لـوقا ۱. تولـد یحیای تعمید دهنده
مقدمه ای بر انجیل لـوقا
پیدایش 1:2-6
در نسخه اصلی یونانی چهار آیهٔ اول انجیل لـوقا در یک جمله بیان شده است. این کلمات به سبکی کلاسیک، ادبی و آکادمیک نوشته شدهاند اما لوقا دیگر بعد از این جمله، برای نوشتن ادامهٔ این انجیل از سبک ادبی و آکادمیک استفاده نکرده بلکه ادبیات یک شخص معمولی را به کار گرفته است یعنی زبان کوچه و خیابان. بدین طریق لـوقا به خوانندگان این پیغام را میرساند که “این گزارش باوجود اینکه از نظر علمی کاملا معتبر است اما برای مردم کوچه و خیابان نوشته شده است.” لـوقا این کتاب را به گونهای نوشت که مردم بسیاری بتوانند عیسی را بشناسند و درک کنند نه اینکه مهارت ذهنی و ادبی او را تمجید کنند.
1.(2-1) ذکر گزارشات قبلی از زندگی عیسی مسیح
از آنجا که بسیاری دست به تألیف حکایت اموری زده اند که نزد ما به انجام رسیده است، درست همانگونه که آنان که از آغاز شاهدان عینی و خادمان کلام بودند به ما سپردند،
- بسیاری دست به تألیف … زده اند: لـوقا با اینکه می داند عدۀ بسیاری دست به نگارش تاریخی زندگی عیسـی زدهاند، شروع به نوشتن این انجیل می کند. ممکن است این موضوع اشاره داشته باشد به اناجیل متی و مرقس (عده بسیاری معتقدند انجیل یوحنا بعد از انجیل لوقا نوشته شده است.) و همچنین ممکن است به بیوگرافیهایی از زندگی عیسی اشاره داشته باشد که مستقیماً با الهام روح القدس نوشته نشده باشند.
- برخی محققین ادعا می کنند تمام نسخه هایی که در مورد زندگی عیسـی میباشند بعد از دو و یا سه نسل پس از مرگ او بر روی صلیب نوشته شدهاند، اما کارستن تایدی متخصص آلمانی پاپیروس [1] در دسامبر ۱۹۹۴ اعلام کرد نسخههایی از انجیل متی موجود میباشد که تاریخ آنها به زمان عیسی بسیار نزدیک است. یافتههای تایدی براساس تحقیقات دقیق انجام شده بر روی نسخه های دست نویسی است که به تازگی کشف شدهاند.
- حکایت اموری که نزد ما به انجام رسیده است: نوشته های قبلی شامل موضوعاتی بود که در میان ایمانداران زمان لـوقا شناخته شده بود و آنها را باور داشتند. وقتی لوقا شروع به نوشتن انجیل کرد، بیشتر ایمانداران همه چیز را در مورد زندگی عیسـی می دانستند -هم از طریق گزارشات شفاهی رسولان اصلی و هم از طریق بیوگرافی هایی که تا آن زمان نوشته شده بود.
- لـوقا با استفاده از کلمهً ما، خودش را در بین جماعت مسیحیانی قرار میدهد که گزارشات زندگی عیسی را دریافت کردهاند و آن را باور دارند. لـوقا همکار پولس بود (اعمال ۱۰:۱۶-۱۲؛ دوم تیموتائوس ۱۱:۴،فلیمون ۲۴:۱) و پولس او را پزشک محبوب مینامد (کولسیان ۱۴:۴). از آنجایی که لـوقا یک پزشک بود پس مردِ تحقیق و علم نیز بود و این موضوع را میتوانیم در تاریخی که او از زندگی عیسی نقل میکند ببینیم.
- براساس نشانهها میتوان دریافت که لـوقا غیریهودی بود. کولسیان ۱۰:۴-۱۱ و ۱۴:۴ بیان میکند که او یهودی نیست زیرا نام او در بین ختنه شدگان این لیست نیست. با توجه به این امر لـوقا تنها نویسندۀ غیریهودی عهدجدید است.
- خداوند به این یگانه نویسندهٔ غیریهودی فیضی عظیم عطا کرد زیرا که او کتاب اعمال رسولان را نیز نوشت (کتاب اعمال را میتوان جلد دوم این انجیل دانست) لـوقا بیشتر از سایر نویسندگان دیگر، عهد جدید را نوشته است (البته اگر فرض کنیم که پولس نویسندۀ رسالۀ رومیان نمیباشد).
- درست همانگونه که آنان که از آغاز شاهدان عینی و خادمان کلام بودند به ما سپردند: لـوقا به ما میگوید نویسندگان قبلی براساس شهادت عینی زندگی عیسی را تألیف کردهاند.
- آنان که از آغاز– بدون شک منظور لـوقا رسولان عیسی است زیرا آنها کسانی بودند که از همان ابتدا همراه عیسی بودند. البته میتوان افرادی همچون مریم – که لـوقا در تحقیقات خود از تاریخ زندگی عیسی به معرفی او میپردازد- را نیز در این گروه قرار داد.
- لـوقا این رساله را به جهان قرن اول نوشت، جهانی که در آتش باور این سخن میسوخت “کاری را انجام بده که احساس خوب درونت ایجاد میکند”، با این وجود خرافات مذهبی همچنان، حقایق این انجیل را مورد اتهام قرار دارند ولی دنیای امروز مشتاق چیزی است که مسیحیت به جهان ارائه میکند: ایمانی بر پایۀ حقیقت.
- (3-4) هدف لـوفا از تألیف این انجیل
من نیز که همه چیز را از آغاز به دقت بررسی کردهام، مصلحت چنان دیدم که آنها را به شکلی منظم برای شما، عالیجناب تِئوفیلوس بنگارم، تا از درستی آنچه آموختهاید، یقین پیدا کنید.
- مصلحت چنان دیدم: لـوقا جزو شاهدان عینی خدمت عیسی نبود. اما با اینحال خودش را همسطح نویسندگانی میداند که گزارشات خود را طبق تجربیات و مشاهدات دست اول از زندگی و خدمت او نوشتهاند (مانند متی و مرقس) زیرا گزارش او براساس تحقیقات موّثق و بررسیهای دقیق از وقایع بود.
- به شکلی منظم برای شما… بنگارم: لـوقا باوجود اینکه انجیل متی و مرقس را مطالعه کرده بود، میخواست نسخۀ سومی از انجیل ارائه دهد که در آن بر جامعیت و نظم موضوعات تاکید شده باشد. بنابراین انجیل لوقا، جامعترین و منظمترین انجیل است. او داستان زندگی عیسـی را به کمال از مژدۀ تولد یحیای تعمید دهنده تا صعود عیسی به آسمان بطور مستند روایت می کند.
- انجیل لـوقا جامعترین و جهانیترین انجیل است. در این انجیل، اغلب بطور شایستهای از غیریهودیان ذکر میشود.
- انجیل لـوقا نسبت به اناجیل دیگر توجه خاصتری به موضوعاتی مانند نقش زنان، کودکان و مطرودین جامعه دارد.
- انجیل لـوقا نسبت به اناجیل دیگر توجه بیشتری به مقولۀ دعا نشان میدهد. در این کتاب هفت بار به عیسی در حال دعا اشاره میکند و این اشارات فقط مختص انجیل لوقا میباشد.
- انجیل لوقا نسبت به اناجیل دیگر تأکید بیشتری بر روح القدس و شادی دارد.
- انجیل لوقا نسبت به اناجیل دیگر تأکید بیشتری بر موعظۀ خبر خوش (بشارت انجیل) دارد. این انجیل ده بار به موضوع بشارت انجیل اشاره میکند (در حالیکه در اناجیل دیگر فقط یکبار به آن پرداخته شده است) و همچنین پانزده بار در کتاب اعمال رسولان این موضوع را مطرح میسازد.
- عالیجناب تِئوفیلوس: باوجود اینکه لوقا انجیلش را خطاب به شخصی به نام تئوفیلوس مینویسد اما او در ذهنش مخاطبین وسیعی در نظر دارد.
- از لقب او (عالیجناب) میتوان دریافت که احتمالاً تئوفیلوس یکی از افسران حکومت روم بوده است. به نظر میرسد انجیل لـوقا و کتاب اعمال رسولان به عنوان دفاعیۀ پولس برای محاکمه در حضور قیصر نوشته شد و این درحالی است که میبینیم کتاب اعمال رسولان جایی به پایان میرسد که پولس منتظر حکم دادگاه است.
- مسلّم است که تئوفیلوس، با هر مقام و جایگاهی که داشت، آموختههایی دربارۀ ایمان دریافت کرده بود (آنچه آموخته اید).
- مژدۀ تولد یحیای تعمید دهنده.
- (7-5) زمان و مردم در آغاز تاریخ زندگی عیسی.
در زمان هیرودیس، پادشاه یهودیه، کاهنی میزیست، زکریا نام. او از کاهنان گروه ابیّا بود. همسرش الیزابت نیز از تبار هارون کاهن بود. هر دو در نظر خدا پارسا بودند و مطابق همۀ احکام و فرایض خداوند بی عیب رفتار میکردند. امّا ایشان را فرزندی نبود، زیرا الیزابت نازا بود و هر دو سالخورده بودند.
- در زمان هیرودیس: این وقایع در زمان مشخصی از تاریخ به وقوع پیوسته است. در آن زمان مردی بود که به هیرودیس کبیر معروف بود، او در اواخر یک سلطنت طولانی و خشونت آمیز بود. او از نسل بنی اسرائیل نبود بلکه از نوادگان عیسـو برادر یعقـوب بود پس یک عدومی به شمار میرفت. هیرودیس بخاطر بناهای زیبا و دیدنی ای که ساخته بود معروف بود. اما چیزی که درمورد او بیشتر شهرت داشت، ظلم و خشونت بیمارگونهاش بود که باعث شد عدۀ بسیاری، حتی اعضای خانوادهاش را محکوم و یا اعدام کند.
- کاهنی می زیست، زکریا نام … همسرش الیزابت: این وقایع در زندگی اشخاص مشخصی روی داد. زکریا و الیزابت افراد پارسا و مطیعی بودند اما نداشتن فرزند باعث شرم و ننگ آنها شده بود. (امّا ایشان را فرزندی نبود، زیرا الیزابت نازا بود و هر دو سالخورده بودند).
- او از کاهنان گروه ابیّا بود: کهانت به چندین گروه تقسیم میشد (که شامل گروه ابیّا نیز می شد) در اول تواریخ 23-24بطور مفصل به بررسی این موضوع پرداخته شده است.
- (10-8) خدمت زکریا در معبد
یک بار که نوبت خدمت گروه زکریا بود، و او در پیشگاه خدا کهانت میکرد، بنا به رسم کاهنان، قرعۀ دخول به قدسِ معبدِ خداوند و سوزاندن بخور به نام وی افتاد. در زمان سوزاندن بخور، تمام جماعت بیرون سرگرم دعا بودند.
- بنا به رسم کاهنان، قرعۀ دخول به قدسِ معبدِ خداوند و سوزاندن بخور به نام وی افتاد: فقط کاهنانی که از یک نسل خاص بودند میتوانستند در معبد خدمت کنند. در آن سالها تعداد کاهنان بسیار افزایش یافته بود (گفته میشد در زمان عیسی بیش از 20000 کاهن میزیستند) بنابراین آنها از قرعه استفاده میکردند تا مشخص کنند نوبت کدام کاهن است که برای خدمت حاضر شود. ممکن بود در زندگی یک کاهن فقط یک بار قرعه برای خدمت به نام وی افتد.
- برای شخص پارسایی مانند زکریا این اتفاق قطعاً بزرگترین اتفاق زندگی اش بود، یک افتخار عظیم و فرصتی یکباره برای تمام زندگیاش. مطمئناً او از اینکه میتوانست به آن مکان مقدس وارد شود بسیار شگفتزده شده بود مخصوصاً اینکه خداوند در مهمترین رویداد زندگیاش با او در مورد موضوعی خاص صحبت کرد.
- میتوانیم تصور کنیم زکریا از کاهنانی که قبلاً این خدمت را در مکان مقدس انجام داده بودند در مورد چگونگی این خدمت سوالاتی پرسیده و شاید حتی از آنها دربارۀ تجربیات روحانیای که در حضور خدا داشتهاند نیز پرس و جو کرده باشد و تمام این اتفاق با انتظار عظیمی انجام شد.
- در زمان سوزاندن بخور: طبق شریعت موسی، هر روز صبح و عصر، بخور بر مذبح طلایی به خداوند تقدیم میشد (خروج 7:30-8). در زمان زکریا نیز آیین خاص مذهبیای برای انجام این فریضه وجود داشت.
- قرعههای متفاوتی وجود داشت که از طریق آن مشخص میکردند چه کسی چه قربانی صبحگاهی را تقدیم کند. اولین شخصی که قرعه به نام او میافتاد باید مذبح را تمیز و آتش را آماده می کرد. دومین شخصی که قرعه به نام او میافتاد باید قربانی صبحگاهی را ذبح می کرد و آن را بر مذبح، شمعدان های طلایی و مذبح بخور می پاشید. سومین قرعه مشخص میکرد که چه کسی میتواند برای تقدیم بخور داخل شود. این والاترین وظیفه بود. کسانی که قرعۀ اول و دوم به نامشان افتاده بود باید در زمان تقدیم قربانی عصرگاهی نیز وظیفهشان را تکرار میکردند اما نفر سوم دیگر نمیتوانست خدمتش را تکرار کند زیرا که تقدیم بخور فرصتی بود که هر کاهن فقط یک بار در طول زندگیاش میتوانست آن را تجربه کند.
- تا قبل از نابودی هیکل، صدها نفر برای پرستش در آنجا جمع میشدند. قربانی صبحگاهی زمانی شروع میشد که کاهنی که مسئول تقدیم بخور بود، با به صدا درآوردن وسیلهای ناقوس مانندی[2] که در دست داشت، از صحن بیرونی به سمت معبد حرکت میکرد. لاویان با شنیدن این صدا گردهم میآمدند و آماده میشدند تا پرستندگان را هدایت کنند برای پرستش خداوند با سرودها، جمع شوند.
- دو کاهن دیگر که با قرعه برای تقدیم قربانی صبحگاهی انتخاب شده بودند، در دو طرف کاهن سوم قرار میگرقتند و به طرف معبد حرکت می کردند و هر سه کاهن با هم وارد قدس میشدند. یکی از آن دو کاهن زغالهای سوزان را بر مذبح طلا قرار میداد و کاهن دیگر، بخور را آماده میکرد و سپس معبد را ترک میکردند و کاهن سوم به تنهایی در قدس میماند.
- در مقابل او مذبح طلایی بخور قرار داشت که مربعی به ضلع 46 سانتیمتر و ارتفاع یک متر بود. بر روی آآآآآن میز کوچک زغالهای سوزانی قرار داشت که دود کمی از آنها بالا می رفت و برای تقدیم بخور آماده بود. در پشت مذبح طلایی، پردهای ضخیم و بزرگ آویزان شده بود و پشت آن پرده قدس الاقداس قرار داشت. قدس الاقداس، مقدسترین مکان بود و هیچ کس نمیتوانست وارد آنجا شود مگر کاهن اعظم، آن هم سالی یک بار، در روز کفاره. وقتی کاهن روبروی مذبح بخور میایستاد، در سمت راست او میز نان تقدّمه و در سمت چپ او چراغدان طلایی قرار داشت که تنها منبع نور قدس بود.
- در زمان سوزاندن بخور، تمام جماعت بیرون سرگرم دعا بودند: وقتی جماعتِ بیرون میدیدند آن دو کاهن از معبد خارج شدهاند، درمییافتند زمان تقدیم بخور فرا رسیده است. آن صدها نفر در حضور خداوند تعظیم میکردند، زانو میزدند، دستها میگشودند و در سکوت دعا میکردند. آنها میدانستند در همان لحظه، کاهن در قدس، در نزدیکترین حضور خدا برای تمام قوم در حال دعا کردن است.
- هنگامی که زکریا در قدس در حال عبادت بود و عظیمترین رویداد زندگیاش را تجربه میکرد، برای چند دقیقه، سکوتی مهیب تمام معبد را دربرگرفت.
- شاید ارتباط بین سوزاندن بخور و دعا برای برخی عجیب به نظر بیاید اما در کتاب مقدس سوزاندن بخور تصویر روشنی از دعا میباشد (مزامیر 2:141، مکاشفه 8:5).
- زکریا برای چه موضوعی دعا میکرد؟ احتمالاً او قبلاً درمورد این موضوع خیلی فکر کرده بود و حتی شاید یک لیست دعا تهیه کرده بود البته ممکن است دعاهایش را حفظ کرده باشد. به هرحال او میدانست دعایش چقدر طول میکشد زیرا قبلاً چندین بار به عنوان پرستنده در قربانی صبحگاهی شرکت کرده بود و میدانست وقتی کاهنی برای سوزاندن بخور داخل قدس الاقداس میشود، چقدر داخل معبد میماند. او باید برای نیازهای قوم اسرائیل دعا میکرد، قومی که در آن زمان توسط حکومت ظالم روم اشغال و مورد ستم واقع شده بود. او باید دعا میکرد که خداوند مسیح را به جهان بفرستد. ممکن است فکر کرده باشد درست نباشد در این لحظۀ مقدس نیازهای شخصی خودش را مطرح سازد!
- (17-11) فرشته به زکریا خبر خوشی میدهد.
که ناگاه فرشتۀ خداوند، ایستاده بر جانب راست بخور سوز، بر زکریا ظاهر شد. زکریا با دیدن او، بهت زده شد و ترس وجودش را فراگرفت. امّا فرشته به او گفت: “ای زکریا، مترس! دعای تو مستجاب شده است. همسرت الیزابت برای تو پسری خواهد زایید که باید نامش را یحیی بگذاری. تو سرشار از شادی و خوشی خواهی شد، و بسیاری نیز از میلاد او شادمان خواهند گردید، زیرا در نظر خداوند بزرگ خواهد بود. یحیی نباید هرگز به شراب یا دیگر مُسکرات لب زند. حتی از شکم مادر، پر از روح القدس خواهد بود، و بسیاری از قوم اسرائیل را به سوی خداوند، خدای ایشان بازخواهد گردانید. او به روح و قدرت الیاس، پیشاپیش خداوند خواهد آمد تا دل پدران را به سوی فرزندان، و عاصیان را به سوی حکمت پارسایان بگرداند، تا قومی آماده برای خداوند فراهم سازد.”
- که ناگاه فرشتۀ خداوند… بر زکریا ظاهر شد: فرشته بر جانب راست بخور سوز ایستاده بود. احتمالاً زکریا وقتی با اشتیاق و تضرع در حضور خداوند دعا میکرد، چشمهایش را بسته بود و وقتی چشمانش را باز کرد فرشته را آنجا دید.
- زکریا با دیدن او، بهت زده شد و ترس وجودش را فراگرفت: فرشتهای که بر زکریا ظاهر شد، ظاهری خیالی نداشت و یا یک کودک عریان بالدار نبود، این فرشته، مخلوقی پرجلال، مهیب و بیمناک بود. این فرشته نیز مانند بسیاری از فرشتگان در کتاب مقدس، در اولین برخوردش با یک انسان گفت: ” مترس“.
- قطعاً او با خودش فکر کرد: “آیا برای هرکسی که به اینجا داخل میشود و این خدمت را انجام میدهد، چنین اتفاقی رخ میدهد؟ اما دیگران درمورد این موضوع به من چیزی نگفتهاند.”
- دعای تو مستجاب شده است. همسرت الیزابت برای تو پسری خواهد زایید: نمیتوانیم با اطمینان فکر کنیم زکریا وقتی در برابر مذبح طلایی بخور ایستاده بود برای داشتن فرزند پسر دعا کرده بود. زیرا که نخست، ممکن است این نیاز و دعا، خودخواهانه به نظر بیاید و دوم اینکه او و الیزابت هر دو سالخورده بودند (لوقا 7:1) و شاید خیلی وقت پیش از این دعا ناامید شده بودند.
- گاهی اوقات ما برای موضوعی زمانی طولانی دعا میکنیم مثلاً برای نجات فرزند یا همسرمان دعا میکنیم و یا برای یک خواندگی و خدمت. شاید برای اینکه خداوند شخصی خاص را وارد زندگیمان کند دعا میکنیم اما ممکن است، بعد از سالها دعای قلبی، تسلیم ناامیدی شویم. احتملاٌ زکریا و الیزابت هم سالهای زیادی برای داشتن فرزند پسر دعا میکردند اما در آخر تسلیم شده باشند و اعتماد خودشان را در این مورد از خدا از دست داده باشند.
- وقتی ما در این موقعیت قرار میگیریم، ممکن است کم کم به محبت و دلسوزی خدا شک کنیم. اما خداوند هرگز از محبت و دلسوزی برای ما دست نمیکشد.
- شاید زکریا وقتی وعدۀ فرشته را شنید، شروع به فکر کردن کرده باشد ” نمیدانم در مورد چه چیزی صحبت میکنی، من برای فرزند پسر دعا نکردم، میدانی که ما هر دو سالخورده هستیم. من خیلی وقت پیش از دعا کردن برای این موضوع دست کشیدهام و الان برای نجات اسرائیل دعا میکنم و دعا میکنم خداوند مسیح را به جهان بفرستد.” زکریا نمیدانست خداوند به همۀ این دعاهایش پاسخ داده است و از فرزند او استفاده میکند تا قسمتی از نقشۀ آمدن مسیح را به انجام رساند!
- زکریا نمیدانست چطور خداوند به یکباره، دو تا از بزرگترین خواستههای قلبی او را پاسخ داده است. شاید او از آرزوی پدر شدن دست کشیده بود و این امید سالها پیش در قلب او از بین رفته بود اما باوجود اینکه زکریا و الیزابت تسلیم ناامیدی شده بودند اما خداوند هرگز تسلیم نشد.
- باید نامش را یحیی بگذاری: حتی قبل از اینکه فرزند در رحم مادر قرار بگیرد، به او نامی داده شد. این دستور از طرف خدا بود که او را یحیی بنامند.
- در نظر خداوند بزرگ خواهد بود. یحیی نباید هرگز به شراب یا دیگر مسکرات لب زند: ممکن است به قانون نذیره در اعداد 6 اشاره دارد. پسر آنها، یحیی باید مانند شمشون، تمام روزهای زندگیاش بطوری خاص برای خدا تقدیس شود.
- اگرچه یحیی در نظر خداوند بزرگ بود، اما به فیض خداوند، کوچکترین در پادشاهی آسمان از او بزرگتر است. (متی 11:11)
- حتی از شکم مادر، پر از روح القدس خواهد بود: پسر آنها بطرز منحصربفردی از روح القدس پر خواهد بود. حتی وقتی در رحم مادرش است نیز پر از روح القدس خواهد بود.
- کلوین دربارۀ پُر شدن از روح در شکم مادر اینطور میگوید: “بیایید از این نمونه دریابیم که از همان ابتدای نوزادی تا آخرین روزهای کهنسالی، کار روح القدس در بشر، رایگان است.”
- و بسیاری ار قوم اسرائیل را به سوی خداوند، خدای ایشان بازخواهد گردانید: کار عظیم یحیی این بود که راه را برای آمدن مسیح مهیا سازد و او این کار را با آماده کردن قلبها و بازگرداندن آنها به سمت خدا میبایست انجام دهد. الگوی خدمت او مانند ایلیای نبی خواهد بود- به روح و قدرت الیاس. عیسی بعدها میگوید که یحیی به خوبی این وظیفه را انجام داد (متی 14:11، 12:17).
- دل پدران را به سوی فرزندان … بگرداند: این عبارت نقل قولی از ملاکی 5:4-6 می باشد مفهومی بیش از اشاره به ایلیا دارد. اینها آخرین کلمات عهدعتیق هستند و اکنون خداوند این مکاشفه را که در عهدعتیق ناتمام رها شده بود را از سرمیگیرد.
- ایلیا شخصی بود که اسرائیل را به توبۀ قلبی فرامیخواند (اول پادشاهان 20:18-40).
4.(20-18) شک کردن و لال شدن زکریا
زکریا از فرشته پرسید: “این را از کجا بدانم؟ من مردی پیرم و همسرم نیز سالخورده است.” فرشته پاسخ داد: “من جبرائیلم که در حضور خدا میایستم. اکنون فرستاده شدهام تا با تو سخن گویم و این بشارت را به تو رسانم. اینک لال خواهی شد و تا روز وقوع این امر، یارای سخن گفتن نخواهی داشت، زیرا سخنان مرا که در زمان مقرر به حقیقت خواهد پیوست، باور نکردی.”
- این را از کجا بدانم؟ من مردی پیرم و همسرم نیز سالخورده است: میتوان گفت زکریا در حقیقت میخواست به فرشته این مفهوم را برساند که ” فرشته، ممنونم برای این وعده، اما با توجه به شرایط من و همسرم این وعده غیرممکن است، آیا میتوانی نشانهای از اثبات این وعده به من بدهی؟”
- نمیتوانیم بگوییم زکریا نمیخواست این وعده را باور کند. اتفاقاً او میخواست باور کند. او به سادگی احساس کرد این موضوع آنقدر خوب است که نمیتواند حقیقت داشته باشد و شاید نمیخواست در او توقع و امیدی نابجا بوجود آید و دوباره باعث ناامیدیاش شود. ممکن است ما نیز با داشتن چنین دیدگاهی بسیاری از معجزات را از دست بدهیم.
- زکریا اول به موقعیتش نگاه کرد نه به کاری که خداوند میتوانست انجام دهد. شاید بسیاری اوقات وسوسه شویم و بگوییم منطقی است که اول به شرایط و موقعیتمان نگاه کنیم، اما باید به یاد داشته باشیم که خدای ما “خدای حقیقت” است و نمیتوانیم هیچ بهانه و یا دلیل منطقی در مورد شرایطمان در برابر کاری که او میخواهد انجام دهد، بیان کنیم.
- من جبرائیلم که در حضور خدا میایستم: جبرئیل به زکریا یادآوری کرد که او کیست و از کجا میآید. بین این دو جمله که من مردی پیرم و من جبرائیلم تفاوت بسیار زیادی وجود دارد. بزرگترین تفاوت کدام است؟ جبرئیل “انجیل را به زکریا موعظه میکند” (این بشارت را به تو رسانم)
- این بشارت حاوی خبری خوش برای زکریا بود، او نه تنها صاحب فرزند پسر میشد، بلکه فرزند او در نقشۀ نجات خدا، نقش بسیار کلیدی و مهم خواهد داشت.
- این امر، مفهوم بهتری از موعظۀ انجیل را میرساند- اعلام خبر خوش به همۀ آنانی که به آن نیاز دارند.
- سخنان من در زمان مقرر به حقیقت خواهد پیوست: اگر زکـریا نبود، یحیای تعمید دهنده هم نبود. اگر یحیای تعمید دهنده نبود، پس هیچ پیامبری هم نبود که آمدن مسیح را بشارت دهد و اگر کسی نبود که آمدن مسیح را بشارت دهد، نبوتهای عهدعتیق درمورد مسیح تحقق نمییافت. اگر نبوتهای عهدعتیق دربارۀ آمدن اولیۀ مسیح تحقق نمییافت، آنگاه عیسی هرگز نمیتوانست آن خدمات را به انجام رساند. اگر عیسی نمیتوانست آن خدمات و کارها را به انجام برساند، آنگاه نمیتوانست نقشۀ خدا برای نجات من و شما را به کمال رساند و ما باید در گناهانمان از بین می رفتیم! پس این خبر خوش بود!
- اینک لال خواهی شد و تا روز وقوع این امر، یارای سخن گفتن نخواهی داشت: زکریا برای بیایمانیاش مجبور به پرداخت بها شد. بیایمانی او باعث نشد که خداوند آن وعده را از او دریغ کند بلکه توانایی لذت بردن از وعده را از دست داد.
- وقتی ما وعدههای خدا برای زندگیهایمان را باور نمیکنیم، لزوماً باعث نابودی آن وعده نخواهیم شد اما باعث از بین رفتن توانایی لذت بردن از آن وعده خواهیم شد. چیزی که این مجازات را برای زکریا سخت میساخت این بود که او خبر بسیار مهمی برای گفتن داشت اما نمیتوانست آن را بگوید.
- متأسفانه بسیاری از مسیحیان این موضوع را نوعی مجازات نمیدانند زیرا برای آنها مهم نیست که در مورد بشارت و خبر خوش عیسی سکوت کنند.
5.(23-21) بیرون آمدن زکریا نزد جماعت
در این میان، جماعت منتظر زکریا بودند و حیران از طول توقف او در قدس. چون بیرون آمد، نمیتوانست با مردم سخن گوید. پس دریافتند رویایی در قدس دیده است، زیرا تنها ایما و اشاره میکرد و توان سخن گفتن نداشت. زکریا پس از پایان نوبت خدمتش، به خانه بازگشت.
- جماعت منتظر زکریا بودند و حیران از طول توقف او در قدس: رسم بر این بود کاهن به محض اینکه دعایش را به پایان رساند، از معبد خارج شود تا جماعت بیرون مطمئن شوند او در حضور خدا نمُـرده است اما تأخیر زکریا، باعث نگرانی مردم شده بود.
- بعد از اینکه کاهن بخور، کارش را تمام کرد، ازقدس به سمت درهای بزرگ معبد میرفت و با دو کاهن دیگر که در سمت راست قسمت بیرونی در ایستاده بودند ملاقات میکرد آنگاه کاهن بخور دستهایش را بالا میبرد و مطابق برکات اعداد 24:6-26 قوم را برکت میداد. صدها پرستندهای که در آنجا جمع شده بودند میدانستند چه کاری باید انجام دهند، آنها به کاهن پاسخ میدادند و میگفتند: “مبارک است خداوند، خدای اسرائیل، از ازل تا ابدلاباد.”
- پس از همۀ اینها، لاویان از سرایندگان و نوازندگان میخواستند که پرستش را آغاز کنند. آنها با نواختن شیپورهای مخصوص نقرهای شروع میکردند، سپس کاهن سنجها را به صدا درمیآورد و گروه کُـر لاویان شروع به سراییدن مزمورِ آن روز میکردند. این گروه کُـر از بیش از دوازده نفر تشکیل شده بود که در میان آنها پیر و جوان و همه نوع صدایی که احتمالا هارمونی زیبایی را بوجود میآورد، دیده میشد.
- چون بیرون آمد، نمیتوانست با مردم سخن گوید: وقتی زکریا بیرون آمد، انتظار میرفت در جلوی معبد و روبروی جمعیت بایستاد و قوم را برکت دهد (اعداد 24:6-26) و دو کاهن دیگر نیز جملات برکت دهندۀ او را تکرار کنند. اما زکریا نمیتوانست صحبت کند!
- او فقط میتوانست با اشاره و حرکات دست، اتفاقی که برای او در معبد رخ داده بود را برای آنها بازگو کند. بسیار سخت بود که بداند آیا همه او را باور کردهاند یا خیر.
6.(25-24) بارداری و شادی الیزابت
چندی بعد، همسرش الیزابت آبستن شد و پنج ماه خانه نشینی اختیار کرد. الیزابت میگفت: “خداوند برایم چنین کرده است. او در این روزها لطف خود را شامل حال من ساخته و آنچه را نزد مردم مرا مایۀ ننگ بود، برداشته است.”
- همسرش الیزابت آبستن شد: زکریا همان روابط طبیعی را با همسرش داشت. او برای تحقق این وعده به خدا اعتماد کرد. او انتظار نداشت این فرزند از طریق یک بارداری معجزهآسا بدنیا بیاید.
- پنج ماه خانه نشینی اختیار کرد: الیزابت برای مخفی کردن بارداریاش از خانه بیرون نمیرفت. او پنج ماه اول که به عنوان باردار جلب توجه میکرد را در خانه سپری کرد و با خداوند وقت گذاشت و برای سرنوشت فرزندی که در رحم خود داشت، دعا میکرد.
- بشارت تولد عیسی
1.(27-26) جبرائیل نزد مریم در ناصره فرستاده می شود.
در ماه ششم، جبرائیل فرشته از جانب خدا به شهری در جلیل فرستاده شد که ناصره نام داشت، تا نزد باکـرهای مریم نام برود. مریم نامزد مردی بود، یوسف نام، از خاندان داوود.
- در ماه ششم، جبرائیل فرشته: کاری که جبرائیل در معبد شروع کرده بود -اعلام خبر خوش به زکریا- هنوز تمام نشده بود. در ماه ششم بارداریِ الیزابت، این فرشته به شهری در جلیل فرستاده شد.
- که ناصره نام داشت: این آیه اولین آیه هم در عهدعتیق و هم در عهدجدید است که به شهر ناصره اشاره میکند. البته شاید ناصره در کتب آپوکریفا و نوشتههای یوسیفوس دارای اهمیت ویژهای باشد.
- ناصره در ایالت جلیل قرار داشت و حدود 24 کیلومتر با دریای جلیل فاصله داشت. نزدیکترین جادۀ اصلی حدود 9.5 کیلومتر با آن فاصله داشت. ناصره از منبع تأمین کنندۀ خوبی برای آب برخوردار نبود و تنها یک چاه بسیار ضعیف در مرکز شهر قرار داشت.
- عیسی برای همیشه با نام این مکان شناخته میشود، در عهدجدید میبینیم که بارها او را عیسای ناصری میخوانند (مرقس 24:1، یوحنا 7:18، یوحنا 19:19، اعمال 22:2). همچنین شاگردان او را نیز “سرکردگان فرقۀ ناصری” نامیده میشدند. (اعمال 5:24)
- نزد باکـرهای برود…. مریم نامزد مردی بود: مریم نامزد یوسف بود. در آن زمان، ازدواج یهودی شامل سه مرحله میشد:
- آشنایی (توافق رسمی بین پدران خانوادهها)
- نامزدی (مراسمی که در آن عهدهای متقابل بسته میشد)
- ازدواج (تقریباً یک سال بعد، وقتی که داماد بطور غیرمنتظرهای برای بُردن عروس خود میآید)
- وقتی یک زوج نامزد میشدند، باید به یکدیگـر متعهد و وفادار میبودند و فقط طلاق میتوانست این نامزدی را باطل سازد زیرا نامزدی یک عهد غیررسمی نبود.
- مریم نام: خیلی واضح گفته شده است مریم باکـره بود. هیچ ابهامی در این مورد وجود ندارد زیرا او تا آن زمان هیچ رابطۀ جنسی با هیچ مردی نداشت.
- الیزابت به طور معجزهآسا یحیای تعمید دهنده را باردار شد پس باید منتظر تولدی عجیبتر در مورد مسیح باشیم.
- نام “مریم” یک اسم یونانی بود که از ریشۀ نام عبری “میریام”، خواهر موسی گرفته شده بود و به معنی “متعالی” می باشد- توصیفی مناسب از کسی که قرار بود مادر مسیح باشد.
2.(29-28) فرشته به مریم سلام می دهد.
فرشته نزد او رفت و گفت: “سلام بر تو، ای که بسیار مورد لطفی. خداوند باتوست.” مریم با شنیدن سخنان او پریشان شد و با خود اندیشید که این چگونه سلامی است.
- فرشته نزد او رفت و گفت: فرشته سه چیز به مریم گفت که مطمئناً هریک از آنها به تنهایی در مورد او کاملاً صدق میکرد، در بین تمام کسانی که تا آن زمان زندگی کرده بودند او امتیاز ویژهای داشت.
- او بسیار مورد لطف بود.
- خداوند با او بود.
- او مبارک بود.
- همۀ این چیزها در مورد ایمانداران مسیح نیز صدق میکند. ما نیز مانند مریم بسیار مورد لطف و رحمت هستیم (افسسیان 6:1) خداوند با ماست (متی 20:28) و ما نیز مبارک هستیم (افسسیان 3:1).
- دعای کاتولیکهای رومی اینطور شروع میشود: “سلام بر تو ای مـریم، که پُـر از فیض هستی” این دعا کاملاً درست است. مریم پُـر از فیض بود زیرا که ایماندار بود. اما فیضی که مریم داشت، فیضی بود که به او عطا شده بود نه فیضی که آن را به دیگـران ببخشاید.
- مریم با شنیدن سخنان او پریشان شد و با خود اندیشید که این چگونه سلامی است: در حقیقت پریشانی مـریم از شنیدن سخنان او، نشان دهندۀ فروتنی اوست. او از شنیدن چنین کلام مهیبی شگفت زده شده بود.
3.(33-30) جبرائیل خبر خوش تولد مسیح از مریم را بشارت میدهد.
اما فرشته وی را گفت: “ای مریم، مترس! لطف بسیار خدا شامل حال تو شده است. اینک آبستن شده، پسری خواهی زایید که باید نامش را عیسی بگذاری. او بزرگ خواهد بود و پسر خدای متعال خوانده خواهد شد. خداوند خدا تخت پادشاهی جدّش داوود را به او عطا خواهد فرمود. او تا ابد بر خاندان یعقوب سلطنت خواهد کرد و پادشاهی او را هرگز زوالی نخواهد بود.”
- لطف بسیار خدا شامل حال تو شده است. اینک آبستن شده، پسری خواهی زایید: در اینجا تمرکز بر روی مـریم نیست بلکه بر روی فرزند پسر میباشد که باید نام او عیسی گذاشته شود (یک نام معمولی در آن زمان بود). این پسر برطبق پیشگوییهای عهد عتیق باید همان مسیح باشد.
- او بزرگ خواهد بود: هیچ کسی مانند عیسی تاریخ را تحت تأثیر قرار نداده است. “آیا همین ثابت نمیکند که او شخص بزرگی است؟ فاتحان، انسانهای بزرگی هستند اما عیسی از همۀ آنها بزرگتر است. منجیها انسان های بزرگی هستند اما عیسی از همۀ آنها بزرگتر است. آزادیخواهان انسانهای بزرگی هستند اما عیسـی از همۀ آنها بزرگتر است.” (اسپورژون)[3]
- عیسی در کمال ذات خود، عظیم است.
- عیسی در خدمت خود، عظیم است.
- عیسی در شکوه دستاوردهای خود، عظیم است.
- عیسی در تعداد کسانی که نجات داده است، عظیم است.
- عیسی در نجات قوم خود، عظیم است.
- پسر خدای متعال خوانده خواهد شد: عیسی فقط پسـر مریم نبود او همانطور که خوانده میشد، پسـر خداوند بود.
- خداوند خدا تخت پادشاهی جدّش داوود را به او عطا خواهد فرمود: همانطور که داوود نبوت کرده بود او مسیح است (دوم سموئیل 12:7-16) که حقیقتاً اقتدار پادشاهی اسرائیل را دارد و پادشاهی او را هرگز زوالی نخواهد بود.
- اینک آبستن شده، پسری خواهی زایید : مریم میدانست فرشته دقیقاً در مورد چه چیزی صحبت میکند زیرا او زنِ کلامِ خدا بود. وقتی فرشته این کلمات را میگفت مریم میدانست که از اشعیا 14:7 نقل قول میکند “اینک باکره آبستن شده، پسری خواهد زایید.”
4.(37-34) پرسش مریم و پاسخ فرشته
مریم از فرشته پرسید: “این چگونه ممکن است، زیرا من با مردی نبودهام؟” فرشته پاسخ داد:”روحالقدس بر تو خواهد آمد و قدرت خدای متعال بر تو سایه خواهد افکند. از این رو، آن مولـود مقدّس و پسـر خدا خوانده خواهد شد. اینک الیزابت نیز که از خویشان توست، در سن پیری آبستن است و پسری در راه دارد. آری او که میگویند نازاست، در ششمین ماه آبستنی است. زیرا نزد خدا هیچ امری ناممکن نیست!”
- “این چگونه ممکن است، زیرا من با مردی نبودهام؟” سوال مریم کاملاً منطقی بود. او دقیقاً همان سوالی را پرسید که زکریا پرسیده بود (لوقا 18:1). سوال زکریا از روی بیایمانی بود اما مریم با ایمانی سرشار از شگفتی این سوال را پرسید.
- قدرت خدای متعال بر تو سایه خواهد افکند: جبرائیل به او میگوید قدرت خدای متعال در شخص روحالقدس بر مریم سایه خواهد افکند.
- عبارت سایه افکن شدن به معنی “پوشانیدن توسط ابر” میباشد مانند ابر جلال حضور خدا[4] (خروج 10:16، 9:19، 16:24، 5:34، 34:40) و یا ابر تبدیل هیئت (متی 5:17، مرقس 7:9، لوقا 34:9).
- این ابر، تجلیِ دیدنی جلال و حضور خدا بود یعنی همان قدرت خدا که با موسی و دیگـر افراد خاص در عهدعتیق بود اکنون برای انجام کاری خاص در زندگی مریم، نازل میشود.
- “این امر، اظهارات نادرست دربارۀ وجود “رابطۀ جنسی” روحالقدس با مریم را کاملاً رد میکند.” (موریس)
- “اگر بخواهیم بطور تخصصی صحبت کنیم میتوانیم بگوییم، آن فرشته، بارداری باکره را پیشگویی کرد و نه تولد فرزند از باکره را و هر کسی میتواند بگوید تولد عیسی یک تولد طبیعی بود اما قرار گرفتن او در رحم مادرش طبیعی نبود.” (پیت[5])
- آن مولود مقدّس و پسر خدا خوانده خواهد شد: زیرا که بطرزی شگفت انگیز در رحم مادرش قرار گرفت (متفاوت تر از همۀ انسانهای دیگر).
- شاید امروزه به دلایل مختلفی با عبارت “پسـر خدا“، به خوبی تحت تأثیر قرار نگیریم. اما مریم وهمۀ یهودیانی که در آن فرهنگ زندگی میکردند به خوبی میدانستند وقتی گفته شد این فرزند پسر خدا خواهد بود یعنی: این فرزند با خدا برابر خواهد بود (یوحنا 18:5).
- عیسی پسر خدا نشد، بلکه پسر خدا خوانده شد و با ماهیتی که از ازل داشت، شناخته شد.
- اینک الیزابت نیز که از خویشان توست، در سن پیری آبستن است و پسری در راه دارد: جبرائیل بعد از اینکه چنین وعدۀ عظیمی به مریم میدهد، شاهدی برای این وعده میآورد و باراداری الیزابت را به عنوان نمونهای از قدرت خدا بیان میکند. اگر خدا این قدرت را دارد که در مورد الیزابت چنین کاری انجام دهد، مسلّماً میتواند وعدهای را که به مریم داده است را نیز تحقق بخشد.
- “اگـرچه ایمانداران از کلام مستقیم خداوند خشنود میشوند اما با اینحال نباید هیچ یک از کارهای خداوند را که برای تقویت ایمان آنها مفید است را نادیده بگیرند.” (کالوین)
- نزد خدا هیچ امری ناممکن نیست: این موضوع بسیار واضح است. اگر بخواهیم بسیار لغوی این جمله را ترجمه کنیم میتوانیم بگوییم “هیچ یک از کلمات خداوند بیقدرت نیست.” قطعاً خداوند کلامی که وعده داده است را به انجام خواهد رسانید.
- عبارتِ “هیچ امری” در لغت به معنی “هیچ کلامی” میباشد و به این مفهوم است که هیچ کلامی برای خدا غیرممکن نیست و یادآور وعدۀ فرزندی بود که به سارا داده شد (پیدایش 14:18) و به این طریق نمونهای دیگر از تواناییهای خداوند در به انجام رساندن وعدۀ خداوند به مریم داده شد. (پیت)
5.(38) پاسخ ایمان مریم
مریم گفت: “کنیز خداوندم. آنچه دربارۀ من گفتی، بشود.” آنگاه فرشته از نزد او ر فت.
- کنیز خداوندم: مریم موافقت خود را نسبت به گفتههای فرشته اعلام کرد. او کنیز خداوند بود و در جایگاهی نبود که با ارباب خودش مذاکره کند بلکه فقط کلام او را میپذیرد.
- آنچه دربارۀ من گفتی، بشود: سپس مریم با ایمانی راسخ پاسخ داد ” آنچه دربارۀ من گفتی، بشود” این همان پاسخ درستی است که همۀ ایمانداران به وعدههای خدا باید بدهند.
- همۀ ما باید بیشتر از آنکه فکـر کنیم به خداوند اعتماد کنیم. مـریم وعدۀ بارداری را پذیرفت. در جامعهای که مجازات زنا، مرگ بود، این وعده میتوانست باعث شود دیگران به او مشکوک شوند و فکر کنند که او دچار گناه زنا شده است. مریم حاضر شد خود را گناهکار جلوه دهد تا هدف خداوند به انجام رسد.
- از نظر روحانی، شباهتهای بسیاری بین کار خدا در مریم و کار خدا در هر ایمانداری وجود دارد.
- عیسـی همانطور که از لحاظ جسمانی در مریم زندگی کرد، از لحاظ روحانی در هر ایمانداری زندگی میکند.
- عیسـی همانطور که از لحاظ جسمانی در مریم زندگی کرد، از لحاظ روحانی بوسیلۀ کلامش در ما نیز زندگی میکند.
- عیسـی همانطور که از لحاظ جسمانی بوسیلۀ مریم بر جهان آشکار شد، از لحاظ روحانی نیز بوسیلۀ ما بر جهان آشکار میشود.
- همانطور که عیسی به شاگردانش گفت “مادر، خواهر و برادران من اینها هستند” ما نیز به اندازۀ مادر باکـره، با مسـیح رابطۀ نزدیک داریم و از لحاظ روحانی همان جایگاهی را داریم که از طریق او مسیح جسم گرفت.
- آنگاه فرشته از نزد او ر فت: ما نمیدانیم دقیقاً عیسی چه لحظهای در رحم مریم قرار گرفت. شاید همان لحظهای که فرشته با او صحبت میکرد این اتفاق افتاد و شاید هم کمی بعد از آن. اما هر زمانی که این اتفاق رخ داده است، ابر جلال خداوند بر مریم سایه افکنده است (لوقا 35:1) و مریم بطرز معجزه آسایی عیسی را آبستن شد. تولد عیسی در نتیجۀ این بارداری را مولودی از باکره مینامیم.
- وقتی این اتفاق به انجام رسید آن را تولدی از باکره مینامیم و با پولس هم نظر میشویم که میگوید: “راز دینداری بس عظیـم است.” (اول تیموتائوس 16:3) اما پیغام کتب مقدس دربارۀ تولد از باکره بسیار روشن و واضح است و هیچ ابهامی در آن وجود ندارد.
- تولد عیسی از باکره امری منحصر بفرد است. بسیاری از اساطیر، افسانههایی در مورد رابطۀ جنسی یک خدا با یک زن دارند که در نتیجۀ این رابطه فرزندانی متولد میشوند، اما تولد فرزندی از باکره فقط مختص مسیحیت است.
- سرود مریم
1.(41-39) ملاقات مریم با الیزابت
در آن روزها مریم برخاست و به شتاب به شهری در کوهستان یهودیه رفت، و به خانۀ زکریا درآمده، الیزابت را سلام گفت، چون الیزابت سلام مریم را شنید، طفل در رحمش به جست و خیز آمد و الیزابت از روحالقدس پُـر شده،
- در آن روزها مریم برخاست و به شتاب و به شتاب به شهری در کوهستان یهودیه رفت: مریم از جبرائیل شنید که خویشاوند او، الیزابت آبستن شده است (لوقا 36:1) و این مسافت قابل توجه (مسافتی در حدود 128 تا 161 کیاومتر) را از ناحیۀ جلیل تا شهری در کوهستان یهودیه، برای این ملاقات پیمود.
- مریم میدانست که افراد زیادی نمیتوانند این تجربۀ ملاقات با جبرائیل و بارداری معجزهآسا را درک کنند و اگر فقط یک نفر بتواند این موضوع را درک کند، آن یک نفر الیزابت است.
- طفل در رحمش به جست و خیز آمد: وقتی الیزابت مریم را دید، طفل (یحیایی تعمید دهنده) در رحم او شروع به جست و خیز کرد زیرا که از شادی پُـر شد. اگرچه یحیی هنوز متولد نشده بود اما از بیداری روحانی برخوردار بود و میتوانست به روح خدا واکنش نشان دهد.
- “چه آرامشی در حضور خداوند است (حتی در رحم) که یحیی را این چنین به وجد آورد. و چقدر این آرامش در ملکوت عظیم تر است، چطور میتوان آن را تصور کرد؟” (تراپ)[6]
- (45-42) الیزابت مریم را برکت میدهد.
به بانگ بلند گفت: “تو در میان زنان خجستهای، و خجسته است ثمرۀ رحم تو! من که باشم که مادر سرورم نزد من آید؟ چون صدای سلام تو به گوشم رسید، طفل از شادی در رحم من به جست و خیز آمد. خوشابحال آنکه ایمان آورد، زیرا آنچه از جانب خداوند به او گفته شده است، به انجام خواهد رسید.”
- تو در میان زنان خجستهای، و خجسته است ثمرۀ رحم تو! یحیای تعمید دهنده هنوز متولد نشده بود و زکریا نیز همچنان لال بود. اما با این وجود الیزابت ایمان داشت همسرش، زکریا وقتی در معبد بود کلام خداوند بر او نازل شده است و در معبد، جبرائیل به زکریا گفته است، فرزند موعود آنها قوم را برای خداوند آماده خواهد ساخت (لوقا 17:1).
- الیزابت به این موضوع باور داشت و همچنین باور داشت فرزندی که در رحم مریم قرار دارد، خداوندی است که پسـر او راه را برایش مهیا خواهد ساخت و به همین دلیل او مریم را مادر سرورم خواند. این ایمان از آن جهت در الیزابت وجود داشت چون او از روحالقدس پُـر شده بود.
- خوشابحال آنکه ایمان آورد، زیرا آنچه از جانب خداوند به او گفته شده است، به انجام خواهد رسید: الیزابت میدانست ایمان مریم در دریافت این وعده نقش بسیار مهمی داشته است. وعدههای خداوند هرگز نباید ما را منفعل سازند بلکه باید ما را ترغیب کنند تا با ایمان آنها را بدست آوریم. الیزابت میخواست ایمان مریم را تشویق کند، پس اعلام کرد ” آنچه از جانب خداوند به او گفته شده است، به انجام خواهد رسید“.
3.(56-46) سرود مریم در ستایش خداوند
مریم در پاسخ گفت:
“جان من خداوند را تمجید میکند
و روح در نجات دهندهام خدا، به وجد میآید،
زیرا بر حقارت کنیز خود نظر افکنده است.
زین پس، همۀ نسلها خجستهام خواهند خواند،
زیرا آن قادر که نامش قدوس است،
کارهای عظیم برایم کرده است.
رحمت او، نسل اندر نسل،
همۀ ترسندگانش را دربرمیگیرد.
او به بازوی خود، نیرومندانه عمل کرده
و آنان را که در اندیشههای دل خود متکبرند،
پراکنده ساخته است؛
فرمانروایان را از تخت به زیر کشیده
و فروتنان را سرافراز کرده است؛
گرسنگان را به چیزهای نیکو سیر کرده
امّا دولتمندان را تهیدست روانه ساخته است.
او رحمت خود را به یاد آورده، و خادم خویش اسرائـیـل را یاری داده است،
همانگونه که به پدران ما ابراهیم و نسل او وعده داده بود که تا ابد چنین کند.”
پس مریم حدود سه ماه نزد الیزابت ماند و سپس به خانه بازگشت.
- جان من خداوند را تمجید میکند: این سرود، شباهت بسیاری به سرود حنّا در اول سموئیل 1:2-10 دارد و در عین حال حداقل دوازده اشارۀ دیگر به عهدعتیق در این سرود به چشم میخورد و این امر نشان میدهد مریم زنی بود که کتب مقدس را مطالعه میکرده و کلام خدا را به خوبی میدانسته است. کلام مقدسی که در قلب او نقش بسته بود، در قالب سرود از دهان او جاری شد.
- تمام مصرعهای این سرود مقدس نشان میدهد که این باکرۀ مبارک به کتب مقدس کاملاً تسلط داشته و از آیات آن برای سرودن این سرود استفاده میکند… او با مطالعۀ بسیار، به یک کتابخانۀ مسیحی تبدیل شده بود و البته به نظر میرسد اشتیاق نیکوی او برای کلام خدا از زمان طفولیت بوده است. (ترپ)
- مریم بسیار با استعداد و فوقالعاده بود. او دقیقاً کاری را انجام داد که افراد مبارک باید انجام میدادند. او خدا را تمجید کرد. این کار مانع غرور و خودستایی میشود و هر ایماندارِ برکت یافتهای باید این کار را انجام دهد.
- روح در نجات دهندهام خدا، به وجد میآید: این جمله نشان میدهد که مریم به یک نجات دهنده نیاز داشت و از این نیاز خود آگاه بود.
- مریم به کاتولیک های رومی متعصب درمورد بارداری معجزهآسایش اینگونه پاسخ میدهد که گناه ریشهای که در او وجود داشت با این بارداری معجزهآسا، در او پاک نشد زیرا اگر در او گناهی یافت نمیشد دیگر نیازی به منجی و نجات دهنده نداشت اما مریم در این سروده خیلی واضح نیاز خود به منجی را اعلام میکند و باید به یاد داشته باشیم که این گناهکاران هستند که به نجات دهنده نیاز دارند. (لیفلد)[7]
- “مریم از نسل سرایندگان بود… و بالاترین افتخار به او عطا شد. افکار و زبان ما در مورد او نباید کمتر از عزت و احترامی باشد که جبرائیل برای او قائل شده بود. تاج و جلال او در مادریاش بود و ما همیشه باید با احترام در مورد او فکر و صحبت کنیم.” (مورگان)
- آن قادر که نامش قدوس است، کارهای عظیم برایم کرده است: این سرود بطور کلی، نیکویی، امانتداری و قدرت خدا را میستاید. سرود مریم، پوچی اعتماد به نفس، اعتماد بر قدرتهای سیاسی و اعتماد بر ثروت را نشان میدهد. اعتماد مریم بر خداوند بود و پاداش این اعتمادش را نیز گرفت.
- کارهای عظیم برایم کرده است: “دستهای بزرگ کارهای کوچک انجام نمیدهد بلکه کارهایش نیز مانند خودش بزرگ است.”
- باوجود اینکه آن کودک هنوز متولد نشده بود اما مریم در خداوند شاد بود و به او فخر میکرد. “ای برادران، برخی از شما حتی نمیتوانید وقتی فیض بدنیا میآید برای آن سرود بسرایید اما این زن (مریم) برای فیضی که هنوز متولد نشده، سرود ستایش میخواند.” (بارکلی)[8]
- تولد یحیـای تعمید دهنده
1.(66-57) تولد و نامگذاری یحیای تعمید دهنده
چون زمان وضع حمل الیزابت فرارسید، پسری بدنیا آورد. همسایگان و خویشان چون شنیدند که خداوند رحمت عظیمش را بر وی ارزانی داشته است، در شادی او سهیم شدند. روز هشتم، برای آیین ختنۀ نوزاد آمدند و میخواستند نام پدرش زکریا را بر او بگذارند. امّا مادر نوزاد گفت: “نه! نام او باید یحیی باشد.” گفتند: “از خویشان تو کسی چنین نامی نداشته است.” پس با اشاره، نظر پدر نوزاد را دربارۀ نام فرزندش جویا شدند. زکریا لوحی خواست، و در برابر حیرت همگان نوشت: “نام او یحیی است!” در دم، زبانش باز شد و دهان به ستایش خدا گشود. ترس بر همۀ همسایگان مستولی گشت و مردم در سراسر کوهستان یهودیه در این باره گفتگو میکردند. هر که این سخنان را میشنید، در دل خود میاندیشید که: “این کودک چگونه کسی خواهد شد؟” زیرا دست خداوند همراه او بود.
- پسری بدنیا آورد: این وعده دقیقاً طبق گفتۀ خداوند انجام شد. خدا همیشه نسبت به وعدههایش امین است.
- در شادی او سهیم شدند: وعدهای که از طریق جبرائیل به زکریا گفته شد و در لوقا 14:1 ثبت شده است، در اینجا محقق شد. (بسیاری از میلاد او شادمان خواهند شد)
- ویلیام بارکلی در مورد رسوم آن زمان میگوید: “وقتی زمان تولد فرامیرسید، دوستان و نوازندگان محلی، نزدیک خانۀ آن شخص جمع میشدند، وقتی که زایمان انجام میشد و مولود پسر بود، نوازندگان شروع به نواختن میکردند و به یکدیگر تبریک میگفتند و شادی میکردند و اگر مولود، دختر بود در سکوت و پشیمانی آن مکان را ترک میکردند!”
- و میخواستند نام پدرش زکـریا را بر او بگذارند: مطابق فرمان فرشته، زکـریا و الزابت میدانستند که نام کودک باید یحیی باشد (لوقا 13:1).
- پس با اشاره، نظر پدر نوزاد را دربارۀ نام فرزندش جویا شدند: آنها طوری با زکریا رفتار میکردند که گویی او ناشنواست و نه لال، این رفتار که بطور مداوم انجام میشد، باید برای زکریا آزار دهنده بوده باشد.
- نام او یحیی است: اکنون زکریا با ایمانی راسخ پاسخ میدهد. او نگفت: “فکر میکنم باید نامش یحیی باشد.” برای زکریا، اعلام این نام، اعلام حقیقت بود و نه پیشنهاد.
- باوجود اینکه او قبلاً در ایمانش دچار اشتباه شده بود اما خداوند فرصتی دوباره در ایمان به او داد. امروزه او به ما هم فرصتهایی دوباره میدهد.
- “در اینجا بازگشت از بیایمانی و انجام ارادۀ خدا را در روشی مقرر میتوانیم ببینیم” (مورگان)
- در دم، زبانش باز شد: همانطور که جبرائیل گفته بود، زکریا توانست دوباره صحبت کند. او دهان به ستایش خدا گشود. شایستۀ زکریا بود که اولین کلمات او، ستایش و حمد خداوند باشد. زکریا به دلیل نافرمانیای که قبلاً داشت، ناامید و یا گرفتارعذاب وجدان نبود و یا اتفاقی که تجربه کرده بود باعث تلخیاش نشده بود بلکه آن تجربه باعث شده بود که در هر شرایطی، به خداوند بیشتر اعتماد کند.
2.( 80-67) نبوت زکریا
آنگاه پدر او، زکـریا، از روحالقدس پر شد و چنین نبوّت کرد:
“متبارک باد خداوند، خدای اسرائـیـل،
زیرا به یاری قوم خویش آمده و ایشان را رهایی بخشیده است.
او برای ما شاخ نجاتی
در خاندان خادمش داوود، بر پای داشته است،
چنانکه از دیرباز
به زبان پیامبران مقدّس خود وعده فرموده بود که ما را از دست دشمنان خود
و همۀ کسانی که از ما نفرت دارند، نجات بخشد،
تا بر پدرانمان رحمت بنماید
و عهد مقدّس خویش بهیاد آورَد؛
همان سوگندی را که
برای پدرمان ابراهیم یاد کرد
که ما را از دست دشمن رهایی بخشد
و یاریمان دهد که او را بی هیچ واهمه عبادت کنیم،
در حضورش،
با قدّوسیت و پارسایی، همۀ ایام عمر.
و تو، ای فرزندم، پیامبر خدای متعال خوانده خواهی شد؛
زیرا پیشاپیش خداوند حرکت خواهی کرد تا راه را برای او آماده سازی،
و به قوم او این معرفت را عطا کنی
که با آمرزیدن گناهانشان، ایشان را نجات میبخشد.
زیرا خدایِ ما را دلی است پر زِ رحمت،
وَز همین رو، آفتاب تابان از عرش برین بر ما طلوع خواهد کرد
تا کسانی را که در تاریکی و سایۀ مرگ ساکنند،
روشنایی بخشد،
و گامهای ما را در مسیر صلح هدایت فرماید.”
و اما آن کودک رشد میکرد و در روح، نیرومند میشد، و تا روز ظهور آشکارش بر قوم اسرائیـل، در بیابان به سر میبرد.
- زکریا، از روحالقدس پر شد و چنین نبوّت کرد: در حدود 400 سال، صدای هیچ نبیای شنیده نمیشد. اما اکنون خداوند از طریق جبرائیل (لوقا 13:1، 28:1)، از طریق الیزابت (لوقا 41:1-42) از طریق مریم (لوقا 46:1-55) و در اینجا از طریق زکریا سخن گفت. وقتی خداوند دوباره شروع به سخن گفتن کرد، تمام سخنان او در مورد عیسی و کار او بود.
- زکریا بدرستی گفت: “متبارک باد خداوند، خدای اسرائـیـل، زیرا به یاری قوم خویش آمده و ایشان را رهایی بخشیده است.” او این را از این جهت گفت چون خداوند اکنون در قوم اسرائیل حضور یافت هرچند این حضور برای مدت طولانیای تجربه نمیشد.
- سرود زکریا از همان کلمات آغازین، در ترجمۀ لاتین، Benedictus نامیده شده است.
- او برای ما شاخ نجاتی، در خاندان خادمش، داوود، بر پای داشته است: از آنجا میتوانیم بدانیم این روح نبوت، حقیقی است که اولین تمرکز نبوت بر عیسای متولد نشده است و نه بر یحیی، پسر تازه متولد شدۀ زکریا.
- عیسی شاخ نجات ما است. (لوقا 69:1).
- عیسی همان کسی است که ما را از دست دشمنان نجات میبخشد (لوقا 71:1).
- عیسی همان کسی است که بر پدرانمان رحمت نمود (لوقا 72:1)
- عیسی همان کسی است که عهد مقدّس خویش را به یاد آورد (لوقا 72:1).
- عیسی ما را یاری میدهد تا بیهیچ واهمه او را عبادت کنیم (لوقا 74:1).
- “این سرود رهایی است و درونش حقیقتی عمیقتر از درک سراینده نهفته است.” (مورگان)
- زکریا با اینکه هنوز عیسی را نمیشناخت اما او را ستایش میکرد، او عیسی را دوست داشت و برایش اشتیاق فراوان داشت. امروزه، ما عیسی را بیشتر از زکریا میشناسیم، پس چه چیزی میتواند سردی قلبهای ما را نسبت به او توجیه کند؟
- خدا به زبان پیامبران مقدّس خود وعده فرموده بود: در عهد عتیق انبیای بسیاری وجود داشتهاند اما با اینحال همۀ آنها یک نوع سخن گفتهاند و همین امر، هارمونی بسیار زیبایی خلق کرده بود.
- و تو، ای فرزندم، پیامبر خدای متعال خوانده خواهی شد: بعد از اشارۀ اولیه به عیسی، حالا روحالقدس زکریا را هدایت میکند تا دربارۀ طفل نوزاد و جایگاه او در نقشۀ عظیم خداوند سخن بگوید.
- یحیی یک پیامبر حقیقی بود، پیامبر خدای متعال (لوقا 76:1).
- یحیی خواندگیای منحصربفرد داشت و پیشاپیش خداوند حرکت خواهد کرد تا راه را برای او آماده ساخت (لوقا 76:1).
- یحیی قوم خدا را تعلیم خواهد داد و به قوم معرفت را عطا خواهد کرد (لوقا 77:1).
- یحیی به قوم خدا آمرزش گناهانشان را نشان خواهد داد (لوقا 77:1).
- یحیی کسانی را که در تاریکی و سایۀ مرگ ساکنند را روشنایی بخشید (لوقا79:1).
- او گامهای قوم خدا را در مسیر صلح هدایت خواهد کرد (لوقا 79:1).
- آن کودک رشد میکرد و در روح، نیرومند میشد: وعدۀ خداوند در زندگی یحیی ثمره داد. یحیی تا روز ظهور آشکارش بر قوم اسرائیـل، در بیابان به سر میبرد زیرا بیابان جایی بود که خداوند بسیاری از انبیا را در آنجا تربیت کرده بود.