لـوقا 10- اعزام شاگردان
- دستورهایی به هفتاد شاگرد در عزیمتهایشان
1.(3-1) هفتاد شاگرد تعیین و فرستاده شدند.
پس از آن، خداوند هفتاد تن دیگر را نیز تعیین فرمود و آنها را دو به دو پیشاپیش خود به هر شهر و دیاری فرستاد بدیشان گفت: “محصول فراوان است، امّا کارگر اندک. پس، از مالکِ محصول بخواهید کارگران برای دروِ محصول خود بفرستد. بروید! من شما را چون برهها به میان گرگها میفرستم.”
- پس از آن، خداوند هفتاد تن دیگر را نیز تعیین فرمود: عیسی میدانست که زمان زیادی تا مصلوب شدنش باقی نمانده است و هنوز دهکدههای بسیاری بودند که پیغام او را نشنیده بودند. عیسی به سوی گروه بزرگ شاگردانش برگشت و آنها را فرستادگان خود ساخت تا این مکانها را نیز برای او آماده کنند ( دو پیشاپیش خود به هر شهر و دیاری فرستاد).
- این امر به ما نشان میدهد علاوه بر آن دوازده تن که عیسـی آنها را به عنوان شاگردان و رسولان انتخاب کرده بود، گروه عظیمی وجود داشتند که پیروان مشتاق او بودند. عیسی از میان آن گروه عظیم، هفتاد تن دیگر را تعیین فرمود تا به کار او مشغول شوند. دلایلی وجود دارد که نشان میدهد او چرا هفتاد تن را انتخاب کرد.
- شاید هفتاد، تعداد معقولی بود که استفاده از افراد قابل دسترس را موثرتر میساخت.
- شاید هفتاد، مربوط میشود به هفتاد مشایخی که با موسی به بالای کوه سینا رفتند و جلال خدا را دیدند (خروج 1:24 و 9)، عیسی این هفتاد تن را انتخاب کرد تا وقتی که خدا را خدمت میکنند و نمایانگر او هستند، جلال او را ببینند.
- شاید هفتاد، مربوط میشود به هفتاد عضو شورای سنهدرین و عیسی با این کار نشان داد که او یک نظم و رهبری جدید بنا کرد.
- شاید هفتاد، مربوط میشود به هفتاد مترجم عبری کتاب مقدس، سپتواجت، که آن را به یونانی ترجمه کردند و عیسی نشان داد این هفتاد شاگرد کسانی هستند که هروز کلام او را به زندگی روزمره “ترجمه میکنند”.
- “بهتر است جزو یکی از آن هفتاد تنِ ناشناخته بود، کسانی که کارشان را انجام دادند و با انجام این کار بسیار شاد بودند و خداوند آنها را به خوبی میشناخت. این بسیار بهتر است و شاید امنتر از اینکه مانند یهودا در میان آن دوازده تن باشی: اما هرگز یکی از آن هفتاد تن نباشی.” (موریسن)
- آنها را دو به دو … فرستاد: “مسیح آنها را دو به دو فرستاد: 1. تا به آنها ضرورت همکاری را در میان خدمتگزاران عدالت بیاموزد. 2. تا از دهان دو شاهد همه چیز بنا شود. 3. تا آنها یکدیگر را در شرایط سخت حمایت کنند و تسلی دهند.” (کلارک)
- پیشاپیش خود: “چه فیض عظیمی وقتی که واعظ میداند خداوندش در پس او میآید و او میتواند صدای قدمهای خداوندش را از پشت سرش میشنود! چه دلگرمی عظیمی! او میداند با اینکه میتواند کار کوچکی انجام دهد اما با اینحال راه کسی را مهیا میکند که میتواند همه کاری را انجام دهد.” (اسپورژن)
- محصول فراوان است: عیسی با استفاده از مثال یک مزرعه که به وقت برداشت محصول رسیده است، ضرورت فوریت کار خود را توضیح داد. او جمعیت زیادی از بشریت را مانند یک مزرعۀ آمادۀ برداشت میدانست. او به نیاز بشر به بزرگی فکر میکرد و آن را همچون یک فرصت میدید.
- با توجه به تصویری که عیسـی از آن استفاده میکند میتوانیم بگوییم که این مزرعه خودش بسیار بزرگ است و محصولش نیز بسیار زیاد است. عیسی بارها این موضوع را تکرار کرده است و در مکانهای مختلف آن را مطرح کرد (متی 37:9-38). شاید این یک عبارت حکیمانهای بود که عیسی در برخی موارد میگفت.
- امروزه نیز این امر صحت دارد. اگر باور کنیم که عیسی به زودی بازمیگردد، آنگاه مأموریتی که عیسی به آن هفتاد نفر سپرد را وظیفۀ امروز خودمان میسازیم.
- “آیا میتوانید پریشان حالی آن کشاورزی را درک کنید که میبیند محصولش رسیده و مزرعهاش سفید شده اما هیچ کارگری برای برداشت محصول ندارد؟ وقتی عیسی به مزرعۀ محصول خود نگاه میکرد، چنین عذابی قلب او را دربرمیگرفت.” (موریسن)
- امّا کارگر اندک: این جمله نه تنها به این معنی است که باید کارگران بیشتری وجود داشته باشد بلکه آنانی نیز که مشغول به کار هستند هم باید همۀ تمرکز خود را بر کارشان قرار دهند. وقتی کار بسیار است و کارگر اندک، همۀ کارگران باید مشغول کار باشند.
- این محصول نیازمند کارگران است. اگر کارگری وجود نداشته باشد که محصول نیکو را برداشت کند، آنگاه محصول خوب به راحتی هدر میرود. عیسـی به ما هشدار میدهد که فرصتها برای ملاقات مردم و آوردن آنها به ملکوت خدا به دلیل کمبود کارگر ممکن است هدر برود.
- از مالکِ محصول بخواهید: عیسی به آنها حکم میکند که دعا کنند. کار آنها بسیار زیاد بود و بدون دعای کافی نمیتوانستند آن را به انجام رسانند. بطور خاص آنها میبایست از مالک محصول میخواستند کارگران برای دروی محصول خود بفرستد.
- آنها برای کار بشارت به دعا نیاز داشتند. (از صاحب محصول بخواهید)
- تولید کنندۀ محصول (مالک محصول).
- نیاز به کارگران برای انجام کار بشارت (کارگران)
- خواندگی خدا برای کار برداشت محصول (بفرستد)
- ماهیت برداشت شراکتی محصول (کارگران)
- نیاز به تشخیص و شناخت مالک محصول (محصول خود)
- ما باید دعا کنیم خداوند کارگران بفرستد. “کلمۀ یونانی که در اینجا به کار رفته به معنی الزام و اجبار است، کسی را به جلو هل دادن، با قدرت پرتاب کردن این همان کلمهای است که برای اخراج روح ناپاک از یک مرد دیوزده استفاده شده است. این کلمه نشان دهندۀ قدرت بسیاری برای بیرون انداختن روح پلید است و همچنین نیاز به قدرت عظیمی از طرف خد را نشان میدهد که برای انجام این کار لازم است.” (اسپورژن)
- بروید: عیسی به آنها فرمان داد که بروند زیرا خداوند به دعاهای آنها جواب خواهد داد…”ای خداوند، برای برداشت محصولت، کارگران بفرست.” فقط این نوع دعاست که اشتیاق محصول را در شخصی که دعا میکند بوجود میآورد.
- من شما را چون برهها به میان گرگها میفرستم: عیسی به آنها فرمان داد تا با یک قلب مطمئن و اعتماد به خدا بروند نه با فریب و سوءاستفاده از دیگران. رفتن برهها به میان گرگها خیلی جذاب به نظر نمیآید؛ با این وجود عیسی آنها را اینگونه فرستاد و البته قدرت عظیم خداوند هم از این طریق در میان آنها کار کرد.
- بعد از همۀ اینها، وقتی به دنیای طبیعی نگاه میکنیم مأموریت گوسفندان در میان گرگها میتواند امیدبخش باشد زیرا باوجود اینکه گوسفندان ضعیف و بیدفاع هستند اما تعدادشان از گرگها بسیار بیشتر است. روزی فرا میرسد که تعداد آزاردهندگان مانند گرگها اندک و مقدسین مانند گوسفندان بسیار خواهد شد.
2.(8-4) رهنمودهایی خاص برای خدمت
کیسۀ پول یا کولهبار یا کفش برمگیرید، و در راه کسی را سلام مگویید. به هر خانهای که وارد میشوید، نخست بگویید: ”سلام بر این خانه باد”. اگر در آن خانه کسی از اهل صلح و سلام باشد، سلام شما بر او قرار خواهد گرفت؛ وگرنه، به خود شما باز خواهد گشت. در آن خانه بمانید و هر چه به شما دادند، بخورید و بیاشامید، زیرا کارگر مستحق دستمزد خویش است. از خانهای به خانۀ دیگر نقل مکان مکنید. چون وارد شهری شدید و شما را بهگرمی پذیرفتند، هر چه در برابر شما گذاشتند، بخورید.
- کیسۀ پول یا کولهبار یا کفش برمگیرید: اول عیسی به آنها گفت دعا کنید؛ سپس گفت بروید و بعد گفت چطور بروید. عیسی به آن هفتاد نفر دستورات خاصی داد که نمایانگر نگرشی خاص در خدمتشان در معرفی عیسی و پیغام او میباشد.
- نگرانیهای مادی نباید باعث شود آنها از خدمتشان منحرف شوند ( کیسۀ پول یا کولهبار یا کفش برمگیرید).
- آداب و رسوم و سنتهای خسته کننده نباید باعث شود آنها از خدمتشان منحرف شوند ( در راه کسی را سلام مگویید).
- “در فرهنگ شرق، سلام و احوالپرسی بسیار طولانی و خسته کننده است و چاپلوسی و تملق در این رسم وجود دارد و در بیشتر مواقع به سمت غیبت هم کشیده میشود ولی این مردان که به خدمت مرگ و زندگی مشغول هستند باید از این رسوم چشم پوشی کنند و زمان را در کار خود از دست ندهند البته این رفتار گاهی اوقات امری غیراجتماعی به نظر میآید.” (موریسن)
- به هر خانهای که وارد میشوید، نخست بگویید: ”سلام بر این خانه باد“: این رسوم به این معناست که شخص میخواهد برای مدتی در منزل شخص میزبان بماند (اگر مسافرخانهای در مسیر راه وجود داشت معمولاً مانند فاحشه خانه بود و مکان مناسبی برای فرستادگان خدا نبود.) عیسی به آنها فرمان داد به هر خانهای که وارد میشوند، برکت و صلح بر آن خانه اعلام کنند.
- اگر در آن خانه کسی از اهل صلح و سلام باشد: در متن اصلی عبارت “پسر صلح” به کار رفته شده است. “در فرهنگ یهود، مردی که یک مشخصۀ خوب یا بد داشته باشد به پسرِ آن مشخصه خوانده میشود… پسرِ صلح در این متن نه تنها به معنی شخص اهل صلح و یا نرم خو است بلکه به معنی شخصی است که در خیرخواهی و عدالت، به نیکویی از او یاد میشود. برای این خدمت باعث بیشرمی است که فرستادگانش با کسانی سکونت کنند که شهرت خوبی در میان مردمانشان ندارند.” (کلارک)
- در آن خانه بمانید و هر چه به شما دادند، بخورید و بیاشامید: آنها به خدایی اعتماد داشتند که از طریق سخاوتمندی دیگران، نیازهایشان را برطرف میکرد و برایشان تدارک میدید پس آنها نیز باید بخاطر هرآنچه دریافت میکردند تشکر میکردند- بدون اینکه از خانهای به خانۀ دیگر گدایی کنند.
- کارگر مستحق دستمزد خویش است: عیسـی به شاگردانش گفت حمایتهایی که از طرف دیگران دریافت میکنند را به عنوان خیریه نگاه نکنند بلکه این حمایتها، دستمزدی است که برای خدمتشان در پیشبرد ملکوت خدا، دریافت میکنند.
3.(9) چیزی که عیسی از آن هفتاد تن میخواهد انجام دهند: شفا و موعظه
بیماران آنجا را شفا دهید و بگویید: ”پادشاهی خدا به شما نزدیک شده است.“
- بیماران آنجا را شفا دهید: شفا از آن جهت مهم بود که نشان میداد ملکوت خدا با قدرت آمده است (همانطوری که هر کسی انتظار داشت) و همینطور این قدرت شاهدی بود بر اعمالی که در فیض و محبت به انجام میرسیدند (چیزی که کسی انتظار نداشت)
- بگویید: ”پادشاهی خدا به شما نزدیک شده است”: این جمله به این مفهوم است که شفا بخشی از موعظۀ آنها بود. آنها از طرفی بیماران را شفا میدادند و از طرفی هم ملکوت خدا را طبق آنچه از عیسی دیده و تعلیم گرفته بودند، موعظه میکردند.
- طبق گفتۀ پیت، این کلمۀ باستانی یونانی engiken میتواند به معنی “رسیدن” باشد به این مفهوم که اکنون حاضر است و یا میتواند به معنی “نزدیک شدن” باشد به این مفهوم که حضورش نزدیک است. این نمایش عظیم قدرت خدا در خدمت آن هفتاد تن به منظور آماده سازی مردم برای مکاشفۀ نهایی قدرت و ملکوت خدا در مرگ و رستاخیر عیسی بود.
4.(16-10) سرنوشت کسانی که آن هفتاد تن را رد میکردند.
امّا چون به شهری درآمدید و شما را نپذیرفتند، به کوچههای آن شهر بروید و بگویید:”ما حتی خاک شهر شما را که بر پاهای ما نشسته است، بر شما میتکانیم. امّا بدانید که پادشاهی خدا نزدیک شده است.“ یقین بدانید که در روز داوری، تحمل مجازات برای سُدوم آسانتر خواهد بود تا برای آن شهر.« وای بر تو، ای خورَزین! وای بر تو، ای بِیتصِیْدا! زیرا اگر معجزاتی که در شما انجام شد در صور و صیدون روی میداد، مردم آنجا مدتها پیش در پلاس و خاکستر مینشستند و توبه میکردند. امّا در روز داوری، تحمل مجازات برای صور و صیدون آسانتر خواهد بود تا برای شما. و تو ای کَفَرناحوم، آیا تا به فلک سر خواهی افراشت؟ هرگز، بلکه تا به اعماق هاویه فرو خواهی افتاد. «هر که به شما گوش فرا دهد، به من گوش فرا داده است؛ و هر که شما را نپذیرد، مرا نپذیرفته است؛ امّا هر که مرا نپذیرد، فرستندۀ مرا نپذیرفته است.»
- ما حتی خاک شهر شما را که بر پاهای ما نشسته است، بر شما میتکانیم: عیسی به شاگردانش فرمود این گفته را بطور علنی در خیابانهای هر شهری که آن هفتاد فرستاده و پیغامشان را نپذیرفتند، اعلام کنید. مهم بود که آن شهرها بهای نپذیرفتن عیسی و ملکوتش را بدانند.
- امّا بدانید که پادشاهی خدا نزدیک شده است: پیغام و گواهی قدرت ملکوت خدا به اندازۀ کافی واضح بود که آنها میتوانستند این گفته را بطور علنی در شهرهایی که آنها را نپذیرفته بوند، اعلام کنند.
- متأسفانه یک ایرادی که میتوان امروزه به مسیحیان ابراز کرد این است که آنها نمیتوانند بطور واضح و علنی به آنانی که پیغام خدا را نمیپذیرند این گفته را اعلام کنند که ” امّا بدانید که پادشاهی خدا نزدیک شده است “
- تحمل مجازات برای سُدوم آسانتر خواهد بود تا برای آن شهر: شهرهای سدوم، صور و صیدون در گناه آلود بودن، معروف بودند. عیسی گفت شهرهایی که پیغام او را نپذیرفتند، مجازاتی سخت تر از آن شهرها در حضور خدا خواهند داشت زیرا شهرهایی که پیغام او را نپذیرفتند کار عظیم خدا را بیش از آن شهرهای گناهکار دیدند اما با اینحال خدا را انکار کردند.
- هرچه بیشتر حقیقت خدا را بشنویم و هرچه بیشتر کار عظیم او را ببینیم، بیشتر مسئول خواهیم بود. از آنجایی که شهرهای خورزین و بیت صیدا و کفرناحوم شاهد نشانههای قابل توجهی از سوی خدا بودند، پس مسئولیت بیشتری نسبت به آنچه دیده بودند داشتند.
- مردم آنجا مدتها پیش در پلاس و خاکستر مینشستند و توبه میکردند: شهرهای خورزین، بیت صیدا و کفرناحوم شاهد نشانههای بسیاری از سوی خدا بودند اما بسیار کم توبه کرده بودند. شاید این یک سرّ عظیم باشد که چرا برخی افراد که فرصتهای بسیاری پیش رویشان قرار میگیرد و چنین شواهد و کمکهای واضحی دریافت میکنند اما بازهم از پذیرش امتناع میکنند.
- کفرناحوم بطور خاص باید تا به آسمان افراشته میشد زیرا خانۀ عیسی در زمان خدمتش در جلیل در این شهر بود و بسیاری از تعالیم او را شنیده بود و بسیاری از معجزات او را دیده بود.
- عیسی گفت تحمل مجازات برای برخی در روز داوری آسانتر خواهد بود. این موضوع باعث میشود تا باور داشته باشیم در آن روز برخی دچار مجازات شدیدتری نسبت به بقیه خواهند شد. اوضاع هیچکس در جهنم خوب نخواهد بود اما برخی اوضاع بدتری خواهند داشت.
- کتاب مقدس هرگز دربارۀ معجزات عیسی در خورزین چیزی نمیگوید. این موضوع نشان میدهد که اناجیل فقط چکیدهای از زندگی عیسی را بیان میکند نه زندگینامۀ کامل او را. یوحنای رسول این حقیقت را تأیید میکند و میگوید “عیسی کارهای بسیار دیگر نیز کرد که اگر یک به یک نوشته میشد، گمان نمیکنم حتی تمامی جهان نیز گنجایش آن نوشتهها را میداشت.” (یوحنا 25:21)
- هر که شما را نپذیرد، مرا نپذیرفته است؛ امّا هر که مرا نپذیرد، فرستندۀ مرا نپذیرفته است: عیسی همانطور که آن هفتاد تن را میفرستاد به آنها این آگاهی را داد که ممکن است برخی آنها را نپذیرند، عیسی همچنین آنان را دلگرم کرد که آنها نمایندگان او هستند و نباید پذیرش و عدم پذیرش توسط دیگران را امری شخصی تلقی کنند. اگر کسی این فرستادگان را نمیپذیرفت، عیسی را نمیپذیرفت و در حقیقت پدر او را نمیپذیرفت (فرستندۀ مرا).
- بسیار خوب است که همۀ خادمین خداوند، مورد تمجید و یا طر شدن توسط دیگران را امری شخصی تلقی نکند. اگر آنها حقیقتاً نمایندۀ خدا باشند، موفقیت و عدم پذیرش در خدمتشان بیشتر نسبت به خداوند است نه شخص خادم. بیشترین نگرانی آنها نباید پذیرش و عدم پذیرش باشد بلکه باید بیشترین نگرانی آنها این باشد که خدای خود را به درستی معرفی کنند.
- شادی در بازگشت آن هفتاد تن
1.(20-17) شادی آن هفتاد تن و هشدار عیسی
آن هفتاد تن با شادی بازگشتند و گفتند: “سرور ما، حتی دیوها هم به نام تو از ما اطاعت میکنند.” به ایشان فرمود: “شیطان را دیدم که همچون برق از آسمان فرو میافتاد. اینک شما را اقتدار میبخشم که ماران و عقربها و تمامی قدرت دشمن را پایمال کنید، و هیچ چیز به شما آسیب نخواهد رسانید. امّا از این شادمان مباشید که ارواح از شما اطاعت میکنند، بلکه شادی شما از این باشد که نامتان در آسمان نوشته شده است.”
- آن هفتاد تن با شادی بازگشتند: آن روز، زور خوبی بود. شاگردان و پیروان عیسی متحمل سختیها و گیجیهای مشترکی شده بودند اما از برکات خدمات موثر شادمان بودند.
- همۀ آن هفتاد تن بازگشتند. “هیچ یک از گوسفندان توسط گرگها دریده نشده بود.” (اسپورژن)
- حتی دیوها هم به نام تو از ما اطاعت میکنند: نگاهی دقیق به دستوراتی که عیسی به این هفتاد تن داد (لوقا 9:10) نشان میدهد که عیسی بطور خاص به آنها مأموریت اخراج دیوها را نداد (اما در لوقا 1:9-2 به دوازده رسول این مأموریت را داد) بنابراین ممکن است اخراج دیوها، برکتی ناخواسته در خدمت آنها باشد.
- این هفتاد شاگرد به ما یاد دادند اگر با شجاعت هرآنچه که عیسی به ما میگوید را انجام دهیم آنگاه میتوانیم انتظار داشته باشیم او ما را حتی از طریقی که توقعش را نداریم برکت خواهد داد.
- به نام تو: این گفته نشان میدهد که آنها اعتبار این اعمال را برخود نگرفتند. آنها میدانستند اعمالی که آنها به انجام میرسانند از طریق اقتدار و قدرت عیسی است. “به نام عیسی تکیه کنید نه به تعداد افراد یا یک سازمان و نه به عنوان یک جادو بلکه به عنوان نمایندگان مرگ و قیام او.” (مایر)
- شیطان را دیدم که همچون برق از آسمان فرو میافتاد: موفقیت شاگردان در این مأموریت- مخصوصاً اقتدار آنها بر دیوها- باعث شد که عیسی از افتادن شیطان سخن بگوید.
- کتاب مقدس به چهار سقوط شیطان را اشاره میکند:
- از جلال به بیحرمتی (حزقیال 14:28-16)
- از حضور در آسمان (ایوب 12:1، اول پادشاهان 21:22، زکریا 1:3) به افکنده شدن بر زمین (مکاشفه 9:12)
- از زمین به اسارت هزار ساله در (چاه بی انتها) هاویه (مکاشفه 1:20-3)
- از چاه بی انتها به دریاچۀ آتش (مکاشفه 10:20).
- در اینجا عیسی به اولین سقوط شیطان اشاره میکند یعنی از جلال به بیحرمتی. همچون برق از آسمان فرو افتادن به این معنی نیست که از آسمان سقوط کرد بلکه به این معنی است که سقوط او ناگهانی و چشمگیر مانند برق از آسمان بود. طبق ایوب 12:1، اول پادشاهان 21:22 و زکریا 1:3 شیطان هنوز به آسمان دسترسی دارد اما با این وجود موفقیت شاگردان بر ارواح پلید تأیید کرد که اگرچه شیطان هنوز قدرتمند است اما از جایگاه اقتدار و قدرت خودش در آسمان سقوط کرده و در جایگاهی پست قرار گرفت.
- سقوط شیطان، داوری فوری خدا نسبت به روح سرکش بود (اگرچه این داوری هنوز کامل نشده و همچنان ادامه خواهد داشت). هرگاه که پادشاهی عیسی با روح و قدرت موعظه میشود، مانند این است که داوریای دیگر بر شیطان و همۀ ارواحی که در سرکشی او شریک بودند، میآید. “بنابراین هرجایی که انجیل با قدرت الهی موعظه میشود، شیطان از تخت خودش در قلبها و فکرهای انسانها به زیر کشیده میشود با سرعت و اقتداری همچون رعد از آسمان؛ و هر وقت که میبینیم ملکوت شیطان به لرزه درمیآید، آنگاه عیسی در روح شادی میکند.” (اسپورژن)
- عیسی با یادآوری سقوط شیطان، نسبت به غرور هشدار میدهد. اگر شیطان همچون برق از جایگاه و موقعیت عالی روحانی خودش سقوط کرد، آنها نیز ممکن بود سقوط کنند. “در مقدس ترین کارها نیز همیشه خطر غرور و جلال دادن خود شخص در کمین است.” (مورگان)
- اینک شما را اقتدار میبخشم: از آنجایی که شیطان سقوط کرده بود و شاگردان فرستادگان عیسی و ملکوت او بودند پس میتوانستند از قدرت عظیم خدا بر شیطان شادمان بودند.
- “اگر این شجاعت را داشته باشید که در عیسای قیام کرده زندگی کنید آنگاه میتوانید در پادشاهی او و همۀ ثمرات پیروزی او بر شیطان سهیم شوید.” (مایر)
- از این شادمان مباشید که ارواح از شما اطاعت میکنند: عیسی به آنها هشدار میدهد از کاری که خدا برای آنها انجام داده است ( شادی شما از این باشد که نامتان در آسمان نوشته شده است) بیشتر از کاری که آنها برای خداوند انجام دادهاند (از این شادمان مباشید که ارواح از شما اطاعت میکنند) شادی کنند.
- شادی آنها برای موفقیت در خدمت اشتباه نبود؛ اما آنها باید شادی عظیمتری برای معجزۀ عظیمتری داشته باشند- یعنی وعدۀ نجاتشان. “منظور عیسی این نبود که شادی حاصل از موفقیت شان را مخفی کنند بلکه فقط آن شادی را در زیر شادی دیگری قرار دهند و اجازه ندهند شادی موفقیت باعث فراموشی آن معجزۀ عظیم شود.” (اسپورژن)
- برخی افراد بعد از یک خدمت موفقیت آمیز و یا نمایش قدرت روحانی، دچار مستی روحانی میشوند. بعد از اینکه خدا از آنها در طریقهای مختلف استفاده میکند، آنها متکبرانه تحت تأثیر کاری که برای خدا انجام دادهاند قرار میگیرند. خدا از ما میخواهد همیشه کاری که برای ما انجام داده است را همیشه در برابر دیدگانمان داشته باشیم و آن را عظیمتر از کارهایی بدانیم که خودمان میتوانیم برای او انجام دهیم. خوب است که ما برای استعدادها، تواناییها، عطایا و موفقیتهایمان شاد باشیم.
- نامتان در آسمان نوشته شده است: “شما برای شهروندی در اورشلیم جدید ثبت نام شدید. پولس با داشتن امتیاز شهروندی روم توانست از مجازات شلاق بگریزد ما نیز با داشتن امتیاز شهروندی آسمان از لعنت میگریزیم.” (تراپ)
- همۀ قوم خدا در این شادی سهیم هستند. براساس معیارهای زمینی خدمت برخی افراد موفق تر از دیگران است اما این شادی به همۀ ایمانداران تعلق دارد.
2.(22-21) شادی عیسی هنگامیکه کار خدا را در میان قومش میبیند.
در همان ساعت، عیسی در روح القدس به وجد آمد و گفت: “ای پدر، مالک آسمان و زمین، تو را میستایم که این حقایق را از دانایان و خردمندان پنهان داشته و بر کودکان آشکار کردهای. بله، ای پدر، زیرا خشنودی تو در این بود. پدرم همه چیز را به من سپرده است. هیچ کس نمیداند پسر کیست جز پدر، هیچ کس نمیداند پدر کیست جز پسر، و آنان که پسر بخواهد او را بر ایشان آشکار سازد.”
- در همان ساعت، عیسی در روح القدس به وجد آمد: عیسی از صمیم قلب هیجانزده شد. در متن اصلی یونانی نوشته شده است که عیسی از شادی به وجود آمد. این شادی خاص عیسی به دلیل کار خادمینش بود. خدا لذت میبرد که از چیزهای ساده و ضعیف این دنیا برای پریشانی حکیمان استفاده کند. (اول قرنتیان 27:1-29).
- این تنها موقعیت در اناجیل است که بطور خاص گفته شده عیسی به وجد آمد. اما با این وجود نباید فکر کنیم عیسـی هرگز دیگر به وجد نیامد. “در اناجیل نمیخوانیم که او خندید اما سه بار ثبت شده است که او گریست و فقط در اینجا بطور خاص میتوانیم با یک اطمینان الهامی دریابیم که او به وجد آمد.” (اسپورژن)
- گلدنهایز میگوید کلمۀ یونانی برای “به وجد آمد” اشاره دارد به “شادی و هیجان استثنایی” عیسـی به شدت وجد نمود و این وجد بسیار عمیق بود (در روح).
- “این مرد دردآشنا، اغلب اوقات پر از وجد بود اما هیچ چیزی بیش از موفقیت دوستانش او را به وجد نمیآورد… عیسی از دیدن کامیابی فرزندان ناشناختهاش هیجان زده میشود.” (موریسن)
- یک دلیلی که عیسی بسیار خوشحال بود این است که هر موفقیتی برای او مهم بود. “امکان ندارد یکی از شاگردان یا حتی عدۀ معدودی از آنها پیروزیای کسب کند و این پیروزی تآثیری بر کل میدان جنگ نداشته باشد.” (مایر)
- تو را میستایم: شادی عیسـی، او را به سوی دعا و شکرگزاری هدایت میکرد. او خدای پدر را برای حکمت، نقشهاش و رابطۀ خاص خودش با خدای پدر شکر میکند.
- عیسی خدای پدر را ستایش میکند، نه کارش را.
- عیسی خدای پدر را ستایش میکند برای حکمت و نقشۀ منحصربفردش.
- عیسی خدای پدر را ستایش میکند برای خادمین همکاری که برای این خدمت دارد.
- عیسی خدای پدر را ستایش میکند برای سادگی خادمینش.
- عیسی دربارۀ یکی بودنش با پدر صحبت میکند. (پدرم همه چیز را به من سپرده است).
- عیسی دربارۀ رابطۀ خاصش با پدر صحبت میکند. (هیچ کس نمیداند پسر کیست جز پدر، هیچ کس نمیداند پدر کیست جز پسر).
- عیسی دربارۀ چگونگی برنامۀ خدا برای اینکه ما هم قسمتی از این رابطۀ خاص باشیم صحبت میکند (آنان که پسر بخواهد او را بر ایشان آشکار سازد)
- این حقایق را از دانایان و خردمندان پنهان داشته و بر کودکان آشکار کردهای: کودکان همان هفتاد تن بودند: ایماندارن سادهای که حکمت حقیق را از مکاشفۀ خدا دریافت کرده بودند.
- او باید افراد ساده را میفرستاد زیرا حکمت این دنیا هرگز مانند بره به میان گرگها نمیرود.
- او باید افراد ساده را میفرستاد زیرا آنها پیغام او را تغییر نمیدادند.
- او باید افراد ساده را میفرستاد زیرا میخواست به سادگی برسد.
- او باید افراد ساده را میفرستاد زیرا آنها به نام او خدمت میکردند.
- او باید افراد ساده را میفرستاد زیرا آنها از این کار شاد میشدند.
- او باید افراد ساده را میفرستاد زیرا آنها تمجیدها و جلال را به عیسی میدادند.
۳.(۲۴-۲۳) عیسی دربارۀ برکت خاصی که شاگردان دریافت کرده بودند، سخن میگوید.
سپس در خلوت، رو به شاگردان کرد و گفت: “خوشا به حال چشمانی که آنچه شما میبینید، میبینند. زیرا به شما میگویم بسیاری از انبیا و پادشاهان آرزو داشتند آنچه شما میبینید، ببینند و ندیدند، و آنچه شما میشنوید، بشنوند و نشنیدند.”
- خوشا به حال چشمانی که آنچه شما میبینید، میبینند: شاگردان در زمانی خاص زندگی میکردند و بسیار خوب بود که درک کنند که بخشی از کار مسیح بودن برایشان برکتی بسیار خاص و فوقالعاده است.
- “عیسی قلهای بود که تاریخ از آن صعود کرده بود، این همان هدفی بود که تاریخ برایش راه بسیاری پیموده بود و همان رویایی بود که مردان خدا در سر میپروراندند.” (بارکلی)
- “جملۀ مشابهی در میان رابیها رایج است که میگوید: مبارک است نسلی که در زمان آمدن مسیح پادشاه با او بر روی زمین زندگی میکنند.” (کلارک)
- زیرا به شما میگویم بسیاری از انبیا و پادشاهان آرزو داشتند آنچه شما میبینید، ببینند و ندیدند: مردان بزرگ عهدعتیق بسیار مشتاق بودند خدمت عیسی را ببینند و در خدمت او شریک باشند. داوود پادشاه بسیار دوست داشت تا کارهای عیسی را ببیند و اشعیا بسیار مشتاق بود سخنان عیسی را بشنود.
- زمان ما نیز امتیازات خاص خودش را دارد و خوب است برکات زمان کنونیمان را بشناسیم.
- درنظر گرفتن کار آن هفتاد تن که در لوقا 10 توصیف شده است، روشهایی را به ما نشان میدهد که از طریق آنها میتوانیم خدمت عیسی را به پیش ببریم و پیغام او را منتشر کنیم.
- محصول فراوان است: وقتی مشغول انجام این کار هستیم باید بدانیم که این خدمت بسیار وسیع است.
- کارگر اندک است: وقتی این کار را انجام میدهیم باید بدانیم که یک کار کلیدی انجام میدهیم.
- از مالک محصول بخواهید: این کار را باید با دعای بسیار انجام دهیم.
- بروید: باید حقیقتاً برویم و مشغول کار شویم.
- چون برهها به میان گرگها: این کار را باید بدون هیچ دفاعی انجام دهیم و با انجام این کار مورد آسیب قرار میگیریم اما اجازه دهیم خداوند قوت ما باشد.
- برمگیرید: این کار را باید بدون هیچ توشهای جز انجیل و قوت خدا انجام دهیم.
- کسی را سلام مگویید: نباید اجازه دهیم رسومات و اجبارات اجتماعی، تأخیری در کار ما ایجاد کند.
- هر خانهای که وارد میشوید: این کار را باید با این انتظار انجام دهیم که خداوند به یاری ما خواهد آمد و برای ما تدارک خواهد دید.
- هرچه به شما دادند، بخورید و بیاشامید: این کار را باید بدون توجه به مسائل بی اهمیت و جزئی انجام دهیم.
- بیماران آنجا را شفا دهید: وقتی این خدمت را انجام میدهیم باید بدانیم این خدمت با قدرت خدا برای همۀ افراد است.
- بگویید “پادشاهی خدا نزدیک شده است.”: باید این کار را با موعظۀ این حقیقت انجام دهیم که اکنون پادشاه و ملکوت او در میان ماست.
- اما چون به شهری درآمدید و شما را نپذیرفتند، به کوچههای آن شهر بروید: وقتی مشغول انجام این کار هستیم نباید وقت را برای کسانی که انجیل را نمیپذیرند هدر دهیم.
- هرکه به شما گوش فرادهد، به من گوش فراداده است؛ هر که شما را نپذیرد، مرا نپذیرفته است: وقتی مشغول انجام این کار هستیم باید به یاد داشته باشیم نمایندۀ مسیح هستیم.
- آن هفتاد تن با شادی بازگشتند: وقتی این کار را انجام میدهیم، خداوند بیش از آنچه انتظارش را داریم عمل میکند.
- عیسی در روحالقدس به وجد آمد: وقتی این کار را انجام میدهیم باید بدانیم عیسی از اینکه کار او را انجام میدهیم بسیار خوشحال است.
- داستان سامری نیکو
1.(29-25) سوال یک فقیه
روزی یکی از فقیهان برخاست تا با این پرسش، عیسی را بیازماید: “ای استاد، چه کنم تا وارث حیات جاویدان شوم؟” عیسی در جواب گفت: “در تورات چه نوشته است؟ از آن چه میفهمی؟” پاسخ داد:”خداوندْ خدای خود را با تمامی دل و با تمامی جان و با تمامی قوّت و با تمامی فکر خود محبت نما“؛. و ”همسایهات را همچون خویشتن محبت کن.“ عیسی گفت: “پاسخ درست دادی. این را به جای آور که حیات خواهی داشت” امّا او برای تبرئۀ خود از عیسی پرسید: “ولی همسایۀ من کیست؟”
- روزی یکی از فقیهان برخاست تا با این پرسش، عیسی را بیازماید: یک فقیه (در شریعت یهود و احکام ربیها کارشناس بود) خواست عیسی را بیازماید. باوری که در فرهنگ یهود در مورد کلمۀ آزمودن وجود دارد، لزوماً مفهوم منفی یا شریرانهای ندارد. شاید این یک سوال صادقانه از طرف یک جویندۀ صادق بود.
- چه کنم تا وارث حیات جاویدان شوم: درک کتاب مقدسی از حیات جاویدان لزوماً به مدت زمان زندگی اشاره ندارد زیرا همۀ انسانها حیات جاویدان دارند، چه در جهنم چه در بهشت. همچنین به زندگی پس از مرگ نیز اشاره نمیکند. حیات جاویدان کیفیت خاص زندگی است؛ حیاتی که از سوی خدا میآید، حیاتی که هم اکنون میتوانیم آن را داشته باشیم.
- در تورات چه نوشته است؟ عیسی از فقیه میخواهد به احکام خدا رجوع کند. اگر سوال این بود که ” چه کنم تا وارث حیات جاویدان شوم ” آنگاه پاسخ آن ساده بود: احکام خدا را نگاه دارد و آن را در کمال به انجام برسان.
- “به نظر میرسد بخش اول پاسخ عیسی، کمی طعنه آمیز است، “در تورات چه نوشته شده است؟” به عبارت دیگر “تو خودت فقیه هستی و شریعت را تفسیر میکنی و حالا دربارۀ آن از من میپرسی.” (پیت)
- خداوندْ خدای خود را با تمامی دل و با تمامی جان و با تمامی قوّت و با تمامی فکر خود محبت نما“؛. و ”همسایهات را همچون خویشتن محبت کن.“: آن فقیه به اندازۀ کافی حکیم بود که ماهیت شریعت را بداند. او الزامات شریعت را میدانست و اکنون کاری که باید میکرد این بود که آنها را در زندگی انجام دهد: این را به جای آور که حیات خواهی داشت.
- بسیار واضح است که محبت خدا با تمام وجود به چه معناست، هرچند که انجام این کار بطور کامل غیرممکن است. اما در عبارت “همسایهات را همچون خویشتن محبت کن” ابهام وجود دارد. این امر بدین مفهوم نیست که ما باید قبل از اینکه بتوانیم شخص دیگری را محبت کنیم، اول باید خودمان را محبت کنیم؛ بلکه به این معناست همانطور که مراقب خودمان و نگران علایق و خواستههای خودمان هستیم، باید مراقب دیگران و نگران خواستهها و علایق آنها باشیم.
- امّا او برای تبرئۀ خود از عیسی پرسید: “ولی همسایۀ من کیست؟“: آن فقیه همچنان برعلیه این احکام پافشاری میکند. او میدانست که از حکم اول به خوبی اطاعت میکند اما اطاعتش از حکم دوم بر چگونگی تعریف همسایه بستگی داشت.
- اولین و شاید بزرگترین اشتباه او این بود که فکر میکرد حکم اول را به خوبی انجام داده است. وقتی که ما واقعا مفهوم کلمات را درک میکنیم آنگاه از خود میپرسیم چه کسی خداوندْ خدای خود را با تمامی دل و با تمامی جان و با تمامی قوّت و با تمامی فکر خود محبت میکند؟ هریک از این کلمات به راحتی میتواند ما را نگران کند و به فکر فرو برد حتی وقتی خدا را پرستش میکنیم و یا مخصوصا بیشتر در زندگی روزمره.
- اشتباه دوم او این بود که فکر میکرد میتواند بدون اینکه همسایهاش را محبت کند، خداوند را با هرآنچه که دارد محبت کند. ” اگر کسی ادعا کند که خدا را محبت مینماید امّا از برادر خود نفرت داشته باشد، دروغگوست. زیرا کسی که برادر خود را که میبیند، محبت نکند، نمیتواند خدایی را که ندیده است، محبت نماید. و ما این حکم را از او یافتهایم که هر که خدا را محبت میکند باید برادر خود را نیز محبت کند.” (اول یوحنا 20:4-21)
- اشتباه سوم او این بود که میخواست تعریف “همسایه” را محدود کند. اگر دوستان و کسانی که محبت کردن به آنها آسان باشد را همسایۀ خود بدانیم، آنگاه شاید این مرد کمابیش همسایۀ خودش را محبت میکرد. همۀ اینها بستگی به تعریفی دارد که از همسایه در نظر داریم. یهودیان در زمان عیسی این امر را باور داشتند که باید همسایۀ خودشان را محبت کنند؛ اما همچنان به آنان تعلیم داده میشد که نفرت از دشمنان یک وظیفه در حضور خداست. همۀ این اعمال بستگی دارد که چه کسی همسایه و چه کسی دشمن شماست.
2.(35-30) تعریف عیسی از همسایه
عیسی در پاسخ چنین گفت: “مردی از اورشلیم به اَریحا میرفت. در راه به دست راهزنان افتاد. آنها او را لخت کرده، کتک زدند، و نیمهجان رهایش کردند و رفتند. از قضا کاهنی از همان راه میگذشت. امّا چون چشمش به آن مرد افتاد، راه خود را کج کرد و از سمت دیگر جاده رفت. لاویای نیز از آنجا میگذشت. او نیز چون به آنجا رسید و آن مرد را دید، راه خود را کج کرد و از سمت دیگر جاده رفت. امّا مسافری سامِری چون بدانجا رسید و آن مرد را دید، دلش بر حال او سوخت. پس نزد او رفت و بر زخمهایش شراب ریخت و روغن مالید و آنها را بست. سپس او را بر الاغ خود گذاشت و به کاروانسرایی برد و از او پرستاری کرد. روز بعد، دو دینار به صاحب کاروانسرا داد و گفت: ”از این مرد پرستاری کن و اگر بیش از این خرج کردی، چون برگردم به تو خواهم داد.”
- مردی از اورشلیم به اَریحا میرفت. در راه به دست راهزنان افتاد: مسیر اورشلیم به اریحا، در دزدی و جنایت بسیار بدنام بود. برای شنوندگان عیسی عجیب نبود که داستان او در آن جاده اتفاق افتاد.
- “این جاده به دلیل اتفاقاتی و دزدیهایی که در کمین داشت، معروف بود.” (پیت)
- “او یک شخصیت بیپروا و نادان بود. مردم در آن زمان اگر کالاها یا اشیای گرانقیمت با خود حمل میکردند، به ندرت تنهایی از آن جاده عبور میکردند. آنها بطور گروهی یا همراه با کاروانها سفر میکردند زیرا هرچه تعداد بیشتر بود، امنیت آنها نیز بیشتر میشد. این مرد کسی را همراه خود نداشت و خودش را بخاطر موقعیتی که گرفتار آن شده، سرزنش میکرد.” (بارکلی)
- از قضا کاهنی از همان راه میگذشت: کاهن و لاوی (از گروههای خدمات مذهبی بودند) برادر یهودی خود را دیدند که در شرایطی بسیار وخیم قرار گرفته است –اما هیچ یک از آنها کاری برایش انجام ندادند. هر دو نفر آنها از سمت دیگر جاده رفتند.
- “در اینجا هم به کاهن اشاره شده است و هم به لاوی، زیرا آنها بیشترین مسافرانی بودند که از آن مسیر سفر میکردند و همچنین به این دلیل که آنها کسانی بودند که ماهیت خدمتشان حکم میکرد که با فیض عمل کنند و کسی که دچار گرفتاری شده بود حق داشت از آنها انتظار تسلی و یاری فوری را داشته باشد ولی رفتار غیرانسانی آنها در اینجا، شکستن شریعت بود.” (کلارک)
- به بهانههایی که ممکن بود آنها بیان کنند، فکر کنید:
- “این جاده بقدری خطرناک است که نمیتوانم توقف کنم و به او کمک کنم.”
- “ممکن است او یک طعمه برای دزدی و جنایت باشد.”
- “باید خودم را به معبد برسانم و خدمت خدا را انجام دهم.”
- “باید زودتر به خانه برسم و خانوادهام را ببینم.”
- “بلأخره یکی پیدا میشود که به این مرد کمک کند.”
- “اگر لباسم خونی شود دیگر نمیتوانم خدمت امروزم در معبد را به انجام برسانم.”
- “من با کمکهای اولیه آشنایی ندارم.”
- “شرایط او بسیار نا امیدکننده است.”
- “به تنهایی نمیتوانم این کار را انجام دهم.”
- میتوانم برایش دعا کنم.”
- او خودش باعث شده در چنین موقعیتی گرفتار شود. او هرگز نباید تنهایی از وارد این جادۀ خطرناک میشد.
- “او از من درخواست کمک نکرد.”
- اما همۀ اینها فقط بهانه است. “من هرگز شخصی را ندیدم که با رد کردن معذورات قابل قبول، از کمک به شخص فقیر امتناع ورزد.” (اسپورژن)
- امّا مسافری سامِری چون بدانجا رسید و آن مرد را دید، دلش بر حال او سوخت: وقتی شنوندگان عیسی دربارۀ لاوی و کاهن شنیدند، انتظار داشتند عیسی بعد از آنها یک یهودی معمولی را وارد داستان کند و بگوید یک یهودی معمولی آمد و به آن مرد کمک کرد. اگر عیسی این را میگفت آنگاه داستان به سمتی دیگر سوق پیدا میکرد. عیسی فساد رهبران مذهبی در آن زمان را نشان داد اما سپس با گفتن اینکه یک سامری آمد و به آن مرد کمک کرد، باعث حیرت همگان شد.
- مسافری سامری: بطور کلی میتوان گفت، یهودیان و سامریان هم از نظر نژادی و هم از نظر مذهبی از یکدیگر نفرت داشتند. فرهنگ سامریان به این شخص دلایل بسیاری ارائه میکرد که از این مرد یهودی درمانده متنفر باشد و با بیتفاوتی از کنار او عبور کند.
- برخی رابیها این تعلیم میدادند که یهودیان از کمک به زن غیریهودی که در زایمان دچار مشکل شده است، منع شدهاند؛ زیرا اگر به او کمک کنند فرزندش را به دنیا آورد، درحقیقت کمک کردهاند یک غیریهودی وارد این دنیا شود. آنها اغلب تعلیم میدادند که سامریان از همۀ غیریهودیان بدتر هستند.
- دلش بر حال او سوخت. پس نزد او رفت و بر زخمهایش شراب ریخت و روغن مالید و آنها را بست. سپس او را بر الاغ خود گذاشت و به کاروانسرایی برد و از او پرستاری کرد: آن سامری بجای آنکه از کنار او عبور کند، محبتی فداکارانه نسبت به او نشان داد. سامری منتظر نشد تا مرد یهودی از او درخواست کمک کند؛ نیازی که در این شخص میدید کافی بود تا او را وادارد کاری انجام دهد. بنابراین آزادانه هم وقت و هم منابع خود را در اختیار آن مرد قرار داد.
- شراب، دارای الکل است و باعث ضدعفونی شدن زخمهای مرد یهودی میشد. روغن زخمهای او را نرم میکرد و درد را کاهش میداد. او را بر الاغ خود گذاشت و خود پیاده به رفتن مسیر ادامه داد.
- دو دینار به صاحب کاروانسرا داد: به نظر میرسد دو دینار نیازهای مرد سامری در مسافرخانه را برای مدت حداقل دو تا سه هفته تأمین میکرد.
- از جنبههای مختلف میتوان دریافت که این مرد سامری شبیه عیسی بود.
- مرد سامری یک بیگانه بود و بسیاری از او نفرت داشتند.
- مرد سامری بعد از اینکه همه نیاز آن مرد را نادیده گرفتند، آمد.
- مرد سامری قبل از اینکه خیلی دیر شود، آمد.
- مرد سامری هرچه نیاز بود را با خود داشت.
- مرد سامری دقیقاً نزد آن مرد درمانده رفت.
- مرد سامری محبتی دلسوزانه داشت.
- مرد سامری برای نیازهای آینده او هم تدارک دید.
3.(37-36) عیسی این مثل را کاربردی میسازد.
حال به نظر تو کدامیک از این سه تن، همسایۀ مردی بود که به دست راهزنان افتاد؟ پاسخ داد: “آن که به او ترحم کرد.” عیسی به او گفت: “برو و تو نیز چنین کن.”
- کدامیک از این سه تن، همسایۀ مردی بود که به دست راهزنان افتاد: طبق طرز فکر آن زمان، لاوی و کاهن همسایۀ آن مرد بودند که به دست راهزنان افتاده بود. اما آنها مانند همسایه با او رفتار نکردند.
- “او با این پرسش، زمینۀ بحث را کاملاً عوض میکند و با این پاسخ نیز میگوید، اینکه تو همسایۀ چه کسی هستی به اندازۀ اینکه همسایه کیست، اهمیت ندارد.” (مورگان)
- آن که به او ترحم کرد: آن فقیه به خوبی میدانست همسایۀ واقعی کیست. اما با این وجود نمیتوانست بگوید او “سامری” بود. شاید انتظار داشت که آن سامری یک دشمن باشد اما درعوض او همسایهای بود که به آن یهودی ترحم کرد.
- واضح است که آن فقیه متوجه شد دیگر بیشتر از این نمیتواند خود را توجیه کند. او چنین محبتی نداشت، محبتی که فراتر از تعریف او از همسایه بود.
- برو و تو نیز چنین کن: عیسی خواست با این مَثل به پرسش فقیه پاسخ دهد و راهکارهایی عملی به او ارائه کند: من باید همسایهام را محبت کنم و همسایۀ من کسی است که ممکن است دیگران آن را دشمن بدانند. همسایۀ من کسی است که احتیاج به کمک دارد.
- اسپورژن مینویسد: “وقتی میبینیم شخص بیگناهی بخاطر گناه دیگران عذاب میکشد، باید بر او ترحم کنیم.” سپس او نمونههایی از این موقعیت را بیان میکند که در این موقعیتها ترحم ایمانداران باید برافروخته شود:
- کودکانی که به دلیل داشتن پدری معتاد در بیماری و گرسنگی به سر میبرند.
- زنانی که چون شوهرانی تنبل و یا نادرست دارند مجبورند به سختی کار میکنند و بارهای بسیاری بر دوش خود دارند.
- کارگرانی که در شرایط سخت کار میکنند و دستمزد ناچیزی دریافت میکنند.
- افرادی که به دلیل بیماری یا تصادف، ناتوان شدهاند.
- اینها به این معنی نیست که ما باید برای همۀ نیازهایی که وجود دارند، کاری انجام دهیم. آن شخص سامری، بیمارستانی برای مسافران درمانده تأسیس نکرد بلکه فقط به شخص درماندهای که پیش رویش بود کمک کرد. پس این مَثل به این معنی است که باید برای نیازهایی که پیش رویمان وجود دارد کاری انجام دهیم، هم نیازهای روحانی و هم نیازهای اجتماعی. “اگر هر مسیحی برای نیازها و مشکلاتی که پیش رویش است، کاری انجام دهد، آنگاه دنیا تغییر خواهد کرد.” (مک لارن)
- بیشتر مردم چنین محبتی نسبت به دیگران و خدا ندارند. آنگاه چطور میخواهند حیات جاویدان داشته باشند؟
- اول، با عدم پذیرش حیات جاویدان با انجام این قبیل اعمال. برای دریافت حیات ابدی باید به عیسی ایمان آورد؛ به خدا اعتماد کرد که عیسی مجازاتی که همیشه بخاطر کوتاهی در محبت به خدا و دیگران، سزاوار شما بوده، را پرداخت کرده است.
- سپس، دریافت حیات جاویدان- حیات خدا در شما- خدا به شما منابع محبت به خودش و دیگران را خواهد بخشید. هرگز نمیتوان این کار را بدون داشتن حیات خداوند انجام داد.
- “به یاد داشته، باید انجیل، آنچه شریعت به ما حکم کرده، را در ما بوجود میآورد.” (اسپورژن)
- مریم و مارتا
1.(40-38) درخواست مارتا از عیسی
چون در راه میرفتند، به دهکدهای درآمد. در آنجا زنی مارتا نام عیسی را به خانۀ خود دعوت کرد. مارتا خواهری داشت مریم نام. مریم کنار پاهای خداوند نشسته بود و به سخنان او گوش فرا میداد. امّا مارتا که سخت مشغول تدارک پذیرایی بود، نزد عیسی آمد و گفت: “سرورم، آیا تو را باکی نیست که خواهرم مرا در کار پذیرایی تنها گذاشته است؟ به او بفرما که مرا یاری دهد!”
- در آنجا زنی مارتا نام عیسی را به خانۀ خود دعوت کرد: مریم و مارتا به همراه برادرشان، ایلعاذر، از دوستان عزیز عیسی بودند که در بیت عنیا زندگی میکردند. میتوانیم تصور کنیم که مارتا میخواست وقتی عیسی به ملاقات آنها میآید همه چیز کامل و درست باشد.
- دهکدهای: “اگر این دهکده بیت عنیا باشد یعنی جایی که مریم و مارتا زندگی میکردند، کمتر از سه کیلومتر با اورشلیم فاصه داشت.” (کلارک)
- مریم کنار پاهای خداوند نشسته بود و به سخنان او گوش فرا میداد: مریم آنطور که خواهرش مارتا میخواست به او کمک نمیکرد. البته مریم شخص تنبلی نبود- او هم مانند مارتا آمادۀ کار کردن بود اما ترجیح میداد کنار پاهای خداود بنشیند.
- “عالمان یهودی وقتی میخواستند به سخنان رابیها گوش فرادهند در کنار پاهای آنها مینشستند. این همان عبارتی است که پولس رسول دربارۀ خودش بیان میکند “شریعت اجدادی خود را به کمال، در محضر (کنار پاهای) گامائیل فراگرفتم.” (اعمال رسولان 3:22).
- مارتا که سخت مشغول تدارک پذیرایی بود: مارتا به سختی مشغول کار کردن برای خداوند بود و این کار اشتباهی نبود- اتفاقاً عملی نیکو بود. مشکل او این بود که با کارِ بسیار، خودش را پریشان ساخته بود و همین مانع شده بود که در نزد عیسی باشد.
- افراد بسیاری مانند مارتا در خدمتشان به عیسی خود را بسیار پریشان و عصبی میکنند. شاید گاهی اوقات به کارهایی که انجام میدهیم نگاه کنیم و از کسانی که به نظر میرسد به اندازۀ ما کار نمیکنند انتقاد کنیم. اما مشکل واقعی مارتا، مریم نبود. مشکل واقعی خود مارتا بود. او بسیار پریشان شده بود و نگاهش را از عیسی برداشته بود.
- نا امیدی مارتا مانند کسانی است که با پشتکار و نیت نیکو خدمت میکنند اما فراموش میکنند کنار پاهای خداوند بنشینند. “قلب مارتا میگوید، “وقتی این کار را تمام کنم، باز هم کار دیگری هست؟ قلب مریم میگوید، چه چیزی عیسی را خشنود میسازد؟… هرکاری که انجام میشود باید در نام او و با روح او انجام شود درغیر اینصورت هیچ کاری انجام نشده است.” (اسپورژن)
2.(42-41) پاسخ عیسی به مارتا
خداوند جواب داد: “مارتا! مارتا! تو را چیزهای بسیار نگران و مضطرب میکند، حال آنکه تنها یک چیز لازم است؛ و مریم آن نصیب بهتر را برگزیده، که از او بازگرفته نخواهد شد.”
- مارتا! مارتا!: میتوانیم محبت عیسی را در این صدا بشنویم. مارتا کار نیکویی انجام میداد- او میخواست عیسی را خدمت کند اما آن یک چیز که لازم بود را انجام نمیداد. کتاب مقدس دربارۀ آن یک چیز سخن میگوید.
- یک چیز از خداوند خواستهام، و در پی آن خواهم بود: که همۀ روزهای زندگیام در خانۀ خداوند ساکن باشم؛ تا برزیبایی خداوند چشم بدوزم و در معبدش، پاسخم را بجویم. (مزامیر 4:27)
- عیسی چون این را شنید، گفت: “هنوز یک چیز کم داری؛ آنچه داری بفروش و بهایش را میان تنگدستان تقسیم کن، که در آسمان گنج خواهی داشت. آنگاه بیا و از من پیروی کن.” (لوقا 22:18)
- “برادران، گمان نمیکنم هنوز آن را بدست آورده باشم؛ امّا یک کار میکنم، و آن اینکه آنچه در عقب است به فراموشی میسپارم و به سوی آنچه در پیش است خود را به جلو کشانده، برای رسیدن به خط پایان میکوشم، تا جایزهای را به دست آورم که خدا برای آن مرا در مسیح عیسی به بالا فراخوانده است.” (فیلیپیان 13:3-14)
- ” میتوان گفت مریم چیزی که لازم بود را انتخاب کرده بود- او کار نیکویی را برای انجام دادن انتخاب کرده بود، یعنی نزد پاهای عیسی نشست و به سخنان او گوش داد.” (اسپورژن)
- نشستن کنار پاهای عیسی نشان دهندۀ آمادگی و اشتیاق برای پذیرش و اطاعت از تعالیم اوست.
- نشستن کنار پاهای عیسی نشان دهندۀ مطیع بودن نسبت به عیسی است.
- نشستن کنار پاهای عیسی نشان دهندۀ ایمان به ذات اوست.
- نشستن کنار پاهای عیسی نشان دهندۀ شاگردی است.
- نشستن کنار پاهای عیسی نشان دهندۀ محبت است.
- “اگر میخواهیم با قوت خدمت کنیم و پریشانی و نا امیدی به سراغمان نیاید، باید در میان همۀ وظایف زندگی، زمانهایی را اختصاص دهیم تا مانند شاگردان نزد پاهای عیسی بنشینیم.” (مورگان)
- “مسیر احیا، از نشستن کنار پاهای استاد آغاز میشود؛ باید با مریم به آنجا روید و سپس با مارتا خدمت کنید.” (اسپورژن)
- مریم آن نصیب بهتر را برگزیده، که از او بازگرفته نخواهد شد: نصیب بهتر مریم، سرسپردگی سادهاش به عیسی و محبت او از طریق گوش دادن به سخنانش بود. این چیزی بود که مریم انتخاب کرده بود بر آن تمرکز کند.
- “نشستن کنار پاهای عیسی کار کوچک و بیمعنایی نیست. این کار به معنی آرامی برای کسانی است که خود را به عیسی تسلیم کردهاند تا از طریق خون گرانبهای او، آرامی و صلح را بیابند. به معنی تقدس است برای آنانی که از عیسی که هیچ گناهی را نشناخت، در چیزهای نیکو و محبت تعلیم میگیرند. به معنی قوت است برای آنانی که نزد پاهای او مینشینند و از او تغذیه میشوند و از قوت او نیرو میگیرند؛ قوت خداوند شادی آنان است. به معنی حکمت است برای آنانی که از پسر خداوند که بیش از هرکسی میداند، میآموزند. به معنی غیرت است زیرا محبت مسیح قلبها را به آتش میکشد و آنها با مسیح بیشتر به شباهت مسیح درمیآیند پس غیرت خانۀ خداوند آنها را دربرمیگیرد.” (اسپورژن)
- افرادی که میگویند نیاز به احیا دارند، باید نزد پاهای عیسی بنشینند و به سخنان او گوش دهند.
- افرادی که میگویند نیاز به یکی شدن دارند، باید نزد پاهای عیسی بنشینند و به سخنان او گوش دهند.
- افرادی که میگویند نیاز دارند در مناظرات برنده شوند، باید نزد نزد پاهای عیسی بنشینند و به سخنان او گوش دهند.
- افرادی که میگویند نیاز دارند دنیا را به دست آورند، باید نزد پاهای عیسی بنشینند و به سخنان او گوش دهند.
- میتوان گفت این روایت از زندگی عیسی، نشان دهندۀ سه نوع از افرادی است که ادعا میکنند از عیسی پیروی میکنند.
- افرادی مانند مریم: آنانی هستند که میدانند چطور خدمت کنند پس کنار پاهای عیسی مینشینند.
- افرادی مانند مارتا: آنانی هستند که با پشتکار و اهداف نیکو خداوند را خدمت میکنند اما چیزی که لازم است را ندارند- تمرکز بر عیسی- در نتیجه دچار نا امیدی عظیمی میشوند.
- افرادی هم هستند که نه مانند مریم هستند و نه مارتا. آنها نه خدمت میکنند و نه کنار پاهای عیسـی مینشینند، آنها حتی با عیسی در یک خانه هم نیستند، زیرا با اهداف و برنامههای خود بسیار مشغول هستند.