش را فدا کرد.
3.(6-7) درک ارزش عظیمی که نزد خدا داریم
آیا پنج گنجشک را به دو پول سیاه نمیفروشند؟ با این حال، حتی یکی از آنها نزد خدا فراموش نمیگردد. حتی موهای سر شما به تمامی شمرده شده است. پس مترسید، زیرا ارزش شما بیش از هزاران گنجشک است.
- حتی یکی از آنها نزد خدا فراموش نمیگردد: اگر خداوند گنجشکها را به یاد دارد پس شما را هرگز فراموش نمیکند. احساس فراموش شدن یکی از بدترین احساسات است. عیسـی به همۀ ایمانداران اطمینان میدهد که زندگی آنها برای خداوند با ارزش است و خدا هرگز آنها را فراموش نمیکند.
- رولاند تیلور قبل از اینکه لندن را برای انجام حکم ترک کند، آخرین افکارش را در کتابی نوشت و آن را به پسرش تقدیم کرد: “به همسر و فرزندانم میگویم، خداوند شما را به من بخشید و همین خدا من را از شما گرفت و شما را از من. نام خداوند مبارک باد! من ایمان دارم آنانی که در راه مسیح میمیرند مبارک هستند. خداوندی که مراقب گنجشکها است، حتی تارموهای ما را میشمارد، پس بخوبی مراقب سرهای ما نیز هست. او برای من همیشه از هر پدر و همسری مهربانتر و امین تر است. به او اعتماد کن، نجات دهندۀ مان عیسی مسیح سزاوار است. به او ایمان داشته باش، او را محبت کن، ترس او را در دل داشته باش و از او اطاعت کن. دعا کن، زیرا او وعده داده به یاریات خواهد آمد. مرا در میان مردگان به حساب نیاور زیرا که من زنده هستم و هرگز نخواهم مُـرد. من میروم و شما پس از من به خانۀ پدری خواهید آمد.”
- حتی موهای سر شما به تمامی شمرده شده است: گفته میشود کسانی که موی قرمز دارند، حدود 90 هزار تار مو دارند و اشخاصی که موهای تیره دارند در حدود 120 هزار و افراد بلوند حدود 145 هزار تار مو دارند. با این وجود خداوند دقیقاً میداند شما چه تعداد مو دارید، اگر او چنین چیزی را در مورد شما میداند، بنابراین از همۀ مسائل مهم شما نیز خبر دارد.
- زیرا ارزش شما بیش از هزاران گنجشک است: ممکن است کسانی که تحت جفا و شکنجه قرار میگیرند در معرض این وسوسه قرار بگیرند که فکر کنند برای خداوند ارزشی ندارند و هیچ کس به آنها اهمیت نمیدهد ولی همۀ ما برای خداوندِ پُر از محبتمان در آسمان ارزشمند هستیم.
- متی 29:10 به ما میگوید دو گنجشک را به یک پول سیاه میفروشند. از این آیه میتوانیم دریابیم که پنج گنجشک به اندازۀ دو پول سیاه میارزد یعنی اگر تعداد زیاد بخریم، میتوانیم تخفیف هم بگیریم.
4.(10-8) اهمیت اعتراف نیکو
به شما میگویم، هر که مرا نزد مردم اقرار کند، پسر انسان نیز او را در حضور فرشتگان خدا اقرار خواهد کرد. امّا هر که نزد مردم مرا انکار کند، در حضور فرشتگان خدا انکار خواهد شد. هر که سخنی بر ضد پسر انسان گوید، آمرزیده شود، امّا هر که به روحالقدس کفر گوید، آمرزیده نخواهد شد.
- هر که مرا نزد مردم اقرار کند، پسر انسان نیز او را در حضور فرشتگان خدا اقرار خواهد کرد: عیسـی، افراد امین و وفادار را تسلی میدهد و توضیح میدهد مسیحیانی که بخاطر او آزار و شکنجه میشوند، در برابر تخت خداوند، پاداش وفاداری خود را دریافت خواهند کرد (این امر را میتوان از عبارت حضور فرشتگان که تخت خداوند را احاطه میکنند، دریافت).
- در میان مسیحیان اولیه، اقرار کنندگان از احترام خاصی برخوردار بودند. آنها بخاطر مسیح، متحمل رنجها و جفاها میشدند و حتی گاهی کشته میشدند.
- امّا هر که نزد مردم مرا انکار کند، در حضور فرشتگان خدا انکار خواهد شد: همانطوریکه برای افراد امین و وفادار، پاداشی نیکو و پرجلال مقرر شده است، برای افرادی که وفادار و امین نیستند مجازاتی سخت مقرر شده است. آنها در حضور تخت خداوند شرمنده خواهد شد.
- عیسی نمیگوید هرکه مرا در قلب یا فکرش انکار کند، بلکه میگوید هر که نزد مردم مرا انکار کند. این موضوع نشان دهندۀ جایگاه مهم و حقیقی اعتراف عمومی عهد با عیسی است. برای افراد زیادی این کار بسیار دشوار است- و اغلب به دلیل ترس از مردم این کار برایشان سخت است، عیسی در جملات قبل دقیقاً دربارۀ این نوع ترس هشدار میدهد (لوقا 4:12-7).
- ممکن است انسان به روشهای مختلفی در موقعیتی قرار بگیرد که باید تصمیم بگیرد عیسی را اقرار یا انکار کند، پس بسیار مهم است قبل از اینکه در چنین شرایطی قرار بگیریم در قلب و فکرمان خود را بسنجیم و برای چنین موقعیتهایی آماده باشیم.
عیسـی بطور آشکار، شنوندگانش را دعوت به انتخاب میکند. همانطور که قبلا در لوقا 23:11 مشاهده کردید، موضوع انتخاب این است که میخواهیم با عیسی باشیم یا برضد او. در اینجا نیز موضوع انتخاب این است که میخواهیم عیسـی را اقرار کنیم یا انکار.
- هر که سخنی بر ضد پسر انسان گوید: احتمالاً اشاره دارد به زمانهایی که ضعیف هستیم (مخصوصا در شهادتهای عمومی در حضور دیگران)، عیسی میگوید در چنین شرایطی شما میتوانید بخشیده شوید. اما برعکس هر که به روحالقدس کفر گوید، راستی و حقیقت خدا را رد میکند و این شخص آمرزیده نخواهد شد.
- عیسـی زمانی این سخنان را گفت که به نظر میرسید از همیشه مشهورتر شده است (لوقا 1:12) با این وجود میدانست شهرت داشتن در میان دیگران، ربطی به اعتراف نیکو و اعتماد کردن به او ندارد. در حالیکه او از شنوندگانش میخواهد انتخاب کنند، نسبت به انتخاب اشتباه هم هشدار میدهد.
- خدمت اصلی روح القدس شهادت دادن به عیسی است (او خودْ دربارۀ من شهادت خواهد داد یوحنا 26:15). وقتی شخصی شهادت عیسی را به طور کلی رد میکند، در حقیقت به روح القدس کفـر گفته است و او را ذاتاً در شهادت به عیسی دروغگو میپندارد. آنانی که عیسـی را انکار میکنند، محکوم به این گناه هستند.
- آمرزیده نخواهد شد: نتایج ابدی این گناه، بسیار جدی خواهد بود. چطور شخصی میتواند عیسی را بشناسد در حالیکه به روحالقدس کفر میگوید؟ در حقیقت کسی که مشتاق عیسی است نشان میدهد که محکوم به این گناه نیست. با این وجود اصرار در انکار عیسی توسط ما، باعث میشود تا به شدت بر علیه او باشیم و ما را در مسیر انکار کامل و نهایی قرار میدهد.
- برخی افراد –از روی شوخی و یا جدی- عمداً سخنانی میگویند که در حقیقت مرتکب گناه کفر به روحالقدس میشوند. آنها فکر میکنند به راحتی میتوان با ابدیت شوخی کرد. کفر گفتن به روحالقدس چیزی فراتر از فرمول کلمات است. انجام این کار، زندگی شخص را در شرایط انکار شهادت روحالقدس دربارۀ عیسی قرار میدهد. اگر کسی عمداً سخنان کفرآمیز به ضد روحالقدس به زبان آورده باشد همچنان میتواند توبه کند و مانع انکار عیسی در زندگیاش شود.
- کفر به روحالقدس هرگز بخشیده نخواهد شد – نه به این دلیل که این گناه آنقدر بزرگ است که خدا نمیتواند آن را ببخشد بلکه به این دلیل که این گناه یک دیدگاه قلبی است که بخشش خدا برایش مهم نیست. این گناه هرگز بخشیده نمیشود زیرا هرگز طریق بخشش خدا را نمیخواهد. این گناه هرگز بخشیده نمیشود زیرا بر راههای خودش اصرار دارد و نه راههای خداوند.
- طریق کفر نگفتن به روحالقدس، پذیرفتن عیسی است اگر کسی این طریق را در پیش بگیرد، اطمینان و محبت خود را بر عیسی قرار میدهد یعنی از انکار روحالقدس در مکاشفۀ عیسی دست برمیدارد.
5.(12-11) نگران نباشید چه بگویید- روحالقدس به شما کمک خواهد کرد
چون شما را به کنیسهها و به حضور حاکمان و صاحبمنصبان برند، نگران مباشید که چگونه از خود دفاع کنید یا چه بگویید، زیرا در آن هنگام روحالقدس آنچه را که باید بگویید به شما خواهد آموخت.
- چون شما را به کنیسهها و به حضور حاکمان و صاحبمنصبان برند: عیسـی به آنها هشدار میدهد در عرصۀ اجتماعی (حاکمان و صاحبمنصبان) و در عرصۀ مذهبی (کنیسهها) تحت جفا و شکنجه قرار خواهند گرفت. آنها باید انتظار مخالفتهای سیاسی و مذهبی را داشته باشند.
- عیسی این سخنان را به آنانی گفت که با این چالش روبرو بودند. از آن زمان تاکنون هزاران هزار نفر با این چالش مواجه شدند و همچنان فیض خداوند را در زندگی داشتند.
- نگران مباشید که چگونه از خود دفاع کنید یا چه بگویید: شاگردان عیسـی میتوانند در چنین شرایط آزمایش عظیم، بطور کامل به خداوند اعتماد کنند زیرا میدانند روحالقدس از طریق آنها صحبت خواهد کرد حتی اگر آنها آمادگی آن را نداشته باشند.
- “مسیحیان اولیه از تحقیر شدن هراسی نداشتند آنها حتی از شکنجههای ظالمانه و جان دادن هم نمیترسیدند. بسیاری از آنها از عدم مهارت کلامشان بیم داشتند و میترسیدند این امر باعث شود نتوانند به خوبی از حقیقت دفاع کنند و بجای جلال دادن حقیقت باعث تخریب آن شوند. اما خداوند وعده میدهد وقتی شخصی بخاطر ایمانش به دادگاه آورده میشود، کلمات به او داده خواهد شد.” (بارکلی)
- “آلیس درایور شهید، در معاینه خود، تمام پزشکان را در سکوت فرو برد، به طوری که آنها حرفی برای گفتن نداشتند و فقط به یکدیگر نگاه میکردند. سپس گفت: آیا دیگر حرفی برای گفتن ندارید؟ جلال بر خداوند؛ شما نمی توانید در برابر روح خدا در من مقاومت کنید ، یک زن فقیر این چنین در برابر قدرتها و مقامات ایستاد و خدا را جلال داد … بنابراین صدراعظم او را محکوم کرد و او خوشحال مانند یک پرنده در روز به زندان برگشت. ” او دو هفته قبل از پایان سلطنت ملکه ماری در آتش سوزانده شد”
- برخی از ترجمهها در لوقا 11:12 کلمۀ “پاسخ” را به کار بردند اما در متن یونانی باستان کلمۀ apologeomai به کار رفته است که به معنی “دفاع کردن” یا “دادن پاسخ مناسب” است. عبارت جدید [4]apologetics از همین کلمه گرفته شده است.
- زیرا در آن هنگام روحالقدس آنچه را که باید بگویید به شما خواهد آموخت: این وعده به آنها اطمینان میدهد که روحالقدس در زمان لازم با آنها و از طریق آنها سخن خواهد گفت حتی اگر آنها آمادۀ صحبت کردن نباشند.
- البته این موضوع توجیهی برای عدم آمادگی برای تعلیم و موعظه نمیباشد بلکه وعدۀ قوت و هدایت برای آنانی است که تحت جفا قرار میگیرند و فرصتی برای شهادت دادن به عیسی مسیح دارند.
- دیدگاههایی دربارۀ داراییهای مالی
1.(15-13) اصول کلی درمورد مسائل مادی
ناگاه کسی از میان جمعیت به او گفت: «استاد، به برادرم بگو میراث پدری را با من قسمت کند.» عیسی پاسخ داد: «ای مرد، چه کسی مرا بین شما داور یا مُقَسِم قرار داده است؟» پس به مردم گفت: «بههوش باشید و از هر گونه حرص و آز بپرهیزید، زیرا زندگی انسان به فزونی داراییاش نیست.»
- استاد، به برادرم بگو میراث پدری را با من قسمت کند: عیسـی کمی پیش دربارۀ ارزش عظیم ما برای خداوند و اهمیت ایستادگی بر آن تعلیم میداد که ناگهان مردی تعلیم را قطع کرد و از وی خواست که به او کمک کند تا سهمش را از ارثیهاش بگیرد.
- برطبق شریعت آن زمان، برادر بزرگتر دو سوم از ارث دریافت میکرد و برادر کوچکتر، یک سوم (بارکلی). این مرد از عیسی نخواست که به اظهارات دو طرف گوش دهد و سپس قضاوتی عادلانه انجام دهد بلکه از عیسی خواست در مقابل برادرش از او طرفداری کند. (به برادرم بگو میراث پدری را با من قسمت کند).
- واضح است سخنانی که عیسی کمی پیش دربارۀ لزوم تعهد ما به خدا و اهمیتی که خدا برای ما قائل است گفته بود، در قلب این شخص نفوذ نکرد او فکر میکرد باید برای چیزی که به او تعلق دارد بجنگد.
- “اگر هر یک از آنها مفهوم واقعی زندگی را درک میکردند و میطلبیدند تلاش اصلیشان این باشد که در خواند ثروتمند شوند، آنگاه این پرسش درمورد دارایی به خودی خود پاسخ داده میشد. کسی که مشتاق است دیگران را در داشتههایش سهیم کند، دیگر نگران نیست چقدر سهم دریافت میکند.” (مورگان)
- ای مرد، چه کسی مرا بین شما داور یا مُقَسِم قرار داده است: نباید تصور کنیم عیسـی نسبت به عدالت بیتفاوت بود بلکه او کاملا آگاه بود که طمع این مرد میتواند بیش از دریافت نکردن سهم ارثش به او آسیب رساند.
- شاید ما مدام در حال جنگیدن برای بدست آوردن حقمان باشیم و در آخر که آن را بدست میآوریم میفهمیم بهتر بود نمیجنگیدیم و یا حتی حقمان را از دست میدادیم اما اجازه میدادیم خدا شرایط را در دست بگیرد و کار کند.
- عیسی مجبور نبود هر شرایطی را داوری کند و همۀ مشکلات را حل کند. برخی مواقع اختلافاتی وجود داشت که او از درگیر شدن با آنها خودداری میکرد.
- اینجا، یکی از موقعیتیهایی است که ماهیت فریبکار قلب انسان دچار چالش میشود. ما اغلب با ادعای عدالت، بر طمع قلبمان صحه میگذاریم.
- بههوش باشید و از هر گونه حرص و آز بپرهیزید: عیسی از درخواست این مرد استفاده کرد و شروع به صحبت دربارۀ طمع کرد. شاید درخواست این مرد برای اجرای عدالت ، واقعاً براساس یک انگیزۀ شرعی بود. شاید هم از روی طمع، چیزی بیش از حق عادلانهاش میخواست.
- “بطور کلی داراییهای عظیم، غرور، بت پرستی و تجمل گرایی را به همراه دارد و اینها بزرگترین دشمنان نجات هستند.” (کلارک)
- “تقسیم دارایی بین دو شخص طماع، تدارک نزاع در آینده است. آزاد ساختن اشخاص از طمع در حقیقت برقراری صلح و آرامش است.” (مورگان)
- زیرا زندگی انسان به فزونی داراییاش نیست: این یک اصل کلی است که عیسی در تعالیم خود دربارۀ مسائل مادی به آن میپردازد. اگر ما با این دیدگاه زندگی کنیم که ارزش زندگیمان به داراییهایمان است باید بدانیم که در طمع زندگی میکنیم و طمع مصداقی از بت پرستی است (کولسیان 5:3).
- “افراد طماع وقتی لذت آنچه دارند در آنها فروکش میکند، آنگاه به دنبال دارایی بیشتر میروند و هرگز از این حرص سیر نمیشوند مانند سگی که همۀ غذایی که صاحبش برایش ریخته است را بدون هیچ لذتی خورده و به امید پیدا کردن غذای بیشتر، میز اربابش را میلیسد.” (تراپ)
2.(21-16) مَثَلی از ثروتمند نادان
سپس این مَثَل را برایشان آورد: «مردی ثروتمند از زراعت خویش محصول فراوان حاصل کرد. پس با خود اندیشید، ”چه کنم، زیرا جایی برای انباشتن محصول خود ندارم؟“ سپس گفت: ”دانستم چه باید کرد! انبارهای خود را خراب میکنم و انبارهایی بزرگتر میسازم، و همۀ گندم و اموال خود را در آنها ذخیره میکنم. آنگاه به خود خواهم گفت: ای جان من، برای سالیان دراز اموال فراوان اندوختهای. حال آسوده بِزی؛ بخور و بنوش و خوش باش.“ امّا خدا به او گفت: ”ای نادان! همین امشب جانت را از تو خواهند ستاند. پس آنچه اندوختهای، از آنِ که خواهد شد؟“ این است فرجام کسی که برای خویشتن ثروت میاندوزد، امّا برای خدا ثروتمند نیست.»
- مردی ثروتمند از زراعت خویش محصول فراوان حاصل کرد: این مرد در مثَل عیسی، برکت یافته بود و زمینش محصول فراوان حاصل کرده بود. میتوانیم تصور کنیم او با سخت کار کردن بر روی زمین حاصلخیزش، به موفقیت مالی خوبی دست یافته بود. او بقدری در این امر موفق بود که برای مدیریت منابع و محصولاتش با مشکل مواجه شد (زیرا جایی برای انباشتن محصول خود ندارم).
- مشکل و نگرانی او را در این کلام میتوانیم مشاهده کنیم (چه کنم؟) “وقتی جوان و بی تجربه هستیم فکر میکنیم ثروتمند بودن به معنی رها بودن از هر نگرانی و مشکل است… اما این مرد دولتمند به اندازۀ یک شخص فقیر که حتی یک ریال هم در زندگیاش ندارد، نگرانی داشت.” (موریسن)
- دانستم چه باید کرد: این مرد که چنین منابع عظیمی دارد، زندگیاش را با اطمینان برنامه ریزی کرده بود اما او میبایست برای سرمایهاش مدیریت بهتری داشته باشد تا بتواند از زندگیاش بخوبی لذت ببرد.
- امّا خدا به او گفت: ”ای نادان! همین امشب جانت را از تو خواهند ستاند”: در یک شب تمام نقشهها و دستاوردهای این مرد از بین رفت. او برنامههای کاری زیادی داشت و برای زندگیش هم به خوبی برنامه ریزی کرده بود اما نتوانست روز مرگش را کنترل کند – و ناگهان همۀ دستاوردها و نقشههایش برای همیشه از بین رفت.
- این مرد، نادان بود- نه به این دلیل که ثروتمند بود بلکه چون بدون هیچگونه آگاهی و آمادگی برای ابدیت زندگی کرده بود.
- همین امشب جانت را از تو خواهند ستاند: این جمله، به زبان اجبار است. این مرد مالک زندگی و ثروتی بود که از خدا دریافت کرده بود، اما خداوند مالک بیشترین چیز او یعنی جانش بود که به زودی از او ستانده میشد.
- هرکسی که این مَثل را میخواند ممکن است فکر کند این مرد، شخص بسیار موفق بوده است اما خداوند او را نادان خطاب میکند. ابدیت ثابت کرد این شخص نادان است و داستانش نشان داد که در اولولیت قرار دادن مسائل مالی در زندگی ، فقط یک گناه نیست بلکه حماقت است.
- پس آنچه اندوختهای، از آنِ که خواهد شد: ثروتی که این مرد اندوخته بود به خدا تعلق نداشت زیرا هرگز آنها را به خداوند تسلیم نکرده بود در حقیقت این ثروت به آن مرد هم تعلق نداشت زیرا نمیتوانست آن را با خود به ابدیت ببرد، شاید به شیطان تعلق داشت.
- “او فقیرتر از فقیرترین شخص، این دنیا را ترک کرد.” (گلدنهایز)
- این است فرجام کسی که برای خویشتن ثروت میاندوزد: این مرد ثروتمند تصور میکرد هرچه که دارد از آنِ خودش است. او میگوید، محصولم، انبارهایم، اموالم، جانم. همه چیز را به خودش ربط میدهد و نه به خداوند، اما در آخر ثابت میشود هیچ چیزی به او تعلق نداشت- حتی جانش نیز از آنِ خداوند بود. وقتی او بمیرد دیگر صاحب اموال، محصول و انبار نخواهد بود.
- این است فرجام کسی که برای خویشتن ثروت میاندوزد، امّا برای خدا ثروتمند نیست: مشکل این مرد این نبود که بر روی زمین ثروت اندوخته بود بلکه مشکل اینجا بود که او نزد خداوند ثروتمند نبود.
- ما میتوانیم با بخششهایی که به افراد نیازمند میکنیم (لوقا 33:12، 22:18، اول تیموتائوس 17:6-19) همچنین با اعتماد بر عیسی برای هر نیازمان، برای خدا ثروتمند باشیم. (مکاشفه 17:3-18)
- اغلب اوقات میتوانیم مشاهده کنیم که ثروت زمینی، ما را از دستیابی به ثروتهای آسمانی بازمیدارد. ” امّا آنان که سودای ثروتمند شدن دارند، دچار وسوسه میشوند و به دام امیال پوچ و زیانباری گرفتار میآیند که موجب تباهی و نابودی انسان میگردد.” (اول تیموتائوس 9:6). بیشتر ما از فقر میترسیم، در حالیکه باید از ثروت ترس داشته باشیم.
- جان وسلی به دقت درمورد ثروت تعلیم میداد و زندگی میکرد. او میگفت شما باید تا آنجا که میتوانید ثروت بدست آورید، تا آنجا که میتوانید پسانداز کنید، تا آنجا که میتوانید به دیگران کمک مالی کنید و سخاوتمند باشید. او خودش سالیانه با 28 پوند زندگی میکرد و بقیۀ درآمدش را میبخشید حتی وقتی حقوقش از 30 پوند به 60، 90، 120 رسید همچنان تمام عمرش با همان مقدار یعنی 28 پوند زندگی میکرد.
3.(28-22) هشدار دربارۀ نگرانی
آنگاه عیسی خطاب به شاگردان خود گفت: «پس به شما میگویم، نگران زندگی خود مباشید که چه بخورید، و نه نگران بدن خود که چه بپوشید. زندگی از خوراک و بدن از پوشاک مهمتر است.
- پس به شما میگویم، نگران زندگی خود مباشید: طمع و نگرانی بسیار به یکدیگر نزدیک هستند. طمع هرگز سیر نمیشود و نگرانی میترسد که هرگز سیر نشود- هیچ کدامشان نگاهشان به عیسی نیست.
- “به همان اندازه که میتوان از طریق طمع به خدا بیایمان بود، به همان اندازه هم میشود از طریق نگرانی نسبت به خدا بیایمان شد.” (بروس)
- نگران نباشید، یک حکم محبت آمیز است. اغلب اوقات نمیتوانیم درک کنیم که نگرانی چقدر میتواند زندگیمان را تباه سازد. تحقیقات نشان میدهد که استرس دستگاه ایمنی را ضعیف میسازد؛ افرادی که تحت میزان استرس بالا و یا دائمی قرار دارند، میزان سلولهای T در آنها به طرز قابل توجهی پایین است (مخصوصاً در واکنشهای ایمنی بدن). استرس بر قدرت باروری نیز تأثیر چشمگیری دارد. استرس طولانی مدت بر مغز اثر میگذارد و باعث میشود، شخص قادر نباشد به استرسهای آینده بخوبی واکنش نشان دهد. استرس همچنین باعث بروز مشکلات قلبی میشود.
- نگران نباشید: بین احساس مسئولیت به خدا و نگرانیهایی که از خدا نیست، تفاوت بسیاری وجود دارد. احساسی که نگران کننده باشد و بر خداوند اعتماد نداشته باشد، احساس مسئولیت نیست.
- زندگی از خوراک و بدن از پوشاک مهمتر است: عیسی میگوید نگرانی باعث میشود انسان به اندازۀ حیواناتی که فقط نگران نیازهای مادی هستند، تنزّل کند در حالیکه زندگی انسان مهمتر از اینهاست و او باید به دنبال مسائل ابدی و آسمانی باشد.
4.(28-24) به چه دلیل نباید نگـران باشیم.
کلاغها را بنگرید: نه میکارند و نه میدروند، نه کاهدان دارند و نه انبار؛ با این همه خدا به آنها روزی میدهد. و شما چقدر باارزشتر از پرندگانید! کیست از شما که بتواند با نگرانی، ذِراعی بر قامت خود بیفزاید؟ پس، اگر از انجام چنین کار کوچکی ناتوانید، از چه سبب نگران مابقی هستید؟ سوسنها را بنگرید که چگونه نمو میکنند؛ نه زحمت میکشند و نه میریسند. به شما میگویم که حتی سلیمان نیز با همۀ شکوه و جلالش همچون یکی از آنها آراسته نشد. پس اگر خدا علف صحرا را که امروز هست و فردا در تنور افکنده میشود، چنین میپوشانَد، چقدر بیشتر شما را، ای سستایمانان!
- کلاغها را بنگرید … خدا به آنها روزی میدهد: وقتی میبینیم خدا برای پرندگان تدارک میبیند و مراقب آنهاست. بنابراین باید انتظار داشته باشیم که او مراقب ما نیز هست.
- باید توجه کنیم که: پرندگان نگران نیستند، بلکه کار میکنند. آنها با دهان باز به انتظار نمینشینند تا خداوند شکم آنها را سیر کند.
- و شما چقدر باارزشتر از پرندگانید: بیشترین نگرانیای که انسانها برای مسائل مادی دارند، به دلیل عدم درک آنها از ارزشی است که در حضور خدا دارند، این افراد نمیدانند خداوند چقدر آنها را دوست دارد و مراقبشان است.
- کیست از شما که بتواند با نگرانی، ذِراعی بر قامت خود بیفزاید؟: نگرانی سبب انجام هیچ کاری نمیشود. انسان با نگرانی نمیتواند هیچ چیزی به زندگی خود بیفزاید. ممکن است گناهان بزرگتری از نگرانی وجود داشته باشد ولی هیچ یک به اندازۀ نگرانی بی ثمر نیست و تا این حد باعث شکست شخص نمیشود.
- بیفزاید: در متن اصلی یونانی باستان بجای عبارت افزودن به قامت، عبارت “افزودن به حیات” به کار رفته است، اما مفهوم هر دو عبارت یکسان است. درحقیقت، بجای اینکه با نگرانی چیزی به زندگی و حیاتمان بیافزاییم، باعث نابودی آن میشویم. استرس یکی از بزرگترین عوامل بیماری و ضعف جسمانی است.
- پس اگر خدا علف صحرا را که امروز هست و فردا در تنور افکنده میشود، چنین میپوشانَد: خدا حتی مراقب علفهای صحرا نیز هست، پس بدون شک مراقب ما نیز هست. ما باید به قدرت و مراقبت محبت آمیز پدرآسمانی اطمینان داشته باشیم.
- خداوند به فکر گلها هم میباشد و البته این جمله بدین مفهوم نیست که برای گلها همیشه هوا آفتابی و ملایم است زیرا اگر هروز آفتابی بود و هرگز ابرها و باران نمیبارید، آنگاه گلها خیلی زود خشک میشدند.
- ای سستایمانان: “سست ایمان به معنی شخصی نیست که کمی اشتباه میکند بلکه کسی است که بسیار به خدا خطا میورزد و در حسرت و اندوه به سر میبرد. بسیار شرم آور است که تصور کنیم خدا سوسنهای صحرا را با برگها به زیبایی ملبس میکند اما فرزندان خودش عریان میمانند. ای سست ایمان، کمی بیشتر درک داشته باش.” (اسپورژن)
5.(31-29) خدا میخواهد بجای آنکه توجه ما به ملکوت و گنج زمینی باشد بر ملکوت و گنج آسمانی تمرکز کنیم.
پس در پی این مباشید که چه بخورید یا چه بنوشید؛ نگران اینها مباشید. زیرا اقوام خداناشناسِ این دنیا در پی اینگونه چیزهایند، امّا پدر شما میداند که به این همه نیاز دارید. بلکه شما، در پی پادشاهی او باشید، که همۀ اینها نیز به شما داده خواهد شد.
- پس در پی این مباشید که چه بخورید یا چه بنوشید؛ نگران اینها مباشید: خبر خوش عیسـی بسیار ساده است. دیگرلازم نیست به سختی و با اعمالی که به مرگ و نابودی منتهی میشوند، امور این دنیا را حفظ کنید. عیسی همۀ جلالش را ترک کرد و فقط با یک اعتماد ساده به خداوند ، خشنود شد.
- در متن اصلی یونانی باستان کلمهای که در اینجا نگران ترجمه شده است، meteorizesthe میباشد که از ریشۀ meteor “به معنی شهاب سنگ” گرفته شده است. تراپ برطبق این موضوع میگوید “مانند شهاب سنگها که وضعیت مشخصی ندارند نباشید، زیرا مشخص نیست که آنها در هوا معلق هستند یا به زمین سقوط میکنند.”
- “متن اصلی این آیه را نمیتوان به سادگی تفسیر کرد زیرا کلمهای که در اینجا نگران ترجمه شده است در هیچ قسمت دیگری از عهدجدید به کار برده نشده است. عیسی با استفاده از این کلمات، مفهومی خاص را به شنوندگانش منتقل کرده است. به کار بردن این کلمه، نشان میدهد که ممکن است عیسـی این عبارت را از شخص دیگری نقل قول کرده است.” (اسپورژن)
- زیرا اقوام خداناشناسِ این دنیا در پی اینگونه چیزهایند: عیسـی بین زندگی آنانی که خداوند را نمیشناسند و در دوری از او زندگی میکنند و کسانی که خدا را میشناسند و محبت دلسوزانۀ او را دریافت میکنند، تفاوت قائل میشود. آنانی که خدا را میشناسند باید در پی چیزهای دیگـری باشند.
- “ممکن است بگویید نمیتوانید نگرانی را کنار بگذارید اما ای دوست عزیز باید این سوال بسیار مهم را از شما بپرسم که تفاوت شما با مردم این دنیا در چیست؟” (اسپورژن)
- بلکه شما، در پی پادشاهی او باشید: وقتی اولویتهای زندگیمان را ترتیب میدهیم، باید قانون زندگی ما این باشد که طلبیدن پادشاهی او را در اولویت قرار دهیم. اشتباه است که تصور کنیم اولویتی مهمتر از این موضوع در لیست زندگی ما وجود دارد- بلکه باید ملکوت خدا را در صدر این لیست بگذاریم و در هر کاری که انجام میدهیم نخست در پی پادشاهی او باشیم.
- برای مثال، به ندرت پیش میآید که مجبور شویم بین جلال دادن خدا، محبت همسرمان و یا کارمند نیکو بودن یکی را انتخاب کنیم. ما خدا را با محبت کردن به همسرمان و کارمند نیکو بودن جلال میدهیم و پادشاهی او را میطلبیم.
- باید این حکم همیشه در خاطر ما باشد. عیسی به ما یادآوری میکند که رفاه جسمانی و مادی آنقدر ارزش ندارد که زندگیهایمان را وقف آن کنیم. اگر مخالف این موضوع فکر میکنید و باور دارید که رفاه جسمانی، ارزشِ وقف زندگی را دارد، باید بگویم که خدای شما، ممّونا میباشد و زندگیتان محکوم به نگرانی است و مانند حیوانات همیشه نگران نیازهای مادی هستید.
- عیسـی به این افراد فقط نمیگوید، نگران نباشید بلکه میگوید بجای آنکه نگران باشید، بر ملکوت خداوند تمرکز کنید. یک عادت و یا اشتیاق را میتوان با عادت یا اشتیاق بزرگتر مغلوب ساخت.
- که همۀ اینها نیز به شما داده خواهد شد: اگر پادشاهی خدا را در اولویت قرار دهید و فکر نکنید که رفاه مادی به اندازۀ زندگی ارزش دارد، آنگاه میتوانید از همۀ اینها لذت ببرید. او وعده داده است که گنجهای آسمان در تدارک الهی نهفته است و تحقق والاترین هدف خدا برای بشر در مشارکت با او و قسمتی از ملکوت او بودن، به انجام میرسد.
- این انتخاب- نخست در پی پادشاهی او بودن- یک انتخاب اساسی است که وقتی شخصی توبه میکند و تبدیل میشود، اتفاق میافتد و هر روز بعد از توبه و تبدیل، زندگی ایمانی ما در جهتی قرار میگیرد که یا این تصمیم را تأیید میکنیم یا آن را انکار میکنیم.
6.(34-32) اعتماد به تدارک خداوند باعث ایجاد سخاوت در پیروان عیسـی میشود
ای گلۀ کوچک، ترسان مباشید، زیرا خشنودی پدر شما این است که پادشاهی را به شما عطا کند. آنچه دارید بفروشید و به فقرا بدهید؛ برای خود کیسههایی فراهم کنید که پوسیده نشود، و گنجی پایانناپذیر در آسمان بیندوزید، جایی که نه دزد آید و نه بید زیان رساند. زیرا هر جا گنج شماست، دلتان نیز آنجا خواهد بود.
- ای گلۀ کوچک، ترسان مباشید: در متن اصلی از دو کلمه که هر دو به معنی کوچک است، استفاده شده است و با این کار تأکید بسیار بر صفت کوچک شده است (کلارک، تراپ). به نظر میرسد گلهای که خدای پدر، ملکوت را به آنها میبخشد بسیار کوچک است. این گله کوچک بود ولی از آنِ او بودند.
- این جماعت با اینکه تعدادشان کم بود ولی یک گله بودند- یعنی یک شبان داشتند. گلۀ کوچک با یک شبان نیکو بهتر است از گلۀ بزرگ با یک مزدور.
- زیرا خشنودی پدر شما این است که پادشاهی را به شما عطا کند: این موضوع برای شاگردان عیسی بطور شخصی، صحّت داشت زیرا آنها از حضور مسیح پادشاه لذت میبردند و از قلمروی او در میان خودشان نفع میبردند؛ همچنین این امر به معنای دیگر نیز صدق میکرد: عیسـی به آسمان صعود کرد و این پادشاهی را به دستان شاگردانش سپرد. چنین خواندگی عظیمی، وعدۀ برکات عظیم، حفاظت و تدارک را با خود به همراه داشت.
- عیسی نگفت “پدر من” بلکه گفت “پدر شما“، او با این گفته به شاگردانش اطمینان بخشید.
- آنچه دارید بفروشید و به فقرا بدهید: این حکم یعنی بخشیدن هر آنچه که داریم، آزمایش شاگردی است و ابزاری برای پرورش ما به عنوان شاگردان میباشد. این امر به عنوان یک پادزهر و یا درمان برای طمع بیان شده است.
- “آمادگی و اشتیاق برای چشمپوشی از دارایی، نشانهای از تبدیل حقیقی، سرسپردگی به عیسی، ایمان بدون تزلزل به او است.” (پیت)
- زیرا هر جا گنج شماست، دلتان نیز آنجا خواهد بود: ارتباط عمیقی بین تمرکز قلبی و مکان گنج زندگی وجود دارد، این امر حقیقتی انکارناپذیر است. اگر شما به داراییهای مادی به عنوان گنج زندگیتان نگاه میکنید پس قلبتان به زمین وابسته است.
- “اگر تمایلات و علایق اولیۀ شخصی، زمینی باشد، پس تعهدش نیز به امور زمینی است نه آسمانی.” (پیت)
- نباید فراموش کنیم که عیسی این تعلیم دربارۀ ثروت و دارایی را زمانی بیان کرد که شخصی موعظۀ عیسی را قطع کرد و از او خواست تا به نزاع او و برادرش برای ارث پدری، رسیدگی کند. عیسـی به این مرد (و همۀ کسانی که آنجا حضور داشتند) دربارۀ مکان گنج و قلب انسان هشدار میدهد.
- نظراتی دربارۀ بازگشت عیسـی
1.(40-35) منتظر و آمادۀ بازگشت ارباب
کمر به خدمت ببندید و چراغ خویش را فروزان نگاه دارید. همچون کسانی باشید که منتظرند سرورشان از جشن عروسی بازگردد، تا چون از راه رسد و در را کوبد، بیدرنگ در بر او بگشایند. خوشا به حال خادمانی که چون سرورشان بازگردد، آنان را بیدار و هوشیار یابد. آمین، به شما میگویم، خود کمر به خدمتشان خواهد بست؛ آری، آنان را بر سفره خواهد نشانید و پیش آمده، از ایشان پذیرایی خواهد کرد. خوشا به حال خادمانی که چون سرورشان از راه رسد، چه در پاس دوّم شب، چه در پاس سوّم، ایشان را بیدار و هوشیار یابد.«بدانید که اگر صاحبخانه میدانست دزد در چه ساعتی خواهد آمد، نمیگذاشت به خانهاش دستبرد زنند. پس شما نیز آماده باشید، زیرا پسر انسان در ساعتی خواهد آمد که انتظار ندارید.»
- همچون کسانی باشید که منتظرند سرورشان از جشن عروسی بازگردد: اگر پیروان عیسی در نگرانی و طمع به سرنبرند، آنگاه قادر خواهند بود تمرکز خود را بر بازگشت مسیح قرار دهند. این کاری است که ارزش دارد زندگیهایمان را بر آن قرار دهیم.
- “این سخنان نجات دهنده با هشدارهای قبلیاش درمورد اینکه نباید افکار دنیوی داشته باشیم بلکه افکار ما باید آسمانی باشد، بسیار مرتبط هستند.” (گلدنهایز)
- کمر به خدمت ببندید و چراغ خویش را فروزان نگاه دارید: مفهوم این عبارت را میتوان بخوبی اینطور توصیف کرد: لباس خود را بر تن کنید و آمادۀ خدمت کردن، باشید و چراغهایتان را روشن نگاه دارید.
- در جایی دیگر میخوانیم “کلام تو برای پاهای من چراغ، و برای راه من نور است.” (مزامیر 105:119). ممکن است شخصی اشتیاق درونی برای خدمت خداوند داشته باشد (کمر به خدمت ببندید) اما روشنایی لازم برای این خدمت را نداشته باشد (نور کلام خدا باید به خوبی بدرخشد).
- آمین، به شما میگویم، خود کمر به خدمتشان خواهد بست؛ آری، آنان را بر سفره خواهد نشانید و پیش آمده، از ایشان پذیرایی خواهد کرد: خادمان آماده، توسط اربابشان خدمت خواهند شد و برکت خواهند یافت؛ پاداشی ارزشمند در انتظار کسانی است که در انتظار بازگشت خداوند هستند و در آمادگی برای آن زمان زندگی میکنند.
- “آن خادمینی که برای بازگشت اربابشان با هوشیاری انتظار میکشند، برکت خواهند یافت. بنابراین این افراد، مبارک هستند و در حقیقت خداوند نقشش را با آنها عوض میکند و کمر خود را برمیبنند و با آنها بر سر سفره مینشیند و آنها را خدمت میکند.” (پیت)
- پس شما نیز آماده باشید، زیرا پسر انسان در ساعتی خواهد آمد که انتظار ندارید: همه ما میدانیم زمانی که خوانده میشویم، اگر آماده نباشیم، چقدر شرمنده خواهیم شد. عیسی به همۀ افراد میگوید برای بازگشت او آماده باشید- این مهمترین چیزی است که هر کسی باید برای آن آماده باشد.
- یک دزد هرگـز آمدنش را اعلام نمیکند؛ او نیز مانند دزد زمانی میآید که هیچکس انتظارش را ندارد. برای اینکه از دزدها در امان باشیم باید در آمادگی کامل و مداوم زندگی کنیم و به همین طریق برای اینکه برای آمدن مسیح اماده باشیم باید در آمادگی کامل و مداوم زندگی کنیم.
2.(48-41) مباشر نیکو در زمان غیاب ارباب
پطرس پرسید: «سرور من، آیا این مَثَل را برای ما آوردی یا برای همه؟» خداوند در پاسخ گفت: «پس آن مباشر امین و دانا کیست که اربابش او را به سرپرستی خادمان خانۀ خود گماشته باشد تا سهم خوراک آنان را به موقع بدهد؟ خوشا به حال آن غلام که چون اربابش بازگردد، او را مشغول کار بیند. یقین بدانید که او را بر همۀ مایملک خود خواهد گماشت. امّا اگر آن غلام با خود بیندیشد که ”ارباب در آمدن تأخیر کرده،“ و به آزار خادمان و خادمهها، و خوردن و نوشیدن و میگساری بپردازد، آنگاه اربابش در روزی که انتظار ندارد و در ساعتی که از آن آگاه نیست خواهد آمد و او را از میان دو پاره کرده، در جایگاه خیانتکاران خواهد افکند.
غلامی که خواستِ اربابش را میداند و با این حال، خود را برای انجام آن آماده نمیکند، تازیانۀ بسیار خواهد خورد. امّا آن که خواست اربابش را نمیداند و کاری میکند که سزاوار تنبیه است، تازیانۀ کمتر خواهد خورد. هر که به او بیشتر داده شود، از او بیشتر نیز مطالبه خواهد شد؛ و هر که مسئولیتش بیشتر باشد، پاسخگوییاش نیز بیشتر خواهد بود.
- پطرس پرسید: «سرور من، آیا این مَثَل را برای ما آوردی یا برای همه؟»: عیسـی در پاسخ پطرس با همۀ افرادی که آنجا حضور داشتند صحبت کرد و گفت همۀ شما باید مانند آن مباشر امین و دانا باشید. به عبارت دیگر، عیسـی گفت “این مَثَل را برای همۀ کسانی میگویم که میخواهند به عنوان یک مباشر امین و دانا در آمادگی زندگی کنند.
- همۀ کسانی که خادمین عیسی هستند باید برای بازگشت او آماده باشند اما آنان که خدمتی خاص دارند باید بیش از بقیۀ خادمین آماده باشند. “بیتوجهی به مسائل روحانی، گناهی توجیه ناپذیر است، شخصی که مرتکب چنین گناهی میشود، تازیانه خواهد خورد و محکوم خواهد شد اما تازیانه و محکومیت او در مقایسه با خادمی که ارادۀ ارباب خود را میداند و آن را بجا نمیآورد، دیگران را تعلیم میدهد اما خودش به آنهاعمل نمیکند و… کمتر خواهد بود. در نظر خداوند خادمین شریر، سست، بیآبرو و بدجنس به عنوان بزرگترین متجاوزین و ظالمین هستند و او با آنها به شدت برخورد خواهد کرد.” (پول)
- امّا اگر آن غلام با خود بیندیشد که ”ارباب در آمدن تأخیر کرده،“: آن غلامی بیچاره است که بدون انتظار بازگشت اربابش زندگی میکند، چنین غلامی را میتوان از قسمتهای مختلف زندگیاش شناخت.
- او با بقیۀ خادمین اربابش بدرفتاری میکند (به آزار خادمان و خادمهها میپردازد).
- او بطور افراطی به لذتهای این دنیا مشغول میشود ( به خوردن و نوشیدن و میگساری میپردازد).
- در مستی و بیتوجهی به سر میبرد (میگسار است).
- در اینجا عیسـی آشکارا ارتباط بین آمادگی برای بازگشت، زندگی پر از محبت، تمرکز بر مسائل روحانی و خویشتنداری را بیان میکند. درحقیقت کسی که در قلب خود میگوید “ارباب در آمدن تأخیر کرده” هیچ یک از موارد بالا در زندگی او دیده نمیشود.
- برخی از انتظار بازگشت او خسته و یا ناامید میشوند زیرا تاکنون اتفاق نیفتاده است، این دقیقاً همان دیدگاهی است که عیسـی درمورد آن هشدار میدهد. اگر در نظر برخی عیسی در آمدن تأخیر کرده است، به این دلیل است که افراد بیشتری را از داوری و مجازاتی که در روزهای آخر بر دنیا خواهد آمد، نجات دهد.
- آنگاه اربابش در روزی که انتظار ندارد و در ساعتی که از آن آگاه نیست خواهد آمد: به هرحال ارباب روزی خواهد آمد، چه خادم آماده باشد چه نباشد. وقتی او بیاید آنانی را که آماده نیستند و آمدنش را انکار میکنند، مجازات خواهد کرد و کسانی را که خود را آماده کرده بودند، پاداش خواهد داد.
- غلامی که خواستِ اربابش را میداند و با این حال، خود را برای انجام آن آماده نمیکند، تازیانۀ بسیار خواهد خورد. امّا آن که خواست اربابش را نمیداند و کاری میکند که سزاوار تنبیه است، تازیانۀ کمتر خواهد خورد: وقتی ارباب بیاید، افراد را مطابق تقصیراتشان مجازات خواهد کرد. مجازات آنانی که میدانند چطور باید آماده باشند اما با اینحال خود را آماده نمیکنند بیشتر از کسانی است که نمیدانستند و آماده نبودند.
3.(53-49) عیسی آتش و جدایی تقدیس کننده میآورد
«من آمدهام تا بر زمین آتش افروزم، و ای کاش که تا کنون افروخته شده بود! امّا مرا تعمیدی باید، و چه در فشارم تا به انجام رسد. آیا گمان میبرید آمدهام تا صلح به زمین آورم؟ نه، بلکه آمدهام تا جدایی افکنم. از این پس، میان پنج تن از اهل یک خانه جدایی خواهد افتاد؛ سه علیه دو خواهند بود و دو علیه سه. پدر علیه پسر و پسر علیه پدر، مادر علیه دختر و دختر علیه مادر، مادرشوهر علیه عروس و عروس علیه مادرشوهر.»
- من آمدهام تا بر زمین آتش افروزم، و ای کاش که تا کنون افروخته شده بود!: این آتش را در چند مورد میتوان در نظر گرفت.
- آتشی که عیسـی در اینجا درمورد آن صحبت میکند ممکن است قضاوتی باشد که در دهههای بعدی بر یهودیان آمد. “در تفکر یهودی تقریبا همیشه آتش نشانۀ داوری و قضاوت است. بنابراین در اینجا عیسی، آمدن ملکوتش را به عنوان زمان داوری بیان میکند.” (بارکلی)
- آتشی که عیسـی در اینجا درمورد آن صحبت میکند ممکن است قدرت روح القدس باشد که بعد از کار او بر روی صلیب، بر ایمانداران آمد (امّا مرا تعمیدی باید)
- آتشی که عیسـی در اینجا در مورد آن صحبت میکند ممکن است بشارت انجیل و گسترش ملکوت او در جهان باشد که بعد از کار او بر روی صلیب امکانپذیر شد.
- حقیقتی که عیسی درمورد رنج کشیدنش میگوید و از آن به عنوان تعمید یاد میکند، معنای بسیار عمیقی دارد. قطرات رنج بر او پاشیده نشد بلکه او در رنج فرو رفت و غوطهور شد. به همین طریق وقتی ما در عیسـی و با روحالقدس تعمید مییابیم، در آنها فرو میرویم و غوطهور میشویم.
- چه در فشارم تا به انجام رسد: عیسی تا زمانی که کارش را بر روی صلیب به اتمام رساند، در فشار بود و میدانست بعد از به کمال رساندن کارش، همۀ نیکوییها بر او خواهد آمد. “که به خاطر آن خوشی که پیشرو داشت، صلیب را تحمل کرد و ننگ آن را ناچیز شمرد (عبرانیان 2:12).
- پدر علیه پسر و پسر علیه پدر، مادر علیه دختر و دختر علیه مادر، مادرشوهر علیه عروس و عروس علیه مادرشوهر: شاید این بهایی باشد که شخص به عنوان یک مباشر امین باید بپردازد. وقتی کسی وفادارانه عیسی را پیروری میکند ممکن است بخاطر او، به ناچار متحمل جداییهایی شود.
- “آمدن او، ناگزیر به معنای تقسیم است. این یکی از دلایل مهم نفرت رومیها از مسیحیت است- زیرا مسیحیت خانوادهها را به دو نیم تقسیم میکند.” (بارکلی)
4.(56-54) ضرورت تشخیص زمانها
سپس به جماعت گفت: «چون بینید ابری در مغرب پدیدار شود، بیدرنگ میگویید: ”باران خواهد بارید،“ و باران میبارد. و چون باد جنوب وزد، میگویید: ”هوا گرم خواهد شد،“ و چنین میشود. ای ریاکاران! شما که نیک میدانید چگونه سیمای زمین و آسمان را تعبیر کنید، چگونه است که از تعبیر زمان حاضر ناتوانید؟
- شما که نیک میدانید چگونه سیمای زمین و آسمان را تعبیر کنید، چگونه است که از تعبیر زمان حاضر ناتوانید؟: عیسی مردم زمان خودش را سرزنش میکند زیرا آنها نمیتوانستند زمان حاضرشان را درک کنند. آنها باید نبوتهایی که درمورد نخستین آمدن عیسی بود را بیشتر درک میکردند و نشانههای واضحی که تأیید میکرد عیسی همان مسیح موعود است را تشخیص میدادند.
- شنوندگان عیسـی میدانستند وقتی ابرها در قسمت غربی دریای مدیترانه تجمع میکنند، باید انتظار بارش باران را داشته باشند. آنها میدانستند وقتی از سمت جنوب صحرای عرب باد گرم میوزد، موج گرما در راه است.
- سپس به جماعت گفت: عیسی این موضوع را فقط بین شاگردانش مطرح نمیسازد بلکه به همۀ جماعتی که در آنجا حضور دارند این موضوع را بیان میکند. عیسـی میخواست هرکسی زمان حاضر را تشخیص دهد و آمادۀ بازگشت او باشد.
- اکنون در زمان حال، دلایل بسیاری وجود دارد که باور کنیم آمدن عیسی نزدیک است، با مزید کردن احساسی که برای ضرورت آمدن او داریم، میتوانیم امیدوار باشیم که زمانمان را تشخیص دادهایم.
- این مرحله از زمان با نبوتهایی که درمورد بنای مجدد هیکل است و تحقق نبوتها در مورد مکروه ویرانگر، همخوانی دارد (متی 15:24، مرقس 14:13 و دوم تسالونیکیان 3:2-4). از سال 1948 زمانی که اسرائیل دوباره یک حکومت شد تا به امروز امید بازسازی مجدد هیکل در میان گروه اندکی از یهودیان همچنان ادامه دارد.
- این مرحله از زمان با نبوتهایی که درمورد تشکیل یک حکومت جهانی واحد است، همخوانی دارد زیرا به نظر میرسد در امپراطوری رومی این پیشگویی تحقق یافت (دانیال 36:2-45، مکاشفه 1:13-8، مکاشفه 10:17-14). ظاهراً این نبوت با اتحادیۀ اروپای مدرن مرتبط است که از اهداف رهبرانشان و هرج و مرج عصر حاضر برخاسته است.
- این مرحله از زمان با نبوتهایی که در مورد ایجاد یک رهبر جهانی سیاسی و اقتصادی همخوانی دارد، نوعی رهبر سیاسی واحد که رهبری این حکومت جهانی واحد را بر عهده خواهد داشت (دوم تسالونیکیان 3:2-12، مکاشفه 4:13-7).
- این مرحله از زمان با نبوتهایی که دربارۀ مذاهب دروغین است همخوانی دارد، کتاب مقدس گسترش مذاهب دروغین را مشخصۀ روزهای آخر میداند (دوم تسالونیکیان 4:2، دوم تسالونیکیان 9:2-12، مکاشفه 11:13-15، مکاشفه 1:17-6).
- این مرحله از زمان با نبوتها درمورد نظام اقتصادی در روزهای آخر، همخوانی دارد (مکاشفه 15:13- 17).
- اما هیچ یک از اینها تضمین نمیکند که بازگشت عیسی نزدیک است. شاید در حکمت خداوند، این زمان نزدیک نباشد- با این حال اگر اینطور باشد، خداوند دوباره در زمان آینده اجازه خواهد داد تمام این شرایط که عصر حاضر ما را شکل داده و مشخصۀ زمان حال است، دوباره باهم جمع شوند و چنین شرایطی را دوباره شکل دهند.
5.(59-57) شناخت زمانها و پارسایی
«چرا خود دربارۀ آنچه درست است داوری نمیکنید؟ هنگامی که با شاکیِ خود نزد حاکم میروی، بکوش تا در راه با او آشتی کنی، مبادا تو را نزد قاضی کشاند و قاضی تو را به نگهبان سپارد، و به زندان افتی. به تو میگویم که تا قِران آخر را نپردازی، از زندان به در نخواهی آمد.»
- چرا خود دربارۀ آنچه درست است داوری نمیکنید؟: عیسی از شنوندگانش میخواهد دربارۀ این موضوع به خوبی فکر کنند. هرکسی که قدرت تشخیص و قضاوت دارد میتواند اهمیت این موضوع را درک کند که قبل از اینکه در حضور او داوری شویم بهتر است در عدالت و راستی در او قرار بگیریم زیرا وقتی در مقابل تخت داوری قرار بگیریم، آنگاه بسیار دیر است که بخواهیم رابطهمان را با او اصلاح کنیم.
- بکوش تا در راه با او آشتی کنی: در نمونهای که عیسـی در اینجا مطرح کرد، منطقی بود متهم قبل از اینکه در مقابل قاضی حاضر شود، تسویه حساب کند. با این تفاسیر، میتوانیم بگوییم در نور کار عیسی بر روی صلیب، خدا به ما پیشنهاد مصالحه و تسویه حساب میدهد (قبل از رسیدن به حضور قاضی) ما این پیشنهاد را با ایمان آوردن به عیسی و کارش بر روی صلیب میتوانیم بپذیریم.
- به تو میگویم که تا قِران آخر را نپردازی، از زندان به در نخواهی آمد: عیسـی به آنها (و به ما) بهای سنگین تسویه حساب نکردن با خدا قبل از رسیدن روز داوری را یادآوری میکند. همۀ این فشارها به ما این ضرورت را تأکید میکند که اکنون باید در عدالت و راستی با خداوند قرار بگیریم و در انتظار و آمادگی بازگشت عیسـی زندگی کنیم.
- عیسی در اینجا به بهایی که گناهکاران در جهنم باید بپردازند اشاره میکند (تا قِران آخر را نپردازی، از زندان به در نخواهی آمد) او با استفاده از این نمونه توضیح میدهد جهنم، حقیقتی ترسناک و ابدی است و برای رهایی از آن باید بهای گناهان پرداخته شود و انسانیت ناکامل نمیتواند بهای کامل را بپردازد و نیاز دارد که خدای کامل این بها را بپردازد.
- عیسی در اینجا به قِران اشاره میکند که “کوچکترین واحد پول است.” (بارکلی)
- مجازات جهنم، ابدی است همانطور که حیات در ملکوت ابدی است (متی 46:25، دوم تسالونیکیان 9:1). عذاب جهنم پایان ناپذیر (مکاشفه 11:14) و آتش جهنم خاموشی ناپذیر است و تا ابد میسوزد (مرقس 48:9). ناعادلان نیز رستاخیز مییابند و احتمالا این رستاخیز با بدنهایی خواهد بود که متحمل عذاب جهنم شود (یوحنا 29:5، اعمال 15:24).